54- امیر المومنین خطبه متقین نهج البلاغه - پرهیز از طمع «و تحرجا عن طمع »- پرهیز از طمع ترجمه: و (مىبینى براى هر یک از آنها) دورى و اجتناب از طمع .
جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۴:۳۴ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- 54- امیر المومنین خطبه متقین نهج البلاغه - پرهیز از طمع «و تحرجا عن طمع »- پرهیز از طمع ترجمه: و (مىبینى براى هر یک از آنها) دورى و اجتناب از طمع .***
- شرح: «تحّرج» از ماده «حرج» و در اصل، به معنى مجتمع و محل اجتماع شىء است و سپس به تنگى و ضیق بین دو چیز اطلاق شده و براى امور ضیق حرج اطلاق مىشود و نیز به معنى گناه هم آمده است، و ماده تفعّل آن «تحّرج» و انفعال آن «انحراج» به معنى دورى و اجتناب از گناه و ضیق است و در این فراز که به طمع اضافه شده یعنى دورى از طمع .
- اما «طمع » در لغت به معنى شوق و جذب شدن نفس به طرف چیزى است از روى شهوت و میل به آن چیز. و چون بیشترین طمع به خاطر هواى نفسانى است، گفتهاند: طمع ، طبع وطبیعتى است.
- طمع دو گونه است: ممدوح و مذموم، ممدوح مثل مثل طمع در عفو خداوندى، چنانکه امام سجاد (علیه السلام) در دعاى ابوحمزه مىفرمایند: «اذا رَأَیتُ مولاى ذنوبى فَزِعت، و اذا رَأَیْتُ عَفْوکَ طمع ت؛ «وقتى مولاى من گناهانم را مىبینم فزع و جزع مىکنم، و وقتى عفو تو را مىنگرم، طمع مىکنم» یا مثل طمع در رأفت و رحمت الهى چنانکه امام سجاد (علیه السلام) در همان دعا مىفرمایند: «فَانَّما اسْئَلک لَقَدیم الرِّجاء لَک وَ عَظیم الطمع فیکَ الَّذى اوْ جَبْتَه عَلى نَفْسَکَ مِنَ الرأفة و الرَّحمة»: «همانا به خاطر قدم امید به تو و عظمت طمع (بندگان) در وجود تو طلب مىکنم آنچه را که واجب کردى بر نفس خودت که رأفت و رحمت است».البته این طمع ممدوح و امید به این رحمت و ثواب و قرب الهى و دخول در جنّت به صرف طمع حاصل نمىشود. آن امام سجاد (علیه السلام)، که طمع در رحمت الهى دارد، به وظائف و تکالیف الهى نیز عمل کرده، و چنین توقعى دارد.
- بهشت وسختی ها وجهنم وشهوت - در آیه 214 سوره بقره چنین مىخوانیم: أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ: «آیا گمان کردید داخل بهشت مىشوید (بدون اینکه سختى و رنج ببینید) و هنوز نیامده است مثل کسانى که قبل از شما بودند، ناراحتى جنگ و سختى و شدت درونى را کشیدند ..». این آیه نشان مىدهد که بدون تحمل سختى و مشقت توقع دخول در بهشت توقعى بىجا است چرا چنین نباشد که: «انّ الجَنة حُفَّت بِالمکاره و انّ النار حُفَّتْ بالشهوات»: بهشت پیچیده به سختیها و آتش جهنم پیچیده به شهوات است. از لابلاى جهادها و دریاهاى آتش و فراز و نشیبهاى خطرناک باید بگذرى، تا به بهشت رسى، ولى رسیدن به آتش جهنم از لابلاى هوا و هوسها است.
- و طمع مذموم همان طمع خاصى است که در عرف گویند، فلانى طمع خام دارد، یعنى چشمش به مالِ در دست مردم است.
- فساد مرد طمع و آز - این طمعى است که فرمودند خصلت ناپسند و زشتى است، این نوع طمع حکمت را از قلب علماء مىبرد کمى طمع ، ورع و پرهیزگارى زیاد را فاسد مىکند، همین طمع است که درباره آن فرمودند: هیچ چیزى مثل بدعت دین را خراب نمىکند و هیچ چیزى مثل طمع و آز مرد را فاسد نمىکند.
- چشم و عقل انسان را کور - در روایت از مولى على (علیه السلام) رسیده که: «اکْثَرُ مَصارعِ العُقُول تَحتَ بُروق المَطامِع» «بیشترین زمین خوردن عقلها زیر برقهاى طمع ها است». برق طمع مىدرخشد و چشم و عقل انسان را کور کرده و انسان به زمین مىخورد
- عقل را از بین مىبرد - و از همان حضرت است: «مَا الخَمر صَرَفاً بِأذهب بعقول الرجال مِنَ الطمع »: «هیچ شرابى بیش از طمع عقل را از بین نمىبرد». به قول مولى على (علیه السلام) «عقل نادانها در نزد غرور و مستى طمع ها فریب مىخورد، و در همین وقت مردم از نظر عقل امتحان مىشوند».
- کلید هر پلیدى - در روایتى از پیامبر (صلى الله علیه و آله) آمده: «ایّاکَ وَ اسْتِشْعارَ الطمع فَانَّهُ یَشُوب القَلْبَ شِدةُ الحِرْصَ وَ یَخْتِمُ على القُلُوب بِطابع حُبِّ الدُّنیا وَ هُوَ مِفْتاحُ کُلِ سَیِّئة و رأسُ کُلّ خَطیئَة و سَبَبُ احْباطِ کلِّ حَسَنَة»: «بپرهیز از این که طمع را مثل موى بدن جزء وجودت کنى، (استشعار از شعر به معنى مو است) زیرا شدت حرص قلب را آشفته مىسازد و بر قلبها مهر دوستى دنیا مىزند، و آن (محبت) کلید هر پلیدى و منشأ هر گناهى و سبب نابودى هر حسنه و ثوابى است».
- میوه طمع ذلت دنیا - مولى على (علیه السلام) فرمودند: «ثَمَرةُ الطمع ذُلّ الدّنیا و شِقاء الآخرة»: «ثمره و میوه طمع ذلت دنیا و شقاوت در آخرت است».
- طمع ذلیل کننده است - در جاى دیگر فرمود:«لا شِیمَةَ أذَل مِنَ الطمع »؛ «هیچ خوى و عادتى پستتر از طمع نیست».مولى در نهج البلاغه در ردیف اوصاف حضرت عیسى (علیه السلام) چنین مىفرمایند: «لَم تَکُن لَهُ زَوجَةٌ تَفْتِنُهُ و لا وَلَدٌ یَحْزُنُهُ و لا مالٌ یَلْفِتُهُ و لا طمع یُذِلُّه»؛ «براى او همسرى نبود تا گمراهش کند، و نه فرزندى که محزونش نماید و نه مالى که نظر او را به خود جلب کند و نه طمع ى که او را ذلیل گرداند».
- پناه برطمع و حرص - مولى درباره منافقین نیز بعد از این که مىفرماید در برابر هر حقى باطلى در برابر هر دلیلى قطعى، شبههاى، و براى هر زندهاى کشندهاى و براى هر در بىکلیدى، و براى هر شبى چراغى مهیا کردهاند، مىفرماید: «یَتَوَصَّلون الَى الطمع بالیأس لَیُقیمُوا به اسْواقَهم و یُنْفِقُوا به اعْلاقَهُم»:
- «منافقین بخاطر مأیوس بودن، به طمع و حرص پناه مىبرند، تا بازارهاى خود را برپا داشته (و گرم کنند) و با طمع خدعه و نیرنگهاى زینت داده شده خود را ترویج و عرضه مىکنند».
- با نیرنگهائى که تزئین مىکنند - (4). خطبه 194 نهجالبلاغه صبحى صالح ینفقوا بمعنى ترویج دادن در مقابل کساد است و اعلاق جمع علق به معنى شى نفیس است که در اینجا مراد نیرنگهائى است که تزئین مىکنند و جلوه مىدهند. (شرح لغات از نهجالبلاغه صبحى صالح) ..
- طمع ؛ بندگى و ذلت - پس اى برادر خود را به بندگى طمع مسپار که طمع خود، بندگى و ذلت است و در مقابل چشم نداشتن به آنچه در دست مردم است، آزادى و حرمت است «الطمع رِقّ الْیأس عتقٌ».
- راضى به نان خود - علامه شیخ محمدتقى تُستَرى در شرح نهجالبلاغه خود بنام «نهج الصباغة» در جلد 10، صفحه 2 چنین گوید که «فتح موصلى» به دو بچه رسید که یکى تکه نانى داشت که بر آن عسل بود، و به دست دیگرى نیز تکه نانى بود که خورشتى روى آن مالیده بود آن بچه به بچهاى که عسل بر نان او بود گفت: از نانت به من بده، آن بچه گفت اگر سگ من شوى به تو مىدهم، گفت باشد و بچه مقدارى نان و عسل به او داد و طنابى و ریسمانى در دهان او گذارد و شروع به کشیدن کرد، «فتح» گفت «لو لا رضیت بخبزک ما کنت کلبا»: «اگر به نان خود راضى مىشدى دیگر سگ نبودى»، شاعر نیز گفته: کَلَّفَنى حُبِّى للدراهم ..... و قِلة البَقوى على المغارم..... خدمة مَنْ لستُ له بخادم...(پولدوستىِ من اندک مالِ باقى مانده در اثر خسارتها، وادارم کرد خدمت کسى کنم که خادم او نبودم).
- افسار برگردن حقیقت طمع است!- این حکایت گرچه بچهگانه به نظر مىرسد ولى گویاى واقعیتى بزرگ است، واقعیتى که شاید هر روز و شب با آن برخور مىکنیم، و متوجه نیستیم، در واقع هر طمعى به مال کسى و درخواست از دیگرى و چشم داشتن به مال او، افسار انداختن به گردن خود است، این افسار همان حقیقت طمع است!
- پرتگاه و افسار طمع - این است که امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «بئس العبد عبد له طمع یقوده»: «بد بندهاى است بندهاى که داراى طمعى باشد که او را (به هر طرف) بکشد»، افسار طمع ، انسان را به هر جا و هر پرتگاهى مىکشد ولى متوجه نیستیم.
- تمام خیر بر قطع طمع - پیامبر گرامى (صلى الله علیه و آله) نیز فرمودند: «تمام خیر را در قطع طمع از آنچه در دست مردم است، یافتم» اى عزیز چشم از مال مردم بپوش و به آنچه خدا روزى تو کرده است راضى شو که هیچ ثروتى بالاتر از این چشمپوشى نیست، هیچ آزادى بهتر از این نیست (کسى که مىخواهد در طول حیاتش آزاد زندگى کند، نباید طمع در قلب او سکنى گزیند).
- اهانت به نفس خود - کسى که طمع کند، به غیر از این که به نفس خود اهانت کرده، کارى نکرده است، مولى على (علیه السلام) مىفرمایند: «ازْرى بِنَفْسِهِ مَنْ اسْتَشْعَرَ الطمع » کسى که طمع را شعار خود کرده و مثل پیراهن زیرین به بدن خود چسبانده است، اهانت به نفس خود کرده است.
- موجب و کینه و حسد و عداوت و غیبت و رسوائى - مرحوم خوئى در شرح خود در ذیل این فراز در وجه دورى پرهیزگار از طمع چنین گوید: «پرهیزگار چشم طمع به آنچه در دست مردم است، ندارد، زیرا علم دارد که طمع از رذائل نفسانى و منشأ مفاسد عظیم است، چون موجب ذلّت و استخفاف و کینه و حسد و عداوت و غیبت و رسوائى و نرمش با اهل معصیت و نفاق و ریا مىشود و مایه مسدود شدن باب نهى از منکر و امر به معروف و ترک توکل بر خدا و انابه سوى او و عدم رضایت به قسمت الهى مىشود».
- طمع و حرص خروج از ایمان - یکى از یاران امام صادق (علیه السلام) به نام «سعدان» مىگوید به امام صادق (علیه السلام) گفتم: چه چیزى ایمان را در بنده تثبیت مىکند، قال: الورع (فرمود: پرهیزگارى و عفت نفس) گفتم: چه چیزى ایمان را از او خارج مىکند؟ قال: الطمع (فرمود: طمع و حرص).
- دعا با خوف وطمع -. با خوف و طمع دعا کنند وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً اعراف/ 56.. یقین به اجابت دعا داشته باشد..قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): ادْعُوا اللَّهَ وَ أَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالاجَابَةِ عدهالداعی، ص 144.
- طمع نداشتن در امور مادی : عَنِ الْبَاقِرِ (علیه السلام) قَالَ اطْلُبْ بَقَاءَ الْعِزِّ بِإِمَاتَةِ الطَّمَع بحارالانوار، ج 75، ص 162
- کلید ذلت طمع. طمع : قَالَ الْکَاظِمُ (ع) یَا هِشَامُ إِیَّاکَ وَ الطَّمَعَ وَ عَلَیْکَ بِالْیَأْسِ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ وَ أَمِتِ الطَّمَعَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ فَإِنَّ الطَّمَعَ مِفْتَاحٌ لِلذُّلِ تحفالعقول، ص 399.
- تر س و طمع - اگر در دنیا جزا باشد مردم از ترس و طمع خوب مىشوند اگر در دنیا جزا باشد مردم یا از ترس خوب مىشوند
- طمع مانع درک حقیقت : هوس طمع- افرادى حقوق بگیر هستند. چون حقوق بگیرند، وقتى خلاف مىبینند، مىترسند حق را بفمند یا بگویند. مىترسند حقوقشان قطع بشود. آن چیز که لب ایشان را بسته است حقوق ایشان است. طمع باعث مىشود که انسان حق را نگوید.
- دروغ بخاطر طمع :گاهى طمع باعث مىشود که دروغ مىگوید، چند خریدى؟ مىخواهد سود بیشترى ببرد. مثلًا سى صد تومان خریده است مىگوید: سى صد و پنجاه تومان خریدهام، دروغ مىگوید به حساب این که درآمد بیشترى داشته باشد.
- رمز ذلت - حرص و طمع، رمز ذلّت : «بَقَاءَ الْعِزِّ بِإِمَاتَهِ الطَّمَعِ» (بحارالانوار/ ج 75/ ص 162) اگر مىخواهى عزتت باقى بماند طمعت را قطع کن.
- مذمّت حرص و طمع در کسب مال و ثروت : خوب! آدم حریص اول خودش را فراموش مىکند، اینهایى که مال دنیا را خیلى دوست دارند. مال دنیا را دوست دارند، حالا! خودش را فراموش مىکند. خدا را هم فراموش مىکند. حساب را هم فراموش مىکند. دوستانش را فراموش مىکند، سلامتى خودش را هم فراموش مىکند. آدمى که حرص مىزند، چون مىخواهد پول زیادى به دست آورد، یادش مىرود که مریض مىشود، سلامتىاش را از دست مىدهد. رفقایش را از دست مىدهد، چون حرص دارد، سخاوت ندارد. آدم حریص چند چیز را فراموش مىکند. 1- خدا را فراموش مى کند. 2- خودش را فراموش مىکند. 3- سلامتى را فراموش مىکند. 4- دوستانش را فراموش مىکند.
- طمع وزندگی حرام - رباخوار، بسیار ناسپاس و گنهکار است. او با گرفتن ربا خود را ضامن مردم، زندگى خود را حرام، عباداتش را باطل، و حرص و طمع قساوت را بر خود حاکم مىگرداند. «کَفَّارٍ أَثِیمٍ»
- خود باختگی در طمع - به بهانهى جذب کفّار، به آنها محبّت نکنید، زیرا گاهى انگیزهى واقعى محبّت، طمع یا ترس و یا خودباختگى است. «إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»
- راه نفوذ دشمن در مسلمانان، یا ترس و طمع خودمان است و یا بىپروایى و بىتقوایى ما که صبر و تقوا، راه چاره آن است. «إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ»
- به طمع مال دنیا، دچار کتمان و لغزش نشوند. «وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا»
- طمع به منافع ستمگران - امام حسین علیه السلام در توضیح این آیه فرمود: دلیل سکوت علما و رها کردن امر به معروف و نهى از منکر، یا طمع به منافع ستمگران است و یا ترس از آنان «رغبة فیما کانوا ینالون منهم أو رهبة مما یحذرون»
- طمع بر رحمت الهی- به نقل ابن عبّاس، هنگامى که آیهى «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ» نازل شد، شیطان نیز در رحمت الهى طمع کرد و گفت: عبارت «کُلَّ شَیْءٍ»، شامل من هم مىشود. خداوند براى رفع این توهّم فرمود: فَسَأَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ ...آرى، رحمت الهى گسترده است و به همه کس مىرسد، امّا شمول رحمت براى غیر مؤمنان، به تفضّل الهى است.
- الهى آن عارف شیدا در ذیل این فراز (تحرجا عن طمع ) گوید:
-
مقام قدس کرّمنا است دلبند
بر آن ملک و بر آن دو لب طمع بند
طمع بر گلشن جان بایدت بست
که از لعل لب جانان شوى مست
- ۰۲/۰۲/۲۹