کتاب چرا...بیست ودوم . أَ فَلا تَعْقِلُونَ..چرا نمیاندیشید !؟ ایمان در پاکدامنى فرد و جامعه چگونه است؟ پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند
چهارشنبه, ۱ تیر ۱۴۰۱، ۰۷:۴۰ ب.ظ
بسم الله الرحمن ارحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- کتاب چرا...بیست ودوم . أَ فَلا تَعْقِلُونَ..چرا نمیاندیشید !؟
-
پژوهش و اندیشه
- نقش ایمان در پاکدامنى فرد و جامعه چگونه است؟
- پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوهگرى و خودنمایى نپردازد. آیات مربوطه همین معنى را ذکر مىکند و فتواى فقها هم مؤید همین مطلب است
- و ما حدود این پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنّت ذکر خواهیم کرد. در آیات مربوطه لغت «حجاب» به کار نرفته است. آیاتى که دراینباره هست، چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب، حدود پوشش و تماسهاى زن و مرد را ذکر کرده است بدون آنکه کلمه «حجاب» را به کار برده باشد. آیهاى که در آن کلمه «حجاب» به کار رفته است مربوط است به زنان پیغمبر اسلام.
- آیا اسلام طرفدار پردهنشینى زن است همچنان که لغت «حجاب» بر این معنى دلالت مىکند، یا اسلام طرفدار این است که زن در حضور مرد بیگانه بدن خود را بپوشاند بدون آنکه مجبور باشد از اجتماع کناره گیرى کند؟ و در صورت دوم حدود پوشش چقدر است؟ آیا چهره و دو دست تا مچ نیز باید پوشیده شود یا ماوراى چهره و دو دست باید پوشیده شود اما چهره و دو دست تا مچ پوشیدنش لازم نیست؟ و در هر حال آیا در اسلام مسألهاى به نام «حریم عفاف» وجود دارد یا نه؟ یعنى آیا در اسلام مسأله سومى که نه «پردهنشینى» و «محبوسیّت» و نه «اختلاط» باشد وجود دارد یا خیر؟ و به عبارت دیگر آیا اسلام طرفدار جدا بودن مجامع زنان و مردان است یا نه؟. اینها پرسشهایى است که این کتاب بدانها پاسخ مىگوید.
- تاریخچه حجاب
- اطلاع من از جنبه تاریخى کامل نیست. اطلاع تاریخى ما آنگاه کامل است که بتوانیم درباره همه مللى که قبل از اسلام بودهاند اظهار نظر کنیم. قدر مسلّم این است که قبل از اسلام در میان بعضى ملل حجاب وجود داشته است.
- تا آنجا که من در کتابهاى مربوطه خواندهام در ایران باستان و در میان قوم یهود و احتمالًا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سختتر بوده است، اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته است و به وسیله اسلام در عرب پیدا شده است.
- ویل دورانت در صفحه 30 جلد 12 تاریخ تمدن (ترجمه فارسى) راجع به قوم یهود و قانون تلمود مىنویسد:
- «اگر زنى به نقض قانون یهود مىپرداخت چنانکه مثلًا بىآنکه چیزى بر سر داشت به میان مردم مىرفت و یا در شارع عام نخ مىرشت یا با هر سنخى از مردان درد دل مىکرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانهاش تکلم مىنمود همسایگانش مىتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.» على هذا حجابى که در قوم یهود معمول بوده است از حجاب اسلامى- چنانکه بعداً شرح خواهیم داد- بسى سختتر و مشکلتر بوده است.
- قدر مسلّم این است که قبل از اسلام در میان بعضى ملل حجاب وجود داشته است.
- تا آنجا که من در کتابهاى مربوطه خواندهام در ایران باستان و در میان قوم یهود و احتمالًا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سختتر بوده است، اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته است و به وسیله اسلام در عرب پیدا شده است.
- چنانکه ملاحظه مىفرمایید حجاب سخت و شدیدى در ایران باستان حکمفرما بوده، حتى پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده مىشدهاند.
- به عقیده ویل دورانت مقررات شدیدى که طبق رسوم و آئین کهن مجوسى درباره زن حائض اجرا مىشده که در اتاقى محبوس بوده، همه از او در مدت عادت زنانگى دورى مىجستهاند و از معاشرت با او پرهیز داشتهاند، سبب اصلى پیدا شدن حجاب در ایران باستان بوده است. در میان یهودیان نیز چنین مقرراتى درباره زن حائض اجرا مىشده است.
- زن حائض در اسلام فقط از برخى عبادات واجب نظیر نماز و روزه معاف است و همخوابگى با او نیز در مدت عادت زنانگى جایز نیست، ولى زن حائض از نظر معاشرت با دیگران هیچ گونه ممنوعیتى ندارد که عملًا مجبور به گوشه نشینى شود.
- اگر مقصود این است که حجاب رایج میان مسلمانان عادتى است که از ایرانیان پس از مسلمان شدنشان به سایر مسلمانان سرایت کرد، باز هم سخن نادرستى است، زیرا قبل از اینکه ایرانیان مسلمان شوند آیات مربوط به حجاب نازل شده است.
- «کنت گوبینو» در کتاب سه سال در ایران نیز معتقد است که حجاب شدید دوره ساسانى، در دوره اسلام در میان ایرانیان باقى ماند. او معتقد است که آنچه در ایران ساسانى بوده است تنها پوشیدگى زن نبوده است بلکه مخفى نگه داشتن زن بوده است.
- . آنچه مسلّم است این است که حجاب هندى نیز نظیر حجاب ایران باستان سخت و شدید بوده است. از گفتار ویل دورانت در جلد دوم تاریخ تمدن برمىآید که حجاب هندى به وسیله ایرانیان مسلمان در هند رواج یافته است.
- به هر حال آنچه مسلّم است این است که قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتکر آن نیست، اما اینکه حدود حجاب اسلامى با حجابى که در ملل باستانى بود یکى است یا نه، و دیگر اینکه علت و فلسفهاى که از نظر اسلام حجاب را لازم مىسازد همان علت و فلسفه است که در جاهاى دیگر جهان منشأ پدید آمدن حجاب شده است یا نه، مطالبى است که در قسمتهاى بعدى به تفصیل درباره آنها سخن خواهیم گفت.
- مخالفان حجاب سعى کردهاند جریانات ظالمانهاى را به عنوان علت پیدا شدن حجاب ذکر کنند، و در این جهت میان حجاب اسلامى و غیر اسلامى فرق نمىگذارند، چنین وانمود مىکنند که حجاب اسلامى نیز از همین جریانات ظالمانه سرچشمه مىگیرد.
- قدر مسلّم این است که حجاب در اسلام بدین منظور نیست. اسلام هرگز نخواسته مرد از زن بهرهکشى اقتصادى کند، بلکه سخت با آن مبارزه کرده است. اسلام با قطعیّت تامّى که به هیچ وجه قابل مناقشه نیست، اعلام کرده است که مرد هیچ گونه حق استفاده اقتصادى از زن ندارد. این مسأله که زن استقلال اقتصادى دارد از مسلّمات قطعى اسلام است. کار زن از نظر اسلام متعلق به خود اوست. زن اگر مایل باشد، کارى که در خانه به وى واگذار مىشود مجّاناً و تبرّعاً انجام مىدهد، و اگر نخواهد، مرد حق ندارد او را مجبور کند. حتى در شیر دادن به طفل
- اینکه آیا نظر اسلام درباره حجاب و پوشش احترام گزاردن به حس غیرت مرد است یا نه؟.
- جواب این است که بدون شک اسلام همان فلسفهاى که در حس غیرت هست یعنى حفاظت پاکى نسل و عدم اختلاط انساب را منظور نظر دارد، ولى علت حجاب اسلامى منحصر به این نیست.
- کلمه «حجاب» هم به معنى پوشیدن است و هم به معنى پرده و حاجب. بیشتر، استعمالش به معنى پرده است. این کلمه ازآنجهت مفهوم پوشش مىدهد که پرده وسیله پوشش است، و شاید بتوان گفت که به
- حسب اصل لغت هر پوششى حجاب نیست، آن پوشش «حجاب» نامیده مىشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد. در قرآن کریم در داستان سلیمان غروب خورشید را اینطور توصیف مىکند: «حَتَّى تَوارَتْ بِالْحجاب» یعنى تا آن وقتى که خورشید در پشت پرده مخفى شد. پرده حاجز میان قلب و شکم را «حجاب» مىنامند.
- استعمال کلمه «حجاب» در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتاً جدید است. در قدیم و مخصوصاً در اصطلاح فقها کلمه «سَتر» که به معنى پوشش است به کار رفته است. فقها چه در کتاب الصلاة و چه در کتاب النکاح که متعرض این مطلب شدهاند کلمه «ستر» را به کار بردهاند نه کلمه «حجاب» را.
- بهتر این بود که این کلمه عوض نمىشد و ما همیشه همان کلمه «پوشش» را به کار مىبردیم،
- به هر حال آیهاى که در آن آیه کلمه «حجاب» به کار رفته آیه 53 از سوره احزاب است که زنان پیامبر مىفرماید: «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حجاب» یعنى اگر از آنها متاع و کالاى مورد نیازى مطالبه مىکنید از پشت پرده از آنها بخواهید.
- سیماى حقیقى مسأله حجاب : حقیقت امر این است که در مسأله پوشش- و به اصطلاح عصر اخیر حجاب- سخن در این نیست که آیا زن خوب است پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان؟
- روح سخن این است که آیا زن و تمتعات مرد از زن باید رایگان باشد؟ آیا مرد باید حق داشته باشد که از هر زنى در هر محفلى حد اکثر تمتعات را به استثناى زنا ببرد یا نه؟. اسلام که به روح مسائل مىنگرد جواب مىدهد: خیر، مردان فقط در محیط خانوادگى و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین مىتوانند از زنان به عنوان همسران قانونى کامجویى کنند، اما در محیط اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است.
- آیا بهتر است زن آزاد باشد یا محکوم و اسیر و در حجاب؟ اما روح مسأله و باطن مطلب چیز دیگر است و آن اینکه آیا مرد باید در بهرهکشى جنسى از زن، جز از جهت زنا، آزادى مطلق داشته باشد یا نه؟ یعنى آن که در این مسأله ذى نفع است مرد است نه زن، و لااقل مرد از زن در این مسأله ذىنفعتر است. به قول ویل دورانت: «دامنهاى کوتاه براى همه جهانیان به جز خیاطان نعمتى است.».
- حجاب در اسلام از یک مسأله کلىتر و اساسىترى ریشه مىگیرد و آن این است که اسلام مىخواهد انواع التذاذهاى جنسى، چه بصرى و لمسى و چه نوع دیگر، به محیط خانوادگى و در کادر ازدواج قانونى اختصاص یابد، اجتماع منحصراً براى کار و فعالیت باشد. برخلاف سیستم غربى عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذتجوییهاى جنسى به هم مىآمیزد اسلام مىخواهد این دو محیط را کاملًا از یکدیگر تفکیک کند.
- حجاب و اصل آزادى : ایراد دیگرى که بر حجاب گرفتهاند این است که موجب سلب حق آزادى که یک حق طبیعى بشرى است مىگردد و نوعى توهین به حیثیت انسانى زن به شمار مىرود.
- حجاب در اسلام یک وظیفهاى است بر عهده زن نهاده شده که در معاشرت و برخورد با مرد باید کیفیت خاصى را در لباس پوشیدن مراعات کند. این وظیفه نه از ناحیه مرد بر او تحمیل شده است و نه چیزى است که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعى او که خداوند برایش خلق کرده است محسوب شود.
- رکود فعالیتها : سومین ایرادى که بر حجاب مىگیرند این است که سبب رکود و تعطیل فعالیتهایى است که خلقت در استعداد زن قرار داده است.
- جواب این اشکال آن است که حجاب اسلامى که حدود آن را به زودى بیان خواهیم کرد، موجب هدر رفتن نیروى زن و ضایع ساختن استعدادهاى فطرى او نیست. ایراد مذکور بر آن شکلى از حجاب که در میان هندیها یا ایرانیان قدیم یا یهودیان متداول بوده است وارد است. ولى حجاب اسلام نمىگوید که باید زن را در خانه محبوس کرد و جلوى بروز استعدادهاى او را گرفت. مبناى حجاب در اسلام چنانکه گفتیم این است که التذاذات جنسى باید به محیط خانوادگى و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع، خالص براى کار و فعالیت باشد. به همین جهت به زن اجازه نمىدهد که وقتى از خانه بیرون مىرود موجبات تحریک مردان را فراهم کند و به مرد هم اجازه نمىدهد که چشمچرانى کند. چنین حجابى نه تنها نیروى کار زن را فلج نمىکند، موجب تقویت نیروى کار اجتماع نیز مىباشد.
- من حقیقتاً تعجب مىکنم از یک عده مردمى که مثل اینکه دستى و دستگاهى هست که حالا هر جور هست امثال حافظ را به یک شکلى مسخ کنند که از این راه و به این وسیله بالاخره به جاى اینکه فکر مردم را بالا ببرند و تعالى بدهند، مردم را به سوى فساد و تباهى و انحراف سوق بدهند. مىگویند اصلًا حافظ معتقد به معاد و عالم بعد از مرگ نبوده؛ حالا خود بیچاره چه مىگوید، آنها چه مىگویند. حجاب چهره جان مىشود غبار تنم..... خوشا دمى که از این چهره پرده برفکنم
- در چند سال پیش چقدر [با حجاب دختران دانشآموز] مبارزه مىشد؟ دشمن اینها را خوب حساب کرده بود و خوب آگاه بود و خوب احساس خطر مىکرد. چرا چند سال پیش، اول سال تحصیلى یکدفعه از طرف مأمورین ساواک که پستهاى عالى در وزارت آموزش و پرورش داشتند ریختند در مدارس دخترانه، بىخبر داخل کلاسها شدند و روسریها را از سر محصلین کشیدند؟ آیا فقط منظورِ شهوترانى شخصى داشتند؟ اینها از این حرفها خیلى دارند. احساس خطر مىکردند
- من در کتاب مسئله حجاب نوشتهام که بعضى از لباسها و بعضى از ژستها زباندار است. آدمى که وقتى راه مىرود بادى به غبغب مىاندازد، صدایش را کلفت مىکند و پایش را محکم به زمین مىکوبد، در واقع مىخواهد به دیگران بگوید: دور باش، کور باش، از من بترس. همچنین یک زن دو جور لباس مىپوشد
- یک وقت زن طورى لباس مىپوشد و در خیابانها راه مىرود که خود وضعش داد مىزند و مىگوید که من عفیفم، کسى را نرسد که چشم طمع به من بدوزد. اصلًا خود ژست و خود لباس مىگوید من چنینم، و طبعاً افرادى هم که دنبال شکارى مىروند و مىخواهند ببینند چه کسى اهلش است، سراغ آنها نمىروند[1].
- و یک وقت نقطه مقابل آن است: همان طور که آن شخص طورى لباس مىپوشد که مىگوید از من بترس، یک زن هم ممکن است طورى لباس بپوشد که مىگوید بیا دنبال من. با زبان خودش حرف نمىزند ولى ژستش همه را دعوت مىکند که بیا سراغ من و مرا تعقیب کن، من اینکاره هستم. این را مىگویند «زبان حال».
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۱/۰۴/۰۱