پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان
      1. بسم الله الرحمن الرحیم.
    1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    2. .61مجلس بیست و ششم : لعن الله آل زیاد و آل مروان :
  1. و این قصه بر عثمان ثابت شده او را حد زد و خداوند آیه شریفه ان جائکم فاسق بنباء را درباره او نازل فرمود. (حجر، آیه 6)
  2. دیگر از بزرگان شما حکم بن ابى العاص است و برادرش مغیرة بن ابى العاص و پسرش مروان که رسول خدا بر هر سه لعن فرموده است .
  3. و دیگر از بزرگان شما عبدالملک بن مروان است که اشراف و صالحین را خار نموده و اشرار و فجار را به نصرت برگزیده مقرب ترین مردم نزد او حجاج ملعون بود که فسق و ضلالت او بر جمیع اهل عالم واضحست و قصه منجنیق نهادن بخانه کعبه معلوم و مشهور است
  4. و ظلمهائیکه آن ملعون بر اهلبیت پیغمبر صلى الله علیه و آله و بر اولیاء صحابه و تابعین و سایر مردم نموده بتواتر ثابت و محقق است .
  5. و یکى از زنهاى شما هند ملعونه است دختر عتبة ربیعة بن عبدالشمس که حلى و زیور خویش را به جهت وحشى فرستاد که جناب حمزه را شهید نمود بعد جگر آن بزرگوار را بیرون کشید نزد هند برد آن ملعونه آن را مکید از عداوتیکه بآنحضرت داشت
  6. و دیگر از نسوان شما ام جمیله خواهر ابوسفیان زوجه ابولهب است که آیه و امراءته حمالة الحطب در شاءن او نازل شد و نیز شجره ملعونه در قرآن بالاتفاق کنایه اى از بنى امیه است .
  7. خلاصه از بیانات فصیح و بلیغ این پیرمرد هشام و غلامش مبهوت مانده بود که نزد بزرگان لشکر آمد عقب آن پیرمرد فرستاد که او را گرفته و بکشند
  8. ولى پیرمرد از فراست خود هشام را شناخته بود و به لباس مبدل که کسى او را نبیند و نشناسد ملبس شده و بیراهه رفت تا به کوفه رسید.
  9. بالجمله هشام در ششم ربیع الاول سال 125 در رصافه از دنیا رفت در سن 45 سالگى و مدت خلافتش 19 سال و هفت ماه و ده روز بود.
  10. ولید بن یزید بن عبدالملک : یازدهمین خلیفه اموى ولید پسر یزید که نواده عبدالملک است که در سال 125 روز وفات هشام بر مسند خلافت نشست .
  11. مورخین او را یزید زندیق و فاسق نام نهاده اند بجهت شهرتش در منکرات و تظاهرات به کفر و زندقه مثلا زن پدرهاى خود را بجهت خود بعنوان زناشویى گرفت و مسلمانان را مسخره میکرد و بدین اسلام استخفاف مینمود و عیاشى و شربخوارگى او بحد اعلا رسید
  12. بطوریکه برکه و استخر از شراب ساخته بود و در میان آن شنا میکرد و آن قدر میخورد که نفس او قطع میشد.
  13. وقتى با قرآن تفال زد این آیه آمد و خاب کل جبار عنید سخت خشمناک شد و قرآن را هدف تیر قرار داد و پاره پاره کرد.
  14. یکشب موذن اذان صبح گفت ولید برخاست و شراب خورد و با کنیزى که او هم مست بود درآویخت و با او نزدیکى کرد و قسم یاد کرد که تو کنیز با همین حالت مستى و جنابت باید بجاى من در محراب مسجد امام جماعت شوى .
  15. پس لباس خود را بتن آن کنیز کرد و او را با حالت مستى و جنابت بنماز فرستاد تا با مردم نماز بخواند.
  16. ابن ابى الحدید در طى اخبار حمقاى عرب نقل کرده که روزى سلیمان برادر ولید در مجلسى گفت خدا لعنت کند برادرم را که او مرد فاسق وفاجرى بود که مرا تکلیف به لواط نمود.
  17. ولید به سى و سه بلیه مبتلا شده بود که یکى آن بود که از ناف خویش بول میکرد و چون مردم فسق و کفر ولید را دیدند تصمیم گرفتند که او از خلافت خلع کنند
  18. و لذا با پسرعمویش یزید ناقص بیعت کردند و به او گفتند که باید با ولید جنگ کنى و ما تو را یارى خواهیم کرد آنگاه یزید آماده جنگ با ولید شد و جنگ سختى نمودند تا ولید مغلوب شد و به قصر خود فرار کرد و متحصن شد
  19. لشکر یزید دور قصر او را احاطه کردند تا آنکه داخل قصر شدند و او را به بدترین وجهى کشتند و سرش را بالاى قصر آویختند و تن او را در خارج باب فرادیس خاک کردند
  20. و این دو روز به آخر جمادى الثانى مانده سال 126 بود، مدت خلافتش یکسال و دو ماه و بیست و روز و در سن چهل سالگى بجهنم واصل شد.
  21. یزید بن ولید بن عبدالملک  : چون یزید بن ولید با پسرعمویش ولید بن یزید جنگ کرد و او را از خلافت خلع کرد و خودش بجاى او نشست در سال 126 فرمان قتل ولید را صادر نمود
  22. و گفت هر کس سر او را براى من بیاورد یکصد هزار درهم جایزه بگیرد لذا جمعى بجانب بحراء که نام قریه ایست از دمشق شتافتند و دور ولید را گرفتند که او را کشتند، سرش را از تن جدا کرده در دمشق بگردانیدند
  23. و بعدا بر سور دمشق آویختند آنگاه خلافت یزید مستقر شد و طریق عدالت را پیش گرفت و خواست مثل عمر بن عبدالعزیز با مردم رفتار کند.
  24. مادر یزید کنیز ایرانى بود که از شاهزادگان معروف ایران بشمار میرفت و این یزید را یزید سوم و ناقص میگفتند چون شهریه قشون را کم کرد ولى عمر او آنقدر کفاف نداد خلافتش پنج ماه و دو روز بود و در سن 46 سالگى به مرض طاعون از دنیا رفت .
  25. ابراهیم بن ولید عبدالملک  : چون یزید از دنیا رفت برادرش ابراهیم که ولیعهد او بود بجایش نشست در هفده صفر 127، ولى پیش از چهار ماه یا دو خلافت نکرد ولى او هم نتوانست کارى از پیش ببرد
  26.  کشور آشفته بود مردم هر ساعت در انتظار حوادثى بودند و به خود خلیفه هم اعتنایى نمیکردند و از روى تحقیر بر او وارد میشدند و خود او هم عقل رسایى نداشت که بکارى بپردازد
  27. این خلیفه مواجه با شدت انقلاب و اختلاف شد و هر ساعت خبرى ناملایم و غم انگیز به او میدادند تجزیه ممالک بزرگ و کوچک بدست اقوام و طبقات بشدت شروع شد تا اینکه مروان حمار آمد و ابراهیم را از خلافت خلع کرد و زمام مملکت را بدست گرفته و ابراهیم را کشته جسدش را برادر آویخت .
  28. مروان بن محمد بن مروان الحکم معروف به حمار : در روز دوشنبه 14 صفر سال 127 بعد از قتل مروان حمار که نواده مروان حکم بود بخلافت رسید و مردم با او بیعت کردند و چون صبر او در شدائد و جنگها زیاد بود لذا او را حمار لقب دادند.
  29. مروان روحا مردى قوى و پرطاقت بود و چون قسمت زیادى از عمر خود را صرف جنگهاى مرزى آذربایجان و ارمنستان نموده بود به لشکرکشى و جنگجویى عادت داشت .
  30. مروان اگر چه داراى بلاغت و قدرت انشایى بود ولى روزى روى کار آمده بود که رشته از دست بنى امیه و آل مروان رفته بود و این فضایل ارزشى نداشت .
  31. قیام ابومسلم خراسانى : در حبیب السیر مینویسد که ابومسلم در سنه صد هجرى در اصفهان متولد شد و در کوفه نشو و نما کرد و در نوزده سالگى خدمت ابراهیم امام پسر عبدالله بن محمد بن على بن عبداله بن عباس و برادر سفاح و منصور رسید
  32. و او چون در پیشانى ابومسلم آثار اقبال مشاهده کرد در سنه صد و بیست و هشت او را به امارت خراسان فرستاد.
  33. او در خراسان مردم را بخلافت عباسیان دعوت مینمود جمع کثیرى دست بیعت به او دادند و ابراهیم امام مکتوبى به ابومسلم نوشت که در آخر ماه رمضان سال 129 بر مروانیان خروج نماید و لذا روز عید رمضان همانسال ابومسلم به سلیمان کثیر امر کرد که خطبه عید را بنام عباسیان بخواند
  34. بعد ابومسلم کاغذى به نصر سیار که از جانب بنى امیه والى خراسان بود نوشت و او را دعوت به بیعت با عباسیان نمود، نصر متحیر ماند که چه بکند
  35. بعد از هشت ماه غلام خود یزید را با چند هزار سوار به محاربه ابومسلم فرستاد بعد از جنگ مفصلى لشکریان نصر شکست خوردند و مراجعت نمودند
  36. نصر سیار بسیار پریشان خاطر شد و بیعت کنندگان با عباسیان از اطراف خراسان به ابومسلم ملحق شدند ابومسلم عزم نمود که با نصر جنگ کند و کار او را یکطرفه نماید
  37. و لذا چون نصر دانست که طاقت مقاومت با ابومسلم را ندارد بطرف رى فرار کرد و در آنجا مریض شده و او را بساوه حرکت دادند و در ساوه از دنیا رفت
  38. و ابومسلم پس از فرار نصر تمام خراسان را تصرف نمود و هر یک از اصحاب نصر و مروانیان را که میدید بقتل میرسانید.
  39. اسلام عیلک یا ابا عبدالله... سلام علیک اى شه کشور دین..... که دین یافت از جد جد تو تزئین ..... بطه و یس که بیشک و شبهه..... تویى میوه باغ طه و یس.....

یا حسین مظلوم..... جز آن نسب که از تو بخود بسته چیستم..... من آن چنانکه آل على هست نیستم..... اما مرا از خویش مران اى على که من..... تا چشم داشتم به حسینت گریستم

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی