نماز11- در جبهه کشته شد گفتند: او شهید است، اما حضرت فرمود: قَتیل الحِمار » چون دید دشمن سوار بر الاغ خوبى است،: گفت الاغش را به غنیمت مىبرم، اما موفق نشد
پنجشنبه, ۱۵ مهر ۱۴۰۰، ۰۲:۵۸ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- 11-نماز : نیّت خالص
- نیّت خالص آن است که انسان فقط براى خدا کار کند و در عمق جانش هدفى جز او و رضاى او نداشته
- و از مردم انتظار تشکر یا پاداش نداشته باشد.( سوره انسان، آیه ٩
- نانى که اهل بیت رسول خداعلیهم السلام در چند شب پى درپى هنگام افطار به یتیم و اسیر و فقیر دادند، ارزش مادّىِ زیادى نداشت، اما چون خالصانه بود خداوند بخاطر آن یک سوره نازل کرد.( سوره انسان را
- )و عطّار نیشابورى در مورد آن مى گوید: گذشته زین جهان وصف سنانش .....گذشته زآن جهان وصف سِه نانش
- در تاریخ مىخوانیم که کسى در جبهه کشته شد و همه گفتند: او شهید است،
- اما حضرت فرمود: قتیل است قَتیل الحِمار » فرمودند هدف : او از آمدن به جبهه، خدا نبود، بلکه چون دید دشمن سوار بر الاغ خوبى است، با خود گفت: او را مى کشم و الاغش را به غنیمت مىبرم، اما موفق نشد و آن کافر این مسلمان را کشت، پس او (قَتیل الحِمار » است.( محجّةالبیضاء، ج ٨، ص ١٠٤ «
- خالص کردن نیت، کارى بس دقیق و مشکل است. گاهى افکار غیرخدائى چنان در عمق جان انسان رسوخ مى کند که خود انسان هم متوجه نیست،
- و لذا در روایت آمده است: ریا و شرک از حرکت مورچه سیاه در شب تاریک بر سنگ سیاه، آرام تر و دقیق تر است.( بحار، ج ٧٢ ، ص ٩٣
- ) چه بسیار افرادى که به خیال خود قصد قربت دارند، اما هنگام فراز و نشی بها معلوم مى شود که قصد آنها صددرصد خالص نیست.
- به قول علاّمه شهید مطهرى، نیّت یعنى خودآگاهى، و ارزش عبادت به معرفت و آگاهى است.
- در روایات م ىخوانیم: (بحار، ج ٧٠ ، ص ٢١٠ )« نِیَّةُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ »نیّت مؤمن از عمل او بهتر است.
- همانگونه که در مقایسه جسم و روح، روح مهم تر از جسم است و انسانیتِ انسان به روح اوست،
- در مقایسه عمل و نیّت، نیّت مهمتر از خود عمل است، چرا که روحِ عمل است.
- نیّت به قدرى ارزش دارد که اگر انسان نتواند کار خیرى را انجام دهد، امّا نیّت آنرا داشته باشد که انجام دهد، خداوند پاداش آنرا به او مى دهد.
- قصد قربت: قصد قربت، یعنى نزدیکى به مقام پروردگار، و ناگفته پیداست که وقتى مىگویند: فلانى به فلان مقامِ کشورى نزدیک است، مراد نزدیکى مکانى و جسمى و فیزیکى نیست وگرنه پیشخدمت ها از همه نزدیک ترند، بلکه مراد از نزدیکى، نزدیکى معنوى و مقامى و اُنس است.
- انجام کارها براى جلب رضاى خداوند نیز به معناى آن نیست که خداوند تحت تأثیر کارهاى ما قرار بگیرد و تغییر حال بدهد، که در این صورت محلّ حوادث و تغییر مشود،
- بلکه قرب به خدا، یعنى بالارفتن روح از نردبان وجود، که نتیج هاش نفوذ پیداکردن در هستى است. یعنى نزدیک شدن به سرچشمه هستى و او را در دل خود یافتن.
- همانگونه که مراتب وجود در جماد و نبات و حیوان و انسان تفاوت دارد، مراتب انسانها نیز در قرب به سرچشمه هستى متفاوت است و انسان مىتواند تا آنجا به خداوند قرب پیداکند و مقرّب درگاه الهى شود که خلیفه خدا در روى زمین گردد
- . عبادت همراه با قصد قربت، انسان را نورانى تر، کاملتر و با ظرفیت وجودى بیشترى مىگرداند.
- همه عبادات و خصوصاً نمازهاى مستحبى نقش مهّمى در این امر نیت دارند، چنانکه در حدیث مى خوانیم: (بحار، ج ٧٥ ، ص ١٥٥ )« لا یَزالُ الْعَبْد یَتَقَرَّبُ اِلىَّ بِالنَّوافِل »
- انسان مى تواند همواره از طریق نمازهاى مستحبى به خدا نزدیک شود.
- نماز واجب ممکن است از ترس دوزخ یا قهر خدا انجام شود، امّا نماز نافله نشانه عشق است .
- و رمز اُنس با معبود. درجات قرب لفظ درجات در قرآن، مکرّر و با تعبیرهاى مختلفى آمده است که نکات لطیفى دربر دارد.
- براى بعضى مىفرماید: لَهُمْ دَرَجات « » سوره انفال، آیه ٤) براى آنها درجاتى است.
- اما درباره عدّه دیگرى مى فرماید» : هُمْ دَرَجاتٌ » : )«
- سوره آل عمران، آیه ١٦٣ ) آنان خود درجه هستند. مانند افراد بزرگى که اگر در پایین مجلس هم بنشینند آنجا مى شود بالا، یعنى خود آنان درجه سازند، نه آنکه درجه و مقام آنها را بالا ببرد.
- این درجه بندى معنوى مخصوص انسا نها نیست، بلکه سلسله مراتب در میان فرشتگان نیز هست.
- قرآن در مورد جبرئیل مى فرماید ))« مُطاعٍ ثَمَّ اَمین » سوره تکویر، آیه ٢١ : یعنى مورد اطاعت دیگر فرشتگان است.
-
به هر حال درجات انسا نها در اطاعت از خدا متفاوت است:
- گاهى فقط مطیع است، اما نه از روى رضا.
- گاهى نه فقط مطیع که محبّ است، یعنى بر اساس عشق و محبّت اطاعت مى کند.
- گاهى بالاتر از اطاعت و محبّت، به معرفت کامل مى رسد و هرچه مى بیند او را مى بیند.
- حضرت على علیه السلام مى فرماید ما رَأَیْتُ شَیْئاً اِلاَّ وَ رَأَیْتُ اللَّه قَبْلَه و بَعْدَه و مَعَه تماشاگه )« » :راز، ص ١١٤
- خدا را براى خدا بخوانیم :مى گویند: سلطان محمود غزنوى براى آزمایش درباریانش که چقدر به او وفادارند،
- کاروانى به راه انداخت و صندوق جواهرى را بر شترى نهاد اما در آنرا قفل نکرد. در مسیر راه به درّه اى رسیدند او شتر را رَم داد، صندوق برگشت و جواهرات به درّه سرازیر شد.
- سلطان گفت: هر کس هر جواهرى
- به دستش رسید از آنِ او باشد، اطرافیان شاه را رها کردند و به سراغ جمع کردنِ درّ و گوهر رفتند.
- در این میان دید که اَیاز جواهرات را رها آرده و به دنبال سلطان آمده است. از او پرسید تو چرا به سراغ جواهرات نرفتى؟ ایاز در جواب گفت: منم در قفاى تو مى تاختم.....زخدمت به نعمت نپرداختم
- آنگاه مولوى از این ماجرا نتیجه گیرى کرده و مى گوید: گر از دوست چشمت به احسان اوست.....تو در بند خویشى نه در بند دوست.....خلاف طریقت بود کاولیاء..... تمنا کنند از خدا جز خدا
- قرآن از کسانى که خدا را بخاطر خود مىخوانند و فقط در مشکلات به سراغ او مى روند و در غیر آن خدا را فراموش و یا حتى انکار مى کنند، به شدت انتقاد کرده است:
- سوره ) »( عنکبوت، آیه ٦٥« فَاِذا رَآِبوُا فِى الْفُلْک دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّین فَلمَّا نَجَّاهُمْ اِلىَ الْبرِّ اِذاهُمْ یُشْرِآوُن
- هرگاه بر کشتى سوار و در آستانه غرق شدن قرار گیرند، با اخلاص خدا را مى خوانند، اما همین که به خشکى پا گذاشتند و نجات یافتند مشرک مى شوند.
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۰/۰۷/۱۵