پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

بسم الله الرحمن الرحیم

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

     

  2. 58- 59- امیر المومنین متقین - شامگاهان هراسان و صبحگاهان خوشحال! «یبیت حذرا و یصبح فرحا حذرا لما حذر من الغفلة و فرحا بما اصاب من الفضل و الرحمة»1
  3. خوشنود و خوشحال- ترجمه: شخص پرهیزگار شب را به سر مى‏برد (در حالى که از غفلت  خویش) هراسان است. و صبح مى‏کند در حالى که خوشحال است، ترسناک براى غفلتى که از آن ترسانده شده و خوشنود و خوشحال براى فضل و رحمت الهى که به او رسیده است.***
  4. خوف و رجاء - شرح: مرحوم خوئى و بحرانى در شرحهاى خود متذکر شده‏اند که ظاهر کلام مولى على (علیه السلام) این نیست که شب اختصاص به خوف و روز اختصاص به خوشحالى دارد، بلکه کنایه است از این که آنها همیشه بین خوف و رجاء هستند، بین ترس و خوشنودى به سر مى‏برند،
  5. دائماً در ذکر - چنانکه در عرف هم این کنایه معمول است و حضرت به جاى خوف و رجاء، لازم این دو را ذکر کرده‏اند، لازمه خوف حذر و لازمه رجاء خوشحالى و فرح است. (حذر را صاحب مفردات گوید «احتراز عن مخیف»: «دورى از شى‏ء ترسناک که مى‏ترساند». پس احتراز و دورى لازمه ترس و خوشنودى لازمه امید و شوق است. البته چنانکه بحرانى گفته احتمال دارد فقره سابق هم همین معنى کنائى را داشته باشد، یعنى دائماً در ذکر و شکرند نه این که ذکر مختص به صبح و شکر مختص به شام باشد.
  6. ترک یاد خدا - این فراز از خطبه دو احتمال در آن است: یکى این که ترس از غفلت  و ترک یاد خدا باشد، و وحشت دارند که در زمره غافلان باشند، که خدا دست عنایت خود را از سر آنها برداشته و لذت انس با خود را از آنها گرفته، گرچه هیچ عذابى هم روز قیامت براى آنها نباشد، همین که خود را در زمره آنها ببینند که دیگر محبوب به آنها توجه نمى‏کند، بیمناکند، و در مقابل خوشنود به چیزهائى هستند که خدا در این دنیا به آنها تفضّل و عنایت کرده است، به آنها دین اسلام و دوستى و پیروى محمدو آل‏محمد (صلى الله علیه و آله) را داده است، و رحمت او است که به هر کس که بخواهد مى‏دهد، چنانکه فرمود: قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ‏: «بگو اى پیامبر که تفضّل و فضل به دست خدا است، به هر کس که بخواهد مى‏دهد، و خداوند رحمتش واسع و علیم است* رحمتش را به هر که بخواهد مختص مى‏کند، و خداوند صاحب فضل عظیم است».
  7. نفس عبادت - و احتمال دوم این که ترسناک از عذاب و عقابى باشند که در اثر غفلت  در دنیا و آخرت گریبانگیر آنها مى‏شود و خوشنود به اجر و ثوابهائى که در اثر عمل به احکام به آنها مى‏رسد، یعنى نفس عبادات آنها رحمت و فضل الهى است، که به آنها رسیده و موجب اجر و پاداش است، پس سرور آنها به حسنات آنها است که موجب پاداش الهى است.
  8. خوف و فرح عبادت - حاصل دو احتمال این که در احتمال اول خوف از نفس غفلت  و در نتیجه عدم توجه خداوند به غافل است، و خوشنودى به رحمتهائى که خداوند بدون عوض به او داده، و هیچ عملى در مقابل آن انجام نداده است و احتمال دوم این که‏ خوف از عقاب غفلت  چه دنیوى و چه اخروى و فرح و شادمانى به عبادات و حسناتى که خود رحمت الهى است و به او رسیده به خاطر ثوابهائى که بر آن مترتب مى‏شود.
  9. خشنود وناراحت - در روایتى مسعدة بن صدقه، از امام صادق (علیه السلام) نقل مى‏کند که فرمود: «مَنْ سَرَّته حَسَنَتُه و ساءَته سیّئتُه فهو مؤمن»: «کسى که حسنة و کار شایسته او خشنودش کند، و کار زشت او ناراحتش کند، او مؤمن است».
  10. برگزیده‏ترین بندگان - در روایتى دیگر نیز امام پنجم باقر العلوم (علیه السلام) فرمودند: پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) از بهترین و برگزیده‏ترین بندگان سؤال شدند، فرمودند: «الذّین اذا احْسَنُوا استَبْشَروا وَ اذا أَساؤُا استَغْفَروا و اذا اعطُوا شَکروا و اذا ابْتَلُوا صَبَروا و اذا غَضَبوا غَفَروا»: «کسانى که وقتى احسان کرده و کار نیک کنند، خشنودند و وقتى کار ناشایست کنند، استغفار نمایند و وقتى چیزى به آنها اعطاء شود شکرگزارند، و وقتى به مصیبت مبتلا شدند، صبر کنند، و وقتى ناراحت و غضبناک شدند، ببخشند و درگذرند». بارى عامل دلهره متقین غفلت  است، آفتى که به جان انسانها مى‏افتد و آنها را به ورطه نابودى و هلاکت مى‏سپارد.
  11. عظیم‏ترین عیوب - صاحب لئالى الاخبار از بعضى بزرگان نقل مى‏کند که فرمود: غفلت  قلب از حق، عظیم‏ترین عیوب و بزرگترین گناهان است، گرچه به اندازه آنى از آنات و لحظه‏اى از لحظات باشد، و چنانکه عوام مردم بر سیئات خود عقاب مى‏شوند، همچنین خواص و مقربین بر غفلات خود عقاب مى‏شوند، پس بپرهیز از اختلاط و نشست و برخاست با اصحاب غفلت  در هر حالى، اگر مى‏خواهى از اهل کمال و ..محبت و دوستى خدا شوى!
  12. عوامل غفلت  و نسیان،- در روایتى خداوند به موسى (علیه السلام) فرمود: «یا مُوسى مَنْ احَبَّنى لَمْ یَنْسَنى»: «اى موسى کسى که مرا دوست دارد فراموشم نمى‏کند». یعنى یکى از عوامل غفلت  و نسیان، عدم دوستى و محبت است، زیرا که محبّ هیچ‏گاه محبوب را از صفحه ذهن خود پاک نکرده و فراموشش نمى‏کند.
  13. اعراب قلبها چهار نوع است - در روایتى منسوب به امام ششم (علیه السلام) در مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه چنین آمده است: «اعراب القلوب اربعةٌ انواع رفع و فتحٌ و خَفْضٌ و وَقْف فرفع القلب فى ذکر اللّه و فَتْحُ القلبِ فى الرّضا عَنِ اللّه و خَفْضُ القلب فی الاشتِغال بغیر اللّه و وَقْفُ القلب فى الغَفْلَةِ عَنِ اللّه .... و اذا غَفَلَ عن ذکر اللّه کَیفَ تَراه بَعد ذلک مَوقُوفاً مَحْبُوباً قَد قَسا وَ اظْلَمَ مُنْذُ فارَقَ نُورَ التعظیم .... و علامةُ الوَقْف ثَلاثَةُ اشیاء زَوال حلاوةِ الطّاعَة و عَدَمُ مرارةِ المَعْصِیَة و الْتِباس عِلمِ الحلالِ بالحرام»: «اعراب قلبها چهار نوع است: رفع، فتحه، کسره، سکون، رفع (ضمّه) قلب و بلندمرتبه بودن آن در این است که قلب در یاد خدا باشد، و فتح و گشادگى آن در رضایت از خدا و قضاى او باشد، و کسر قلب و چیزى که موجب به زیر کشیدن قلب مى‏شود، پرداختن به غیر خدا است، و توقف و سکون قلب در غفلت  از خداوند است ... و زمانى که (قلب) غافل از ذکر خدا شد، چگونه مى‏بینى آن را بعد از این که غفلت  او را فراگرفته، (مى‏بینى آن را) قلبى متوقف و محجوب که قسى و تاریک شده از وقتى که نور تعظیم از آن مفارقت و هجرت کرده است ...
  14. ونشانه توقف قلب سه چیز است: برطرف شدن حلاوت طاعت و عبادت و عدم تلخى معصیت و مشتبه شدن علم حلال به حرام»، و این که نفهمد کدام حلال و کدام حرام است و عدم احتیاط در خوردنیها و پوشیدنیها.
  15. غفلت  از خدا - مرحوم عبدالرزاق گیلانى در شرح خود بر کتاب شریف‏ «مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة» در ذیل عبارات فوق چنین گوید: «یعنى وقف دل در غفلت  از خدا است و به یاد او نبودن، و وجه مناسبت «وقف» به غفلت  آن است که وقف به معنى قطع است و غفلت  از حضرت بارى نیز موجب قطع منافع دنیوى و اخروى است. اما دنیوى بواسطه آن که اکثر منافع دنیوى منوط است، به ذکر الهى مثل طول عمر و وسعت رزق و عدم تظلم از ظالم، چنانکه در کتب ادعیه و احادیث مذکور است و از براى هر کدام از فوائد مذکوره، دعائى مقرّر است،
  16. ترک ذکر خداى تعالى - حتّى گفته‏اند که: هیچ صیدى به قید (و دام) صیاد در نمى‏آید، مگر به ترک ذکر خداى تعالى ... سپس در مورد عبارت «اذا غفل عن ذکر الله ...» مى‏گوید: «یعنى هرگاه کسى .... بعد از یاد الهى و توجه به جناب احدیت به سبب اشتغال به کارهاى دنیاى دنیه و میل به لذّات فانیه کاسده (که اهل معرفت به آن توجه نکرده و بازارش نزد آنها کساد است) از یاد او غافل شود، و از معموره ذکر رو به خرابه غفلت  آرد، در این حالت چنین مى‏یابد که گویا از نورانیت به ظلمت، و از انس به وحشت میل نموده، از این جهت است که مردان خدا و دوستان او از اختلاط مردم متوحشند، و در میان مردم به دیوانگان و بلها (احمقها) شبیهند، و فى الواقع به عکس این است و ...».
  17. در مورد نشانه‏هاى سه‏گانه نیز چنین گوید: نشانه وقف ... سه چیز است: یکى- زائل شدن لذّت است از فعال عبادت، یعنى از طاعت و عبادت لذّت نیافتن، و این نشانه غفلت  و قساوت قلب است، چرا که لذت طاعت و بندگى نمى‏باشد مگر با حضور قلب و اطمینان خاطر، و در حال وقف که حال غفلت  است نه حضور قلب است و نه اطمینان خاطر.
  18. دوم- تلخ نبودن معصیت است، این نیز نشانه غفلت  است، چرا که ادراک کردن مرارت و تلخى از فعل معصیت فرع صفاى باطن است و ادراک کردن لذت از فعل طاعت، و در حال وقف و غفلت  از بارى عزّاسمه، چنانکه از ارتکاب طاعت لذّت نیست از اقتراف (ارتکاب) گناه نیز تلخى نخواهد بود،
  19. اهل اللّه - از این جهت است که از اهل اللّه اگر گاهى به سبیل اتفاق خواه از روى اختیار و خواه از روى اضطرار خلاف شرعى یا اخلاف اولائى صادر شود، در کام ایشان بسیار تلخ و ناگوار است و فى الفور در مقام تدارک و استغفار مى‏شوند به خلاف اهل دنیا و اهل قساوت قلب، که در حال ایشان به عکس این است،
  20. اطاعت مخلوق - بندگى خالق به ایشان در نهایت صعوبت و تلخى است و اطاعت مخلوق در غایت سهولت و گوارائى، بسا باشد که از خدمت سلاطین و حکام به توقع مرتبه پستى و نفع سهلى متحمل زحمات شاقّه شوند، و تمام روز و شب به گرسنگى و سرما و گرما و بى خوابى به سر برند، و به این حال راضى باشند، و از دو رکعت نماز به وقت که فى الجمله به حضور قلب باشد کاره باشند و ندانند که فائده این فایده‏اى است ثابت و غیرمنقطع، و فائده آن اگر بشود فائده‏اى است دنیوى و منقطع و مشوب و آمیخته به چندین کدورات و مکاره، و منشأ این نیست مگر غفلت  و به خاطر نیاوردن مراتب عالیه قرب الهى و راه نبردن به عظمت و بزرگى او.
  21. سوم- اشتباه حلال است به حرام، یعنى در مأکولات (خوردنیها) و مطعومات (چشیدنیها) و مکاسب احتیاط ننمودن و حرام و مشتبه را از حلال و غیر مشتبه تمیز نکردن و مانند گاو خوش علف، هر چه به دست افتد صرف کردن و به حیطه تصرف درآوردن، این صفت نیز نشانه غفلت  است.
  22. علم حلال و حرام - سپس اضافه مى‏کند فائده قید علم (که فرمود اشتباه علم حلال و حرام مى‏شود) اشاره است به آن که اشتباه و عدم تمیز میان حرام و حلال در هنگام غفلت  از خداوند به لحاظ علم فرد غافل است و عدم مراعات علم نه به نظر و لحاظ نفس حرام و حلال که معلومند، زیرا که حلال و حرام مشخص هستند، و اشتباه نمى‏شود، بلکه علم به این دو مشتبه مى‏شود.
  23. گاو خوش علف - آرى قلبى که در اثر بیمارى غفلت ، مریض شد، بهترین غذا در ذائقه‏اش تلخ‏ مى‏شود و از این رو بهترین غذاى روحى عبادت و ذکر و یاد حق را تلخ مى‏پندارد و تلخى معصیت را شیرین مى‏انگارد و در اثر اختلال روحى حلال و حرام و مشتبه را استعمال مى‏کند و چون گاو خوش علف هر چه به دست آید، خوردن و از هر کجا به دست آید بردن.
  24. طعم محبّت تو را چشیدن- اگر کسى واقعاً طعم ذکر و محبت الهى را چشید، مگر از محبوب روى برمى‏گرداند؟ و به قول امام سجاد (علیه السلام): «مَنْ ذَا الَّذى ذاقَ طَعْمَ مَحَبّتک فَرامَ مِنکَ بَدلا؛ چه کسى است که طعم محبّت تو را چشید و دیگرى را به جاى تو برگزید و اراده نمود» هرگز چشنده محبت محض و محض محبت و آن که از جام حقیقت توجه به خدا نوشید، به طرف محبت مجازى روى نمى‏آورد، و آن که چنین محبتى با گوشت و پوستش آمیخته شد و پرده‏هاى غفلت  کنار رفت و به وصال دوست مى‏اندیشد.
  25. و به قول مرحوم الهى قمشه‏اى آن شیدا و واله محبوب:
  26. من طایر قدّوسیم مرغ گلستان نیستم‏

     

    مست مى‏لاهوتیم زین مى پرستان نیستم‏

    حور است و غلمان چاکرم ماه است و انجم در برم‏

     

    خورشید چرخ اخضرم شمع شبستان نیستم‏

    از مهرت اى خورشید جان چون ذره‏ام هر سوروان‏

     

    مجذوب حسن دیگران اى ماه خوبان نیستم‏

    هر روز چون آه سحر گردم به کویت در به در

     

    شاید نمائى یک نظر نومید ز احسان نیستم‏

    گر من فقیرم هر شبى دارم ز یارب یا ربى‏

     

    جشنى نوائى مطربى کمتر ز سلطان نیستم‏

    این خاکیان تیره دل مستند و غرق آب و گل‏

     

    من دل بر آن ماه چون گل مستم کز اینان نیستم‏

     

  27. گرزار و بیمارم چه غم شادم بهر رنج و الم‏

     

    با درد عشقت اى صنم محتاج درمان نیستم‏

    روزى الهى مرغ جان بیرون پرد زین آشیان‏

     

    بینى مرا با عرشیان زین ملک وسامان نیستم25

    غفلت  و نسیان گرچه در بسیارى از امور دنیوى و حوادث ناگوار نعمتى است که خداوند در وجود انسان قرار داده است، اگر غفلت  و فراموشى نباشد انسان نمى‏تواند زندگى کند، مثلا انسان عزیزترین عزیزان را از دست مى‏دهد، در ابتدا سر به دیوار زدن و ناله کردن است که اگر این حالت ادامه یابد، چند روزى بیشتر نمى‏تواند زنده بماند ولى خداوند غفلت  و فراموشى را مثل پرده سیاه شب بر قلب او مى‏افکند و به او اجازه زندگى مى‏دهد، اگر در مشکلات و مصائب انسان از بین نرود هر لحظه زندگى با این مصیبت‏ها مرگ است، این‏گونه، غفلت  لازمه مکانیسم روحى و جسمى‏انسان است این نعمتى است که در وجود انسانى عامل بقاى زندگى است

    26- غفلت از خدا شناسی - ولى این غفلت در همین محدوده ضرورى است و نباید گذاشت به حریم خداشناسى راه پیدا کند، نباید به قلمرو امور اخروى راه پیدا کند. این غفلتى است که بزرگان و ائمه اطهار (علیهم السلام) ما را به بیدارى از آن هشدار مى‏دهند و مولى على (علیه السلام) مى‏فرماید: «الا مستیقظٌ مِنْ غفلت ه قَبْل نَفاد مدّته»: «آیا بیدار شونده از خواب غفلت  نیست، که قبل از پایان مدّتش بیدار شود».«الا مُنْتَبِه مِنْ رَقدته قبل حین مُنْیَتِه»:

  28.  
  29. 27- «آیا متوجهى نیست که از خواب خود قبل از مرگش (بیدار شده) و متنّبه گردد». این غفلت ى است که اگر بر قلب حاکم شد دیگر توجه و بیدارى چشم بى‏فائده‏ است، بصیرت که به خواب رفت، بیدارى بصر سودى نبخشد. مولى فرمودند: «انْتباه العُیون لا یَنْفَع مع غَفْلَة القُلوب»:
  30. 28- بیداران خواب‏آلود - «توجه و بیدارى چشمها با غفلت  قلبها بى‏فائده است».این غفلتى است که اگر مستولى بر انسان شد، بیدار خواب است و حاضرى غائب و بیننده‏اى کور و شنونده‏اى کر و گوینده‏اى لال. مولى خطاب به مردم زمان خود مى‏فرماید: «ما لى اراکُم ... أیقاظا نُوَّماً و شُهوداً غُیّباً و ناظِرَةً عمیاء و سامعةً صَمّاء و ناطقَةً بَکما»: «چه شده که شما را ... بیداران خواب‏آلود و حاضران غائب و بیننده کورو شنونده کر و گوینده لال مى‏بینم».
  31. 29- حنده وگریه - در روایتى از امام صادق (علیه السلام) آمده که از شش چیز تعجب مى‏کنم، سه چیز مرا مى‏خنداند و سه چیز مى‏گریاند، آن که مى‏گریاند: 1- فراق و دورى دوستان (مثل) محمد (صلى الله علیه‏ وآله). 2- ترس از خداوندى که از همه چیز آگاه است (یا ترس از آن اعمالى که آورده مى‏شود). 3- ایستادن در مقابل قدرت خداوند. و اما آن سه که مى‏خنداند این که: 1- طالب دنیا است و موت او را مى‏طلبد. 2- غافل است ولى از او غفلت  نشده (یعنى خداوند از او غافل نیست). 3- خنده کننده‏اى که دهانش پر از خنده است و نمى‏داند آیا بخشیده شده یا مورد سخط و غضب است.
  32. 30 غفلت  انسان - از آیات قرآن استفاده مى‏شود که غفلت  انسان را به جهنم سوق مى‏دهد. سوره یونس آیات 7 و 8 مى‏خوانیم: وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ- أُولئِکَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ‏: «و کسانى که از نشانه‏هاى ما غافلند* آنها جایگاهشان آتش است به سبب آنچه کسب کرده بودند».
  33. 31- عاقبت غافلین - و یا در آیه 17 سوره جن مى‏خوانیم: وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذاباً صَعَداً: «کسى که از ذکر و یاد پروردگارش روى گرداند، او را به عذاب شدید و روزافزونى گرفتار سازد». این آیات به خوبى نشان دهنده عاقبت غافلین است.
  34. 32- چرا این همه غفلت - راستى چرا این همه غفلت ؟! اگر انسان بداند که خداوند مراقب و مواظب او است‏ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً و اگر بداند خداوند ناظر اعمال او است‏ أَ َمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى‏ چگونه غفلت  مى‏کند، اگر ایمان به این مطلب باشد کجا بى خبرى به سراغ انسان مى‏آید.
  35. 33- عوامل غفلت : مال و ثروت- مال و ثروتِ زیاد، براى غالب افراد مایه غفلت  است، بسیارى از افراد متدین را دیدیم و تاریخ نشان داده که وقتى فقیر بودند به سوى خدا مى‏آمدند، ولى وقتى از نظر مادى ترقى کردند و صاحب ثروت شدند فراموش کردند، و داستان آن صحابى پیامبر معروف است که از دعاى پیامبر (صلى الله علیه و آله) وضعش خوب شد به طورى که دیگر فرصت نکرد به مسجد آید و کار کسى که دائماً پشت سر پیامبر (صلى الله علیه و آله) نماز مى‏خواند و از او پیروى مى‏کرد به جائى رسید که مأمور زکات آن حضرت را رد کرده و دیگر زکات نپرداخت!
  36. 34- مستى مال - تا وقتى که وضعش خراب است دنبال دعا و توسل و گریه و زارى و انابه است، ولى همین که وضع مالى او بهبود یافت همه چیز را فراموش مى‏کند. استاد مى‏فرمودند چند سال پیش آدمى بود که از صفر شروع کرده بود در ابتدا وضع خوبى نداشت و بعدها وضعش خوب شده ولى به فساد افتاده، مطربها را دعوت کرده و مى‏گفت «بزن میلیونرم من، بزن میلیونرم من» در آخر کار هم به بدبختى افتاد. امان از مستى مال که از مستى شراب بدتر است، مستى شراب یک شب تا به صبح است ولى مستى مال و منال تمامى عمر است.
  37. 35 - زیاده‏طلبى غیرمعقول - پس به دنبال زیاده‏طلبى غیرمعقول مرو که مایه بى‏خبرى است! (أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ- حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ): «مشغول کرد و به غفلت  انداخت شما را زیاده‏طلبى، حتى مقبره‏هاى خود را زیارت کردید (و آنها را شمارش کردید». در تفسیر این آیه آمده که درباره قبائلى نازل شده که به خاطر تفاخر و مباهات کثرت نفرات و جمعیت و اموال و ثروت بر دیگران به قبرستانها رفته و مردگان خود را شمارش و در زمره افراد خود محسوب مى‏کردند، تا افرادشان زیادتر شود.در این زمینه سخنى در نهج‏البلاغه است که حضرت بعد از تلاوت‏ أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ فرمود: شگفتا! چه هدف بسیار دورى! و چه زیارت کنندگان غافلى! و چه افتخار موهوم و رسوائى! به یاد استخوان پوسیده کسانى افتاده‏اند که سالها است خاک شده‏اند، آنهم چه یادى! با این فاصله دور به یاد کسانى افتاده‏اند که سودى به حالشان ندارند، آیا به محل نابودى پدران خویش افتخار مى‏کنند! و یا با شمردن تعداد مردگان و معدومین، خود را بسیار مى‏شمرند! آنها خواهان بازگشت اجسادى هستند که تار و پودشان از هم گسسته، و حرکاتشان به سکون مبدل شده!
  38. 36- بیش از هزار بار این خطبه را خوانده‏ام - این اجساد پوسیده اگر مایه عبرت باشند سزاوارتر است تا موجب افتخار گردند! این خطبه که قسمتى از آن را نقل کردیم به قدرى تکان دهنده و گویا و صریح‏ در بیدارى نفوس از خواب غفلت  است که‏ «ابن ابى الحدید» معتزلى گوید: من به کسى که همه امتها به او سوگند یاد مى‏کنند، قسم مى‏خورم که از پنجاه سال پیش تاکنون بیش از هزار بار این خطبه را خوانده‏ام و در هر بار در درون قلبم لرزش و ترس و پند و موعظه تازه‏اى پدید آمده و در روحم به سختى اثر گذارده، اعضاء و جوارحم به لرزه افتاده، و هرگز نشده که در آن تأمّل کنم جز این‏که در آن حال به یاد مرگ خانواده و بستگان و دوستانم افتاده‏ام، و درست برایم مجسّم شده که من هم همانم که امام (علیه السلام) توصیف فرموده است.
  39. 37- تأثیر سخن او در قلب - چقدر واعظان و خطبا و گویندگان و افراد فصیح در این باره سخن گفته‏اند و من گوش فرا داده‏ام و در سخنان آنها دقت کرده‏ام ولى در هیچ یک تأخیر سخن امام (علیه السلام) را نیافته‏ام.این تأثیرى که سخن او در قلب من مى‏گذارد، یا از ایمانى سرچشمه مى‏گیرد که به گوینده آن تعلق دارد، و یا نیت پاک و اخلاص او سبب شده است که این چنین در ارواح نفوذ کند، و در قلوب جایگزین شود!
  40. 39- فصاحت امیرالمؤمنین على - در قسمت دیگر از سخنانش گوید: «سزاوار است اگر فصحاء عرب همگى در مجلسى اجتماع کنند و این خطبه براى آنها خوانده شود در برابر آن سجده کنند». در همین جا هم اشاره به گفته معاویه درباره فصاحت امیرالمؤمنین على (علیه السلام) کرده و مى‏گوید «واللّه ما سَنّ الفصاحة لقریش غیره»: «به خدا هیچ کس فصاحت را براى قریش غیر او پایه‏گذارى نکرد».
  41. -40- مستی مقام - مقام- مقام گاهى مایه غفلت  و اعراض از خداوند است، فرعون که از آیات خدا غافل شده و با نصایح موسى (علیه السلام) متّعظ و پندپذیر نبود و قلب خواب او بیدار نشد، در قوم خود فریاد زد: «یا قَومِ الَیْسَ لى مُلکُ مصرَ و هذِه الانهارُ تَجرى مِنْ تَحتى»:«اى قوم من آیا پادشاهى مصر براى من نیست در حالى که این نهرها از زیر من جارى است». او مست مقام پادشاهى خود بود، و در عالم بى‏خبرى از حقایق عالم حرکت مى‏کرد، تا این که با فرو رفتن زیر آب‏ نیل به هوش آمده بیدار شد ولى دیگر دیر شده بود وقتى طلب نجات کرد، جبرئیل لجنى در دهان او کوبید و گفت الان حق روشن شد؟! این همه در خواب بودى و حق را نشناختى‏ «الانَ حَصْحَصَ الحق»؟!
  42. مقام‏پرستى - نه تنها فرعون که تاریخ بسیار نمونه‏هائى دارد، تمام سلاطین و فرماندهان بى‏خبر عالم که مغرور از باده مقام شدند، یزید و معاویه و دیگر خلفاى بنى‏امیه و بنى‏عباس و هیتلرها و چنگیزها و موسولینیها از این دسته بودند. از نمونه‏هاى بارز، عمرسعد است (که لعنت ابدى بر او باد) که مقام‏پرستى او را از راه تذکر و توجه، به بى‏راهه غفلت  و فراموشى از خدا کشاند، و دست خود را به خون امامش حسین بن على (علیهم السلام) آلوده کرد، و هرگز به مقام و حکومت رى هم نرسید، باشد که اینها عبرتى براى ما باشد.
  43. -41- خود را به خواب نزن - بسیارى از جوانان مغرور از قدرت جوانى به هرزگى و مردم آزارى پرداخته و از یاد خدا غافلند، این پیرمردى که عصازنان مى‏رود و گاهى مى‏نشیند و گاه به دیوار تکیه مى‏زند، این چنین از مادر متولد نشده او هم روزى مانند تو جوان بوده، قهرمان بوده، حال بنگر چه شده است، تو هم چهار روزى چنینى، اگر دعاى خیر پدر و مادرت بدرقه راهت باشد و به پیرى برسى، این روز را خواهى دید، پس خود را به بى‏خبرى نزن خود را به خواب مزن که انسان خوابیده را مى‏شود بیدار کرد، ولى انسانى که خود را به خواب زده نمى‏شود، بیدار کرد، مرد قدرتمند،- همچون حربن یزید ریاحى، آن مرد قدرتمند، اگر چند روزى به خواب رفتى مى‏توان با، نوائى حسینى بیدارت کرد ولى اگر مثل عمرسعد و یزید و ابن‏ملجم خود را به خواب زدى‏ نمى‏شود بیدارت کرد! علم- گاهى علم مایه غفلت  مى‏شود چنانکه بسیارى از عالمان را مى‏بینیم که در پست طبیب و مهندس و غیره به‏کار مشغولند، و چه جنایتهائى از روى غفلت  مى‏کنند، چه بسیارند «بلعم باعوراها» که علمشان موجب هلاکتشان شد، پس مواظب باش علم تو را به زمین نزند.
  44.  -42- سرگرمیهاى ناسالم-سرگرمیهاى ناسالم که انسان را از خدا دور مى‏کند، از عوامل غفلت ‏زا و دورى از خداوند است، بسیارى از سرگرمیهاى امروز که براى پر کردن وقت جوانان فراهم شده و حتى فرصتى براى توجه به مبدأ حقیقى عالم براى آنها باقى نگذارده، حتى وقتى براى سر و سامان دادن به زندگى‏هاى آنها باقى نگذارده و آنها در سرگرمى محض به سر مى‏برند و انسانیت آنها زیر سؤال رفته است!اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

 

  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی