33و34 برنامه روزانه «و اما النهار فحلماء علماء، ابرار اتقیا» و امّا (پرهیزگاران) در روز دانشمندانى بردبار و نیکوکارانى با تقوا هستند.شرح: در این فراز حضرت به برنامه روزانه آنها اشاره مىفرمایند
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
33- برنامه روزانه
- «و اما النهار فحلماء علماء، ابرار اتقیا» ترجمه: و امّا (پرهیزگاران) در روز دانشمندانى بردبار و نیکوکارانى با تقوا هستند.شرح: در این فراز حضرت به برنامه روزانه آنها اشاره مىفرمایند که بردبار و دانشمند و نیکوکار و خداترس هستند، نه این که فقط در روز این صفات را دارند، بلکه روز جلوهگاه این صفات است. معمولا آثار و حالات انسان در اجتماع براى مردم ظاهر مىشود؛ بازتاب آن اعمال شبانه، این صفات روزانه است، تا در اقیانوس جامعه شناور و شناگر نشوند، حالات روانى آنها شناخته نمىشود.- ابرار
- کردن و نیکوکارى - حضرت صفت سوم روزانه پرهیزگاران را نیکوکارى مىشمارد، و چنانکه از کتب لغت استفاده مىشود «برّ» (به فتح باء) در اصل به معناى وسعت و گستردگى است و از این رو صحراهاى وسیع را «برّ» گویند، در مقابل بحر، و از آنجا که افراد نیکوکار اعمالشان نتیجه گستردهاى در سطح جامعه دارد، این واژه بر آنها اطلاق مىشود، پس «برّ» به معنى شخص نیکوکار مىشود و «برّ» (به کسر یاء) به معنى نیکى کردن و نیکوکارى است. بعضى گفتهاند «خیر» اعم از «برّ» است زیرا «برّ» نیکى با توجه است ولى خیر اعم است.
- در این که ابرار جمع چیست؟ اختلاف است: مفردات راغب ابرار را جمع بارّ و بررة را جمع برّ دانسته و صحاح جوهرى عکس این گفته «ابرار جمع برّ» و بررة جمع بارّ و بعضى ابرار را جمع هر دو گرفتهاند. برّ و بارّ، هر کدام باشد، معنى ابرار واضح است که به معنى نیکان است ..
- «ابرار» یا جمع «بَرّ» است، (همانند «ارباب» که جمع «رَبّ» است) یا جمع «بار» است (نظیر «اشهاد» که جمع «شاهد» است). به هر حال «بر» به معناى گستردگى است و بیابان را به خاطر گستردگى آن، «بر» مىگویند. انسان نیکوکار داراى روحى باز و گسترده است و هدف او از انجام کار نیک، رسیدن به مال و مقام نیست بلکه فکرى فراتر از مال و مقام دارد. دست نیکوکاران براى کمک به دیگران باز و اجر آنان نیز گسترده است مفردات راغب
- بر ونیکی صفت حمیده - ابنمیثم در شرح خود برّ و نیکى را به صفت حمیده عفّت برگردانده که حد وسط بین خمودى شهوت و فجور است و شاهد بر سخن خود این آورده است که به انسان بدکار «فاجر» گویند. نکته دیگر این که «فاجر» از ریشه «فجر» به معنى شکافتن وسیع است؛ خواه شکافتن زمین یا چیز دیگر و از آنجا که نور صبح پرده شب را مىشکافد «فجر» گویند و به «فاجر» هم «فاجر» گویند زیرا پرده حیا و پاکى را مىدرد.
- چگونه میتوان در زمره ابرار شد - حال، اول به سراغ مقام ابرار مىرویم، و دوم این که ابرار چه کسانى هستند؟ و سوم این که نشانه ابرار چیست، و چگونه مىتوان در زمره آنها داخل شد؟
- مقام ابرار - در آیات مختلفى از قرآن مجید، سخن از ابرار و مقام آنها است، همچنان که در بعضى آیات، سخن از فجّار و جایگاه آنها است. براى نمونه در سوره انفطار، آیات 13 و 14 مىخوانیم: إِنَّ الْابرار لَفِی نَعِیمٍ- وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ: «نیکان در نعمت فراوانند و بدکاران در دوزخ».
- اعمال نیکان در علیین - در سوره مطففین نیز فرموده: إِنَّ کِتابَ الْابرار لَفِی عِلِّیِّینَ: «نامه اعمال نیکان در علیین است». إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ: «نامه اعمال بدکاران در سجّین است». «سجّین» به تعبیر ساده، دفتر کلّى است که حساب همه بدکاران در آن است و «علیین» نیز چنین است، ولى فقط نامه اعمال و حساب هر یک از نیکان در آن منعکس است.
- کتاب سجین دیوان بدی ها - «طریحى» در «مجمع البحرین» در ماده «سجن» درباره سجّین گوید: «و فى التفسیر هو کتابٌ جامعٌ دیوانُ الشّر دوّن اللّهُ فیه اعْمالَ الکفرة و الفَسَقَة مِنَ الجِنِّ وَ الانس»: «در تفسیر آمده است که سجین کتابى است جامع دیوان بدیها که خداوند اعمال کافران و فاسقان جنّ و انس را در آن تدوین کرده است». البته طریحى روشن نساخته که این تفسیر از معصوم است یا غیر او.
- نیکان از جامی باعطر خوش می نوشند- در سورههاى انفطار و مطففین، به طور مجمل درباره ابرار و فجّار سخن آمده است و به طور مشروح، خصوصاً درباره ابرار در سوره دهر (انسان) بیان گردیده است. آنجا که مىفرماید: إِنَّ الْابرار یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً- عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجِیراً: «نیکان از جامى مىنوشند که با عطر خوشى آمیخهت است* از چشمهاى که بندگان خاص خدا از آن مىنوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى مىسازند».
- چشمه ای در خانه پیامبر اسلام - در حدیثى از امام باقر (علیه السلام) درباره این چشمه آمده: «هِىَ عَینٌ فى دارِ النّبى (صلى الله علیه وآله) تَفْجُر الى دوُر الانْبیاء و المؤمنین»: «این چشمهاى است در خانه پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله) که از آنجا به خانه سایر پیامبران و مؤمنان جارى مىشود».در ادامه این سوره، سخن از بهشت و حریر و تکیه زدن بر تختهاى زیبا زیر سایه درختان بهشتى و چیدن میوههاى بهشت است
- خداوند از ابرار قدر دانی می کند - و این که گرداگرد ابرار ظرفهاى نقره و قدحهاى بلورین مىگردانند (کنایه از این که بهترین غذاها و نوشیدنىها براى آنها آماده است)، از چشمهاى که «سلسبیل» نام دارد شراب بهشتى نوشند، نوجوانانى چون مروارید گرداگرد آنها به خدمت مشغولند، لباسهاى حریر نازک وسبز و دیباى ضخیم پوشیده و دستبندهائى از نقره به دست داشته و خدا از آنها قدردانى مىکند. این مقام به قدرى بلندمرتبه است، که صاحبان عقل و خرد بر آنها غبطه خورند، و از خدا جایگاه آنها را مىطلبند.
- اندیشه در اسرار آفرینش - در سوره آلعمران مىفرماید: (إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ* الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ- رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ- «همانا در آفرینش آسمانها و زمین و رفت و آمد شب و روز، نشانههاى (روشنى) براى صاحبان خرد و عقل است* همانها که خدا را در حال ایستادن و نشستن و آنگاه که به پهلو خوابیدهاند یاد مىکنند (انسان معمولا از این سه حالت خالى نیست، یعنى در همه حال یاد خدا مىکنند): و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند (و مىگویند)، بارالها این را بیهوده نیافریدهاى، منزّهى تو، ما را از عذاب آتش نگاه دارد* پروردگارا هر که را تو (به خاطر اعمالش) به آتش افکنى، او را خوار و رسوا ساختهاى و این چنین افراد ستمگر، یاورى ندارند*
- پروردگارا گناهان مارا ببخش _ رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادِی لِلْإِیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْابرار* رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِکَ وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعادَ): پروردگارا ما صداى منادى توحید را شنیدیم که دعوت مىکرد به پروردگار خود ایمان بیاورید و ما ایمان آوردیم، (اکنون که چنین است) پروردگارا گناهان ما را ببخش و ما را با نیکان (و در مسیر آنها) بمیرآن پروردگارا آنچه را که به وسیله پیامبران، ما را وعده فرمودى به ما مرحمت کن و ما را در روز رستاخیز رسوا مگردان، زیرا تو هیچگاه از وعده خود تخلف نمىکنى». اهمیت آیات فوق - در احادیث و روایات اهمیت بسزائى به این آیات داده شده است:
- کار پیامبر شگفت انگیز بود - «عطاء بن ابى ریاح» گوید: روزى نزد عایشه رفتم از او پرسیدم، شگفت انگیزترین چیزى که در عمرت از پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) دیدى چه بود؟ او گفت: کار پیامبر (صلى الله علیه وآله) همه شگفتانگیز بود، ولى از همه عجیبتر این که شبى از شبها که پیامبر (صلى الله علیه وآله) در منزل من بود به استراحت پرداخت، هنوز آرام نگرفته بود که از جا برخاست و لباس پوشید و وضو گرفت و به نماز ایستاد،
- تا طلوع صبح منقلب وگریان بود- و آن قدر در حال نماز و در جذبه خاص الهى اشک ریخت، که جلو لباسش از اشک چشمش تر شد، سپس سر به سجده نهاد، و چندان گریست که زمین از اشک چشمشتر شد، و همچنان تا طلوع صبح منقلب و گریان بود، هنگامى که «بلال» او را به نماز صبح خواند، پیامبر (صلى الله علیه وآله) را گریان دید، عرض کرد چرا چنین گریانید؟! شما که مشمول لطف خدا هستید؟ فرمود: «افَلا اکُونُ لِلّهِ عَبْداً شَکوراً ...»: «آیا نباید بنده شکرگزار خدا باشم؟» چرا نگریم خداوند در شبى که گذشت آیات تکان دهندهاى بر من نازل کرده است، و سپس شروع به خواندن پنج آیه فوق کرد.
- وای برکسی قرآن بخواند ولى در آنها نیندیشد»- و در پایان فرمود:«وِیْلٌ لِمَنْ قَرأها و لم یتفَکّر فیها»: «واى به حال آن کسى که آنها را بخواند ولى در آنها نیندیشد». جمله اخیر که افراد را با تأکید فراوان به تفکر هنگام تلاوت این آیات امر مىکند، در روایات متعددى به عبارات گوناگون نقل شده است.
- از امام على (علیه السلام) نیز نقل شده که پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله) هرگاه براى نماز شب برمىخاست، نخست مسواک زده و سپس نظر به آسمان مىافکند و این آیات را زمزمه مىکرد، و در روایات اهلبیت (علیهم السلام) هم دستور رسیده هر که براى نماز شب برمىخیزد این آیات را تلاوت کند.
- خوشا آنان که از چهار دیوار عالم بیرون پریدند - از «نوف بکّالى» که از یاران خاص مولى على (علیه السلام) بود نیز رسیده که گفت: شبى در خدمتش بودم، هنوز چشم مرا خواب فرانگرفته بود که دیدم امام (علیه السلام) برخاست، و شروع به خواندن این آیات کرد، سپس مرا صدا زد و گفت: اى نوف! خوابى یا بیدار؟ عرض کردم بیدارم و صحنه آسمان را تماشا مىکنم، فرمود: خوشا آنان که آلودگىهاى زمین را نپذیرفتند و به این راه آسمان پیش رفتند (از چهار دیوار عالم ماده بیرون پریده و روح بلند آنها ملکوت آسمانها را سیر مىکند).
- از آیات فوق سوره آل عمران ؛ بلندى جایگاه ابرار روشن مىشود. کسانى که اولوالالباب و صاحب خرد هستند، و همیشه در ذکر و یاد خدا به سر مىبرند، از بارگاه الهى زندگى و مرگ چون ابرار مىطلبند، در آیه 194 دیدیم که صاحبان خرد و اندیشه سه چیز از خدا خواستند: 1- غفران ذنوب. 2- تکفیر سیئات. 3- قرار گرفتن و محشور شدن با ابرار.
- در این که چه فرق است بین خواسته اول و دوم صاحبان اندیشه، جوابهائى مفسرین ذکر کردهاند که: جامعترین جواب، در تفسیر اطیب البیان، بیان شده است، صاحب این تفسیر سه وجه ذکر کرده است:
غفران به معنى ستر و پوشیدن است، یعنى کسى جز ذات الهى خبر از گناهان من نداشته باشد، و تکفیر از بین بردن گناه است، یعنى خدایا گناهان مرا محو کن نه فقط بپوشان (در مقابل احباط که از بین بردن عبادت است مثل این که انسان اگر مشرک شود اعمال او حبط و نابود مىشود).
- ممکن است «ذنوب» گناهان کبیره و «سیئات» گناهان صغیره باشد؛ یعنى خدایا با اجتناب از کبائر، کبائرى را که مرتکب شدهایم، بپوشان و گناهان صغیره را محو نما و این احتمال به قرینه آیه 31 سوره نساء است: (إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ)؛ اگر از کبائرى که نهى شدهاید اجتناب کردید، سیئات شما را محو مىکنیم. ممکن است غفران، آمرزش گناه باشد، اگر بدون توبه از دنیا رود، یعنى اگر موفق به توبه نشدیم گناهان ما را ستر نما و تکفیر اشاره به این که اگر موفق به توبه شدیم آنها را محو نما.
- نکته دیگر این که در آیه 195 که صاحبان خرد از خدا مىخواهند تا آن چه به رسولانش وعده داده به آنها مرحمت کند؛ سؤالى مفسرین در اینجا مطرح کردهاند، که (بعد از علم به این که خلف وعده قبیح و بر خدا محال است، این درخواست که خدا به وعدههایش عمل کند چه معنى دارد، مگر او عمل نمىکند!) در جواب این سؤال در مجمع البیان چهار وجه ذکر شده که صاحب اطیب البیان به این 4 جواب راضى نشده و خود جواب دیگرى ذکر کرده که مىتوانید به ذیل همین آیات به این تفاسیر رجوع کنید .. تا به اینجا سخن از مقام ابرار بود، حال ببینیم ابرار چه کسانى هستند.
- ابرار چه کسانى هستند؟ -گفته شد که در آیات قرآن، مثل آیه 193 سوره آلعمران و آیات 5 تا 22 سوره دهر و آیه 13 سوره انفطار و آیات 19 به بعد سوره مطففین سخن از ابرار و مقامات والاى آنها است.در حدیثى از امام مجتبى (علیه السلام) است که مى فرماید: «کُلَّما فى کِتابِ اللّه عَزَّوَجَلَّ مِنْ قَوله انَّ الابرابر فَوَاللّه ما ارادَ بِه الّا علىَّ بْن ابیطالِب وَ فاطِمة و انَا و الحُسَین: «هر جا در قرآن مجید (إِنَّ الْابرار)* آمده، قسم به خدا، اراده نکرده مگر على بن ابیطالب و فاطمه و من و حسین (علیهم السلام) را».
- بدون شک خمسه طیبه و طاهره از ابرار و از مصادیق روشن و بارز آن هستند، و چنان که در تفسیر سوره دهر آمده، این سوره عمدتاً به على (علیه السلام) و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) اشاره دارد و 18 آیه آن اشاره به فضائل آنها است، گرچه شأن نزول مانع از عمومیت و گسترش مفهوم آیات نمىباشد.
- البته قابل ذکر است که گاهى ابرار و گاهى مقربین گفته مىشود، ظاهراً نسبت این دو عموم و خصوص مطلق است، یعنى هر کسى که جزو مقربین بود، جزو ابرار است؛ ولى چنین نیست که هر کس جزو ابرار (نیکان) بود، به مقام مقربین رسیده باشد؛ گروه مقربین دستهاى خاص از مؤمنانند که برنامه اعمال نیکان و ابرار شاهد و ناظرند. و جمله معروف هم شاهد این مطلب است که «حسنات الابرار سیئات المقرّبین»:
- «کارهاى نیک ابرار سیئه (کارهاى غیرنیک) مقربین است». یعنى مقربین به چنان مقامى رسیدهاند که اگر اعمال نیک ابرار را انجام دهند، گوئى سیئهاى مرتکب شده و باید استغفار کنند، یعنى اعمال آنها خالصتر و پرقیمتتر از اعمال ابرار باید باشد.
- نشانههاى ابرار - در آیات و روایات نشانههائى از آنها ذکر شده است که به چندى از آنها اشاره مىکنیم: در سوره دهر (الانسان)، پنج نشانه براى آنها ذکر شده است که عبارتند از: وفاء به نذر (یُوفُونَ بِالنَّذْرِ). خوف از روزى که عذابش فراگیر است (یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً. اطعام مسکین و یتیم و اسیر (وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً). اخلاص إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً. ترس و خوف از پروردگار در روز شدت و قیامت إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً.
- على حبّه را اکثراً به خدا برگردانده اند، یعنى اطعام طعام مى کنند بر محبت و دوستى خدا ولى بعضى مثل آنچه در تفسیر نمونه است به طعام زده اند یعنى با اینکه طعام را دوست داشته و خود مى خواستند، انفاق کردند، و تقویت مى کند این قول دوم را ایه بعدى که اخلاص را مى فهماند (یعنى على حبّه اگر به خدا بر گردد همان اخلاص را مى فهماند و مطلب آیه بعد تکرار مى شود نه جمله جدید) ..
- ده علامت ابرار - در روایتى از رسول گرامى (صلى الله علیه وآله) نیز چنین آمده است «امّا عَلامَةُ البارّ فَعَشرةَ: یُحِبُّ فِى اللّهِ وَ یُبْغِضُ فِى اللّهِ وَ یُصاحِبُ فِى اللّهِ وَ یُفارق فِى اللّه و یَغْضِبُ فِى اللّه و یَرضى فِى اللّه و یعملُ لِلّه و یطلُبُ الیه وَ یَخْشَعُ خائِفاً مَخُوفاً طاهِراً مُخْلِصاً مُسْتَحْیِیاً مُراقِباً وَ یُحْسِنُ فِى اللّه»: «اما نشانه فرد نیکوکار (و آن که جزو ابرار است) ده چیز است: 1- دوست مىدارد براى خدا 2- و دشمنى مىکند براى خدا 3- و مصاحبت مىکند براى خدا 4- و جدا مىشود براى خدا 5- و غضب مىکند براى خدا 6- و راضى مىشود براى خدا 7- و عمل مىکند براى خدا 8- و طلب و درخواست مىکند براى تقرب به خدا 9- و خشوع مىکند در حالى که ترسان، پاک و بااخلاص، حیا کننده و مراقب است 10- و احسان مىکند براى خدا».
- گرچه ابرار انتظار پاداش ندارند ولى مردم نباید بىتفاوت باشند. در آیه 25 سوره قصص مىخوانیم: حضرت شعیب دخترش را فرستاد تا پاداش سقّایى و آب دادن حضرت موسى را بپردازد. «إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ»
- برادران نیکوکار - در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) نیز آمده: «اتَّقُوا اللّه و کُونُوا اخْوَةٌ بَرَرَة مُتَحابیّن فِى اللّه، متواصلین مُتَراحمین»: «پروا داشته باشید از خدا، و برادران نیکى براى یکدیگر باشید، براى خدا به هم محبت کنید، و با یکدیگر رابطه برقرار کنید و به همدیگر ترحّم کنید». سه صفت اخیر بیانى از نشانههاى برادران نیکوکار است.
- نیکی در خفاء وآشکار - در روایتى از رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) آمده: «تَمامُ البِرّان تَعْمَل فى السرّ عملَ العلانیة»: «تمام نیکى آن است که در خفاء همان کنى که آشکارا مىکنى (ظاهر و باطن تو یکسان باشد)».
- نیکان و ابرار مقامى دارند که خردمندان آرزوى آن را مىکند. «لِأُولِی الْأَلْبابِ ... تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ»
- مقام ابرار بالاتر از متّقین است. «اتَّقَوْا، لَهُمْ جَنَّاتٌ، وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ»
- وفاداران - خداوند در قرآن، وفاداران را ستوده و پیمانشکنان را نکوهش کرده است. وفاداران را با القاب: «مؤمنون» «3»، «متقین» «4»، «أُولُوا الْأَلْبابِ» «5» و «ابرار» «6»، ستایش کرده است،
- دوست و رفیق بد، انسان را به کجا مىکشاند؛ انسانى که مىتوانست با ابرار همنشین باشد، همراه و همنشین شیطان گردیده است. «قَرِینُهُ»
- گاهى نگرانى به خاطر همسفران ناشناس و نادرست است، ولى کسىکه در دنیا همراه و همنشین ابرار بوده است، نگران نیست.
- مقام فاطمه زهرا علیها السلام.- از امام کاظم علیه السلام پرسیدند: چرا در این سوره انسان نامى از حورالعین در پاداش ابرار و اهل بیت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مطرح نشده است؟ امام علیه السلام فرمودند: به خاطر مقام فاطمه زهرا علیها السلام.
- با آنکه بهشت، فضل و لطف الهى است، امّا خداوند آن را مزد و اجر ابرار مىشمرد تا بهشتیان به کار خود ببالند. «إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً»
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- 34- برنامه روزانه
- «و اما النهار فحلماء علماء، ابرار اتقیا» ترجمه: و امّا (پرهیزگاران) در روز دانشمندانى بردبار و نیکوکارانى با تقوا هستند.شرح: در این فراز حضرت به برنامه روزانه آنها اشاره مىفرمایند که بردبار و دانشمند و نیکوکار و خداترس هستند، نه این که فقط در روز این صفات را دارند، بلکه روز جلوهگاه این صفات است. معمولا آثار و حالات انسان در اجتماع براى مردم ظاهر مىشود؛ بازتاب آن اعمال شبانه، این صفات روزانه است، تا در اقیانوس جامعه شناور و شناگر نشوند، حالات روانى آنها شناخته نمىشود.
34- أتقیاء
- صفت چهارم روزانه پرهیزگاران را مولى على (علیه السلام) تقوى مىشمارد این تقوى، تقوى به معنى خاص است که همان ترس و التهاب درونى از آینده و اعمال است، در مقابل، تقوى به معنى عام که حضرت در مجموع خطبه درصدد بیان آن هستند، متقّى به معنى عام آن است که داراى فضائلى که مولى مىشمارند باشد، و از آنها فاصله نگیرد. چون توضیح کافى و وافى درباره تقوى به معنى خاص قبلا داده شد، براى اختصار به همان توضیحات اکتفاء مىکنیم به فراز بعد که در ارتباط با همین فراز است مىپردازیم:
- در لغت - التَّقِیّ- ج أَتْقِیَاء و تُقَوَاء [وقی]: پرهیزگار، با تقوى ؛ وقى: وِقَایَةً و وِقَاءً حفظ شىء است از آنچه اذیّت و ضرر میرساند (راغب) فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ طور:
- مرحوم «الهى» آن عالم و عارف دلسوخته ابتدا در وصف روز و سپس درباره چهار صفت روزانه چنین مىسراید: اما النهار (وصف روز)
4-خوشا روز و نسیم صبحگاهش |
که چون خورشید رخشان شد گواهش |
|
خوشا روز و مبارک طلعت روز |
جهان زین طالع آمد بخت فیروز |
|
5-گشاى اى صبح زرین! موى خورشید |
مبند اى شام: در بر روى خورشید |
|
-بیار اى خوش نسیم صبحگاهى |
به مهر عاشقان روشن گواهى |
|
7-نقاب شب کش اى خورشید روشن |
به روى خود جهان را ساز گلشن |
|
ز رحمت اى نسیم صبح بشتاب |
برون کش یوسف خود از چَه خواب |
|
8-بر آر، اى صبح و داد از چرخ بستان |
بگیر از شحنه شب داد مستان |
|
برآ، اى مهر تا مه کنم ناز |
بسوزد اختر شب گرد غمّاز |
|
9-برآ، اى مهر و گیتى را برون آر |
زدلتنگى زندان شب تار |
|
-برآ، اى مهر تا گردون شود پاک |
زلوث انجم بد مهره بى باک |
10-به ملک چرخ تاز اى خسرو هور |
برافراز آسمان را رایت نور |
|
برآ اى یوسف صبح از بن چاه |
که شب سیاره را شد، چاه در راه |
|
11-چو گردد طلعت خورشید پیدا |
شود زیبائى عالم هویدا |
|
چو روز آید بهار عالم آید |
به تن جنبش به جان شادى فزاید |
|
12-چو روز آید به وجد آرد روان را |
قباى نور درپوشد جهان را |
|
چو روز آید جان یابد جوانى |
پدید آید بسى راز نهانى |
|
13-ز حجله شب عروس عالم آرا |
برون آید به طرف باغ و صحرا |
|
عروسان چمن را رخ فروزد |
زرشگ ماهرویان ماه سوزد |
|
14-زتیغش شیر بگریزد چو خرگوش |
کند جوزا ز جبارى فراموش |
|
گریزد دبّ اکبر نزد عوا |
بریزد پر عقاب تیز پروا |
|
15-فتد بر خاک ذات الکرسى از بیم |
کند کف الخضیب خویش تسلیم |
|
-زموج نور سازد بحر ناسوت |
شگفتا هم سفینه غرق و هم صوت |
|
16-هراسد ز آن شرار شورشانگیز |
سلحشور فلک بهرام خون ریز |
|
کشد از غرب کشتى جانب شرق |
که غوّاصان این دریا کند غرق |
|
17-کند افسون در این پرنقش اورنگ |
دم کژدم بسان چنگ خرچنگ |
|
زند باز سپید چرخ پرواز |
غراب شب بماند از تک و تاز |
|
19-برون آید جهان زان عرصه تنگ |
که شب را بود جولانگاه نیرنگ |
|
زند بر تارک شب تیغ خورشید |
پدید آید به دلها نور امید |
|
20-اگر شب زار نالد بلبل باغ |
نسیم صبح آراید گل باغ |
|
اگر شب کاروان در ره شتابد |
سحر سر منزل مقصود یابد |
|
21-اگر شب عاشقان در سوز و سازند |
زفیض صبحگه در وجد و نازند |
|
گر آید از دل شب آه عشاق |
نگار روز مىزد راه عشاق |
|
22-گر آه نیمه شب جانسوز باشد |
فروزان دل ز شمع روز باشد |
|
-اگر شب، عشقبازان بىقرارند |
چو روز آید در آغوش نگارند |
|
23-شب است از ناله جانسوز عشاق |
هزاران راز دارد روز عشاق |
|
شب ار نقش فلک گردد هویدا |
همه راز جهان روز است پیدا |
|
24--شب ار سازد فلک را حیرتانگیز |
شود جامش ز مهر روز لبریز |
|
شب ار در زلف خوبان پیچ و تابست |
ز مهر رویشان روز آفتابست |
|
25-بدین طلعت که خورشید جان است |
کجا چون روز، شب را روى زیباست |
|
26-هزار اختر گر افروزد گهروار |
شکوه روز کى دارد شب تار |
|
به روز آید گل و سنبل به بازار |
به دنبالش دل و دیده خریدار |
|
27-به روز آید حساب عدل و کیفر |
شب است آشوب را دل، فتنه را سر |
|
-دهد روز آیت نور آسمان را |
کشد شب در خم نیلى جهان را |
|
28-شب انگیزد هزاران فتنه در دل |
سپاه روز سازد حل مشگل |
|
به روز آواى بیداران به گوش است |
به گوش شب زبیماران خروش است |
|
30-چو خوش گفت آن حکیم نغز گفتار |
که شب باشد بلاى جان بیمار |
|
الهى تا کى از روز و شب و عشق |
همى نالى چو بیمار از تب عشق |
|
31-به شب بیدار باش و روز هشیار |
تنازع را به حکم عشق بگزار |
|
-که گر شب ره به جانان بازجوئى |
همان خوشتر که راه شام پوئى |
|
32-و گر روز آیدت رهبر بدان یار |
نکوتر روز باشد از شب تار |
|
مکن با روز و شب اى عشق پرخاش |
شب و روزى به یاد دوست خوش باش |
|
33-شب و روز آیت زلف و رخ اوست |
جان آئینه پیش طلعت دوست |
|
- «اما النهار فحلماء علم اء ابرار اتقیاء»
چو روز آید ز دانش هوشیارند |
به تحویلات گردون بردبارند |
|
35-سپهر و جمله تغییرات گردون |
سپاه انجم ار آرد شبیخون |
|
-اگر پرفتنه غرب و شرق گردد |
وگر گیتى بطوفان غرق گردد |
|
36-مر آنان را نه تشویش است و نه بیم |
دل و جانشان به حکم دوست تسلیم |
|
دلى کز معرفت نور و صفا یافت |
نظام عالم از حکم قضا یافت |
|
36--سراپا محو فرمان خدا گشت |
به شام این جهان، شمع هدى گشت |
|
به جانش نور علم و حلم برتافت |
به نیکوکارى و پرهیز بشتافت |
|
37-به دانش هر دلى روشن روان است |
دلیر و بردبار و مهربان است |
|
-که دانائى فزاید بردبارى |
نکو کردارى و پرهیزگارى |
|
- «و اما النهار فحلماء علماء، ابرار اتقیا» ترجمه: و امّا (پرهیزگاران) در روز دانشمندانى بردبار و نیکوکارانى با تقوا هستند.شرح: در این فراز حضرت به برنامه روزانه آنها اشاره مىفرمایند که بردبار و دانشمند و نیکوکار و خداترس هستند، نه این که فقط در روز این صفات را دارند، بلکه روز جلوهگاه این صفات است. معمولا آثار و حالات انسان در اجتماع براى مردم ظاهر مىشود؛ بازتاب آن اعمال شبانه، این صفات روزانه است، تا در اقیانوس جامعه شناور و شناگر نشوند، حالات روانى آنها شناخته نمىشود.
- اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص: 85
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۱/۱۲/۲۲