پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان
      1. بسم الله الرحمن الرحیم

              اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

63..2 .مجلس بیست و هشتم : و لعن الله بنى امیه قاطبة

  1. میزان شناخت خوبى و بدى
  2. و ما جعلنا الرؤ یا التى اریناک الا فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن و نخوفهم فما یزیدهم الا طغیانا کبیرا . (اسراء - 61)
  3. گفتار ما در موضوع این آیه در مجلس قبل ذکر شد اینک میگوئیم براى تمیز خوب و بد اشیاء میزانى قرار داده اند که بواسطه آن صحیح و سقیم را مى شناسیم .
  4. خود میزان در لغت بمعنى آلت سنجش است و با آن اشیاء را مى سنجند و معادله میکنند و آن نسبت به اشیاء مختلف است و بر حسب اختلاف اشیاء را مى سنجند و فرق میگذارند
  5. مثلا میزان سنجش حبوبات ترازو و میزان شناختن فکر صحیح و سقیم علم و منطق و میزان شعر علم عروض و میزان خوبى و بدى مردم اعمال و کردار خوب و بد ایشان میباشد.
  6. پس اگر بخواهیم یکدسته از مردم را با دسته دیگر بسنجیم که کدام بهتر و یا بدترند در اینجا میزان اعمال خوب و بد آنها میباشد با این مقدمه اگر بخواهیم بفهمیم که بنى امیه بهتر بودند یا بنى هاشم
  7. میزان شناختن کارهاى خوب و بد ایشان است و اتفاقا کارهاى خوب و بد این دو دسته در صفحات ضبط شده و ما اینک به شهادت تاریخ وضع زندگانى و کارهاى ایندو دسته را روشن میکنیم تا خواننده خود بتواند تمیز حق و باطل ایندو دسته را بدهد
  8. نسب بنى امیه : نسب بنى امیه به جد سوم پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم )عبد مناف میرسد محمد بن عبد بن عبدالمطلب بن هاشم  بن عبد مناف
  9. یکى از پسرهاى عبد مناف و دیگرى عبدالشمس بود که تواءما بدنیا آمدند و با کارد آنها را از هم جدا کردند کسى گفت بعدا بین اولادهاى این دو برادر همیشه خواهد بود و همین هم که شد که بین بنى هاشم  و بنى امیه همیشه جنگ و جدال و خونریزى بود.
  10. عبدالشمس پسرى داشت بنام امیه که جد بنى امیه میباشد و بنى هاشم  به هاشم  میرسند.
    مناصب و بزرگى هاشم  هاشم  چند بزرگى و آقایى داشت که برادرش عبدالشمس نداشت .
    1 -
    پرچمدارى2 - تصدى آب و سقایت حجاج 3- پذیرایى از حجاج 4-و تصدى چاه زمزم 5- پرده دارى خانه کعبه که تمام این سمتها از پدرانش به او ارث رسیده بود.
  11. اولین فردى بود که ایلاف کرد به این شرح که هاشم  مردى ثروتمند بود که دستگاه مردى ثروتمند بود که دستگاه تجارت او وسیع بود و در زمستانها به یمن میرفت و در تابستان براى تجارت به شام حرکت مینمود
  12. و تمام رؤ ساى قبایل عرب را در کار تجارت خود شرکت داده بود باین معنى که از منافع خود سهمى براى هر یک از آنها مقرر میداشت بدون آنکه سرمایه اى داده باشند و قهرا این سهم که بآنها داده میشد آنها را از مسافرت بقصد روزى بى نیاز میساخت .
  13. نزول سوره ((لایلاف قریش )) در همین موضوع بود چنانکه طبرسى در مجمع البیان از ابن عباس روایت میکند این سوره درباره قریش نازل شد چه ایشان امور معاش و زندگانى خود را تمام دوره سال بوسیله دو سفر اداره میکردند
  14. در زمستان بسوى یمن و در تابستان بشام میرفتند و از مکه و طائف خشکبار و فلفل و ادویه جات که از ناحیه دریا میآوردند بشام میبردند و از آنجا البسه و حبوبات و گندم و جو میخریدند و درین سفرها با یکدیگر الفت میگرفتند.
  15. یکى از امتیازات و افتخارات هاشم  قرار داد حلف الفضول بود که معاهده اى بنام مزبور بین قبایل اعراب برقرار شد و از بزرگترین معاهدات شرافتمندانه آن دوره بود که بین سران قبایل عرب بسته شد ولى عبدالشمس در هیچیک از اینها سهمى نداشت .
  16. و یکى از قراردادها این بود که بین بنى هاشم  و بنى المطلب و بنى اسد بن عبدالعزى و بنى زهره و بنى تیم بن مره در خانه جذعان در یکى از ماههاى حرام قراردادى بسته شد به این کیفیت که کف دستهاى خود را روى خاک مالیده و هم قسم شدند که از هر مظلومى حمایت کنند و یاور و دوست او باشند تا حقش را از ظالم بگیرند.
  17. هاشم  قوم خود را خوراک میداد و گوشت و نان براى آنها حاضر میکرد و به آنها تر یدى میداد که بخورند و بارهاى پر از گندم پاک از شام به مکه میآورد و براى مردم نان خوب و گوشت تازه تهیه میکرد و به مردم میداد.
  18. ولى عبدالشمس که برادر هاشم  بود ازین مناسب سهمى نداشت و نام خوب و آبرویى هم نداشت و پسر او هم امیه مرد فاسقى بود که بین مردم بدنام و متهم بود
  19. و در جاهلیت کارى کرد که هیچکسى نکرده بود که در حیات خود زن خود را به پسرش ابا عمر تزویج کرد و ابا معیط از آن ازدواج بدنیا آمد که ولید بن عقبه از اوست که مراد از آیه ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا ولید است .
  20. امیة بن عبدالشمس که مردى ثروتمند بود بر هاشم  عموى خود حسد برده و در مقام آن شد که با هاشم  مفاخرت کند هاشم  بمناسبت مقام و موقعیت خود اظهار نفرت ازین کار کرد ولى قریش او را رها کردند تا بالاخره بین آندو شرط شد
  21. که پنجاه شتر سیاه چشم شرط بندى کنند که در مکه فخر نمایند و مردم گوشت آنرا بخورند و ده سال هم از مکه جلاى وطن نمایند در صورتیکه نزد کاهنى روند و در حضور او هر یک شرح مفاخرت خود را بگویند و او قضاوت کند هر کس مفاخرت را بر دیگرى این شترها را کشتار نماید
  22. تا نزد کاهن معروف خزاعى رفتند و حق با هاشم  شد و شترها را از امیه گرفت و در مکه کشت و به مردم خورانید و امیه هم ده سال بشام رفت و هجرت نمود.
  23. این واقعه اى است که دشمنى امیه را نسبت به هاشم  علنى کرد و بین آن دو و فرزندان آنها دشمنى برقرار ساخت .
  24. این زمان گذشت تا زمان عبدالمطلب شد مجددا بین بنى عبدالمطلب و بنى امیه دشمنى ایجاد شد بطوریکه ابن اثیر در کامل خود در جلد دوم صفحه 9نقل میکند: چنین است که عبدالمطلب یک همسایه یهودى داشت که تاجر ثروتمندى بود مال فراوانى داشت
  25. حرب بن امیه ازین مرد یهودى بدش میآمد به چند نفر از جوانان قریش دستور داد که او را بکشند و اموال او را بردارند لذا عامر بن عبد مناف بن عبدالعزیز و صخر بن عمرو بن کعب یتمى جد ابوبکر را کشتند و اموال او را بردند و عبدالمطلب تا مدتى نتوانست قاتل این مرد یهودى را بشناسد
  26. ولى پس از تحقیق زیاد شناخت و چون خواست تعقیب کند و نفر مزبور به حرب بن امیه پناه بردند عبدالمطلب نبرد حرب عموزاده خود آمد و از او خواست که درینکار دخالت کند و قاتل را پناه دهد و او هم پناه داد ولى وقتى از او خواستند که قاتل را بدهد حرب نداد
  27. لذا بین عبدالمطلب و حرب بن امیه سخنان درشتى رد و بدل شد تا بالاخره نفیر بن عبدالعزى جد عمر بن خطاب را حکم قرار دادند و حکم بقتل حرب کرد
  28. گفت تو با کسى محاجه میکنى که قدش از تو بلندتر و از تو زیباتر و پیشانى او از پیشانى تو وسیعتر و مردم نسبت به او خوش بین و بتو بدبین هستند این مرد اولادش از از تو بیشتر سخاوت و عطاى او به مردم زیادتر و دستش از دست تو کشیده تر است .
  29. اکثر مورخین بنى امیه را از قریش نمیدانند : تا اینجا از تواریخ نقل نمودیم که بنى امیه از قریش نبودند و نسب آنها به عبدالشمس بن عبد مناف میرسیده لکن اکثر علماء تاریخ و اهل حدیث این حرف را قبول ندارند.
  30. از جمله عمادالدین طبرى در کامل بهایى براى بهاءالدین محمد جوینى در عصر هلاکوخان نوشته در جلد دوم آن مینویسد که امیه غلامى بود رومى از عبدالشمس چون زیرک بود عبدالشمس او را آزاد کرد بعد به فرزندى قبولش نمود و از او فرزندانى بوجود آمد
  31. بعد میگوید که اگر بگویى بین اصحاب تاریخ اتفاقست که گفته اند نسب عثمان : عثمان بن عفان بن ابى عاصم بن امیه بن عبدالشمس بن عبد مناف میباشد بنابراین چگونه میشود گفت که عثمان از بنى امیه نبوده و از غلام رومى بوده است .
  32. جواب میگوئیم در زمان جاهلیت بین اعراب مرسوم بود که چون غلامى را آزاد میکردند و آنرا پسرخوانده خود قرار میدادند مثل پسر انسان میشد و مردم او را جزو اولادان خود قرار میدادند و ادعیا میخواندند و زن او را تزویج نمیکردند
  33. و لذا پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم )زید را که آزاد کرد و زینب بنت جحش را که دخترعمه آنحضرت بود براى زید به عقد در آورد و پس از مدتى زید زینب را طلاق داد پیغمبر براى بطلان سنت جاهلیت به ازدواج زینب تن در داد از طرفى از حرف مردم هم میترسید که بگویند پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم )زن پسرخوانده خود را به عقد و ازدواج خود درآورده
  34. لذا حقتعالى این آیه را نازل فرمود: امسک علیک زوجک و اتق الله و تخفى فى نفسک ما الله مبدیه و تخشى الناس و الله احق ان تخشاه .
  35. لذا پیغمبر از زینب خواستگارى نمود و او هم خوشحال شده افتخار بر این امر نمود ولى گفت خدایا میخواهم تو عقد ازدواج مرا ببندى .
  36. حقتعالى این آیه را فرستاد: فلما قضى زید منها و طرا زوجنا کهالکى لایکون على المؤ منین جرج فى ازواج ادعیائهم . (احزاب )
  37. بنابراین در زمان جاهلیت رسم بوده که آزاد شده را پسر خود قرار میدادند پس عثمان که نسبش به امیه میرسد امیه پسرخوانده عبدالشمس ‍ بوده نه تقصیر حقیقى او تا بگوئیم بنى امیه از قریش و به عبد مناف میرسند.
  38. بعدی بنى امیه از نسل غلام رومى بودند : علامه مجلسى در بحار از الزام النواصب حکایت میکند که امیه از صلب عبدالشمس نبوده بلکه از رومیان بوده و عبدالشمس او را استلحاق نمود و منسوب به وى شد بنابراین امیه از قریش نیستند و از میان رومیان میباشند

40. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی