پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. نهج البلاغه متقین21 حزن در سایه قرآن‏...یحزنون به انفسهم‏: پرهیزکاران با خواندن قرآن جان خویش را محزون مى‏سازند. شرح: پروادارندگان و متّقیان با خواندن قرآن خود را محزون مى‏گردانند، «حزن» را علماى اخلاق مثل مرحوم نراقى در جامع السعادات چنین تعریف نموده است: الحزن هو التحسّر و التَّألّم لفقد محبوب او فوت مطلوب»: «حزن عبارت است از حسرت و ناراحتى براى از دست دادن شخصى که محبوب انسان است، یا از دست رفتن چیزى که مطلوب او است» حزن متقیان را مى‏شود، به دو گونه تفسیر کرد:
  2. حزن از وعده‏هاى عذاب الهى، و اینکه مبادا این وعیدها و وعده عقابها گریبان‏گیر آنها شود، زیرا اعمالى که انجام داده‏اند، گرچه فى نفسه زیاد است، ولى آنها به نظر قلیل به آن نگریسته، و از عاقبت خود بیم دارند، و از این رو با قرآن خواندن خود را متنبّه کرده و به یاد عذابها افتاده و محزون مى‏شوند. با خواندن قرآن به یاد طولانى بودن مسیر و کمى زاد و توشه مى‏افتند و نمى‏دانند در نهایت به چه وادى سر مى‏سپارند، با تلاوت قرآن به یاد فرصتهاى از دست رفته‏اى مى‏افتند، که مى‏توانستند بیشتر بهره برگیرند، ولى نگرفتند، آنها به یاد مرگ و قبر و سؤال نکیر و منکر و برزخ و عقبات و فراز و نشیب مسیر خود به طرف آخرت مى‏افتند، و اگرچه امیدوارند ولى مخزونند که چه مى‏شود آیا این مقدار طاعتها و عبادت‏هاى ما جوابگوى سؤالات دادگاه الهى خواهد بود یا نه؟!
  3. اینها حقیقتاً خدا ترسان روزگارند، اینها کسانى هستند که با مرور به قرآن به خود آمده، بر خود مى‏لرزند، و گویا پیامبر (صلى الله علیه وآله) را مى‏بینند که آیات را بر آنها مى‏خواند. چرا نترسند که خداوند به پیامبرش فرمود بگو:(وَأُوحِىَ إِلَىَّ هَذَا الْقرآن لِانذِرَکُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ):«این قرآن به سوى من وحى شد تا شما و کسانى را که این آیات به آنها مى‏رسد انذار کنم».
  4. این خداترسان نمونه‏هاى بارزى براى (مَنْ بَلَغ) هستند که قرآن بدانها رسید و آنها انذار خدا و رسولش را پذیرفتند، و به دنبال این ترس از جهل به عاقبت خویش محزون شدند، آنها نواى قرآن را در فضاى گوش جان، جاى دادند، و گویا قرآن با سکوتش با آنها سخن گفت، و امر و نهى کرد که این ویژگى قرآن است، چنانکه مولى على (علیه السلام) در نهج‏البلاغه فرمود:«فالقرآن آمرٌ زاجر و صامِتٌ ناطِق» «قرآن امر کننده و نهى کننده و ساکت ناطق است» امر کننده نسبت به معروفات و نهى کننده نسبت به منکرات است، ساکت و بى‏صدا است، زیرا جز حروفى و کلماتى بیش نیست، و در عین حال ناطق است، زیرا گویاى ادلّه و براهین الهى‏است.
  5. آرى، چرا نترسند کسانى که با دل و جان کلام الهى و سخنان ائمه و هادیان راه را شنیدند، واقعاً جاى‏ لرزیدن و قالب تهى کردن است، براى کسى که درک حقیقى عقبات را کند، و قابلیّت فهم معارف الهى را داشته باشد.
  6. براى آگاهى از فراز و نشیب این راه پرخطر کلماتى از مولى را که در نهج‏البلاغه فرموده، بشنویم. خود مولى در خطبه 183 که در وصف قرآن و لزوم تحصیل ملکه تقوى است، چنین مى‏فرماید: «بترسید از خداوندى که شما در برابر نظر او هستید و زمام شما به دست اوست و حرکات و سکنات شما را در اختیار دارد. (و قدرتمند بر هر کارى است) ... شما در دنیا که جاى ماندنتان نیست، مسافر و رهگذرید، شما را به کوچ کردن از آن اعلام و به توشه برداشتن از آن امر فرموده‏اند، و بدانید این پوست نازک (بدن شما) طاقت آتش دوزخ را ندارد، پس (از ابتلاى به آن) به خودتان رحم کنید، که شما خود را در دنیا به مصیبتها و سختیها آزموده‏اید، (نتوانسته‏اید بر کوچکترین ناکامیهاى آن شکیبا باشید)
  7. آیا دیده‏اید یکى از خودتان که چگونه ناله و اظهار درد مى‏کند: از خارى که بدن او فرو رود و از لغزیدنى که او را خونین کند، و از ریگ گرم (بیابان) که او را بسوزاند، پس چه حالتى خواهد داشت، هرگاه بین دو طبقه از آتش باشد در حالى که همخوابه سنگ سوزان و همنشین شیطان گردد،
  8. آیا مى‏دانید آنگاه که مالک (دوزخ) بر آتش غضب کند آتشها بر روى هم مى‏غلطند و یکدیگر را مى‏گویند؟ ... اى پیر سالخورده! که ناتوانى در وجودت رخنه کرده، چگونه خواهى بود زمانى که طوقهاى آتش به گردنها انداخته شود و غُل‏هاى جامعه به دست و گردن افتد؟ تا گوشتهاى بازوها را بخورد، (اگر بر اثر معاصى به این عذاب و سختیها گرفتار شوى چه مى‏کنى)، پس اى گروه بندگان از خدا بترسید، از خدا بترسید، در حالى که در تندرستى پیش از بیمارى (رسیدن مرگ) و در فراخى و آسایش (دنیا)پیش از تنگى و سختى (قبر) آسوده‏ هستید، (مى‏توانید رضا و خشنودى خدا و رسول را به دست آورده و از گرفتارى بعد از مرگ رهائى یابید)
  9. پس در راه آزادى خویش پیش از آنکه درهاى آزادى بر روى شما بسته شود (و رهائى ممکن نباشد) چشمهاى خود را بیدار نگاهدارید (شب زنده‏دار باشید) و شکمهاتان را لاغر سازید، (روزه بگیرید) و قدمهایتان را به کار برید، (در کار خیر قدم نهید) و اموالتان را (در راه خدا) ببخشید و اندامتان را فداى جانهایتان نمائید، و در این کار بخل نورزید (بدنها را که به زودى فانى گشته، زیر خاک مى‏پوسد، در راه عبادت و بندگى و جهاد با دشمنان دین به کار برید، تا از عذاب همیشگى برهید و در بهشت جاوید به سر برید».مگر مى‏شود کسى به این حقایق ایمان داشته باشد ولى بیمناک و هراسناک نباشد، بى‏جهت نیست که پیامبر گرامى اسلام (علیه السلام)    فرمود:«انى لَاعجب کیف لا اشیب اذا قَرأتُ القرآن»: «بسیار در عَجَبَم که چرا وقتى قرآن مى‏خوانم پیر نمى‏شوم»] چرا جاى تعجب نباشد که انسان این آیات عذاب و تهدید را بخواند، و از ناراحتى پیر نشود.به اصل بحث برگردیم،
  10. تا به اینجا تفسیر اول حزن بیان شد، که حزن متّقین از این است که احتمال مى‏دهند، (فوت مطلوب) شود، و به آنجائى که باید برسند نرسند، و از قافله بهشتیان عقب بمانند. از «ربیع بن خثیم» (خواجه ربیع معروف) پرسیدند:«مالَکَ مهموماً»:چرا همیشه محزون و غمناکى؟!» قال:لانّى مطلوب»:گفت: «زیرا من طلب شده و مطلوبم» یعنى طالبى دارم که تحت فرمان او هستم، و مرا مکلّف به تکالیف کرده، چنانکه سلطان به خادم خود دستوراتى داده و خادم با اینکه وظیفه خود را انجام داده، ولى باز نگران است، که شاید قصور و تقصیرى کرده باشد، پس چگونه مهموم نباشم؟!
  11. تفسیر دوم حزن متّقین – محزون به یاد محبوب - به خاطر فراق و هجران از محبوب و معشوق خود اندوه‏ناکند، آنها با خواندن قرآن و کلمات معشوق محزون شده و به یاد محبوب و محبتهاى او افتاده، و در فراق او مى‏نالند، این حزن، حزن فقد محبوب است. آنها در این دنیا خود را غریب احساس مى‏کنند که دور از یار و یاور مجبور به زندگى در آن هستند، آنها در غم فراق و دورى از محبوب و نعمتهاى همیشگى او مى‏سوزند، آنها در هجران غم عشق  گرفتارند، در اشعار شعرا بسیار سخن از غم عشق  گفته است، اما چه خوش است غم عشق ى که بر دل متقیان حاکم است این غم نه مثل غهم‏هاى عشّاق دیگر است، زیرا غم عشق  آنها غم عشق  خدا و غم عشق  اینها غم عشق  معشوق مجازى است.
  12. در اینجا جا دارد نظرى به عشق  حقیقى و مجازى کنیم، مراد از عشق  حقیقى آن است که معشوق حقیقتى ازلى و ابدى باشد و واقعیتى غیر از او در جهان نباشد، حقیقتى که بى‏نیاز از غیر است ذاتى که واجد جمیع صفات ثبوتیه و فاقد صفات سلبیه است، و در علم کلام و فلسفه اثبات شده که غیر از واجب الوجود (الله تبارک و تعالى) موجودى داراى این ویژگیها نیست، و برعکس عشق  مجازى تابع معشوق مجازى است. یعنى اگر معشوق مجازى شد عشق  وابسته به آن هم مجازى مى‏شود. زیرا عشق ، وابسته به معشوق است، و شاهد بر این مطلب این است که عاشق همیشه در صدد برآورده کردن مطلوبهاى معشوق است، تا او را راضى کند. بنابراین هر چه معشوقى که عشق  پایبند به او است، با دوام‏تر باشد، عشق  پر دوام‏تر و هر چه کمالات او بیشتر باشد عشق  کامل‏تر است و چه زیبا است عشق ى که به تعاشق رسد، یعنى از دو طرف باشد و محبت دو طرفى گردد و چه بهتر که این تعاشق در عشق  حقیقى باشد، یعنى خدا هم بر فرد مؤمن عاشق، عشق  ورزد کوشش عاشق بیچاره به جائى نرسد..... تا که از جانب معشوق نباشد کششى‏
  13. البته شآیان ذکر است که عشق  به موجودى که مظهر حقیقى خدا باشد، هم عشق  حقیقى است، و به همین جهت عشق  به مولى امام زمان (عج‏الله) هم از آن جهت که بقیّة الله و حجة خداوند بر مردم است، عشق  حقیقى است، و همینطور عشق  به یک‏یک ائمه چه در زمان خود آنها و چه در زمان بعد از آنها و نیز عشق  به اولیاء راستین الهى عشق  حقیقى خواهد بود. پس عاشق و معشوقهائى که مشاهده مى‏کنیم عاشق و معشوقهاى مجازیند حتى عشق  لیلى و مجنون و فرهاد و شیرین مجازى است، غم هجرانِ محبوب حقیقى است که به وصل دائمى منجر مى‏شود، زیرا این محبوب ازلى و ابدى است ودر نهایت، عاشق به او خواهد رسید، ولى در عشق ‏هاى مجازى غم هجران و دورى از محبوب در صورتى که وصل هم در پى داشته باشد، موقتى است و ناچار باید از هم جدا شوند و چه غم‏انگیز است دورى دو یار!.. و اللّه مفارقةُ الاحباب اصْعَبُ‏..... یقولون انّ الموتَ صعبٌ على الفتى‏..«گویند: مرگ براى جوان سخت و مشکل است؛
  14. ولى به خدا قسم مفارقت و دورى از دوستان مشکل‏تر است» فراق از یار مجازى دورى نهائى او را به دنبال دارد، و این سنّت الهى است، که قابل تغییر و تبدّل نیست، (فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا)  باید از دنیاى مجازى رخت بربست و عشق  متعلّق به آن را هم به او واگذاشت و رفت، و دور شدن محبوب همان و به مصیبت و ناراحتى گرفتار شدن همان، و این نیست مگر اینکه عاشق، معشوق مجازى را به جاى حقیقى برگزیند، و به دنبال او برود، غم عشق  متّقیان غم عشق  خداوند باقى است، زیرا خود را دور از وصل او مى‏بینند ولى در عین حال راضى هستند، زیرا در این عشق  زمام وصل و هجران و درد و درمان عاشق به دست معشوق است چنانکه اصل عشق  به‏ یکى وصل و یکى هجران پسندد ..... یکى درد و یکى درمان پسندد ..... پسندم آنچه را جانان پسندد ..... من از درمان و درد و وصل و هجران‏..
  15. اما در عشق هاى مجازى قوام عشق  به دست طرفین است، گرچه ممکن است یکى آمال خود را در مسلخ دیگرى ذبح کند تا دعواى صداقت او بر دیگرى آشکار شود.حال روشن مى‏شود که غم عشق  پرهیزکاران غمى سازنده است زیرا که در صدد رسیدن به خواسته‏هاى معشوقى است که: بقاء دارد، و مجمع صفات کمالیه است، اما غم عشّاق مجازى چه بسا به زیر کشنده انسان از مسند فطرت  طبیعى است، که بر آن متولد شده، نه تنها سیر نکرده که به دنبال تحقق آرمانها و مطلوبهاى معشوق از درجه به زیر آمده، و در سرماى شدید رذایل منجمد شده، و دیگر تحرّکى ندارد،
  16. و در مقابل، عاشق الهى در حد معتدل و صراط مستقیم و حرارت مطلوب مشغول تحرّک و خودسازى است، اولى از نظر زندگى انسانى براى خود زمستانى سرد و غیرقابل زیست و مرگ‏آور آورده، و دومى تابستانى معتدل و نشاطآور و زنده کننده مشاعر انسانى اخلاقى، پس خوشا به حال آن غمدیدگان الهى که در وصول به وصال لحظه شمارى کرده، و واى به حال مَن که هنوز در آتش غفلت مى‏سوزم و از سوختن خود هم غافلم اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏1، ص: 467
  17. کسانى که به عشق امام حسین (علیه السلام ) خرج مى‏دهند، امیرالمؤمنین (علیه السلام ) فرمود خداوند روى کره زمین ما را انتخاب کرد و براى ما شیعه را انتخاب کرد و علامت شیعه یکى‏اش این است که‏ «یَنْصُرُونَنَا» ما را نصرت و یارى مى‏دهند. «وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» براى ما جشن مى‏گیرند. «یَحْزَنُونَ‏ لِحُزْنِنَا» براى غم ما غمناکند. «یَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ» روز عاشورا خرج مى‏دهند. عید غدیر خرج مى‏دهند، بذل مى‏کنند، مال خرج مى‏کنند. «أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ‏ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ إِلَیْنَا» (بحارالانوار/ ج 44/ ص 287) در این جا چند آیه در موضوع ظلم   به نفس برای برای تنبه برای نمونه بیاوریم
  18. . تخلّف از فرامین الهى، ظلم بر خویشتن است. کفران نعمت کردید. بدانید که) آنها به ما ستم نکردند، بلکه به خودشان ستم کردند.«أَنْفُسَهُمْ‏ یَظلم  ونَ»
  19. چه بد است آنچه که خویشتن را به آن بفروختند که از روى حسد، به آیاتى که خدا فرستاده بود کافر شدند (و گفتند:) که چرا خداوند از فضل خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد، (آیاتش را) نازل مى‏کند. پس به قهر پى درپى الهى گرفتار شدند وبراى کافران، مجازاتى خوار کننده است.بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ‏ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى‏ غَضَبٍ وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ مُهِینٌ‏ -
  20. کسى که به سراغ تفرقه اندازى و سحر مى‏رود، انسانیّت خود را از دست مى‏دهد. «لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ‏»
  21. بسیارى از اهل کتاب (نه تنها خودشان ایمان نمى‏آورند، بلکه) از روى حسدى که در درونشان هست، دوست دارند شما را بعد از ایمانتان به کفر بازگردانند، با اینکه حقّ (بودن اسلام و قرآن،) براى آنان روشن شده است، ولى شما (در برابر حسادتى که مى‏ورزند، آنها را) عفو کنید و درگذرید تا خداوند فرمان خویش بفرستد، همانا خداوند بر هر کارى تواناست. «109» وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ‏ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ
  22. و مَثل کسانى که اموال خود را در طلب رضاى خداوند واستوارى روح خود انفاق مى‏کنند، همچون مَثل باغى است که در نقطه‏اى بلند باشد (واز هواى آزاد بحدّ کافى بهره بگیرد) وباران‏هاى درشت به آن برسد ومیوه‏ى خود را دو چندان بدهد. واگر باران درشتى نبارد، باران‏هاى ریز و شبنم (ببارد تا همیشه این باغ شاداب و پر طراوت باشد.) و خداوند به آنچه انجام مى‏دهید، بیناست.«265» وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ- «69»
  23. و‏ گروهى از اهل کتاب دوست دارند که شما را گمراه کنند، ولى جز خودشان را گمراه نمى‏کنند و (این را) نمى‏فهمند. َدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَ ما یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ‏ وَ ما یَشْعُرُونَ
  24. کسانى که در صدد انحراف دیگران هستند، ابتدا خود مرتکب حیله، نفاق، کینه، تهمت وتوطئه مى‏شوند. «وَ ما یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ‏»
  25. میل به انحراف دیگران، خود یک انحراف بزرگ اخلاقى است. «وَدَّتْ ... وَ ما یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ»
  26.  گناه، ظلم به خویشتن است. «ظلم  وا أَنْفُسَهُمْ‏»
  27. در بند خود بودن، مایه‏ى بد گمانى به وعده‏هاى الهى است. «أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ‏ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ»
  28. خودمحورى و رفاه‏طلبى، انسان را از مدار رضاى خداوند خارج مى‏کند. «قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ‏ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ»
  29. مسلمانان رفاه طلب و خود محور، دائماً از درون نگرانند. «یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ‏ ما لا یُبْدُونَ لَکَ»
  30. حق نفس؛ حق خودت چیست؟ مى‏گوید: حق خودت این است که خودت را مفت نفروشى. «قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُم‏» (زمر/ 15) خاسر کسى است که خودش را مفت داد. مفت فروخت. به چه؟ به یک سوتى، به یک کفى، به یک صلواتى، به یک مقامى، مدالى ... امیرالمؤمنین مى‏فرماید: «ثمنک الجنه» ارزش تو بهشت است. کمتر از بهشت بفروشى باختى. خدا به بهشت مى‏خرد، «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ‏ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّه» (توبه/ 111) «الدُّنْیَا سُوق» (بحارالانوار/ ج 46/ ص‏
  31. این هم یکى از عقوبت‏هاى معنوى است. خودفراموشى! اینها خدا را فراموش کردند، خدا هم یک کارى مى‏کند که اینها خودشان را فراموش کنند.«نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ‏» (حشر/ 19) ا
  32. راهای شیطان - بسم الله الرحمن الرحیم. امام رضا پیام مى‏دهد. واسطه چه کسى است؟ عبدالعظیم حسنى. «أَبْلِغْ عَنِّى أَوْلِیَائِىَ [السَّلَام‏]» سلام مرا به شیعیان و دوستان ما برسان. «وَ قُلْ لَهُمْ» به آنها بگو «لَا یَجْعَلُوا لِلشَّیْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ‏ سَبِیلا» (مستدرک/ ج 9/ ص 102) راه شیطان را در خودشان باز نکنند. این ماهواره راه شیطان است. این سى‏دى راه شیطان است. این رفیق راه شیطان است. این کتابى که آمد راه شیطان است. این علایقى که با فلانى پیدا کردى این راه شیطان است. «لَا یَجْعَلُوا لِلشَّیْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ‏ سَبِیلا» یعنى شیطان را در روحشان نفوذ ندهند. از طریق علایق شخصى،
  33. آدم‏هاى بد که مى‏خواهند جان بدهند. قرآن مى‏گوید: «الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمى أَنْفُسِهِم‏» ستمگران که مى‏خواهند، آن‏هایى که به خودشان ظلم   کردند، جوانى‏شان هدر رفت، مالشان هدر رفت، حرف زد و هدر رفت، فکرش هدر رفت، همه‏اش ول، ول، ول، همه چیزش را از دست داد، به خودش و به جامعه ظلم   کرد، تا فرشته‏ها مى‏آیند که جانش را بگیرند، «فَأَلْقَوُا السَّلَمَ» یعنى خودش را تسلیم ارائه مى‏دهد. مى‏گوید: «ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوء» نه من آدم خوبى هستم. این مى‏گوید که: «بَلى إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (نحل/ 28) نمى‏خواهد بگویى که من خوب هستم. ما تو را مى‏شناسیم. «وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ»
  34. پیغمبر اگر بدانى ظالمین وقتى بخواهند جان بدهند، چگونه جان مى‏دهند، ملائکه به او مى‏گویند: «باسِطُوا أَیْدیهِم أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُم» جان بده! «الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُون» (انعام/ 93) عذاب توهین آمیز دریافت خواهى کرد. آیه‏ى دیگر مى‏فرماید: «یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ» (محمد/ 27) فرشته‏ها با سیلى به گوششان مى‏زنند، و به پشتشان مى‏کویند. ممکن است شما بگویى من ندیدم، ما وقتى خواب مى‏بینیم که عقرب ما را نیش مى‏زند، شما مى‏گویى چه راحت خوابیده است، او خودش مى‏داند که چه مى‏شود. سیلى خوردن از فرشته‏ها، به کمر کوبیدن از فرشته‏ها ..
  35. در قرآن از افرادى ستایش مى‏کند. مى‏گوید: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ‏ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَه» (حشر/ 9) مردان خدا دیگران را بر خودشان ترجیح مى‏دهند، ولو خودشان نیاز دارند. خودش نیاز دارد ولى به دیگران مى‏دهد. بالاترین اوج ایثار این است که ... حضرت زهرا و حضرت امیر (صلوات الله علیهما) وقتى دیدند بچه‏شان مریض شده نذر کردند روزه بگیرند، امام حسن و امام حسین مریض شدند، کوچولو بودند. نذر کردند روزه بگیرند. این کوچولوها الحمدلله خوب شدند، روزه گرفتند. تا رفتند افطار کنند، دیدند کسى در مى‏زند. یک شب یتیم، یک شب مسکین، یک شب اسیر، افطارشان را به آنها دادند. «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعام» (انسان/ 8) یک سوره‏ى‏ «هَلْ أَتى» (انسان/ 1) آمد. یک سوره‏ى‏ «هَلْ أَتى» آمد، چقدر از اینها تجلیل کرد. به خاطر اینکه افطارشان را به فقیر دادند.
  36. ابالفضل آب را آورد، دم دهانش‏ «فذکر العطش الحسین» آب مى‏خورى، داداشت تشنه است. کل عمر آدم یک دقیقه به درد مى‏خورد. به این عمرهاى ما خیلى نگاه نکنید. حالا هشتاد سال، صد سال، ببین در کل عمرت، یک شب بنشینید ببینید در کل عمر کجا شیرین‏کارى کردیم. کل عمر حر آن یک دقیقه‏اى که برگشت نزد امام حسین، آن یک دقیقه توبه‏اش مهم است. یوسف اوج کارش همین بود که زلیخا همه‏ى درها را بست گفت: خلوت کنیم. فرمود: معاذ الله! آب را بیاورى و نخورى. اصلًا اصحاب امام حسین چقدر شیرین‏کارى کردند؟ از صبح تا ظهر چهار ساعت بیشتر نبود. یک خاطره بگویم.
  37. یک سرى گناهان را مى‏گوید: اگر پیغمبر در حق تو دعا کند، مى‏بخشمت. دیگر خودت کم هستى. باید با استغفار پیغمبر ببخشمت. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظلم  وا أَنْفُسَهُمْ‏ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول» (نساء/ 64) یک سرى گناه را مى‏گوید: پیغمبر معطل نشو! تو هم که پیغمبر هستى، هفتاد بار در حق این دعا کنى او را نمى‏بخشم. اوه! اوه! اوه! اوه! مگر چه کرده است؟ مى‏گوید: این مسلمان‏ها را دست مى‏انداخت. مسلمان‏ها را دست مى‏انداخت. مى‏خواستند جلسه‏شان خوشمزه شود،
  38. طنز درست مى‏کردند. لهجه او را درمى‏آوردند. این استان لهجه‏ى آن استان، این استان‏ لهجه‏ى این استان، اس ام اس، طنز، این یعنى فکاهى مى‏گفتند. «وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهین» (مطففین/ 31) در قرآن داریم‏ «وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ»، «فَکِهین»
  39. خودمان هم مى‏دانیم که چه کرده‏ایم. قرآن مى‏فرماید که‏ «شَهِدْنا عَلى أَنْفُسِنا» (انعام/ 130) روز قیامت مى‏گویند آقا ما خودمان مى‏دانیم که چه کرده‏ایم. آیه‏ى دیگر مى‏گوید: «شَهِدُوا عَلى أَنْفُسِهِم‏» (انعام/ 130) مى‏گویند مى‏فهمیم که چه کردیم. قرآن مى‏گوید که‏ «اقْرَأْ کِتابَک» (اسراء/ 14) روز قیامت به افرادى مى‏گویند که پرونده‏ات را بخوان. «وَ وُضِعَ الْکِتاب» (کهف/ 49) برنامه درسهایى از قرآن سال 88، آسیب‏هاى‏اجتماعى(1)، ص: 3
  40. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی