پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

                                                بسم الله الرحمن الرحیم

    1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

                                         الف باء کتاب هفت گذینه: ضاد 18

 

  1. ضاد : ضمیر متکلم وحده . خودم . فرق بین دعا و سؤال ++++++++++++++++++++++
  2. 1-7-هفت‏ ‏ مرتبه ضمیر متکلم وحده به کار برده یعنی من نزدیک شمایم و نفرموده فقل بلکه‏ فرموده فَإِنِّی قَرِیبٌ‏ بقره/ 186
  3. 2-7-هفت مرتبه با ضمیر متکلم فرموده خودم : در این آیه خداوند هفت‏ مرتبه مى‏فرماید: خودم، خودم، خودم، خودم، خودم، خودم، خودم و لذا علامه طباطبایى در تفسیر المیزان مى‏فرماید لطیف ترین و شیرین‏ترى آیات است. «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادى عَنِّى فَإِنِّى قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لى وَ لْیُؤْمِنُوا بى لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» (بقره/ 186).
  4. و چون بندگان من از تو سراغ مرا مى‏گیرند بدانند که من نزدیکم و دعوت دعاکنندگان را اجابت مى‏کنم البته در صورتى که مرا بخوانند پس باید که آنان نیز دعوت مرا اجابت نموده و باید به من ایمان آورند تا شاید رشد یابند (186).
  5. بیان آیه‏ 1- وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی 2-عَنِّی 3-فَإِنِّی قَرِیبٌ  4- أُجِیبُ  دَعْوَةَ الدَّاعِ 5- إِذا دَعانِ" 6- فَلْیَسْتَجیبُوا لى7- ْیُؤْمِنُوا بى
  6. [نکات و دقایقى که در آیه شریفه بکار رفته و فرق بین دعا و سؤال‏]این آیه در افاده مضمونش بهترین اسلوب و لطیف‏ترین و زیباترین معنا را براى دعا دارد.
  7. اولا: اساس گفتار را بر تکلم وحده (من چنین و چنانم) قرار داده، نه غیبت (خدا چنین و چنان است)، و نه سیاقى دیگر نظیر غیبت، و این سیاق دلالت دارد بر اینکه خداى تعالى‏
  8. نسبت به مضمون آیه کمال عنایت را دارد.
  9. وثانیا: تعبیر فرموده به (عبادى بندگانم)، و نفرمود (ناس مردم) و یا تعبیرى دیگر نظیر آن و این نیز عنایت یاد شده را بیشتر مى‏رساند.
  10. و ثالثا: واسطه را انداخته، و نفرموده: (در پاسخشان بگو چنین و چنان) بلکه فرمود:
  11. (چون بندگانم از تو سراغ مرا مى‏گیرند من نزدیکم).
  12. و رابعا: جمله: (من نزدیکم) را با حرف (ان) که تاکید را مى‏رساند مؤکد کرده و فرموده: (فانى قریب) پس به درستى که من نزدیکم.
  13. و خامسا: نزدیکى را با صفت بیان کرده و فرموده: (نزدیکم) نه با فعل، (من نزدیک مى‏شوم) تا ثبوت و دوام نزدیکى را برساند.
  14. و سادسا: در افاده اینکه دعا را مستجاب مى‏کند تعبیر به مضارع آورد نه ماضى، تا تجدد اجابت و استمرار آن را برساند.
  15. و سابعا: وعده اجابت یعنى عبارت (اجابت مى‏کنم دعاى دعا کننده) را مقید کرد به قید (اذا دعان- در صورتى که مرا بخواند) با اینکه این قید چیزى جز خود مقید نیست، چون مقید خواندن خدا است و قید هم همان خواندن خدا است و این دلالت دارد بر اینکه دعوت داعى بدون هیچ شرطى و قیدى مستجاب است
  16. نظیر آیه:" ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ" و این هفت نکته همه دلالت دارد بر اینکه خداى سبحان به استجابت دعا اهتمام و عنایت دارد.
  17. از طرفى در این آیه با همه اختصارش هفت مرتبه ضمیر متکلم (من) تکرار شده، و آیه‏اى به چنین اسلوب در قرآن منحصر به همین آیه است.

طاء : طواف .طلبه  . تربیت . میوه .+++++++++++++++++++++++++++++++++++++

  1. 7-هفت سالم بود پدرم روی دوش خود طوافم داد : در مکه جوان رشیدى را دیدم که پدرش را سوار ویلچر کرده بود داشت طواف مى‏داد گفتم این پدرت است که دارى طواف مى‏دهى؟ گفت بله، من بچه بودم هفت‏ ‏ سالم بود بابام من را روى دوش گرفته بود داشت طواف مى‏داد حالا هم من او را طواف مى‏دهم.
  2. 7-هفت‏ ‏، هشت سال تربیت سیصد تا طلبه  : براى حوزه، عرض کنم به حضور شما که روایت داریم که دوره‏ى آخرالزمان علم از نجف در هم پیچیده مى‏شود و از قم سر برمى‏آورد. این هم روایت است. در نجف علم مثل طومارى در هم مى‏پیچید و در قم سربرمى‏آورد. بیش از دویست مرکز فرهنگى در قم است. که این دویست مرکز فرهنگى شاخه‏هاى حوزه هست. سه چهار تا از مرکز فرهنگى‏ها را خود بنده جزء مؤسسین آن بودم. مثلًا تخصصى مهدویت. ما الآن سیصد تا طلبه داریم، که بالاى ده سال در حوزه درس خواندند بعد آمدند سه چهار سال تخصصى مهدویت، پارسال هزار سفر داشتند. هزار سفر به دانشگاه‏هاى کشور و دبیرستان‏ها و مناطق دیگر. در یک خانه‏ى ساده‏ى خشتى سیصد تا طلبه در این هفت‏‏، هشت سال تربیت شدند. فقط پارسال هزار تا سفر داشتند.
  3. 7-طلبگى بعد از هفت‏‏ سال میوه مى‏دهد :  مراجع ما بعد از هفت‏اد سالگى کارشان شروع مى‏شود ما تازه وقتى ده سال درس خواندیم تازه طلبه‏ى نو هستیم قدردانى از اینها بشود نه ما توقعى از شما داریم طلبهها هم نباید توقع داشته باشند که همه‏ى مردم گوش بدهند قرآن آیات زیادى دارد که به پیغمبر مى‏گوید حرفت را بزن‏ «وَإِنْ تَوَلَّوْا» (بقره/ 137) یعنى ممکن است حرف بزنى ولى عده‏اى گوش ندهند اگر گوش ندادند غصه نخورید نه ما باید توقع داشته باشیم که همه‏ى مردم باید مرید ما بشوند هم مردم نباید توقع داشته باشند که ما فرشته هستیم ما هم آدم هستیم. ما رفتیم خانه‏ى یک کسى خوابیدیم گفتم آقا ما را براى نماز صبح صدا بزن گفت به به به به به! امام (ره) زنده بود من هم نماینده امام بودم در نهضت سواد آموزى، گفت تو نماینده امام هستى خوابت مى‏برد؟! گفتم خوابم که نماینده امام نیست خودم نماینده امام هستم این فکر مى‏کند که من که نماینده امام هستم اتوماتیک سحر مى‏پرم بالا، نه آقا من هم اگر ماست بخورم یا دیر بخوابم خوابم مى‏گیرد ممکن است نماز صبح‏ام قضا بشود مردم فکر مى‏کنند که طلبهها نژادى هستند فرشته، ما هم مثل باقى نه مردم از ما توقع اضافى داشته باشند و نه ما از مردم توقع اضافى داشته باشیم نصف مشکلات زن و شوهرهایى که با هم دعوا مى‏کنند این است که از هم توقع بى جا دارند اگر توقع بى جا نداشته باشیم هم زندگى خانوادگى شیرین مى‏شود هم زندگى توى مسجد شیرین مى‏شود.

 

طاء +

  1. 7-هفت طبقه آسمان : قرآن در باره آسمان‏ها مى‏فرماید: «سَبعَاً شِداداً» ما هفت‏ ‏ آسمان محکم را براى شما بنا کردیم و در جاى دیگر مى‏فرماید: «سَبعَ سَمواتٍ طِباقاً» ما هفت‏ ‏ آسمان را به صورت طبقه طبقه روى هم آفریدیم.
  2. 7-هفت طبفه طبفه  آسمان :  در قرآن معمولًا نام آسمان قبل از زمین و به صورت جمع آمده و تعداد آن هفت‏ ‏ و روى هم و به صورت طبقه طبقه مطرح شده است. «سبع السّموات طباقاً»
  3. - هشت طبقه آسمان : در اهمیت جهاد و شهادت‏ : فسم به حمله صبحگاهان که گرد و غبار به پا کردند «فَالْمُغیراتِ صُبْحاً» (عادیات/ 3) صبحگاهان به لشکر هجوم مى‏برند «فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً» (عادیات/ 4) چنان هجوم بردند که گرد وغبار به پا کردند. شعرى هست که مى‏گوید: ز سُمّ ستوران در این پهن دشت... زمین شد شش وآسمان گشت هشت‏ ..مى‏خواهد بگوید یک طبقه زمین خاک شد و رفت بالا آسمان هفت‏ ‏ طبقه شد هشت آن وقت از زمین یک طبقه کم شد. حالا این شعر را براى چه کسى گفته خدا مى‏داند ! اما در قرآن مى‏فرماید این رقمى شد مى‏خواهد بگوید مسلمان باید چابک باشد 1- نخوابیدند 2- تیز و چابک بودند.

خطا و ظلم‏ +

  1. 7-هر هقت سال سلولها عوض شود اما خطا و ظلم‏ چه طور ؟ : در 14 سالگى خطا و ظلم‏ کرده و در 80 سالگى او را قصاص مى‏کنند، با اینکه هر هفت‏ سال سلولها عوض مى‏شود با قضاوت بر این است که این فرد در 80 سالگى همان انسان 14 ساله است که خطا کرده، روح مستقل است مثل کسى که سوار ژیان خطایى کرده و بعد سوار پیکان شود مى‏گوییم همان است کار به وسیله نداریم، با لباس و ماشین و سلول عوض شدن هویت انسان عوض نمى‏شود، یک لحظه شیشه را مى‏شکنى تا ابد شکسته است.
  2. 7-سفره هفت‏ سین  و ظلم به حیوان : در لحظه سال تحویل ماهى سرخ را مى‏کند توى تنگ مى‏گذارد سر سفره هفت‏ سین آخر فکر نمى‏کند خدا که به این ماهى بال داده براى اینکه شنا کند من چرا سال تحویل حق شنا را از یک حیوان بى زبان مى‏گیرم آخر ظلمه یعنى در آستانه سال تحویل به حیوان هم ظلم‏ مى‏کند به انسان هم ظلم مى‏کند.
  3. 7-سرکه هفت ساله و ظلم و کینه : بابا ما سرکه هفت‏ ساله شنیده بودیم، کینه یازده ساله؟ ایشان عقد من نیامد، کادو نیاورد، پشت سر من این حرف را زد، ول کنید بابا، شاید ماه رمضان آخر ما باشد. حدیث داریم نماز که مى‏خوانى فکر کن نماز آخَر تو است، بهترین راه توبه این است: خدایا ما مردم را ببخشیم. من مى‏گویم شما هم نیت کنید، به زبان هم آوردید طورى نیست، خدایا بخاطر، هدیه کنیم ما که چیزى نداریم هدیه کنیم، بگویم خدایا ما محبین اهل بیت را مى‏بخشیم، حالا فحشى، غیبتى، تهمتى هر چیزى بوده، مردم را ببخشیم، بخشش ثواب دارد، بعد ثواب این بخشش را هدیه کنیم به روحِ امیرالمؤمنین. آخر ما یک هدیه‏اى باید ببریم دیگر. همین الان، «بسم الله الرحمن الرحیم»، خدایا کسانى که به من ظلم‏ کردند، حالا چرتى، پرتى، جوکى، تحقیرى، فحشى، متلکى، غیبتى، ول کن بابا دیگر، ول کن دیگر، ببخش. چهل و سه تا رادیو به امام جسارت مى‏کرد، امام فرمود چیزى نیست. روح باید بزرگ باشد
  4. 7-در ظلم یک و سه و هفت  و عدد ملاک نیست: هستند و سه نفر هم سیگار نمى‏کشند، آیا مى‏توانند بگویند که اکثریت با ماست، شما سه نفر بیرون بروید. مى‏گوییم: نه خیر! شما هفت‏ نفر بیرون بروید، چون اینجا عددى و کیلویى نیست، و حق تنفس با هواى سالم است. شما که مى‏خواهى با دود نفس بکشید، شما بیرون بروید. اگر در یک اتاقى هفت‏ نفر سیگارى هستند و دو نفر سیگارى نیستند، آن هفت نفر باید بیرون بروند و سیگار بکشند. نه اینکه به این سه نفر بگویند چون اقلیت هستید، بیرون بروید. یعنى در محیط زیست همیشه حق با اکثریت نیست. آیا پدر و مادر حق دارند در خانه‏اى که بچه شیرخواره است، سیگار بکشند؟ قطعاً ظلم‏ مى‏کنند، چون هواى اتاق را آلوده پر از دود مى‏کند و این نوزاد در گهواره خوابیده است، و پدر و مادر حق طبیعى بچه را مى‏گیرند و ظلم‏ مى‏کنند. در تجاوز به حریم هوایى‏
  5. 7-هفت آیه از بزرگترین ظلم‏ها هستند‏ :1-(2) البقرة : 114 وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ وَ سَعى‏ فی‏ خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ‏ : - گاهى ظلم فرهنگى، بزرگترین ظلم‏هاست                                                                    .2-(6) الأنعام : 21 وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ‏:- ظلم به تفکر و فرهنگ انسان‏ها، بدترین ستم‏هاست. شرک، افترا به خدا، ادّعاى نبوّت دروغین، بدعت، تفسیر به رأى، همه نمونه‏اى از این گونه ظلم‏هاست.
  6. 3- (11) هود : 18 وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً أُولئِکَ یُعْرَضُونَ عَلى‏ رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذینَ کَذَبُوا عَلى‏ رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمینَ :- افترا بر خداوند، بزرگ‏ترین ظلم‏هاست. نویسندگان و گویندگان مذهبى، مراقب گفتار و نوشتار خود باشند‏
  7. 4-(18) الکهف : 57 وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فی‏ آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى‏ فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً : - بى‏اعتنایى به آیات الهى و درنگ نکردن در آنها، بزرگ‏ترین ستم است.
  8. 5-(29) العنکبوت : 68 وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُ أَ لَیْسَ فی‏ جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْکافِرینَ‏ :- - بدترین ظلم، ظلم فرهنگى است که به تسلیم شدن انسان در برابر حقّ ضربه وارد مى‏کند.
  9. 6-(32) السجدة : 22 وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمینَ مُنْتَقِمُونَ‏ :- بى‏اعتنایى گنهکار به تذکّر، بدتر از گناه است.
  10. 7-(61) الصف : 7 وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُوَ یُدْعى‏ إِلَى الْإِسْلامِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین‏ :- افترا بر خدا و دین خدا، بدترین نوع افتراست.
  11. قحطی وعزت بوسف ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
  12. هفت‏ عدد اعمال حج رمز است‏ :هفت‏ بار دور کعبه مى‏گردند من هم نمى‏فهمم هفت‏ چى است، من صدها میلیون چیز بلد نیستم این عدد هفت‏ یک چیزهایى در آن است و نمى‏دانم چه چیزهایى در آن است، سوره حمد هفت‏ آیه دارد، آسمان‏ها هفت‏ تا است، عدد ایام هفت‏ه هفت‏ تا است، سعى صفا و مروه هفت‏ تا است، طواف دور کعبه هفت‏ تا است. چه سرى توى هفت‏ است من نمى‏دانم یک چیزى است ولى من نمى‏دانم آن چیست، حاجى‏ها هفت‏ مرتبه دور کعبه مى‏گردند، عدد هفت‏ ‏،  پرتاب سنگ به شیطان‏نیز مى‏باشد.
  13. 7-در هفت‏ ‏سال  قحطی وعزت بوسف : بابردارها گفت: «قالَ لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ» (یوسف/ 92)، یک روز یوسف وقتى نشسته بود با برادرانش غذا مى‏خورد برادرها خجالت کشیدند گفتند داداش جاى دیگر غذا بخور پهلوى ما غذا مى‏خورى وقتى نگاه مى‏کنیم به تو خجالت مى‏کشیم از همچین غلطى که کردیم، ما خواستیم تو نباشى خدا خواست تو باشى ما خواستیم تو ذلیل شوى خدا خواست تو عزیز شوى، ما شرمنده هستیم، شما اجازه بده ما یک جاى دیگر بنشینیم یوسف گفت که من افتخار مى‏کنم که با شما غذا مى‏خورم براى این که قبلًا خیال مى‏کردند که من یک بچه‏اى هستم که از چاه آمدم بیرون، پدرى، جدى، نیاکانى برادرى کسى ندارم این‏ها گفتند خدا شکر یک برده‏اى که از چاه آمده بیرون به حکومت رسید اما الآن که شما آمدید فهمیدند ما ده، دوازده تا برادر دارم، من پسر یعقوب هستم، یعقوب پیغمبر است، فهمیدن بر یک ریشه‏اى و خاندان اصیل دارم شما به من عزت دادید من افتخار مى‏کنم یوسف فرمود من افتخار مى‏کنم که با شما هستم مردانگى و فتوت خیلى ارزش دارد یوسف قصه‏اى شیرین دارد.
  14. 7-هفت‏‏ هزار جلد کتاب که آدم را عالم نمی کند  : ما فکر مى‏کنیم که اگر مثلًا کتابخانه خیلى مدرن بود باسواد مى‏شویم. حاج احمد آقا مى‏گفت: امام کتاب‏هایش هیچ‏وقت از 200 تا بیشتر نشد. با دویست تا کتاب هم رهبر شد، هم مرجع. من الآن هفت‏‏ هزار جلد کتاب دارم. یکى را نشان نمى‏دهم ... مُهر که آدم را نمازخوان نمى‏کند. بعضى‏از آدم‏ها هستند، سجاده‏شان به اندازه‏ى یک بقچه‏ى حمام وزن دارد. ناخنگیر، شانه، مسواک، یک پارچه از مکه، یک پارچه از مدینه، چطور دوختن، مُهر یک وجب در یک وجب! نمى‏دانم ... نماز هم خواندى یا سجاده‏ات ...
  15. 7-عبدالعظیم حسنى با هفت‏‏ هشت امتیاز: ایشان در مدینه به دنیا آمد و به سامرا رفت و چهار امام را درک کرد. خدمت امام رضا (علیه السلام)رسید. که حالا پیام امام رضا را براى شما مى‏خوانم. بعد از امام رضا خدمت امام جواد رسید. خدمت امام هادى رسید، خدمت امام عسگرى هم رسید. اینکه مى‏گویند: عبدالعظیم حسنى چون از نسل امام حسن مجتبى است. و به قول مرحوم صدوق شهید شد، تحت تعقیب بود. غریب بود. هفت‏‏ هشت امتیاز ایشان دارد. 1- غریب بود. چون فرارى بود. 2- محرمانه کار مى‏کرد. 3-و پرچم‏دار مکتب اهلبیت بود.4- بسیارى از علوم ما و روایات ما از طریق حضرت عبدالعظیم حسنى به ما رسیده است. یعنى واسطه‏ى فرهنگى و میراث فرهنگ ما است. 5-عالم بود  6-و محدث بود. 7- شهید شد، تحت تعقیب بود.این خصوصیات ایشان است. و کسى هم نمى‏شناخت ایشان چه کسى است. فقط وقتى رفتند بدنش را در خاک کنند، بعد از شهادت دست در کیسه‏اش کردند. یک کاغذى درآوردند. در کاغذ نوشته بود من چه کسى هستم. یعنى این رقمى در خفا مکتب را ترویج مى‏کردند.
  16. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی