کتاب چرا... شانزدهم . أَ فَلا تَعْقِلُونَ..چرا نمیاندیشید !؟ «مغضوب ین» در قرآن فرعون و قارون و ابولهب و امّتهایى همچون قوم عاد، ثمود و بنىاسرائیل، به عنوان غضبشدگان معرّفى شده
جمعه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۱، ۰۷:۲۴ ب.ظ
بسم الله الرحمن ارحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- کتاب چرا... شانزدهم . أَ فَلا تَعْقِلُونَ..چرا نمیاندیشید !؟
«مغضوب ین» در قرآن چه کسانى هستند؟
- پژوهش و اندیشه
- مغضوبین در قرآن در قرآن، افرادى همانند فرعون و قارون و ابولهب و امّتهایى همچون قوم عاد، ثمود و بنىاسرائیل، به عنوان غضبشدگان معرّفى شدهاند.
- در آیات متعدّدى از قرآن ویژگىهاى گمراهان و غضب شدگان و مصادیق آنها بیان شده است که براى نمونه به موارد ذیل اشاره مىشود:
- 1. منافقان و مشرکان و بدگمانان به خداوند.
- 2. کافران به آیات الهى و قاتلان انبیاء الهى.
- 3. اهل کتاب که در برابر دعوت به حقّ سرکشى کردهاند.
- 4. فراریان از جهاد.
- 5. پذیرندگان و جایگزین کنندگان کفر با ایمان.
- 6. پذیرندگان ولایت دشمنان خدا و دوستداران رابطهى با دشمنان خدا.
- بنىاسرائیل که داستان زندگى و تمدّن آنها در قرآن بیان شده است، زمانى بر مردم روزگار خویش برترى داشتند؛ «فَضّلتُکم على العالَمین» لیکن بعد از این فضیلت و برترى، به خاطر کردار و رفتار خودشان، دچار قهر و غضب خداوند شدند؛ «و باؤوا بغضب من اللّه»
- این تغییر سرنوشت، به علّت تغییر در رفتار و کردار آنان بوده است «انّ اللّه مایغیّر بقوم حتى یغیّروا ما بأنفسهم»
- دانشمندان یهود، دستورات وقوانین آسمانى تورات را تحریف کردند، «یحرّفون الکلم»
- و تجّار وثروتمندان آنان نیز به ربا وحرامخوارى و رفاهطلبى روى آوردند، «اخذهم الرّبا»
- و عموم مردم نیز در برابر دعوت به جهاد و مبارزه، از روى تنپرورى و ترس، از رفتن به جبهه نبرد و ورود به سرزمینِ مقدّس، سر باز زدند. «فاذهب انت و ربّک فقاتلا انّا هاهُنا قاعدون» به خاطر این انحرافات، خدا آنان را از اوج عزّت و فضیلت، به نهایت ذلّت و سرافکندگى مبتلا ساخت.
- ما در هر نماز، از خداوند مىخواهیم که مانند غضبشدگان نباشیم؛ یعنى نه اهل تحریف
- آیات و نه اهل ربا و نه اهل فرار از جهاد در راه حقّ. همچنین از گمراهان نباشیم، آنان که حقّ را رها کرده و به سراغ باطل مىروند و در دین و باور خود غلوّ و افراط کرده، یا از هوى و هوس خود یا دیگران پیروى مىکنند. «قل یا أهل الکتاب لاتَغلوا فى دینکم غیرالحقّ و لاتتّبعوا أهواء قوم قد ضَلّوا من قبل و أضلّوا من قبل و أضلّوا عن سواءالسبیل» بگو: اى اهلکتاب! در دینتان به ناحقّ غلوّ نکنید وبه دنبال خواهشهاى گمراهانِ پیش از خود نروید، که آنان افراد زیادى را گمراه کرده و از راه راست گمراه شدهاند.
- آیات و نه اهل ربا و نه اهل فرار از جهاد در راه حقّ. همچنین از گمراهان نباشیم، آنان که حقّ را رها کرده و به سراغ باطل مىروند و در دین و باور خود غلوّ و افراط کرده، یا از هوى و هوس خود یا دیگران پیروى مىکنند. «قل یا أهل الکتاب لاتَغلوا فى دینکم غیرالحقّ و لاتتّبعوا أهواء قوم قد ضَلّوا من قبل و أضلّوا من قبل و أضلّوا عن سواءالسبیل» بگو: اى اهلکتاب! در دینتان به ناحقّ غلوّ نکنید وبه دنبال خواهشهاى گمراهانِ پیش از خود نروید،
- آنان که افراد زیادى را گمراه کرده و از راه راست گمراه شدهاند. «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ»؛ تو و پروردگارت بروید و بجنگید که ما اینجا نشستهایم. بهسبب این انحرافات، خدا آنان را از اوج عزّت و فضیلت، به نهایت ذلّت و سرافکندگى مبتلا ساخت.
- ما در هر نماز، از خداوند مىخواهیم که مانند غضبشدگان نباشیم؛ یعنى اهل تحریف آیات و گرفتن ربا و فرار از جهاد نباشیم، و همچنین از گمراهان که حق را رها کرده و بهسراغ باطل مىروند و یا در دین الهى غلوّ و افراط کرده و یا از هوا و هوس خود و دیگران پیروى مىکنند، نباشیم.
- انسان در سوره حمد، تولّاى خود را به انبیا و شهدا و صالحان و راه آنان، ابراز داشته و از مغضوبان و گمراهان، برائت و دورى مىجوید و این مصداق بارز تولّا و تبرّا است.
- چهره غضب شدگان تاریخ را در نظر آورید، اقوام و ملّتهایى که با عذابهاى آسمانى یا بلاهاى زمینى به قهر خدا گرفتار شدند و تار و مار گشتند. منافقانى که در قرآن از مغضوب ین بهشمار آمدهاند. گمراهانى که از راه حقّ، راستى و توحید، به بیراهه باطل وانحراف فکرى وفساد عملى افتادهاند.
- مغضوب چه کسى است، که شما مىگویى من با آنها بد هستم. مغضوب چه کسى است که شما مىگویید «غَیْرِ الْمغضوب » مغضوب یعنى غضب شده و اینجا از نظر ادبیات عرب یک لطیفهاى هم هست، حالا برایتان بگویم، در نعمت خدا مىگوید «أَنْعَمْتَ» ولى در غضب نمىگوید «غَضِبْتَ»، نمىگوید خدایا تو لطف کردى، تو غضب کردى، نعمت از خداست ولى اینها را نمىگوید «غَضِبْتَ» تو غضب کردى، خودشان یک کارى کردن که مورد، چى؟ خودشان مغضوب هستند. حالا چه کسانى مغضوب هستند که شما سر نماز ده مرتبه شعار مىدهى و مىگویى مرگ بر اینها، قرآن مغضوبین را گفته است:
- 1- خدا فرعون را غضب کرد، در آب غرقش کرد. قرآن مىگوید «فَأَغْرَقْناهُ» (اسراء/ 103) یعنى ما غرقش کردیم. خدا قارون را هم غضب کرد، قارون را خدا غضب کرد، در زمین غضبش کرد. قرآن درباره قارون مىگوید «خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ» (عنکبوت/ 40) یعنى در خاک غرقش کردیم. دیگر چه کسانى را غضب کرده است؟ ابولهب، ابولهب عموى پیغمبر است ولى قرآن مىگوید «تَبَّتْ یَدا أَبى لَهَبٍ» (مسد/ 1) بریده باد دو دست ابولهب، چون ابولهب کار شکنى مىکرد، چوب لاى چرخ اسلام مىگذاشت. هر کجا پیغمبر براى تبلیغ مىرفت این ... «تَبَّتْ یَدا أَبى لَهَبٍ» قاتل، مغضوب است، قرآن مىگوید «مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْه» (نساء/ 93) کسى که یک مومنى را به قتل برساند جزایش خلود در جهنم بوده و خدا غضبش مىکند.
- در قرآن مىخوانیم آدمهاى دو رو هم، آدمهاى منافق، دو رو، منتها دو رو گاهى کمرنگ است و گاهى پررنگ. یک دو روى کمرنگها را برایتان بگویم، آنوقت خودتان پررنگها را مىشناسید. حضرت موسى بن جعفر (علیهما السلام) داشت مىرفت، امام رضا (علیه السلام ) هم پسر کوچولویى بود، با باباش بود، شخص سومى ملحق شد، حضرت رفت در خانه و بفرما به این طرف نگفت. امام رضا (علیه السلام ) فرمود: باباجان چرا به آن بفرما نگفتى؟ گفت: من الان آمادگى پذیرایى ندارم. کسى که آمادگى پذیرایى ندارد بگوید بفرمایید خدمت باشیم، مىترسم این یک نفاق کمرنگى باشد، حالا این در حد نازکش، مانده تا نفاقش، منافق هم «غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» (فتح/ 6)
- عدهاى از یهودیها گوش به حرف حضرت موسى نمىدادند، خداوند درباره آن یهودى که گوش به حرف حضرت موسى نداد مىگوید «باؤُ بِغَضَبٍ» (بقره/ 61) گروه یهود که چى؟ که هر چه حضرت موسى مىگفت بلند شوید و بروید جنگ کنید، مىگفتند «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ» (مائده/ 24) ما حالش را نداریم. آن عده از یهود، تن پرور، درباره رباخوار هم همینطور است (غضب)، پس اینها گروهى از مغضوبین هستند و شما در نماز روزى ده مرتبه شعار مىدهى، من را هدایت کن و راه راست، راه کسانى که به آنها لطف کردهاى و گروهى که به آنها لطف کردهاى اینها هستند، من را هدایت کن به آن راه. من هم همچون انبیاء باشم، من هم همچون صدیقین و شهدا باشم.
- «غَیْرِ الْمغضوب » اینها مغضوب هستند، اینها مورد غضب هستند و من غیر از آنها هستم، یک مسلمان روزى ده مرتبه مىگوید من ضد هستم با قدرتهاى غیر صحیح، ضد هستم با پولهاى ورم کرده نا خالص، ضد هستم با افرادى که توطئه مىکنند و کارشکنى مىکنند. مخالف هستم با قاتل و مخالف هستم با افراد دو رو و افراد تن پرور و ربا خوار، اینها همه مغضوب هستند و من غیر از اینها هستم، اینها مغضوب هستند و من غیر از این مغضوبین هستم.
- ضد هستم با پولهاى ورم کرده نا خالص، ضد هستم با افرادى که توطئه مىکنند و کارشکنى مىکنند. مخالف هستم با قاتل و مخالف هستم با افراد دو رو و افراد تن پرور و ربا خوار، اینها همه مغضوب هستند و من غیر از اینها هستم، اینها مغضوب هستند و من غیر از این مغضوبین هستم.
- و من با افراد گمراه هم نیستم. نماز خیلى اسرار دارد، خواسته باشیم نماز را بگوئیم، بحثهاى دیگر، ... اصولًا بحث ما بحث اصول عقاید است، به مناسبت بحث توحید و رابطه با خدا بحث نماز را مطرح کردیم «وَ لَا الضَّالِّینَ» من با ضالین و گمراهان نیستم.
- «غَیْرِ الْمغضوب علیهم وَ لَا الضَّالِّینَ» (فاتحه/ 7) یعنى مرگ بر ضالین مرگ بر مغضوبین. حالا مغضوب ین چه کسانى هستند؟ قارون مغضوب است. چون خدا او را به خاک فرو برد. فرعون مغضوب است، چون خدا او را در آب فرو برد. ابولهب مغضوب است چون فرمود: «تَبَّتْ یَدا أَبى لَهَبٍ وَ تَبَّ» (مسد/ 1) منافق، قاتل، عالم بى عمل، رباخوار مغضوب است. باید بگویى من غیر مغضوب ین هستم،
- نکته سوره مبارکه حمد : استتار وصف غضب در الله و الرحمن با فعل مجهول چون رحمت خدا هم بیشتر از غضب اوست و هم پیشتر از آن: سبقت رحمته غضبه (762)، تسعى رحمته اءمام غضبه (763)، از این رو وصف غضب الهى هم در نام شریف الله و هم در وصف جامع الرحمن مستور شد، نه مشهور و همان استتار غضب باعث شد تا از غضب شدگان با فعل مجهول یاد شود نه به صورت معلوم ؛ یعنى گفته شود: (مغضوب علیهم )، نه غضبت علیهم و اگر هیچ گونه قهر و غضبى در اسم الله یا در وصف الرحمن نمى بود، هرگز مجالى براى طرح مغضوب علیهم نبود.
- -عامل مغضوب شدن و ضلالت کسانى که در برابر نعمت یافتگان قرار گرفته اند، همان نعمتهاى ظاهرى است. قرآن کریم سر طغیان گروهى از کافران را برخوردارى از مال و فرزند مى داند: اءن کان ذامال و بنینَ اذا تتلى علیه ایاتنا قال اءساطیر الاءولین. (1172)
- همچنین به رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید: وذرنى و المکذبین اءولى النعمة و مهلهم قلیلا (1173). نیز از نعمتى سخن مى گوید که انسان را به اعراض و استکبار مى کشاند: اذا اءنعمنا على الانسان اءعرض وناء بجانبه (1174) و قوم بنى اسرائیل را با این که نعمتهاى فراوانى به آنان داده شده بود: یا بنى اسرائیل اذکروا نعمتى التى اءنعمت علیکم (1175) ذلیل و مغضوب معرفى مى کند: ضربت علیهم الذلة و المسکنة و باءوا بغضب من الله. (1176) درباره برخى از هلاک شدگان نیز مى فرماید: از نعمتهاى فراوانى بهره مند بودند: و اترک البحر رهوا انهم جند مغرقونَ کم ترکوا من جنات و عیونَ و زروع و مقام کریمَ و نعمة کانوا فیها فاکهین (1177)
- به هر تقدیر، مراد از صراط، خصوص راه است و راه راست هرگز رهروى غیر از منعم علیه نخواهد داشت ؛ یعنى ممکن نیست مغضوب علیه و یا ضال داراى صراط مستقیم باشد تا نمازگزار هدایت به صراط مستقیم گروه اول، یعنى نعمت یافتگان را از خدا بخواهد، نه صراط مستقیم مغضوب علیه و ضال را؛ گذشته از آن که ضلالت که گمراهى است هرگز با داشتن صراط مستقیم جمع نمى شود. از این رو همان طور که برخى از قدماى اهل تفسیر گفته اند: غیر المغضوب علیهم و لا الضالین تنزیه (الذین اءنعمت علیهم ) است (1189)؛ چنانکه شاهد لفظى که همان مجرور بودن کلمه غیر است مطلب فوق را تاءیید مى کند؛ گرچه برخى آن را به نصب قرائت کرده اند.
- البته منعم علیه هرگز مغضوب یا ضال نخواهد بود، لیکن کلمه غیر در این گونه موارد ضمن تفهیم معناى مغایرت، تاءکید مطلب سابق را در بر دارد؛ مانند: یقتلون النبیین بغیر الحق، (1190) (یقتلون الاءنبیاء بغیر حق ) (1191)، (محصنین غیر مسافحین ) (1192)؛ زیرا کشتن انبیا(علیهم السلام ) حتما ناحق است و محصن و حافظ عفاف حتما غیر مسافح و غیر زانى است. بنابراین، در چنین مواردى جهت تاءکید مضمون سابق از عنوان غیر استفاده مى شود. گذشته از آن که ممکن است ناظر به حال دوام نعمت معنوى و عدم تبدل آن به نقمت و غضب و نیز ضلالت باشد.
- بنابراین، آنچه به عنوان نعمت در قرآن مطرح است سه قسم است: الف: نعمتهاى معنوى و باطنى، که همان توفیقات الهى و زمینه ساز سعادت انسان است. ب: نعمتهاى ظاهرى، که گاه ابزار خدمت به دین و گاهى عامل مغضوب شدن و گمراهى از دین است. ج: نعمتهاى کاذب و پندارى، مانند مصونیت از آسیبهاى جبهه هاى جنگ حق با باطل.
- عن اءمیرالمؤ منین (علیه السلام ): کل من کفر بالله فهو مغضوب علیه و ضال عن سبیل الله (1245) عن الرضا (علیه السلام ): من تجاوز باءمیرالمؤ منین (علیه السلام ) العبودیة فهو من المغضوب علیهم و من الضالین. (1246) اشاره: همان طور که تطبیق وصف کمال بر اهل بیت عصمت (علیهم السلام ) از باب جرى مصداقى است، نه تفسیر مفهومى، تطبیق وصف نقص بر مخالفان و معاندان و غاصبان حقوق آنان نیز از باب جرى مصداقى است، نه تفسیر مفهومى ؛ زیرا قرآن کریم گروهى را مغضوب و ضال مى شمارد که قبل از نزول قرآن رخت بربستند.
- تقسیم انسانها به منعم علیهم، مغضوب علیهم و ضالین اثبات غضب و ضلالت براى کافران و اهل غلو در این احادیث نشانه آن است که تقسیم انسانها به منعم علیهم، مغضوب علیهم و ضالین در آیه پایانى سوره حمد، مقتضى تقابل نیست، بلکه هر منحرف از حقى، هم ضال است و هم مغضوب.
- از هم جدا نیستد،هر دو گروه هم مورد غضبند و هم گمراه ؛ عن الصادق (علیه السلام ): المغضوب علیهم النصاب، و الضالین الشکاک الذین لا یعرفون الامام (1250) اشاره: معرفى یهود به عنوان مغضوب علیهم و مسیحیان به عنوان ضالین در روایات از باب جرى و تطبیق است، نه تفسیر؛ چون هر دو گروه هم مورد غضبند و هم گمراه ؛ گرچه در هر کدام، یکى از آن دو صفت بارزتر است اما این دو از هم جدا نیستد، بلکه هر گمراهى به میزان گمراهیش گرفتار غضب الهى است و هر مغضوبى به اندازه مغضوب بودنش گمراه است.
- خدایا زنده باد انبیاء و شهدا و صدیقین، «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ» مرگ بر مغضوبین «وَ لَا الضَّالِّینَ» مرگ برضالین، آنهایى که مورد غضب خدا هستند، آنهایى که منحرف هستند، آنهائى که مورد تنفر من هستند امّا انبیاء و شهدا مورد عشق من هستند و من آنها را دوست دارم، و گمراهان و غضب شده هارا دوست ندارم. «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ» (فاتحه/ 7).
- در نماز این مطرح است شما در آخر نماز که مىگویید «السَّلَامُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ»، درود بر بندگان خدا، یعنى من طرفدار بندگان صالح هستم. «عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ» یعنى بندگان خوب خدا را دوست دارم.
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۱/۰۳/۲۷