کتاب چرا...بیست و هشتم . أَ فَلا تَعقِلُونَ..چرا نمیاندیشید !؟ پژوهش و اندیشه 3. شرایط استجابت دعا؟ خطبه همام -3(فرمود: هر کس بداند سخنش از عملش به حساب مىآید جز در موارد لزوم سخن نخواهد گفت.)
دوشنبه, ۳ مرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۳۳ ب.ظ
بسم الله الرحمن ارحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- کتاب چرا...بیست و هشتم . أَ فَلا تَعقِلُونَ..چرا نمیاندیشید !؟
پژوهش و اندیشه
- 3. شرایط استجابت دعا چیست؟ خطبه همام -3
- 1.تقوی..1. اهل فضائل: 1 قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ نهجالبلاغه، خطبه 193. فضائل، تنها بر اساس تقوا است، نه زبان و نژاد و مال و ...
- 2-گفتار صواب: 2 قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ نهجالبلاغه، خطبه 193.
- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله): لسانک سبع إن أطلقته أکلک (زبان درّندهایست که اگر رها کنى آنرا تو را خواهد خورد))شرحنهجالبلاغه ابنابیالحدید، ج 10، ص 137.
- قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): مَا مِنْ شَیْءٍ أَحَقَّ بِطُولِ السِّجْنِ مِنَ اللِّسَانِ( هیچ چیزی بهتر از زندانی زبان نیست) خصال صدوق، ج 1، ص 14.
- قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): مَنْ علِمَ أَنَّ کَلامَهُ مِنْ عمَلِهِ قَلَّ کَلامُهُ إِلا فِیمَا یَعنِیهِ (فرمود: هر کس بداند سخنش از عملش به حساب مىآید جز در موارد لزوم سخن نخواهد گفت.) نهجالبلاغه، حکمت 349.
- قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): من کثر کلامه کثر سقطه (هر کس که کلامش زیاد باشد لغزشش فراوانست) غررالحکم، ص 212.
- 3. پوشش اقتصاد3 قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): وَ مَلْبَسُهُمُ الاقْتِصَادُ (پوشاکشان متوسط)نهجالبلاغه، خطبه 193.
- کان رسول الله (صلی الله علیه وآله) یلبس اللین تارة و الخشن أخری.(جامه نرد برتن میکرد و روی آن جامه خشن زبر) شرحنهجالبلاغه ابنابیالحدید، ج 10، ص 141.
- قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): البس ما لا تشتهر [تتشهر] به و لا یزری بک (بپوش جامه که مشهور نشوى بآن و عیبناک نگرداند ترا،)غررالحکم، ص 435.
- 4. تواضع..4 قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُع (رفتارشان تواضع است)نهجالبلاغه، خطبه 193.
- وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ (نه فقط در راه رفتن، بلکه در همهى کارها میانه روى را مراعات کنیم. «) لقمان/ 19.
- وَ لا تَمْشِ فِی الارْضِ مَرَحاً اسراء/ 37.( پس براى چه تکبّر مىکند؟! قرآن مىفرماید: متکبّرانه راه نروید که زمین سوارخ نمىشود، گردنکشى نکنید که از کوهها بلندتر نمىشوید.)
- الَّذِینَ یَمْشُونَ علَی الارْضِ هَوْناً فرقان/ 63. براى خداى عز و جل بفرمانبرى خشوع کردند و آماده شدند دیده، و گوش بدانش دادند، در حالگرفتارى چون حال آسایش خود دارى کردند براى رضا بقضاى خدا
- 5. حیاء: 5 قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عمَّا حَرَّمَ اللَّهُ علَیْهِمْ (از آنچه خدا حرام کرده چشم پوشیدن وطمع برداشتن)نهجالبلاغه، خطبه 193.
- قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام): کُلُّ عیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلا ثَلاثَةً عیْنٌ غُضَّتْ عنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ عیْنٌ سَهِرَتْ فِی طَاعةِ اللَّهِ وَ عیْنٌ بَکَتْ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ (تمام چشمها در قیامت گریان است، مگر سه چشم: چشمى که هنگام دیدن حرام فرو افتد و چشمى که در اطاعت خدا بیدارى کشد و چشمى که در دل شب از خوف خدا اشکى بریزد.) کافی، ج 2، ص 482.
- قُلْ لِلْمُومِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ نور/ 30. کلمه «یَغُضُّوا» از ریشه «غض» به معناى کاستن و پایین آوردن است. چنانکه لقمان به فرزندش مىفرماید: «وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ» یعنى صدایت را پایین بیاور و با صداى بلند صحبت نکن.
- 1- لازمهى ایمان، حفظ نگاه از حرام است. قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا ...
- 2- جاذبههاى غریزى را باید کنترل کرد. «یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ»
- 3- گناه را از سرچشمه جلوگیرى کنیم وتقوا را از چشم شروع کنیم. «مِنْ أَبْصارِهِمْ»
- 4- چشم پاک، مقدّمهى پاکدامنى است. «یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»
- 5- پاکدامنى، براى مردان نیز لازم است. «یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»
- 6- چشمچرانى و بىعفّتى، مانع رشد معنوى انسان است. «یَغُضُّوا- یَحْفَظُوا- أَزْکى»
- 7- همواره در محضر خدا هستیم. در محضر خدا معصیت نکنیم. یَغُضُّوا ... إِنَ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعونَ
- 4- تنها سفارش به ترک نگاه حرام، کافى نیست، براى ازدواج جوانان باید اقدام کرد. «یَغُضُّوا، یَغْضُضْنَ، أَنْکِحُوا»
- «غض» به معناى پایین آوردن و کوتاه کردن است. این واژه در قرآن، هم در مورد کوتاه کردن صدا به کار رفته و هم در مورد کوتاه کردن نگاه؛ چنانکه در مورد نگاه به نامحرمان، قرآن مىفرماید «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ»
- اسلام از اول زمینه گناه را منع میکند، شراب را حرام، بدمستی را بد، فحشا و زنا را بد میداند.
- 2. علم ..1علم نافع1 قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): وَ وَقَفُوا أَسْمَاعهُمْ علَی الْعلْمِ النَّافِع لَهُمْ (تنها گوش دادن بدانش سودمند که عدالت در نیروى شنوائى است، و دانشهاى سودمند آنچه نیروى اندیشه را بکمال رساند از علم الهیات و هر چه با آن مناسب است و آنچه نیروى قوه عملیه را بکمال رساند که حکمت عملیه باشد. )نهجالبلاغه، خطبه 193.
- قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): الفکر فی غیر الحکمة هوس( اندیشیدن جز در باره حکمت (داناییها و دانشهاى استوار و سودمند) هوس است.) غررالحکم، ص 58.
- قَالَ الْکَاظِمُ (علیه السلام): اللَّهُمَّ إِنِّی أَعوذُ بِکَ مِنْ علْمٍ لا یَنْفَع (پناه میبرم به خدا ازعلمی که منفعت وبهره ندارد) مصباحالمتهجد، ص 75.
- وَ یَتَعلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعهُمْ (آنها شیاطین قسمتهایى از علم را فرا مىگرفتند که به آنان زیان مىرسانید و نفعى نمىداد.)بقره/ 102.
- قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام): وجدت علم الناس فی أربع أحدها أن تعرف ربک و الثانی أن تعرف ما أراد منک و الثالث أن تعرف ما صنع بک و الرابع أنتعرف ما یخرجک من دینک (یافتم دانش همه مردم را در چهار چیز: اول اینکه: پروردگار خود را بشناسى، دوم اینکه آنچه در باره تو انجام داده بدانى. سوم اینکه آنچه از تو میخواهد بشناسى، چهارم اینکه آنچه تو را از دین بیرون برد بشناسى. و معارف واجبه از این چهار قسم بیرون نیست) أعلامالدین، ص 88.
- قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام): خَیْرَ الْعلْمِ مَا نَفَع (بهترین دانش آن است که ثمره مفید داشته باشد)منلایحضرهالفقیه، ج 4، ص 402.
- 2. حال یکسان :2 قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ(تجارتى سود بخش است که خداوند کریم برایشان پیش آورده دنیا بسویشان مىآید و آنها بدان توجه نمىکنند،) نهجالبلاغه، خطبه 193.
- اذا کانوا فی رخاء کانهم فی بلاء و اذا کانوا فی بلاء کانهّم کانوا فی رخاء (به خاطر سعه صدر و دریا شدنش، سختی و شادی برای او فرقی ندارد.)
- قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): لا یکمل إیمان المؤمن حتی یعد الرخاء فتنة و البلاء نعمة (کامل نمىشود ایمان مؤمن تا این که وسعت فتنه را عیش خود ، و بلا را نعمتى از برای خود بداند، مراد اینست که بر حذر باشد از آن که مبادا آن فتنه باشد از براى او باین که سبب تکبّر و سربلندى او گردد، یا این که شکر آن چنانکه باید بجا نیاورد.)غررالحکم، ص 88.
- قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): إِنَّ الْبَلاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُومِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلانْبِیَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلاوْلِیَاءِ کَرَامَةٌ ( بلا وسختی از برای ظالم ادب است از برای مومن و امتحان است برای انبیاء و کرامت است از برای اولیاء خدا )بحارالانوار، ج 78، ص 198.
- 3. عظمت خدا..3 قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): عظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعیُنِهِمْ (آفریدگار در دلشان بزرگوار نمود و هر چه جز او در چشمشان خرد و بیمقدار آمد،) نهجالبلاغه، خطبه 193.
- 4. درک آخرت:4 قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعذَّبُونَ (آنان با بهشت چنانند که گویا آن را دیده و در آن نعمت چشیده و آنان با دوزخ چون کسى باشد که آن را بچشم دیده و در آن در شکنجه است)نهجالبلاغه، خطبه 193.
- 3. بلند نظری 1. قلب محزون :قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ (دلهاشان اندوهبار)نهجالبلاغه، خطبه 193.
- قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): من طال حزنه علی نفسه فی الدنیا أقر الله عینه یوم القیامة و أحله دار المقامة (به دراز کشد اندوه او را بر نفس خود در دنیا، سرد گرداند خدا چشم او را روز قیامت، و فرود آورد او را در سراى اقامت، مراد به «اندوه بر نفس خود» اندوهیست که از براى آخرت خود باشد و از خوف از آن و «سرد گردانیدن چشم»کنایه از شادیست باعتبار این که در شادى اشک سردى آید چنانکه قبل از این مذکور شد و مراد «بسراى اقامت» بهشت است که محلّ قرار و استقرارست.)غررالحکم، ص 147.
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۱/۰۵/۰۳