متقین هشت از آقا جانم امیرالمومنین ؛ هَلْ مِنْ نَاصِرٍ یَنْصُرُنِی و هل ٍمِنْ مَعِین یُعینونی متقین هشت : فالمتّقون فیها هم أهل الفضائل: منطقهم الصّواب،
بسم الله الر حمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- بیش از 120 کتا ب از نهج البلاغه ؛ ترجمه و شروح آن از آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام در دانش نامه علوی آمده است بعضا با شناسنامه و یا نام و زبان کتاب آورده شده در نمایش پردازش اربعیه حسینی ملاحظه فرمایی. https://safarzade.blog.ir/
- ( خطبه همام ) - 133 نکته فضیلت در وصف متقین هشت - فالمتّقون فیها هم أهل الفضائل: منطقهم الصّواب،
و از جمله کلام نصیحت فرجام آن امام همام است علیه السّلام: (کان یوصى به اصحابه) که وصیّت مىکند به آن صحابههاى خود را به این وجه که: باری تعالى خلق الخلق- حین خلقهم-
غنیّا عن طاعتهم، آمنا من معصیتهم، لأنّه لا تضرّه معصیة من عصاه، و لا تنفعه طاعة من أطاعه، فقسم بینهم معایشهم،
خطبه یک صد و هشتاد و هشتم: [در وصف متقین ]. کاوشىدرنهجالبلاغه : به نظر من، این خطبه ، همچون آئینهایست پیش روى مؤمنین، تا خود را با معیارهاى متّقین مقایسه کنند.
خطبه همام وصیت حضرت از آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام به اصحاب خود دارای سرفصل هایی است که در این مختصر خدمت حضرات اساتید محترم جهت الگو گیری و بهروری و رفع نواقص آمده شده ؛ هَلْ مِنْ نَاصِرٍ یَنْصُرُنِی و هل ٍمِنْ مَعِین یُعینونی
- متقین هشت : فالمتّقون فیها هم أهل الفضائل: منطقهم الصّواب،
- «و منطقهم الصواب » لا یتکلمون إلّا فی موضعه و عن برهان- وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ... نشانه مؤمن، دورى از لغو است. مؤمن باید در تمام کارها و سخنان خود، هدف صحیح داشته باشد:
- «و منطقهم الصواب » سخن بیهوه : و چون بر بیهوده و ناپسند بگذرند، با بزرگوارى بگذرند. وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً. ترجمه شرح نهج..(ابنمیثم). ج 3 .ص 745
- منطقهم الصّواب: درستى گفتار فضیلتى است که ناشى از رعایت عدالت در زبان است، و عبارت از این است که: انسان در جایى که باید سخن بگوید، سکوت نکند که در صورت خاموشى کوتاهى کرده، و در آن جا که باید خاموشى گزیند سخن نگوید که در صورت خلاف، زیاده روى کرده است بلکه هر سخن را در جاى خود بگوید، و هر نکته را در آن جا که سزاوار است بازگو کند، و این عدالت در زبان، اخصّ از راستگویى و صدق گفتار است، زیرا ممکن است انسان چیزى را که گفتن آن سزاوار نیست بگوید و راست هم گفته باشد. ترجمه شرحنهجالبلاغه(ابنمیثم)، ج 3 ، ص 754
- (منطقهم الصّواب ) سخن صواب : برخورد خوب و گفتار نیکو، نه تنها با مسلمانان، بلکه با همهى مردم لازم است. «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»
- گفتار ایشان صواب است و موافق اراده ربّ الارباب؛ تنبیهالغافلین ج 2 . ص 21
- (منطقهم الصّواب ) سحن صواب : سخنشان و گفتارشان مفید باشد و راست ودرستی آن مشهود ونه آن سخن بسیارونه بهوده گویی داشته باشد ونه سخنی که شرع مقدس اجازه نداده، اى کلامهم صواب لا هذر و لا محرم فیه ، و المنطق مصدر میمى، بمعنى: النطق. توضیحنهجالبلاغة.ج 3 . ص 232
- (منطقهم الصّواب ) سخن اختلاف در معنا : از رسول خدا (ص) سخنى است و آن را دو رویه و دو گونه معنى است: گفتارى است خاص و گفتارى است عام. آن سخن را کسى شنود که نداند خدا و رسول خدا (ص) از آن چه خواهند، پس شنونده آن را توجیه کند بى آنکه معنى سخن را بداند، یا مقصود از آن را بشناسد، یا این که بداند آن حدیث چرا گفته شده است، و همه یاران رسول خدا (ص) چنان نبودند که از او چیزى پرسند و دانستن معنى آن را از او خواهند، تا آنجا که دوست داشتند عربى بیابانى که از راه رسیده، از او چیزى پرسد و آنان بشنوند، و از این گونه چیزى بر من نگذشت جز آنکه- معنى- آن را از او پرسیدم و به خاطر سپردم. این است موجب اختلاف مردم در روایتها- و درست ندانستن معنى آنها-.خ 201- و قد کان یکون من رسول اللّه الکلام له وجهان فکلام خاصّ و کلام عامّ، ص 245، س 17.
- «منطقهم الصواب » امیر گفتار: بدانید که زبان پارهاى است از انسان. اگر آدمى سخن گفتن نتواند، زبان او را گویا نگرداند، و اگر بر گفتار توانا بود، گویایى به زبان مجال درنگ ندهد. ما امیران گفتاریم. سخن- به تعلیم ما- ریشه دوانیده و شاخههاى خود را بر سر ما تنیده. خ 224- ألا إنّ اللّسان (إلى قوله) تهدّلت غصونه، ص 271، س 6.
- «منطقهم الصواب » تیز زبان و دل آهنین : سید رضى در نهج البلاغه گوید: بسندى از مالک بن دحیه که نزد على علیه السّلام بودیم و اختلاف مردم با هم مذاکره شد و فرمود: آغاز سرشت مردم میانشان جدائى افکنده براى آنکه آنان تیکهاى از شورهزار زمین و شیرین آن بودند و از ناهموار و هموارش و آنان باندازه نزدیک بودن خاکشان بهم با هم نزدیک باشند و باندازه دورى آن از هم با هم تفاوت دارند آنکه پر سیراب است کم خرد است و آنکه دراز بالا است کوتاه همت است، و خوش کار زشت منظر است، کم ژرف پر جستجو است و خوش طبع زشت کشش است و آنکه دل پر جوش دارد خردش پراکنده است، تیز زبان دل آهنین دارد. خ 225- و طلیق اللّسان حدید الجنان، ص 272، س 8.
- «منطقهم الصواب » نفوذ کلام .فرمود: چه بسا گفتهاى که نفوذ کلامش از قدرت حکومت بیشتر اثر دارد. ح 388- ربّ قول أنفذ من صول، ص 487، س 13.
- «منطقهم الصواب » بهترین گفتنى آنست که فایدهاى داشته باشد در وصیت به فرزندش فرمان به نیکى ده و خود اهل نیکى باش منکر بدى باش بزبان و دستت، کوشش کن که از انجام دادن بدى فاصله بگیرى در راه خدا مجاهده کن و حقش را ادا نما. نگیرد ترا در راه خدا نکوهش نکوهشکننده و در دریاى حق فرو رو هر کجا که حق باشد، علم دین بیاموز و عادت بده نفست را بشکیبائى در ناخوشیها، نیکو خوئى است شکیبائى پناه ده نفست را در تمام کارها بسوى خدایت زیرا که او را پناه دادهاى پناهى محکم، جلوگیرى کن سختى را، در خواستن از پروردگارت اخلاص داشته باش زیرا که بدست خداست امید و ناامیدى و بسیار طلب خیر و خوبى کن، وصیت مرا بفهم و آبروى تو نرود زیرا که بهترین گفتنى آنست که فایدهاى داشته باشد بدان که خیرى نیست در دانشى که فایده ندارد و فایده نمیدهد دانشى که آموزش آن پابرجا نیست. ر 31- دع القول فیما لا تعرف، ص 336، س 14.
- «منطقهم الصواب » بهترین گفتاره : الامام علی «علیه السلام»: بهترین گفته آن است که سود برساند، و بدان که دانشى که سودى نداشته باشد خیرى در آن نیست. و از علمى که آموختن آن شایسته نیست سودى به دست نمىآید. فإنّ خیر القول ما نفع. و اعلم أنّه لا خیر فی علم لا ینفع، و لا ینتفع بعلم لا یحقّ تعلّمه. أیضا- فإنّ خیر القول ما نفع، ص 337، س 4.
- «منطقهم الصواب » سخن خاموشی آنچه بسبب خاموشى از دست دهى، تدارک آن آسانتر تا آنچه به سبب سخن گفتن نگاهدارى. آنچه در ظرف است به استوارى بند آنست. نزد من، نگاهداشتن چیزى که در دست دارى بهتر تا طلب چیزى که در دست دیگرى است، و شرنگ نومیدى گواراتر تا خواهش از مردمان. روزى تنگ با پرهیزگارى، بهتر که بىنیازى با زشتکارى.أیضا- و تلا فیک (إلى قوله) من منطقک، ص 344، س 17.
- «منطقهم الصواب » زبان خردمند : حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده: زبان خردمند پشت دل او است (عاقل آنچه میگوید نخست نیک و بد آن را بعقل خود سنجیده آنگاه بیان میکند) و دل احمق پشت زبان او است (بیخرد نفهمیده و ندانسته آنچه خواست میگوید و سپس در درستى و نادرستى و سود و زیان آن میاندیشد) ح 39- لسان العاقل وراء قلبه و قلب الأحمق وراء لسانه، ص 412، س 8.
- «منطقهم الصواب » زبان عاقل :گرفتارى انسان از زبان است زبان درندهایست که اگر رهایش کنند. زیان بسلامتى میرساند سلامتى ده قسمت است که نه قسمت آن در خاموشى است مگر بیاد خدا و یکى از آن ده قسمت در مجالست و همنشینى با نادانان است. عاقل کسى است که باطل را رها کند. پایه دین ورع و پرهیزگارى است و تباه شدن دین بوسیله طمع است. بَلَاءُ الْإِنْسَانِ مِنَ اللِّسَانِ- اللِّسَانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّیَ عَنْهُ عَقَرَ الْعَافِیَةَ- و الْعَافِیَةُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ- تِسْعَةٌ مِنْهَا فِی الصَّمْتِ إِلَّا بِذِکْرِ اللَّهِ- وَ وَاحِدٌ فِی تَرْکِ مُجَالَسَةِ السُّفَهَاءِ- وَ الْعَاقِلُ مَنْ رَفَضَ الْبَاطِلَ- عِمَادُ الدِّینِ الْوَرَعُ وَ فَسَادُهُ الطَّمَعُ ح 57- اللّسان سبع إن خلّى عنه عقر، ص 415، س 11.
- «منطقهم الصواب » سخن با عقل کامل : على (ع) شنید یکى از خوارج قرآن میخواند و نافله شب بجا مىآورد. فرمود خوابیدن با یقین بهتر از عبادت با شک است. وقتى عقل کامل شود سخن کم مىشود. ارزش شخص باندازه همت اوست. قیمت هر کس بمقدار کارهاى نیک اوست. مال مایه شهوتها است. مردم دشمنان چیزهائى هستند که نسبت بآن جاهلند. نفسهاى انسان،گامهاى اوست بسوى اجل.. وَ سَمِعَ ع رَجُلًا مِنَ الْحَرُورِیَّةِ یَقْرَأُ وَ یَتَهَجَّدُ- فَقَالَ نَوْمٌ عَلَى یَقِینٍ خَیْرٌ مِنْ صَلَاةٍ فِی شَکٍّ- إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکَلَامُ- قَدْرُ الرَّجُلِ قَدْرُ هِمَّتِهِ- قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ- الْمَالُ مَادَّةُ الشَّهَوَاتِ- النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوهُ- أَنْفَاسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِه ح 68- إذا تمّ العقل نقص الکلام، ص 417، س 1.
- «منطقهم الصواب » سخنگوی شیطان : شیطان آنها را براى گمراه کردن مردم، مرکبهاى رام قرار داد، و از آنان لشکرى براى هجوم به مردم ساخت، و براى دزدیدن عقلهاى شما آنان را سخنگوى خود برگزید، که شما را هدف تیرهاى خویش، و پایمال قدمهاى خود، و دستاویز وسوسههاى خود گردانید. اتَّخَذَهُمْ إِبْلِیسُ مَطَایَا ضَلَالٍ وَ جُنْداً بِهِمْ یَصُولُ عَلَى النَّاسِ وَ تَرَاجِمَةً یَنْطِقُ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ اسْتِرَاقاً لِعُقُولِکُمْ وَ دُخُولًا فِی عُیُونِکُمْ وَ نَفْثاً فِی أَسْمَاعِکُمْ فَجَعَلَکُمْ مَرْمَى نَبْلِهِ وَ مَوْطِئَ قَدَمِهِ وَ مَأْخَذَ یَدِه خ 234- تراجمه ینطق على السنتهم، ص 291، س 13.
- «منطقهم الصواب » کم گویی در گفتار: [و فرمود:] خوشا آن که خود را خوار انگاشت، و کسبى پاکیزه داشت، و نهادش را از بدى بپرداخت، و خوى خود را نیکو ساخت و زیادت مالش را بخشید و زبان را از فزون گویى درکشید، و شرّ خود را به مردم نرساند و سنّت او را کافى بود، و خود را به بدعت منسوب نگرداند. وَ قَالَ ع طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِی نَفْسِهِ وَ طَابَ کَسْبُهُ وَ صَلَحَتْ سَرِیرَتُهُ وَ حَسُنَتْ خَلِیقَتُهُ وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ وَ أَمْسَکَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ وَ عَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ وَ وَسِعَتْهُ السُّنَّةُ وَ لَمْ یُنْسَبْ إلَى الْبِدْعَةِ ح 118- و أمسک الفضل من لسانه، ص 428، س 7.
- «منطقهم الصواب » تا کس سخن نگوفته قیمت او نهفته : خداوندا! تو آنچنانى که من دوست دارم، مرا هم چنان کن که تو دوست دارى؛ اما حکمت: ارزش هر کس به مقدار معرفت و دانش او است، هر که قدر خود شناخت هلاک نشد، آدمى زیر زبان خود نهفته است؛ و اللّاتی فی الحکمة فقال: قیمة کلّ امرىء ما یحسنه، و ما هلک امرؤ عرف قدره، و المرء مخبوء تحت لسانه.ح 140- المرء مخبوء تحت لسانه، ص 435، س 8.
- «منطقهم الصواب » وقاردر خاموشی : [و فرمود:] با خاموش بودن بسیار، وقار پدیدار شود و با دادن داد دوستان فراوان گردند و با بخشش بزرگى قدر آشکار گردد و با فروتنى نعمت تمام و پایدار، و با تحمل رنجها سرورى به دست آید و به عدالت کردن دشمن از پا در آید. و با بردبارى برابر بى خرد، یاران بسیار یابد. فقَالَ ع بِکَثْرَةِ الصَّمْتِ تَکُونُ الْهَیْبَةُ وَ بِالنَّصَفَةِ یَکْثُرُ الْمُوَاصِلُونَ وَ بِالْإِفْضَالِ تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ وَ بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ یَجِبُ السُّؤْدُدُ وَ بِالسِّیرَةِ الْعَادِلَةِ یُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِیهِ تَکْثُرُ الْأَنْصَارُ عَلَیْه ح 215- بکثرة الصّمت تکون الهیبة، ص 446، س 8.
- «منطقهم الصواب » پرسش بیهوده و آن حضرت (علیه السّلام)، در باره پرسش بیهوده) فرموده: مپرس از آنچه واقع نمیشود (مانند مسائل فرضیّه که در آن گفتگو میکنند) که در آنچه هست (مانند احکام شرعیّه و کارهاى زندگى) براى تو شغل و کارى است (که باید بآن بپردازى).وَ قَالَ ع إِذَا ازْدَحَمَ الْجَوَابُ خَفِیَ الصَّوَابُ بیان لعل فیه دلالة على المنع عن سؤال مسألة واحدة عن جماعة کثیرة ح 235- إذا ازدحم الجواب خفى الصّواب، ص 450، س 5.
- «منطقهم الصواب » سخن دانشمندان بینا : در کتاب نهج البلاغه (در باب حکم و مواعظ سخن دویست و پنجاه و هفت) است. امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده: سخن دانشمندان بینا اگر درست باشد (براى دردهاى دنیا و آخرت) دارو است و اگر نادرست باشد درد است (موجب فتنه و تباهکارى است). نهج، نهج البلاغة قَالَ ع إِنَّ کَلَامَ الْحُکَمَاءِ إِذَا کَانَ صَوَاباً کَانَ دَوَاءً وَ إِذَا کَانَ خَطَاءً کَانَ دَاءً . ح 257- إنّ کلام الحکماء (إلى قوله) کان داء، ص 462، س 4.
- «منطقهم الصواب » سخنگویان پیروز بود امام مجتبى (ع) در ستایش برادر صالحى که داشته درگذشته چنین میفرماید: او از همه مردم در نظر من بزرگتر بود بواسطه آنکه دنیا در نظرش خوار و بىارزش مینمود. هرگز اسیر نادانى نمیشد. و دست بچیزى که دراز میکرد اعتماد داشت که سودمند است. هرگز شکایت نمىنمود و نه خشمگین میشد و نه افسرده و ملول، بیشتر اوقات ساکت بود اما وقتى سخن میگفت بر سخنگویان پیروز بود و پیشتاز، ناتوان بود و ناتوان شمرده میشد (یعنى متواضع بود) اما وقتى هنگام گوش فرامىرسید همچون شیر ژیان حمله میکرد. وَ قَالَ ع فِی وَصْفِ أَخٍ کَانَ لَهُ صَالِحٍ کَانَ مِنْ أَعْظَمِ النَّاسِ فِی عَیْنِی- صَغُرَ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ- کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ الْجَهَالَةِ- فَلَا یَمُدُّ یَداً إِلَّا عَلَى ثِقَةٍ لِمَنْفَعَةٍ- کَانَ لَا یَشْتَکِی وَ لَا یَتَسَخَّطُ وَ لَا یَتَبَرَّمُ- کَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً- فَإِذَا قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ کَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً- فَإِذَا جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ اللَّیْثُ عَادِیا . ح 281- و کان أکثر دهره صامتا، ص 467، س 1.
- «منطقهم الصواب » گویندهها را سرآمد: نهج البلاغه (ج 2 ص 214 شماره 289 حکم) در زمانى که گذشت برادرى داشتم در راه خدا و او را در چشمم بزرگ میکرد خردى دنیا در دید او، زیر فرمان شکمش نبود، آنچه نیافتى نخواستى، و از آنچه یافتى پر نخوردى، بیشتر روزگارش خاموش بود، اگر گفتى گویندهها را سرآمد بودى و تشنگى پرسندهها را فرو نشاندى، و ناتوانى بود که ناتوان شمرده میشد، و چون روز کوشش میرسید چون شیر بیشه بود و چون مار گزنده بیابان.قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ وَ کَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ وَ کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا یَشْتَهِی مَا لَا یَجِدُ وَ لَا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ کَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَ نَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ وَ کَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِذَا جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثُ غَادٍ. أیضا- و کان لا یلوم أحدا (إلى قوله) اعتذاره، ص 467، س 4.
- «منطقهم الصواب » حق را بزبانشان روان : نهج البلاغه 219 باب حکم و مواعظ: فرمود: از گمان مؤمنان بپرهیزید که خدا حق را بزبانشان روان کرده. نهج، نهج البلاغة قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع اتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ..ح 301- اتّقوا ظنون (إلى قوله) على ألسنتهم، ص 470، س 9.
- «منطقهم الصواب » زبان را اندوخته بدار، امیر المؤمنین على (ع) فرموده است، سخن تا آن را نگفتهاى در حجره و بند تو است و چون گفتى، در بند و حجره خود خواهد بود. زبان خویش را اندوخته بدار، همان گونه که سیم و زر خویش را اندوخته مىدارى و چه بسا که یک کلمه، نعمتى را سلب کند. آنچه را که نمىدانى مگو که خداوند سبحان براى همه اعضاى تو وظیفهیى مقرر فرموده است که به روز باز پسین از تو در باره آن باز خواست مىشود و هر کس که زبانش بر او فرمانروا باشد، نفسش خوار و زبون مىشود و آن کس که سخن بسیار گوید، خطایش افزون مىشود و آن کس که خطایش افزون شود آزرمش کاسته مىشود و آن کس که آزرمش کاسته شود، پارسایى او کاسته مىشود و آن کسى که پارسایى او کاسته شود، دلش مىمیرد و آن کس که دلش بمیرد، به دوزخ مىافتد. قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع الْکَلَامُ فِی وَثَاقِکَ مَا لَمْ تَتَکَلَّمْ بِهِ فَإِذَا تَکَلَّمْتَ بِهِ صِرْتَ فِی وَثَاقِهِ فَاخْزُنْ لِسَانَکَ کَمَا تَخْزُنُ ذَهَبَکَ وَ وَرِقَکَ فَرُبَّ کَلِمَةٍ سَلَبَتْ نِعْمَةً لَا تَقُلْ مَا لَمْ تَعْلَمْ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى قَدْ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِکَ کُلِّهَا فَرَائِضَ یَحْتَجُّ بِهَا عَلَیْکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیْهَا لِسَانَهُ وَ مَنْ کَثُرَ کَلَامُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَنْ کَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَیَاؤُهُ وَ مَنْ قَلَّ حَیَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ. ح 341- و من کثر کلامه کثر خطؤه، ص 477، س 9.
- «منطقهم الصواب » هر چه مىدانى اظهار مکن، فرمود: سخن در اختیار تو مىباشد مادامى که بر زبان جارى نکردهاى و هنگامى که سخن گفتى تو در گرو آن خواهى بود، اکنون زبان خود را نگهدار همان گونه که طلا و نقرهات را حفظ مىکنى، چه بسا کلمهاى که نعمتى را از انسان سلب مىکند و عذاب براى آدمى مىآورد. فرمود: هر چه نمىدانى مگو، و هر چه مىدانى اظهار مکن، خداوند بر اعضاء و جوارحت واجباتى مقرر کرده است که روز قیامت با تو احتجاج خواهد کرد.وَ قَالَ ع الْکَلَامُ فِی وَثَاقِکَ مَا لَمْ تَتَکَلَّمْ بِهِ فَإِذَا تَکَلَّمْتَ بِهِ صِرْتَ وَثَاقَهُ فَاخْزُنْ لِسَانَکَ کَمَا تَخْزُنُ ذَهَبَکَ وَ وَرِقَکَ فَرُبَّ کَلِمَةٍ سَلَبَتْ نِعْمَةً وَ جَلَبَتْ نَقِمَة. ح 373- الکلام فى وثاقک (إلى قوله) و جلبت نقمة، ص 485، س 8.
- «منطقهم الصواب » آنچه میدانى مگو و آن حضرت (علیه السّلام) فرموده: آنچه را نمیدانى مگو (چون یا دروغ است یا احتمال و گمان دروغ در آن میرود، و دیگر آنکه از سخن از روى جهل و نادانى واجب است دورى گزید) بلکه هر چه را هم میدانى مگو (چون ممکن است براى خودت یا براى دیگرى زیان داشته باشد مانند فاش کردن راز کسى) زیرا خداوند منزّه و پاک بر همه اعضاء و اندام تو احکامى را واجب کرده که روز قیامت و رستخیز بآنها بر تو دلیل و راهنما مىآورد (مثلا میفرماید بتو زبان دادم که سخن حقّ و درست و بجا بگوئى فرمان نبردى شایسته کیفر میباشى). 1 42 نهج، نهج البلاغة لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ بَلْ لَا تَقُلْ کُلَّ مَا تَعْلَمُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِکَ کُلِّهَا فَرَائِضَ یَحْتَجُّ بِهَا عَلَیْکَ یَوْمَ الْقِیَامَة ح 374- لا تقل ما لا تعلم (إلى قوله) کلّ ما تعلم، ص 485، س 11.
- «منطقهم الصواب » فرمود: سخن بگوئید تا شناخته شوید زیرا مردم زیر زبانها پنهان شدهاند. فرمود: سخن بگوئید تا شناخته شوید زیرا مردم زیر زبانها پنهان شدهاند .تکلّموا تعرفوا فإنّ المرء مخبوء تحت لسانه، ح 384- 487، س 7.
- «منطقهم الصواب » گفتار ناهنجارى نهج البلاغه: هر ادبى جامه نوى است، و فرمود: هلاک شود مردیکه اندازه خود نداند، و بیکى از هم سخنان خود که گفتار ناهنجارى آورد که شایان پذیرش نبود فرمود: پر نکشیده پرواز آغاز کردى، و چون کره شتر خردسال بانگ بر آوردى. وَ قَالَ ع لِبَعْضِ مُخَاطِبِیهِ- وَ قَدْ تَکَلَّمَ بِکَلِمَةٍ یُسْتَصْغَرُ مِثْلُهُ عَنْ قَبُولِ مِثْلِهَا- لَقَدْ طِرْتَ شَکِیراً وَ هَدَرْتَ سَقْباً؛ ح 394- لقد طرت شکیرا و هدرت سقبا، ص 488، س 14.
- «منطقهم الصواب » سخن به ضرورت هر کس بداند که گفتار او نیز از اعمال او به حساب مىآید جز به ضرورت سخن نگوید. مَنْ عَلِمَ أَنَ کَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ قَلَّ کَلَامُهُ إِلَّا فِیمَا یَعْنِیه.. ح 341- و من علم أنّ (إلى قوله) فیما یعینه، ص 477، س 13.
- «منطقهم الصواب » امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده: بندهاى (کسى) را که خدا علم و دانش داده (توفیق عطاء فرموده و اسباب کارش را جور کرده تا علم و دانش آموخته و دانشمند شده) حقیر و کوچک مشمار، زیرا خدا هنگامى که باو علم داده او را حقیر و کوچک نشمرده.، نهج البلاغة قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع لَا تَجْعَلَنَّ ذَرَبَ لِسَانِکَ عَلَى مَنْ أَنْطَقَکَ وَ بَلَاغَةَ قَوْلِکَ عَلَى مَنْ سَدَّدَک..ح 403- لا تجعلنّ ذرب لسانک (إلى قوله) من سدّدک، ص 490، س 3
- «منطقهم الصواب » سلامتی درسکوت: او چراغ تاریکیها است، و روشنگر پوشیدهها، و کلید ابهامها، و حلّال مشکلها، و راهنماى بیابانها. چون سخن گوید حقیقت را بفهماند، و چون ساکت باشد سلامت ماند. او براى خدا به اخلاص کوشیده است و خداى او را از مخلصان قرار داده است ... طریقة التّکلّم مصباح ظلمات، کشّاف عشوات، مفتاح مبهمات، دفّاع معضلات، دلیل فلوات، یقول فیفهم، و یسکت فیسلم، قد أخلص للَّه فاستخلصه .خ 86- یقول فیهم و یسکت فیسلم، ص 84، س 16.
- «منطقهم الصواب » زبان مؤمن بعد از قلب : فرمود: از دوروئى داشتن اخلاق متضاد خوددارى کنید، و بر یک روش ثابت باشید، زبان خود را در یک راه بکار گیرید، مرد باید زبان خود را حفظ کند، این زبان مانند اسب چموش به صاحب خود حمله مىکند، به خداوند سوگند بنده به تقوى نخواهد رسید مگر اینکه زبانش را حفظ کند.زبان مؤمن بعد از قلب او حرکت مىکند، قَالَ ع إِیَّاکُمْ وَ تَهْزِیعَ الْأَخْلَاقِ وَ تَصْرِیفَهَا وَ اجْعَلُوا اللِّسَانَ وَاحِداً وَ لْیَخْتَزِنِ الرَّجُلُ لِسَانَهُ فَإِنَّ هَذَا اللِّسَانَ جَمُوحٌ بِصَاحِبِه خ 175- و اجعلوا اللّسان واحدا (إلى قوله) جموح بصاحبه، ص 209، س 17.
- «منطقهم الصواب » گفتن لقب های بد : چهل و چهارم: نام و لقبهاى بد نپراند، چون خدا در قرآن از آن غدقن کرده و فرموده (11- الحجرات) و نپرانید القاب بد را : براى اینکه کاریست فتنه انگیز و کینه خیز میان مردم و جدائى افکن و مخالف خواست شارع. الرابعة و الأربعون و لا ینابز بالألقاب و ذلک لملاحظته النهی فی الذکر الحکیم وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ و لسر ذلک النهی و هو کون ذلک مستلزما لإثارة الفتن و التباغض بین الناس و الفرقة المضادة لمطلوب الشارع. أیضا- و لا ینابز بالألقاب ص 227، س 8.
- «منطقهم الصواب » گفتار را بعمل، مىبینى : روشنى چشم او در چیزهائیست که از بین رفتنى نیست (یعنى ثمرات آنها باقى است مانند نماز و سایر عبادات) و کنارهگیرى او از چیزهائیست که باقى نمیماند (مانند آلایشهاى دنیا) مخلوط میکند بردبارى را بدانش و گفتار را بعمل، مىبینى آرزوى او را نزدیک، لغزشهاى او را کم، قلب او را ترسان، نفس او را قانع، خوراک او را کم، احتیاجات او را کمتر، دین او را محفوظ، یمزج الحلم بالعلم و القول بالعمل، تراه قریبا أمله، قلیلا زلله، خاشعا قلبه، قانعة نفسه، منزورا أکله، أیضا- و یمزج الحلم بالعلم و القول بالعمل. أیضا: لیّنا قوله، ص 226، س 17.
- «منطقهم الصواب » سرزنش نکند : چهل و ششم: بمصیبتهاى وارده سرزنش نکند، چون اسرار قدر و علت مصائب را میداند، و خود را در معرض آنها میشناسد و بمصیبتزدگى دیگران شاد نمیشود. السادسة و الأربعون و لا یشمت بالمصائب و ذلک لعلمه بأسرار القدر و ملاحظته لأسباب المصائب و أنه فی معرض أن تصیبه فیتصور أمثالها فی نفسه فلا یفرح بنزولها على غیره. أیضا- و لا یشمت بالمصائب، ص 227، س 8.
- «منطقهم الصواب » گفتار لغو و بیهوده : و از سخنان آن حضرت علیه السّلام است که فرمود: هر گفتارى که ذکر خدا در آن نباشد (و خدا در آن یاد نشود) آن گفتار لغو و بیهوده است، و هر خوشى که اندیشه در آن نباشد غفلت و فراموشى است، و هر نگاه کردنى که پند و عبرت در آن نباشد سرگرمى بیهوده است.و مِنْ ذَلِکَ قَوْلُهُ ع کُلُّ قَوْلٍ لَیْسَ لِلَّهِ فِیهِ ذِکْرٌ فَلَغْوٌ وَ کُلُّ صَمْتٍ لَیْسَ فِیهِ فِکْرٌ فَسَهْوٌ وَ کُلُّ نَظَرٍ لَیْسَ فِیهِ اعْتِبَارٌ فَلَهْو أیضا- إن صمت لم یغمّه صمته، ص 227، س 10.
- (منطقهم الصّواب ) نگهدار زبان مگر در امر خیر - در حکمت آل داود است که بر عاقل است که آشناى بزمانش و نگهدار زبانش و متوجه آبرویش و بیمناک از مطمئنترین برادرانش باشد و هر کس بسیار بیاد مرگ باشد باندک چیزى خوشنود مىشود و بیشترى از مشکلات زندگى بر او آسان شود و هر کس در سخنانش نسبت بکردارش حساب داشته باشد سخنش کم خواهد بود مگر در کارهاى خیر. و بدان که بهترین حالات تو این است که زبانت را از غیبت وسخن چینى و حرفهاى بیهوده نگهدارى و زبانت را سرگرم بذکر کنى..فِی حِکْمَةِ آلِ دَاوُدَ عَلَى الْقَائِلِ أَنْ یَکُونَ عَارِفاً بِزِمَامِهِ حَافِظاً لِلِسَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ مُسْتَوْحِشاً مِنْ أَوْثَقِ إِخْوَانِهِ وَ مَنْ أَکْثَرَ ذِکْرَ الْمَوْتِ رَضِیَ بِالْیَسِیرِ وَ هَانَ عَلَیْهِ مِنَ الْأُمُورِ الْکَثِیرَةِ وَ مَنْ عَدَّ کَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ قَلَّ کَلَامُهُ إِلَّا مِنْ خَیْر .شرحنهجالبلاغة(ابنأبیالحدید)، ج 10 ، ص 138
- (منطقهم الصّواب ) ذکر الآثار الواردة فی آفات اللسان .. از آفات از غیبت و بهتان و دروغ و سخریه و جدال و مراء و مزاح و تکلم بفضول و فحش و غیرها از مفاسد زبانست و ضرر این عضو بانسان زیاده از سایر اعضاء است و آن بهترین آلات است براى شیطان بجهة گمراه کردن نبى نوع انسان پس هر که آن را مطلق العنان ساخت شیطان او را بوادى هلاکت رسانید ؛آفات اللسان آفتهاى زبان و اعلم أن آفات اللسان کثیرة- فمنها الکلام فیما لا یعنیک- و هو أهون آفات اللسان و مع ذلک فهو عیب- فتنة اللّسان أشدّ من ضرب السّیف. ضرب اللّسان أشدّ من ضرب السّنان. إنّ أبغض خلق اللَّه عبد اتّقى النّاس لسانه.. عن عبد اللَّه بن سنان قال: قال ابو عبد اللَّه علیه السّلام: من خاف النّاس لسانه فهو فی النّار.البحار 75/ 283 الوسائل 11/ 326 الکافی 2/ 327 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۱/۱۰/۰۲