اگر میگویند دامادى پیغمبر فضیلت است و عثمان داماد پیغمبر بود میگوئیم اولا فضیلت فاطمه اززینب وام کلثوم بیشتر بود و ثانیا... آنها را کشت ،
چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۰، ۰۶:۵۳ ب.ظ
-بسم الله الرحمن الرحیم
-اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
11-شرح زیارت عاشورا... ازمجلس چهار... شمه اى ازکارهاى بنى امیه.
- اگر میگویند دامادى پیغمبر فضیلت است و عثمان داماد پیغمبر بود میگوئیم اولا فضیلت فاطمه اززینب وام کلثوم بیشتر بود و ثانیا... آنها را کشت ،
- و ثالثا آنها(اهل بیت) را کشتند وحق ... را بردند پس چگونه است که باید اسم آنها روى برگهاى بهشت باشد و اسم على علیه السلام نباشد؟
- حدیثی براى عثمان جعل که پیغمبر به ابن عباس فرمود: چون روز قیامت شود منادى از زیر عرش ندا کند که اصحاب محمد (صل الله علیه آله ) را بیاورید،
- پس ابوبکر وعمر وعثمان و على را بیاورند، آنگاه به ابوبکر گفته شود که بردربهشت بایست وهر که را میخواهى داخل وهرکه را نمیخواهى وارد مکن
- و به عمر میگویند تو هم نزد میزان باش هر که را خواستى میزان عملش را سنگین کن و هر که را خواستى سبک بگردان.
- و به عثمان هم شاخه اى از درختى میدهند که آن درخت را خدا بدست خودش غرس کرده و میگویند هر که را خواستى با این شاخه از کنار حوض کوثر بران و هر که را خواستى آب بده و به على هم دو حله میدهند و میگویند روزى که خدا زمین و آسمان را خلق کرد این دو حله را براى تو نگه داشت .
- این چگونه عدل خداوندیست که هرمؤ من پستى هفتاد حله دارد ولى على با آن فضایل دو حله دارد و همه کار روز قیامت بدست آن سه نفروعلى هیچ کاره.
- درصورتیکه وقتى مصریها عثمان را کشتند دارایى او بنا بر قول جرجى زیدان به قرار زیر بود:
1موجودى او نزد خزانه یک میلیون درهم .2موجودى طلاى3.قیمت املاک وادى القَرى وحنین .4قیمت اسبها واثاثیه اوهرکدام صد و پنجاه هزار دیناربود. - ولى روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان که حضرت امام حسن پدررا دفن کرد و به کوفه برگشت و در مسجد بالاى منبر رفت و خطبه خواند فرمود:
- بخدا قسم امیرالمؤ منین علی علیه السلام دینار ودرهمى پس ازخود باقى نگذاشت مگرچهارصد درهم که اراده داشت با آن مبلغ خادمى ازبراى اهل خودبخرد.
- معاویه با مردم بیدین ودنیاپرست این قبیل اکازیب براى عثمان وآن دو نفردرست کردند که معاویه گفت بس است، ترسید که خلافت وحکومتش متزلزل شود.
- او براى عمال خود نوشت که در هر شهرى که کسى درباره دیگرى شهادت دهد که او دوست على است نام او را از دفتر ارزاق قطع کنید.
- وعطایى به او ندهید. و پس از آن نوشت هر کس متهم به دوستى على بن ابیطالب است خانه اش را خراب کنید و او را به انواع عذابها معذب نمائید.
- کشته شدن دوستان على علیه السلام توسط نماینده معاویه : (طبرى درجلد ششم مینویسد) که وقتى زیاد بن ابیه سمرة بن جندب را نایب خود در بصره قرار داد.
- واو به کوفه آمده سمره هشتهزار نفراز دوستان على را گردن زد وقتى خبر بمعاویه رسید براى او نوشت مگر ترسى دارى که کسى را بیگناه کشته باشى ؟
- سمرة گفت : در مقابل آنچه کشتم شانزده هزار دیگر هم بکشم خوفى ندارم .
- ابوسواد عدوى میگوید که سمره چهل و هفت هزار نفر از عشیره مرا کشت که همه آنها قاریان قرآن بودند
- ابن ابى الحدید نقل میکند که مردى ازاهل خراسان به بصره آمد مقدارى زکوة مال خود داد وقبض رسید گرفت بعد به مسجد رفته ، مشغول خواندن نماز شد.
- به سمره گفتند که دوست على است بدون معطلى دستور داد او را گردن زدند، ناگاه در جیب او قبض پرداخت زکوة پیدا کردند، به سمره گفتند مگر قرآن نخوانده اى که خدا میفرماید: قدافلح من تزکى و ذکر اسم ربه فضلى این مرد زکوة خود را میپرداخت و نماز میخواند چرا او را کشتى ؟
- گفت: زیاد بمن امر کرده که هر کس دوست على باشد بکشم اگر چه نمازبخواند و زکوة بدهد.
- واقعا حیرت آوراست که از چنین مردى شقى و بى دین بخارى مسلم ترمذى، ابوداود، ابن ماجه ، احمد بن حنبل ، طبرى و حسن بصرى روایت نقل کند،
- واقعا حیرت آوراست که از چنین مردى شقى و بى دین (معاویه) رادراستیعاب او راعظیم الامانه ، صدوق الحدیث و کثیرالروایة معرفى میکنند.
- ابوهریره (در حالی که 2 سال بیشتر با پیامبر (ص) نبوده و 5374 حدیث نقل کرده.)
- سمرة بن جندب( رسول الله (ص) قانون لا ضَرَرَ وَ لا ضِرَاربرش اجراء کرد،مردخبثی که پول مىگرفت و حدیث مىفروخت.) باشند.
- امام حسین علیه السلام میداند که اگر چند صباحى بگذرد و بنى امیه به این منوال رفتار کنند، علاوه بر اینکه خاندان آل محمد را از بین میبرند. ازاسلام هم
- اثرى نخواهد ماند، و مسلمانان هم به کلى از بین میروند، این بود که قد علم کرده با شجاعت و رشادت وارد صحنه کربلا شد، پس او علت مبقیه دین جدش گشت و اسلامى را که بنى امیه میخواستند برچینند، نگه داشت .
- ماءموریت بسربن ارطاة ازطرف معاویه : درکشف الهاویه آمده- که معاویه ، بسر بن اطارة را با لشکرزیادى به مدینه فرستاد تا براى خود بیعت بگیرد،
- به او گفت چون وارد مدینه شدى هر یک از شیعیان على را دیدى سرش را ببر و اموالش را به غنیمت بردار و چنان اهل مدینه را بترسان که گمان کنند،
- یکنفر از آنها باقى نخواهد ماند سپس هر که در طاعت ما وارد شد دست ازاو بردار ولى به شیعیان على سخنان درشت بگو و کار را بر ایشان سخت بگیر،
- ودر قتل و غارت آنها کوتاهى مکن آنقدر از آنها بکش تا از طاعت على بیرون رفته و به طاعت ما درآیند.
- پس با چهار هزار سوى مدینه شتافت چون نزدیک مدینه رسید مردم از ترس به استقبال او شتافتند ولى جز دشنام و سب چیز دیگرى از او استماع نکردند.
- چون وارد مدینه شد در مسجد پیغمبر بالاى منبر وآنقدر بمردم بد گفت که اهل مدینه گمان کردند همه را خواهند کشت و لذا عده زیادى از مدینه فرار کردند.
- ازمنبر به زیرآمد اول خانه اى که آتش زد خانه ابو ایوب انصارى از اصحاب برجسته رسول خدا صل الله علیه وآله بود. آنگاه شروع به خراب کردن خانه ها
- آنگاه شروع به خراب کردن خانه ها ى دیگر کرد و اموال آنها را غارت نمود و جماعت کثیرى از آنها را کشت .
- بعد آن درمکه چنان زیاد قتل وغارت که مورخین به حساب درنیاورده اند، با آنکه آنجا خانه امن خداست وحتى حیوانات ، پرنده و چرنده نیزدرامان باشند.
- وچون براى نجران حرکت کرد در راه خود و در آنجا یکنفر از شیعیان على را باقى نگذاشت و همه را گردن زد.
- بعدا ازجانب صنعا و یمن حرکت کرد، عبدالله بن عباس که از جانب امیرالمؤ منین علیه السلام والى آنجا بود دید تاب مقاومت در برابر بسر را ندارد،
- ناچار به جانب کوفه حرکت کرد و دو پسر خود را به مردى از قبیله بنى کنانه سپرد. چون بسر ملعون وارد شد و کودک ابن عباس را گرفت،
- مرد کنانى پیش دویده گفت این دو طفل گناهى ندارند براى چه میخواهى آنها را بکشى اگر میخواهى آنها را بکشى اول مرا به قتل برسان ،
- آن ملعون ازل و ابد گفت:چنین خواهم کرد واول آن مرد کنانى را کشته وسپس آن دو کودک را چون گوسفندى سر بریدند.زنان بنى کنانه ناله کنان و فریاد،اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
