-7اقسام واجب افسام حکم وضعی اقسام حکم تکلیفی اقسام واجب -- واجب کفایی: واجبی که در این صورت که چند نفر آن را انجام دادند، از بقیه ساقط و لازم نیست که دیگران انجام دهند
جمعه, ۲۸ مهر ۱۴۰۲، ۰۲:۵۴ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
قسام در اصول فقه 3
- -7اقسام واجب
- افسام حکم وضعی
- اقسام حکم تکلیفی
- اقسام واجب -- واجب کفایی: واجبی که در این صورت که چند نفر آن را انجام دادند، از بقیه ساقط و لازم نیست که دیگران انجام دهند (بر دیگران واجب نیست).مثال اول: قضاوت نمونه ای از واجب کفایی است. مثال دوم: ایفای دین از جانب غیر مدیون هم جایز است اگر چه از مدیون اجازه نگرفته باشد. واجب کفایی است. مثال سوم تطهیر مسجد واجب کفایی است.
- واجب عینی: آن واجبی که به هر مکلفی تعلق می گیرد و با انجام شخص دیگر از سایرین ساقط نمی شود. مثال اول: وجوب پرداخت نفقه زوجه. مثال دوم: وجوب انجام خدمت نظام وظیفه. مثال سوم: نمازهای یومیه و روزه.
- واجب تعیینی: عبارت است از واجبی که چیزی به عنوان جانشین برای آن قرار ندارد. مثال اول : پس از بیع، بایع باید مبیع را تسلیم مشتری نماید. مثال دوم: موجر باید عین مستأجره را تحویل مستأجر دهد. مثال سوم: نماز های یومیه.
- واجب تخییری واجب تخییری: واجبی که می تواند جانشین واجب دیگری شود.
- واجب مطلق : واجبی است که وجوب عمل متوقف بر امر دیگر و مشروط به شرطى نیست.
مثال: وجوب نماز، مشروط به شرطى نیست و انسان در هر حالی (مریض، گرسنه و... )باید نماز بخواند.
- واجب مشروط : هرگاه وجوب عملى مشروط به حصول شرطى باشد، به گونه اى که تا شرط مزبور حاصل نشود آن عمل هم وجوبى ندارد، آن را واجب مشروط مى نامند. مثال اول: نفقه مشروط به تمکین است. مثال دوم: نفقه اقرب مشروط به استطاعت مرد است.
- واجب تعبدی: واجبی که باید با قصد قربت انجام شود که اگر بدون قصد قربت انجام گیرد از ذمه مکلف ساقط نمی شود.مثال اول: نماز. مثال دوم: روزه. بنا به نظر بسیاری از نویسندگان اصولی، تمام فروع دین تعبدی هستند.
- واجب توصلی : واجبی که خود فعل خواسته شده و انجام دادن آن به قصد قربت نیاز ندارد.
مثال اول: نجات فرد غرق شده . مثال دوم: پرداخت بدهی.
- واجب موقّت آن است که زمان خاصى براى انجام دادن آن تعیین شده و شخص موظف است عمل خواسته شده را در زمان مشخص به انجام رساند. مثال اول: نماز.مثال دوم: روزه.
- واجب غیرموقت: آن است که وقت و مهلت خاصى براى انجام آن تعیین نشده است. مثال اول: بجا آوردن نماز قضا. مثال دوم: پرداخت خمس و زکات.
- واجب نفسی: واجبی است که به خاطر خودش واجب است و نه به خاطر واجب دیگری مثال: نماز یومیه.
- واجب غیری : واجبی است که به خاطر واجب دیگر واجب می شود. مثال: وضوء نمونه ای از واجب غیری است. زیرا وضوء به واسطه ی نماز واجب می شود نه به خاطر خودش؛ لذا اگر نماز واجب نمی شد، مطمئناً وضوء هم واجب نمی شد.
- اقسام حکم تکلیفی
- الف: وجوب : وجوب وصف فعل واجب است، و آن طلب فعلی است که ترکش سبب عقاب گردد و خود فعل، واجب نامیده می شود. پس وجوب یکی از احکام خمسه تکلیفی می باشد و واجب از افعال بشمار است.
- ب: حرمت : در اصطلاح فقه، حکم به طلب ترک فعلی که انجامش موجب عقاب شود حرمت نام دارد و خود فعل؛ حرام یا محظور نامیده می شود.
- ج: استحباب : استحباب در اصطلاح فقه، یکى از احکام پنج گانه تکلیفى است که فعلِ آن رجحان دارد و شارع بر انجام آن تشویق کرده و عمل به چنین حکمى، سزاوار ستایش و پاداش است؛ ولى ترک آن، کیفر و سرزنش در پى ندارد.
- د: کراهت : به موجب این حکم، انسان می تواند فعل مورد نظر شارع را انجام دهد بدون این که کیفر شود ولی اگر آن را انجام ندهد، پاداش دارد.
- ه: اباحه: اباحه از ریشه با وح و ا وح به معنی اجازه دادن است و در شریعت اسلام از احکام پنج گانه است
- اقسام حکم وضعى : قوله: کما یشهد به: مرحوم آخوند درباره قسم سوّم از اقسام حکم وضعى دو مدّعا دارند: مدّعاى اثباتى که اینها را مجعول به جعل استقلالى مىدانند. مدعاى سلبى که اینها را مجعول به جعل تبعى نمىدانند. براى هرکدام جداگانه دلیل مىآورند؛
- احکام تکلیفى : گاهى اثر شرعى خودش مستقلا مجعول شرعى است، مثل همه احکام تکلیفى که به اتّفاق کلمه شارع مقدّس، ایجابها و تحریمها و ... را جعل و تشریع فرموده است، و مثل قسم ثالث از اقسام حکم وضعى که به عقیده آخوند آنها هم مجعول استقلالى شارع هستند، نظیر ملکیّت و زوجیّت و ... که مبسوطا پیش از ورود در تنبیهات استصحاب بیان شد.
- احکام تکلیفى : حمل مطلق بر مقید، مختص احکام تکلیفى نیست . ، حکم را به «تکلیفى» و «وضعى» تقسیم کردهاند. احکام تکلیفى، همان احکام پنجگانه معروف هست. از جمله مواردى که بهعنوان مثال براى احکام وضعیّه شمرده شده «صحّت» و «فساد» است.
- حجّیّت (حکم وضعى) : همانطور که در احکام تکلیفى مراتبى وجود دارد در خود این حجّیّت (حکم وضعى) که از مجعولات شرعیّه است مراتب و مراحلى از قبیل مرحله انشا و مرحله فعلیّت وجود دارد. مثال: فرض کنید خداوند تبارک و تعالى در لوح محفوظ، شهرت فتوائى را حجّت قرار داده است لکن شما هر قدر به ادلّه رجوع کردید، دلیل روشن، و بیان کافى بر حجّیّت شهرت فتوائى پیدا نکردید و لذا شک در حجّیّت آن دارید
- بطور کلى افعال مکلفین از لحاظ حکم تکلیفى به پنج قسم تقسیم مىشوند: احکام شرعیه بانواع و اقسام آنها چه حکم تکلیفى باشد و چه حکم وضعى این احکام امور اعتباریه مىباشند که اعتبار آنها بید معتبر و شارع مقدس است
- اقسام اصل [فی أصل البراءة] فی أصل تشریع الحکم : فی أصل الإباحة: فی أصل الشریعة : فی أصل الوضع.: فی أصل اللفظ الموضوع،: فی أصل اللغة من غیر زیادة» : مأخوذا فی أصل وجوبها، فی أصل الدلالة : فی أصل الدلالة :
- اقسام حجیت : کسانىکه قایل به حجیت قیاساند به ادله اربعه از قرآن، سنت، اجماع و عقل تمسک کردهاند.
- مباحث حجّت: و آن (مباحث حجّت) چیزى (مباحثى) هستند که بحث مىشود در آن (مباحث) از حجیّت و دلیلیّت. مثل بحث از حجیّت خبر واحد و حجیّت ظواهر و حجیّت ظواهر کتاب (قرآن) و حجیّت سنّت و اجماع و عقل و آنچه (مباحثى) که [برگشت مىکند] به این (مباحث حجّت).
- حجّیّت عقل : ادلّه بر احکام شرعیّه را چهارتا ذکر مىکنند؛ کتاب (قرآن)، سنّت (اخبار و روایات)، اجماع و عقل که وجه و دلیل حجّیّت عقل است.
- مباحث حجّت موضوع مباحث حجت عبارت است از «کل شىء یصلح ان یدعى ثبوت الحکم الشرعى به، لیکون دلیلا و حجة علیه؛ هر چیزى که صلاحیت آن را داشته باشد که ثبوت حکم شرعى توسط آن ادعا شود، تا دلیل و حجت برآن باشد.»
- حجیت امارات : حجیت امارات ظنیه، ذاتى نیست: در باب حجّیّت امارات، دو مبنا هست: الف: مشهور از اصولیّین، معتقدند که امارات از باب طریقیّت و کاشفیّت، حجّت مىباشند که لازمهاش این است که: اگر برطبق امارهاى عمل کردیم و بعدا کشف خلاف شد یعنى ما را به واقع هدایت ننمود، کمترین اثرى برآن، مترتّب نمىشود. ب: ممکن است کسى حجّیّت امارات را از باب سببیّت بداند لذا لازم است بدانیم معناى سببیّت چیست
- حجیت عقل = شیعه دوازده امامى عقل را داخل در دایره منابع استنباط دانسته و آن را در مواردى که صلاحیت براى دخالت عقل است حجت مىشمارد. عقل در تشریع اسلامى جایگاه خاص و ویژهاى دارد بهطورىکه منبع مهمى براى استنباط احکام شرع مىباشد. و این مطلب باعث شده که اسلام را باقى و خالد نگاه داشته و آن را همپاى تمدنهاى بشرى بهپیش برد، و چنان توسعه و گستردگى در ناحیه احکام اسلامى ایجاد کند که قابل انطباق بر تمام زمانها باشد. ولى این بدانمعنا نیست که ما عقل را در تمام مصالح فردى و اجتماعى و عبادات و احکام توقیفى حجت بدانیم، و خود را از شرع و شارع مقدس بىنیاز نماییم، بلکه تنها در مواردى خاص است که حق اجازه دخالت مىیابد.
- حجیت اجماع = بههرتقدیر، متکلمان و فقهاى اهل سنّت اتفاق بر حجیت اجماع دارند گرچه در جهت حجیت آن اختلاف کردهاند، برخى آن را از راه عقل حجت مىدانند، ولى غالب اهل سنّت آن را به دلیل سمعى حجت دانستهاند.
- الاستصحاب الجاری فی الأحکام ثلاثة أقسام: استصحاب حال العقل، و قاعدة عدم الدلیل، و استصحاب حال الشرع.
- الأول: ان مناط الاستدلال فی «عدم الدلیل دلیل العدم» هو: الملازمة، و مناط الاستدلال فی «الاستصحاب» هو: الحالة السابقة.
- الاستصحاب هو الإتیان بالسابق إلى اللاحق و المراد به هنا هو إتیان الکسرة التی کانت لمسلمات قبل دخول لا لها بعد دخول لا.
- الثانی: ان بین الدلیلین المذکورین عموما من وجه، حیث تجری الملازمة سواء کانت حالة سابقة أم لا، و یجری الاستصحاب سواء کانت ملازمة ام لا، فانّه ربّما کانت الحالة السابقة و لا ملازمة، کما فیما لا یعم به البلوى، و ربّما کانت الملازمة و لا حالة سابقة.
- أقسام الاستصحاب الجاری فی الأحکام ثلاثة: استصحاب حال العقل، قاعدة عدم الدلیل، استصحاب حال الشرع،
- اصول عملیّه به چهار اصل مهمّ و معروف- برائت، استصحاب، احتیاط و تخییر- منحصر نیست بلکه تعدادشان بیش از اینها است و اصول عملیّه دیگرى هم مانند قاعده طهارت داریم.اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۲/۰۷/۲۸