پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان
  1. یا بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  1. امیر المومنین متقین 55- در عین انجام اعمال  نیک باز هم ترسانند! «یعمل الاعمال الصالحة و هو على و جل» ترجمه: پرهیزگاراعمال  صالح انجام مى‏دهد در حالى که خائف و ترسناک است. ***
  2. شرح: یکى دیگر از صفات پرهیزگاران وحشت داشتن آنها است با این که عمل صالح انجام مى‏دهند.
  3. وحشت از چه چیز؟ وحشت از ردّاعمال  و عدم قبول آنها بواسطه جمع نبودن شرائط صحت و قبول عمل! «وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا اتَوا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ»؛ «اعمال صالح انجم مى‏دهند و قلوب آنها خائف است».
  4. از امام زین العابدین (علیه السلام)  روایت شده که در حالى که بر مرکب خود سوار بودند، و تلبیه مى‏گفتند «لَبیک اللّهم لَبیک» بر روى مرکب غش کردند، وقتى به هوش آمده، از ایشان علت را پرسیدند، فرمودند
  5. «خشیت ان یقول ربّى: لا لبّیک و لا سعدیک»: ترسیدم پروردگارم بگوید «لا لبیک و لا سعدیک» (و جواب مرا ندهد).
  6. متقین مى‏ترسند از این که دراعمال  آنها ریائى بوده باشد، ریائى که پیامبر (صلى الله علیه و آله) در روایتى درباره آن فرمودند: «انَّ اخوف  ما اخافُ علیکم الشّرکُ الاصْغَر- قالوا: وَ مَا الشِّرکُ الاصْغَر؟- قال: الرّیاء ...»:«ترسناک‏ترین چیزى که بر شما مى‏ترسم، شرک اصغر است.‏
  7. شرک اصغر و کوچک است- گفتند: شرک کوچک چیست؟- فرمودند: ریا»، ریائى که از راه رفتن مورچه سیاهى بر سنگ سیاهى در شب تار، مخفیانه‏تر در وجود انسان نفوذ مى‏کند!
  8. گریه پیامبر - شدّاد بن أوس گوید: پیامبر (صلى الله علیه و آله) را دیدم گریه مى‏کند، عرض کردم یا رسول الله چه چیزى شما را به گریه وا داشته است؟ فرمود: مى‏ترسم بر امّتم از شرک، آگاه باش که آنها عبادت بت و خورشید و ماه نمى‏کنند ولکن با اعمال شان ریا مى‏کنند (و این ریا شرک است، یعنى در عبادت، غیرخدا را با او شریک مى‏کنند).
  9. مخلوقات کور- به امام على (علیه السلام)  گفته شد: کدام یک از مخلوقات کورند؟ فرمود: «آن که عمل براى غیرخدا انجام دهد!» آن عابد به نماز جماعت همیشه مى‏رفت، و در صفّ اول مى‏ایستاد، سى سال چنین مى‏کرد، روزى دیر رسید و صف آخر ایستاد، دید احساس ناراحتى مى‏کند، نماز سى سال را قضا کرد، براى این که احتمال داد شاید ریائى در این مدت در کار بوده است!
  10. عجب موجب هلاکت -  پرهیزگار مى‏ترسد از این که گرفتار عجب شود، عجبى که امام صادق (علیه السلام)  فرمودند: «من دخله العجب هلک»؛ «هر کس عجب به او راه پیدا کند، هلاک مى‏شود».
  11. «خودبرتربینى - امام على (علیه السلام)  نیز فرمودند: «العجب هلاک و الصبرِ مَلاک»؛ «خودبرتربینى و خوشنودى از خود هلاکت و صبر (در مقابل خودبینى) اقتدار و مایه قوام است».
  12. پرهیزگار مى‏ترسد از عجبى که در روایت است: اگر شخص گناه کند و پشیمان شود، بهتر از این که عملى و عبادتى کند و عجب در آن راه یابد.
  13. عبادت عابد وفاسق - عجبى که امام صادق (علیه السلام)  درباره آن فرمودند: «دو نفر وارد مسجد شدند، یکى عابد و دیگرى فاسق، سپس خارج شدند در حالى که فاسق، صدیق و عابد، فاسق شده بود، زیرا عابد داخل شد و عجب به عبادت پیدا کرد و فکرش مشغول به آن بود و فکر فاسق در پشیمانى و ندامت بر فسقش بود، پس استغفار کرد و از گناهانش توبه نمود.
  14. عدم اصلاح احمق - حضرت عیسى بن مریم (علیهما السلام) گفت: «بیماران را مداوا کرده و شفا دادم به اذن خدا و کور و جذامى را به اذن خدا بهبودى دادم، و مردگان را معالجه کرده و به اذن خدا زنده کردم، و احمق را معالجه نکردم، و قدرت بر اصلاحش نیافتم، گفته شد
  15. احمق کیست؟- یا روح الله (اى عیسى بن مریم (علیه السلام) احمق کیست؟ فرمود: «المُعجب بِرأیه و نفسه الّذى یَرَى الفَضْل کلَّه له لا عَلَیه و یُوجِبُ الحَقَ کلَّه لِنَفْسِه و لا یُوجِبُ عَلَیْها حَقّاً فَذاکَ الاحْمَقُ الّذى لا حیلةَ فى مُداواتِه»: «خودبینى و عجب کننده به رأى و نفس خود، آن که تمام فضیلت و برترى را براى خود بیند نه بر علیه خود و تمام حق را براى نفس خود مى‏داند و نه بر ضرر آن، و او احمقى است که چاره‏اى در مداوایش نیست».
  16. درس از قورباغه - امام صادق (علیه السلام)  گویند حضرت داود (علیه السلام)  شبى به عبادت و به تلاوت زبور پرداخت، عبادت کردن او را به حالتى کشاند که گویا از خودش خوشش آمد، ناگهان قورباغه‏اى صدا کرد، اى داود از شب زنده‏دارى شبى به تعجب افتاده‏اى، در حالى‏ من که در زیر این صخره چهل سال است، زبانم از ذکر خدا خشک نشده است و (مرتب در حال ذکر و یاد اویم).
  17. ریا در حال عمل وسمعه بعد از عمل - پرهیزگار و خداترس خوف دارد، که دچار «سمعة» شود، گویند: ریا در حال عمل و «سمعه» بعد از آن است، دوست دارد به گوش مردم برساند که چه کرده است، گرچه موجب بطلان عمل نیست ولى ثواب و اجر را نابود مى‏کند.
  18. سمعه افتخار ومباهات است - پرهیزگار مى‏ترسد از سمعه‏اى که در روایت رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) است: اگر کسى بنائى از روى ریاء و سمعه بسازد، روز قیامت او را تا هفت طبقه زمین حمل کرده و سپس طوقى از آتش به گردن او مى‏گذارند، و او را در آتش رها مى‏کنند (در روایت دارد که پرسیدیم) یا رسول الله (صلى الله علیه و آله) چگونه بنائى ریائى و برحسب سمعه بنا مى‏شود فرمود: «بنا مى‏کند بیشتر از مقدار کفایت (یعنى بیشتر از آن مقدارى که نیاز دارد خرج مى‏کند) یا براى مباهات و افتخار کردن بنا مى‏کند».
  19. قرآن خواندن با سمعه - سمعه‏اى که در روایت از رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) است: «کسى که قرآن را بخواند و مرادش سمعه و چیز گرفتن باشد، خداوند را ملاقات مى‏کند در روز قیامت در حالى که صورتش استخوان است و گوشتى بر آن نیست، و قرآن به پشت گردن او زده و داخل آتشش مى‏کند، و سقوط مى‏کند در آتش با کسانى که سقوط در آن کردند».
  20. حبط اعمال - فرد متّقى مى‏ترسد، که عملش بواسطه گناه حبط شود، وقتى طوفان گناه مى‏آید اعمال  صالح مثل خاکستر در دم توفان به‏ هر سو پراکنده مى‏شوداعمال هُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ
  21. اعمال ما و کرم او - ریا و سمعه و عجب و حبطاعمال ، آفاتى براىاعمال  صالح متقین است و اگر اینها هم نباشد «فَما قَدرُاعمال نا فى جَنْبِ کَرَمِک»: «اعمال ما چه ارزشى در برابر کرم‏ و نعمتهاى الهى دارد»، اصلا قابل مقایسه نیست، وقتى چنین است چرا نترسند؟!
  22. انسان ناقص است- انسان در صورتى مسیر تکامل را طى مى‏کند که قبول کند ناقص است، اگر خود را کامل بداند براى کمال خود تلاش نمى‏کند زیرا خود را صاحب کمال مى‏داند اگر کسى خود را سالم بداند به سراغ طبیب نمى‏رود، چرا سرطان خطرناک است، زیرا اعلام نمى‏کند و مریض سرطانى اگر کسى او را مطلع نکند، فکر مى‏کند سالم است، وقتى روشن مى‏شود که مى‏بیند کار از کار گذشته است، بسیارى از ما وقتى بیدار مى‏شویم که سرمان به سنگ لحد خورد ولى دیگر دیر است، مریضىِ غفلت و عجب و ریا در این دنیا گریبانگیرمان است، ولى متوجه نیستیم! باید در کنار امید به رحمت، خوف از مقام ربوبى داشت.
  23. عذاب در نیکی جن وانس - شخصى گوید به امام صادق (علیه السلام)  گفتم: چه چیزى در وصیت لقمان بود؟ فرمود: امور عجبیه‏اى، و عجیب‏تر از همه این که به فرزندش گفت:«خَفِ اللّه عزَّوجلَّ خیفَةً لَو جِئتَهُ بِبِرّ الثَقلین لَعَذَّبَک و ارجُ اللّه رجاءً لو جِئتَه بِذُنُوبِ الثِّقَلَین لَرَحِمَک»: «بترس از خداى عزوجل، ترسى که اگر نیکى جن و انس را آورده باشى، عذابت کند
  24. رحم در گناه جن وانس- و امید به خدا داشته باشد، امیدى که اگر گناهان جن و انس را آورده باشى، تو را رحم کند». پرهیزگاران از خاتمه و عاقبت خود هراسانند، آنها مى‏ترسند مبادا دچار سوء خاتمه و بدى عاقبت شوند.
  25. سخن در سوء خاتمه - مرحوم فیض کاشانى در مورد سوء خاتمه سخنانى دارد که ذکر آن بى‏فائده نیست، ایشان مى‏فرمایند: «بدان که سوء خاتمه و بدعاقبتى بر دو مرتبه است که: یکى اعظم از دیگرى‏ است،
  26. نزد سکرات موت - اما مرتبه اول که عظیم و هولناک است این که شک یا انکار بر قلب در نزد سکرات موت ظاهر شده، و بر این حالت قبض روح مى‏شود و این حالت حجابى بین او و بین خداوند مى‏شود، و موجب دورى دائمى و عذاب همیشگى خواهد شد،
  27. محبت امور دنیا - و مرتبه دوم که به مرتبه اول نمى‏رسد دوستى و محبت امرى از امور دنیوى و شهوت و تمایلى از آن شهوات دنیوى بر قلب او غلبه مى‏کند، و آنقدر قلب او مشغول به آن امر مى‏شود که دیگر جائى براى غیر آن نیست، و این حالت موجب مى‏شود که توجه او به دنیا شود و هرچه توجه او از خدا دور شود و به دنیا نزدیک مى شود، حجاب بیشتر مى‏شود، وقتى حجاب آید عذاب آید، زیرا آتش الهى نمى‏گیرد مگر محجوبین و کسانى را که بین آنها و خداوند پرده‏اى حائل شد
  28. خاموشی آتش جهنم - و اما مؤمنى که قلبش سلیم وسالم از حب دنیا است و هم و غمش خداوند است آتش جهنم به او گوید: عبور کن اى مؤمن که نور تو شعله آتش مرا خاموش کرد».
  29. غلبه حبّ دنیا - مرحوم فیض در ادامه سخنانش مى‏گوید: «هرگاه قبض روح در حالت غلبه حبّ دنیا باشد، مسئله مشکل است، زیرا انسان بر آنچه زیسته مى‏میرد، و ممکن نیست‏
  30. تصرف در قلب - قلب صفت دیگرى بعد از مرگ اکتساب کند که متضاد صفت غالبى آن باشد، چون در قلوب تصرف ممکن نیست، مگر با عمل کردن جوارح و اعضاء و به تحقیق جوارح و اعضاء با مرگ باطل و فانى شده، و عمل کردن آنها نیز چنین شده است،
  31. حسرت عظیم - پس نه امیدى در عملى و نه امیدى در رجوع به دنیا است که تدارک کند، و در این هنگام حسرت عظیم مى‏شود مگر این که اصل ایمان و محبت خداوند در قلب او رسوخ کرده باشد و با عمل صالح تقویت شده باشد، اگر چنین بود این حالت که در موقع مرگ عارض بر قلب شده، محو مى‏گردد،
  32. یک مثقال ایمان - اگر ایمان او به اندازه مثقالى باشد او را در زمان کوتاهى از آتش خارج مى‏کند، و اگر کمتر باشد توقف او در آتش بیشتر است و اگر به اندازه مثقال و دانه گندمى ایمان بیشتر نداشته باشد از آتش خارج مى‏شود گرچه بعد از هزاران سال‏ باشد».
  33. خوف و مهر امید - پس بطور کلى مى‏توان استفاده کرد که سوء خاتمه یا به عارض شدن حالت انکار و شک و تردید در معتقدات است و یا به عارض شدن حبّ دنیا بر قلب است که خداوند انشاء الله ما را از این دو مصون دارد، و خوف ما را با مهر امید آرامش بخشد.
  34. اعتدال میان خوف و امید - بین خوف و رجا. نه باید خیلى امیدوار باشیم که ما همه گناهکاریم و یک حسین داریم، خدا ارحم الراحمین است، بله خدا ارحم الراحمین است اما به شما ربطى ندارد. مثل اینکه بانک خیلى پول دارد. بله ولى یک قرانش را به تو نمى‏دهند. بانک پول دارد، اما معنایش این نیست که به تو بدهند. قرآن بخوانم‏ «إِنَّ رَحْمَهَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنْ الْمُحْسِنِینَ» (اعراف/ 56)
  35. اگر تو آدم خوبى بودى رحمت خدا به تو مى‏رسد. ولى اگر آدم دربسته‏اى بودى که نه حرف حق رفت در تو، نه فکر حق رفت در کله‏ات، نه غذاى حلال رفت در شکمت، قفل شده‏اى. آدمى که قفل شده مثل توپى که در بسته است. توپ در بسته را در اقیانوس اطلس هم بیندازند، آب تویش نمى‏رود. گیر در اقیانوس نیست، گیر در توپ است. اگر در یک شیشه را ببندى در هر اقیانوسى بیندازى آب تویش نمى‏رود. دریا گیر ندارد، آب دریا زیاد است، این درش بسته است. رحمت خدا زیاد است این آقا در رحمت خدا را روى خودش بسته.
  36. تعادل در خوف‏ ورجا - در قرآن یکصد وچهل وپنج مرتبه اسم آتش و نار برده شده و به همین عدد هم اسم بهشت وجنّت، یکصد و پانزده مرتبه نام دنیا و به همین عدد نام آخرت به میان آمده و این به خاطر آن است که یک کتاب تربیتى که هدفش هدایت مردم به راه مستقیم است باید تربیت‏شدگان خود را میان خوف‏ ورجا ومتعادل نگاه دارد، هرگاه یکى از جهات بیم یا امید در انسانى بیشتر شود، خطر سقوط او را تهدید مى‏کند.
  37.  

  38. الهى قمشه‏اى در ذیل این فراز (یعمل الاعمال الصالحة و هو على و جل) گوید:
  39. همه نیکى کند و از عدل بارى‏

     

    همى ترسد نیابد رستگارى‏

    که هرگز با مقام عدل داور

     

    ندارد کس فلاح خویش باور

    اگر سر زد ز خاصانش گناهى‏

     

    نباشند ایمن از قهر الهى‏

    هم آخر کس نداند تا سرانجام‏

     

    چه پیش آید که سازد خاطر آرام‏

    1. بساط عشق را شیب و فراز است‏
     

    مآل‏ زندگى نگشوده راز است‏

    که چون با ناز یار افتد سر و کار

     

    بسوزد یا بسازد لطف دادار

    چه خواهد یار فرجامش ندانى‏

     

    فراقش یا وصال جاودانى‏

    اگر مهرش فروزد جسم و جان را

     

    هم ار نازى کند سوزد جهان را

    1. به نازى کار عالم زار سازد
     

    هزاران گلستان را خار سازد

    بموج آرد اگر بحر کرم را

     

    فرا گیرد هزاران بوالحکم را

    وگر جنبش فتد در قلزم‏ قهر

       
    خلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص: 235 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی