پیغمبر فرمود من فاطمه را فاطمه نامیدم براى آنکه خداوند او و دوستان او را از آتش جدا فرموده و عبارت روایت اینست که : قال رسول الله سمیتها فاطمة لان الله فطمها و فطم من احبها عن النار .
يكشنبه, ۱ اسفند ۱۴۰۰، ۰۶:۵۵ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم .. - فاطمه- سلام الله علیها -2
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- آن مصحف سه برابر این قرآنست و بخدا قسم یکحرف از قرآن هم در آن نیست که مکررات قرآن باشد بلکه علومى است که خداوند به فاطمه زهرا تعلیم فرموده و این مصحف و جفر و جامعه تا روز قیامت نزد ما هست .
- وجه سوم : در عیون از حضرت زهرا (سل الله علیها ) روایت میکند که پیغمبر فرمود من فاطمه را فاطمه نامیدم براى آنکه خداوند او و دوستان او را از آتش جدا فرموده و عبارت روایت اینست که : قال رسول الله سمیتها فاطمة لان الله فطمها و فطم من احبها عن النار .
- در خبر است که فرداى قیامت فاطمه دوستان خود را از صحراى محشر جمع میکند و به بهشت میبرد مانند مرغى که دانه را از غیردانه تمیز میدهد و بر میدارد.
- مرحوم مجلسى در جلد ششم بحارالانوار از تفسیر حضرت عسکرى نقل میکند که قریش و ابوجهل مشر کین مکه معجزه حضرت نوح و حضرت ابراهیم و حضرت موسى و حضرت عیسى را از جناب رسول اکرم خواستار شدند از طوفان و سرد شدن آتش و آویختن گره و خبردادن از سرائر و ذخائر ایشان پس آنحضرت کفار را به چهار دسته تقسیم فرمود: بدسته دوم که معجزه حضرت ابراهیم ، سرد شدن آتش را میخواستند امر فرمود که بصحراى مکه روند آتشى افروخته تا ببینند زنى ظاهر شود و کشف عذاب از ایشان نماید.
- و ابوجهل و جمعى دیگر را با خود داشت ، آنگاهه آن دسته دوم آمدند و عرض کردند ما شهادت برسالت تو میدهیم که رسول رب العالمین میباشى و عرضه داشتند که چون بصحراى مکه رفتیم در اندک زمانى آسمان شکافته شد و جمره هاى آتش بر ما فرود آمد و زمین هم منشق گردید و شعله هاى آتش از آن بیرون آمد و آتش بنحوى زیاد بود که آسمان مملو از آتش شد و از شدت حرارت نزدیک بود گوشتهاى ما کباب شود، انگاره در بین آسمان و زمین زنى ظاهر شد که مقنعه بر سر داشت و یکطرف آنرا بجانب ما آویخته بود بنحویکه دستهاى ما به آن میرسید آنگاه منادى از آسمان ندا نمود که اگر نجات میخواهید به بعضى از ریشه هاى مقنعه این زن چنگ بزنید پس هر یک از بریشه اى از ریشه هاى او چنگ زده و رها نکردیم تا آنکه بطرف آسمان بلند شد و آن آتش بما اذیتى نرساند و آنگاه هر یک از ما را بخانه هاى خودمان گذاشت . اینک ما بشما ایمان میآوریم و میگوئیم : لامحیص عن دینک و لا معدل عنک و انت افضل من لجاء الیه و اعتمد بعد الله صادق فى قولک و حکیم فى افعالک .
- ابوجهل تمام این جملات را مى شنید و بر حسد و عنادش میافزود پس حضرت رسالت فرمود میدانید آنزن که بود؟ عرض کردند نمیدانیم ؟ فرمود آن دختر من سیده زنان بود چون روز قیامت شود آن مخدره به بهشت رود ندا رسد که اى دوستان فاطمه بریشه هاى چادرش چنگ زنید هر که دوست اوست بریشه اى از ریشه هاى آن چادر آویزد هزار فئام در هزار فئام در هزار فئام بدین واسطه نجات یافته به بهشت درآیند که هر فئامى هزار هزار نفر باشد، یعنى 2 1000 یعنى هر فئامى یک میلیون است پس حاضلضرب آن چنین میشود: این حدود اشخاصى است که توسط یکریشه چادر فاطمه نجات مى یابند ولى تعداد آن افرادیکه خود فاطمه شفاعت کند و از درگاه احدیت خواستار عفو آنان شود چه مقدارست خدا داند.
- بعدی لواء شفاعت در قیامت بدست فاطمه است
- درباره اینکه روز قیامت لواء شفاعت بدست فاطمه زهرا داده خواهد شد و شفیعه مطلق عرصه محشر است آیات و اخبار متواتر متکاثرى وارد شده است .در روایتى که روز قیامت لواء احمد را بدست فاطمه میدهند جاى دیگر دارد که روز قیامت اول دیوان محاسباتیکه گشوده میشود دیوان حساب انتقام فاطمه از دشمنان اوست .در انوار نعمانیه است که در تفسیر آیه : و اذا المودة سئلت باى ذنب قتلت ، انتقام قتل محسن سقط شده است .
- شیخ صدوق مینویسد که روز قیامت لواء شفاعت بدست فاطمه زهرا داده میشود تا از ذرارى و دوستانش شفاعت کند در آنجا که میفرماید از ما نیست کسى که مسئله را انکار کند معراج . سئوال قبر، شفاعت کند و از شر ایط عقد ازدواج فاطمه به على شفاعت امت بوده است .
- علامه مجلسى در احادیث معراج نقل میکند که پیغمبر فرمود: در شب معراج کاخى رفیع در بهشت دیدم که وصف فراوانى از آن میکنند، پرسیدم این کاخ از کیست ؟ گفتند مخصوص فاطمه دختر محمد (صل الله علیه وآله وسلم ) است که پس از شفاعت دوستان به این کاخ نزول اجلال میفرماید.
- در علل الشر ایع در حدیث مفصلى از اباذر نقل میکند که فاطمه قسیم بهشت و جهنم است و این بالاترین مقام براى فاطمه دختر محمد (صل الله علیه وآله وسلم ) میباشد.
- ابن شهر آشوب مینویسد در ذیل سوره هل اتى وارد شده که فاطمه در باب بهشت مى ایستد و هفتاد هزار حوریه با او هستند و دوستان خود را به بهشت میبرد و با لواء شفاعت به بهشت وارد میگردد تا در بهشت نعیم ماوى گیرد و آنجا هم فاطمه زن منحصر بفرد امیرالمؤ منین علیه السلام است .
- وجه چهارم : چهارمین وجه تسمیه آن مخدره به فاطمه اینست که در بحار از حضرت صادق (علیه السلام ) روایت میکند که حضرتش فرمود: اتدرى اى شى تفسیر فاطمة قال فطمت عن الشر و یقال انهاسمیت فاطمة لانها فطمت عن الطمث .
یعنى فرمود آیا میدانى تفسیر فاطمه چیست عرض کردم بمن خبر دهید فرمود فاطمه شد بعلت آنکه از شر و بدیها بریده شد و عادت زنانگى هم مثل سایر زنان نداشت . - معنى خیر و شر : چون اینحدیث شر یف ذکر فطام فاطمه زهرا از شر ور شده ما باید اول معنى شر را بفهمیم و بعد بگوئیم چگونه فاطمه از شر و بدیها بریده شد و خیر محض است .
- افعال و اعمال بشر ى عنوان نیک و بد و خیر و شر و یا بعبارت دیگر خطا و صواب و یا حق و باطل دارد اینحکم بر تمام اعمال بزرگ و کوچک در هر زمانى جاریست و در طبقات مختلف مردم متداول و معمول است حتى اطفال در بازیهاى خود حرکات و اعمالى را به نیکى و بدى متصف مینمایند،
- بنابراین باید معنى نیک و بد و خیر و شر که برالسنه و افواه جارى است دانست و میزانى در دست داشت که اعمال و افعال از حیث حسن و قبح و خیر و شر و درجات مختلف با آن سنجیده شود معلوم گردد که فلان عمل خیر است یا شر .
- شیخ الرئیس در کتاب اشارات گوید: تمام موجوداتیکه مادر این عالم مشاهده میکنیم و به عقل خود مى سنجیم از پنج حال خارج نیست ، حالت اول آنکه شر محض باشد، حالت دوم خیر محض ، حالت سوم خیر او برشرش غلبه داشته باشد، حالت چهارم آنکه شراو بر خیر ش غلبه نماید، حالت پنجم آنکه خیر و شر ش مساوى باشد، پس عقل هر انسانى غیر از این پنج صورت چیز دیگرى را تصور نمیکند.
- اما آن موجودیکه : شرمحض یا شرش بر خیرش غلبه داشته باشد و آنکه خیر و شرش با هم مساوى باشد اثرى در وجود ندارد و چنین چیزى را خدا خلق نکرده و اما آنچه خیر محض یا خیرش بر شرش غلبه داشته باشد زیاد است ، بلکه بناء موجودات عالم بر این نهاده شده است .
- براى اینکه مطلب این دانشمند بزرگ خوب معلوم گردد مثالى میزنیم ، آفتاب که تمام موجودات عالم از آن استفاده میکنند و یا آب که خدا درباره آن میفرماید: و من الماء کل شى ء حى و امثال اینها موجوداتى هستند که خیرآنها بر شر شان غلبه دارد، پس اگر آفتاب سوزان صحراى افریقا انسانى را ناراحت کرده بلکه باعث هلاک او شود نمى شود گفت آفتاب شرو بد است و یا اگر کسى در کشتى نشست و در دریا غرق شد و یا جمعى هلاک شدند و یا باران اگر در موقع باریدن خانه هاى فقراء و ضعفا را خراب کرد و آنها زیر آوار ماندند نمیتوان گفت باران شرو بد است زیرا موجبات بیچارگى و هلاکت جمعى را فراهم آورده زیرا این ضررهاى قلیل در مقابل منافع کثیر آفتاب و دریا و یا باران بسیار ناچیز است .
- مثال دیگر: ما در دنیا اذیتهاى بسیارى ازحشرات بالخصوص مگس و پشه مى بینیم و صدماتى از ناحیه حیوانات موذى مانند مار و عقرب متوجه ما میشود و این ناراحتیها ما را وادار میکند که بگوئیم فایده این حیوانات موذى چیست ؟ اینها جز ضرر نتیجه دیگرى ندارند و حال آنکه علما حشره شناس ثابت کرده اند که هر کدام از این حیوانات موذى کار بزرگى براى بشر انجام میدهند و اگر آنها نباشند امراضى براى انسان ایجاد میشود که منجر به هلاکت انسان میگردد و لذا جاى مگس و حشرات موذى در محل کثافات است ،
- تا کنون دیده نشده که مغازه عطرفروشى و یا مغازه پارچه فروشى مگس زیاد باشد همیشه این حیوانات را در دکان قصابى یا محل ریختن خاکروبه یا جائى که مردار افتاده باید دید
- و همین دلیل است که این حیوانات هوا را براى انسان تصفیه مى کنند و کثافات را از بین میبرند تا انسان بتواند در محیط سالمى زندگانى کند.
- یا اگر شما در مار و عقرب مى بینید که باعث اذیت انسانست و شما از آن میترسید و گریزان هستید در حقیقت شر نیست زیرا آلت دفاعى این حیوان است که در موقع خطر باید بوسیله این حربه از خود دفاع کند و لذا اسم این حیوانات وقتى کشنده است که دندان یا نیشش را در گوشت انسان یا حیوان فرو برد و آنرا مجروح کرده و زهر خود را در آنمحل جاى دهد، پس اگر مصادف با جرح نشود و بوسیله غذا وارد معده گردد صدمه اى براى انسان ندارد.
- این خود دلیل است که زهر آلت دفاعى این حیوانست و لذا در کوچک و بزرگ آنها هم هست پس اگر بنا باشد این آلت دفاعى در این حیوان بد باشد باید تفنگ برداشتن انسان هم در موقع عبور از خیابان و جنگل بد باشد، زیرا ممکنست حیوانى باو حمله کند و براى حفظ جان خود آن حیوان را با تیر بکشد.
- پس آنچه ما در این عالم شرتصور مى کنیم خیر محض است همین سرگین متعفنى که از آن گریزان میباشیم باعث میشود که چون پاى درخت ریخته شود آنمیوه شیرین و خوشبو را بشما تحویل دهد و چون پاى بوته گل ریخته شود گل یاس و رازقى خوش بو را بشما تحویل دهد.
- بنابراین کلمه خیر و شر را باید این قسم معنى کنیم که آنچه براى انسان مفید است اگر چه ملایم طبع هم نباشد خیر است مانند دواى تلخ که طبع انسان از آن منزجر است ولى چون براى انسان نفع دارد خیر است
- و آنچه موجب ضرر مقام انسانیت باشد اگر چه ملایم با طبع هم باشد شراست مانند زنا کردن و مال مردم خوردن و سایر معاصى ،
- پس بنابراین تعبیر که کردیم دنیاى ما آمیخته با خیرو شراست و بیشتر مردم طالب شرند چون ملایم طبع آنها است
- و بعثت انبیاء براى این بوده که طبع مردم را از شرور منصرف کرده متوجه خیرات نمایند ،
- منتهى بعضى از افراد این برنامه پیغمبران را پذیرفته خیر محض و مسلمان وقت شدند
- و بعضى زیر بار حرف انبیاء نرفته دنبال هواى نفسانى را گرفته شرمحض شدند، پس نمى شود گفت که خدا ابوجهل و ابوسفیان و سایر منافقین را شرمحض آفریده و یا سلمان و ابوذر و مقداد را خیر محض کرده ، یکى تمایلات شهوانى را دنبال کرده ابوسفیان شد، دیگرى با نفس و شهوت مبارزه کرد و سلمان شد، این درباره مردم عالمست
- اما انبیاء و اوصیاء مقام بالاترى داشته اند که آنرا مقام عصمت گفتند و باز اشتباه نشود مقام عصمت نه آنست که انبیاء نمى توانستند گناه بکنند زیرا اینمقام ملائکه است و براى انسان فضلى نیست پیغمبران میتوانند مانند ما گناه بکنند منتهى آن قوه ایمانى قوى مانع از گناه کردن ایشان میشود بلکه در کودکى هم مرتکب گناه نمى شوند و بالاتر آنکه فکر گناه را هم نمیکنند اینرا مقام عصمت میگویند.
- پس آنکه امام صادق (علیه السلام) باو میفرمود: اتدرى اى شى ء تفسیر فاطمة قال فطمت عن الشر .
- بریدن و قطع شدن فاطمه از بدیها همان مقام عصمت است که آنمخدره داشته و دلیل بر این معنى آیه تطهیر است ،
- اگر کسى بگوید مریم هم مقام عصمت داشت ، فاطمه علیهاالسلام هم مقام عصمت داشت پس فرق ایندو چیست ؟ گوئیم خداوند مقام عصمت مریم را در قرآن معلوم نکرده ولى مقام عصمت زهرا معلومست چون آیه : تطهیر درباره پنج تن نازل شد، معلوم میشود بقدرى مقام عصمت زهرا بلند بوده که خداوند با پیغمبر و على و حسنین علیهم السلام ذکرش میفرماید، ان شاءاله اگر مناسب باشد در جاى دیگر، در مقام عصمت این مخدره صحبت مى کنیم تا مطلب بهتر از این واضح شود...
- خیر از خدا، شر از بشر .. 1- خیر و شر در بهره گیرى از آفریدهها..خیر است. قرآن مىفرماید: «الَّذى أَحْسَنَ کُلَّ شَىْءٍ خَلَقَه» (سجده/ 7)
- 1- پناه بردن به خدا از شر نفس خود..شر خود «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شر مَا خَلَقَ» یکى از ما خلق خود ما هستیم..
- 4- شناخت درست خیر و شر ..«رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا» (اعراف/ 23) خدایا ما ظلم کردیم به خودمان «فَاغْفِرْ لَنا»..- پناه بر خدا از شر هجومهاى شبانه و فوت کننده در گرهها «وَ مِنْ شر غاسِقٍ إِذا وَقَبَ» (فلق/ 3)، «غاسِقٍ» یعنى هجوم در تاریکى..
- 4- امام ایرانیان را از شر طاغوت نجات داد.. 5- انسانهایى که خیر مىرسانند و یا شر مىرسانند و یا بىخیالند - پناه بر خدا از شر سلطان فاسد..
- 3. عاملان شر 1. سلطانقَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام ): شر الامراء من ظلم رعیته غررالحکم، ص 347... 2. اسباب شر 1. تعریف شر تعریف شر : بدی، زیان، ضرر مقابل خیر وجمع آن شر ور... 3. دعا با خیر و شر انسان تطابق نداشته باشد..عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خیر لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شر لَکُمْ بقره/ 216..
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۰/۱۲/۰۱