نهج البلاغه : مر به معروف و نهى از منکر 1. بصیرت و آگاهى. کسى که امر به معروف و نهى از منکر مىکند، باید معروف و منکر را بشناسد و شیوه را هم بداند.
پنجشنبه, ۱۲ آبان ۱۴۰۱، ۰۸:۱۶ ب.ظ
- بصیرت 3
- بسم الله الرحمن الرحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- امر به معروف و نهى از منکر 1. بصیرت و آگاهى. کسى که امر به معروف و نهى از منکر مىکند، باید معروف و منکر را بشناسد و شیوه را هم بداند. 2. با اراده باشد.کسى که بنا دارد به وظیفه مهم امر به معروف عمل کند، نباید کار خود را بر اساس قهر و صلح مردم تنظیم کند. قرآن مىفرماید: امر به معروف و نهى از منکر نیاز به عزم و اراده قوى دارد. خاطره..در قرآن مىخوانیم: حضرت موسى (علیه السلام) و خضر (علیه السلام) گرسنه وارد منطقهاى شدند و با اینکه مردم آن دیار از این دو پیامبر حتى با کمى نان پذیرایى نکردند، ولى آن دو بزرگوار همین که دیوارى را در آستانه خرابى دیدند، تصمیم به تعمیر دیوار گرفتند، در واقع بىوفایى مردم در آن دو بزرگوار اثرى نگذاشت.
- 3. براى خدا باشد.اگر آمر انتقادى مىکند، براسا س سلیقه شخصى، حزب سیاسى، عقده درونى و کینه و انتقام نباشد. قرآن مىفرماید: ریشه بعضى از انتقادها، مسائل شخصى است.
- سیصد نکته در مدیریت اسلامى .. قدرت و بصیرت.. وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِى اْلَایْدى وَ اْلابْصارِ (ص، 45)ابراهیم و اسحاق و یعقوب را یاد کن که داراى قدرت و بصیرت بودند. رهبران و مدیران باید داراى قدرت (براى انجام مسؤولیت) و بصیرت (براى شناخت مسؤولیت) باشند.
- اخلاص. بصیرت وشناخت زمانه . بعد از قتل طلحه، حضرت امیر (علیه السلام) جملاتی فرمود از جمله؛ وَ بَصَّرَنِیکُمْ صِدْقُ النِّیَّةِ أَقَمْتُ لَکُمْ عَلَی سَنَنِ الْحَقِّ فِی جَوَادِّ الْمَضَلَّةِ حَیْثُ تَلْتَقُونَ وَ لا دَلِیلَ نهجالبلاغة، ص 51.
- اذان. بصیرت . 5. اذان گفتن بصیرت آدم را بالا می برد. بَصَر الا ان یُرشده بصیر دعائم، ج 1، ص 147
- رؤیت باطن اعمال با چشم بصیرت :به امام سجاد (علیه السلام) گفته شد امسال در عرفات حاجى زیاد است؛ فرمود: مَا أَکْثَرَ الضَّجِیجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِیجَ امام به من یک بینائى تازه داد وفرمود: «حالا نگاه کن» دیدم تمام صحرا پر از حیوان و لابلاى آنها گاهى انسان است. بصائرالدرجات، ص 358.
-
باطنانسان. رؤیت باطن اعمال با چشم بصیرت . 1. اهمیت : قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): یَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَر کافی، ج 5، ص 150. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری حَتّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ نساء/ 43. أَدْعُوا إِلَی اللّهِ عَلی بصیرةٍ یوسف/ 108.
- قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام): اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْکَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلِ النُّورَ فِی بَصَرِی وَ الْبصیرةَ فِی دِینِی وَ الْیَقِینَ فِی قَلْبِی وَ الاخْلاصَ فِی عَمَلِی وَ السَّلامَةَ فِی نَفْسِی وَ السَّعَةَ فِی رِزْقِی وَ الشُّکْرَ لَکَ أَبَداً مَا أَبْقَیْتَنِی کافی، ج 2، ص 549.
- قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): الْمُتَعَبِّدُ عَلَی غَیْرِ فِقْهٍ کَحِمَارِ الطَّاحُونَة إختصاص مفید، ص
- بصیرت :عمل بدون بصیرت . 1. تشبیه حضرت علی (علیه السلام)حمار طاحونه: 1-میرود و به جائی نمیرسد چون چشم بسته است. (درجا زدن) 2 (بیهدفی) 3 علت رفتن و بارکشیاش بسته بودن چشم او است. (دیگران برایش مدار و محور تعیین میکنند. نظام حاکمی را پذیرفته و هیچگونه تغییری نمیتواند بدهد.) 4 یکنواخت است و تکرار (ضرورتها، موضع گیریها و حوادث در او بیاثر است.)5 در مدار محدود است.6 حرکتش تحمیلی است (در قید است، قید سنگ آسیا، قید زمان، قید مکان، قید دهان)7 تندی و کندی او یکسان است و به جائی نمیرسد.
- حقوباطل. بصیرت قلب مؤمن . قلب مؤمن بینا و بصیر است: إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ اعراف/ 201.قلب غیر مؤمن نابینا است: وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ حج/ 46.
- سیره پیامبر،پیمانها پیامهاى روشندلان براى بصیرت مردم . (خواهر نابینا): خداى را سپاس که چشم سر را از من گرفته و چشم دل را به من عطا نموده است
- مىگوید: چشم ندارم ولى از دست هایم استفاده مىکنم. عرض کردم که تعداد زیادى تاکنون ژاکت بافتهاند، کلى خدمات دیگر کرده اند و این مؤسسهها در اصفهان، در مشهد و تبریز و شیراز هم هست.
- (نابیناى خواهر): من امروز از دست هایم به جاى چشم هایم استفاده مىکنم، چون استثنایى و برترم.
- (نابیناى خواهر): هر بنده اى که چشمش را از دست بدهد و صبورى ورزد خدایش او را بیامرزد.
- در جبهه نیستم چون چشم و دست ندارم اما تبلیغ خواهم کرد. افرادى هستند جبهه نرفتند تبلیغ هم نمىکنند و فقط نق مىزنند. خدا انشاءالله ایمانشان بدهد.
- (آقاى قرائتى) چشم ما را گرفت، اما جبهه هایمان شلوغتر شد، درود بر شما
- این دو برادر چشم هایشان را در جبهه دادند.
- خواستم به استکبار جهانى گوشزد کنم که فکر نکند با نابینا کردن ما توانسته ما را از صحنههاى انقلاب خارج کند
- تفسیرسورهعبس- توجه به باطن و بصیرت داشتن .
- «وَ ما یُدْریکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّىأَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْرى» (عبس/ 4- 3) پیغمبر! اصلا تو چه مىدانى شاید همین شخص عامل تزکیه شد!؟ شاید همین صف اولىها نمازشان قبول نباشد! ولذا حدیث داریم وقتى انسان از خواب بیدار مىشود و مىبیند نمازش قضا شده است و ناراحت مىشود، خدا این ناراحتى را بیشتر از این دوست دارد که نصف شب بلند شوى، نماز شب بخوانى (یک لیتر هم گریه کنى) و بگویى: مرا مىبینى دیشب عجب شبى بود! حدیث داریم: نماز قضایى که انسان به واسطه آن خود را تحقیر کند، خداوند بیشتر از نماز شبى دوست دارد که انسان به واسطه آن مغرور شود. شاید همین متذکر شد، شاید همین بنزینى بود و روشن شد. شاید تذکر به درد همین بخورد.
- نعمتهاىالهى- دانش و بصیرت، همراه با تقویت و فضیلت . علمى که بصیرت آفرین و تقوا آفرین است این مهم است ما الآن توى دنیا مىتوانید بگویید هرکس علمش بیشتر است بصیرتش هم بیشتر است؟ نه، افرادى داریم که مدرک علمىشان بالاست اما بصیرتى ندارند یعنى بینش ندارد علم دارد بصیرت ندارد مىگفت توى ماشین نشسته بودم خسته شدم یک شعر خواندم گفتم:الهى جسم و جانم خسته گشته در رحمت به رویم بسته گشته..مىگفت یک بیسواد بغل دستم نشسته بود گفت آقا جسم و جانت خسته گشته دو ساعت بخواب در رحمت خدا هم هیچوقت به روى هیچکس بسته نمىشود. مىگفت: خیلى من خجالت کشیدم دیدم که علمم بالاست اما بصیرتى که این دارد من ندارم
- جذبجوانانبهمسجد - تبلیغ بر اساس بصیرت و مطالعه . بصیرت نداشتن در گفتهها؛ اگر یک چیزى را تسلط نداریم نگوییم. صرف اینکه یک چیزى را در روزنامه خواندیم، در یک کتابى خواندیم. هنوز ... بصیرت داشتن.
- تبلیغ بدون مطالعه؛ خدا رحمت کند آیت الله فلسفى از علماى مشهد اخوى خطیب شهیر، خدا هردوى آنها را رحمت کند. گفتند: صلوات ختم کن منبرش کردند، گفت: من امروز مطالعه نکردم. گفت: دومى اش را بلند تر، سومى اش را بلندتر، گفت: بابا من مطالعه نکردم. با زور صلوات روى منبر رفت گفت: بى مطالعه صحبت کردن ظلم به وقت مردم است. و من امروز مطالعه نکردم. پایین آمد. اثر آن یک دقیقه اى که من مطالعه نکردم خیلى بیشتر از این بود که ایشان مىرفت سخنرانى مىکرد. دلیلى ندارد که ما چهل دقیقه صحبت کنیم. 20 دقیقه، یا یک دقیقه صحبت کنیم. یا 5 دقیقه صحبت کنیم. در صحبتمان داد نزنیم. خیلى خودمانى حرف بزنیم. بعضىها حرف که مىزنند خودشان را بى خود، نعره و فریاد و خیلى خودمانى ... انگار پشت کرسى با عمه مان حرف مىزنیم. یعنى عبارت ها، عبارتهاى روانى باشد. پرگویى نشود
- . بصیرت در دین.. بصر غیر از بصیرت است. بصر چشم است. قوهى باصره. جمعش ابصار است. بصیرت جمعش بصائر است. بصیرت یعنى حکمت. چون گاهى آدم نگاه مىکند ولى باز هم نمىبیند. «یَنْظُرُونَ إِلَیْک» (اعراف/ 198) نگاه مىکنند اما نمىبینند. شما در فارسى مىگویى: والله من دیدم، ولى به او بر نخوردم. دیدم ولى به آن بر نخوردم یعنى دیدم، اما این دید من عمیق نبود. حالا، «تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْک» (اعراف/ 198) «یَنْظُرُونَ إِلَیْک» یعنى پیغمبر اینها به تو نگاه مىکنند، «وَ هُمْ لا یُبْصِرُون» (اعراف/ 198) نگاه مىکنند ولى نمىبینند. مثل آدمى که کتاب مىخواند ولى نمىفهمد.
- . بصیرت دردین - بهرهگیرى از کتاب آسمانى براى اهل بصیرت . 1- بهرهگیرى از کتاب آسمانى براى اهل بصیرت : قرآن مىفرماید: «لِأُولِى الْأَبْصار» (آلعمران/ 13) کسانى که بصیرت دارند چیزى گیرشان مىآید. در علم و حکمت، «یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ» حکمت همان بصیرت است. گاهى وقتها آدم خیلى هم با سواد است. اما باز بصیرت ندارد. یعنى آنچه را که باید بفهمد، نمىفهمد.
- یک کسى در کاشان ما بود هیچ سوادى هم نداشت. آن روزى که همهى مردم با بنىصدر، خیلىها خوب بودند. مىگفت: بنىصدر آدم نیست. مىگفتیم: تو سیاست نمىفهمى. تو سواد خواندن ندارى. یک پیرمرد بىسواد بىسواد بىسواد. تو از کجا مىدانى؟ گفت: وقتى امام حکم ریاست جمهورى را به بنى صدر داد، بنىصدر یک دستى گرفت. خیلى آدم بىادب متکبّرى است. بابا امام خمینى است. دو دستى بگیر. دست آقا را ببوس. آموزشى هم نیست. هرکسى باید خودش بفهمد. یعنى اینطور هم نیست که اگر کسى نفهمد با زور نمىشود به او فهماند.
- . قرآنوامامحسین(علیه السلام)- قیام بر اساس بصیرت و آگاهى . قیام بر اساس بصیرت و آگاهى
- آیاتى که امام حسین (علیه السلام ) در راه کربلا تلاوت فرمودند. 1- فرمود: «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بصیره» (یوسف/ 108) آیهى قرآن است. «أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنى» (یوسف/ 108) یعنى من بصیرت دارم. مىفهمم چه مىکنم. اینطور نیست که من رفتم مثلًا حکومت تشکیل بدهم، نشد. باختم شهید شدم. حالا گاهى وقتها یک افرادى یک کارى مىکنند، وقتى مىگوییم: به چه دلیل؟ مىگوید: والله نمىدانم. یا مىگوید: آقاى من گفته است. نیاکان ما گفتند. آداب و رسوم ما است.
- بصیرت، حضرت قاسم یک بچهى سیزده ساله پسر امام حسن مجتبى مىگوید: مرگ از عسل شیرینتر است. این نعوذ بالله نعوذ بالله نمىفهمد چه مىگوید؟ مگر مىشود براى یک بچهى سیزده ساله مرگ از عسل شیرینتر باشد؟ این چیه؟ نعوذ بالله دروغ گفته است؟ مبالغه کرده است. این یک سیاستمدار، متدیّن، عارفى است که مىگوید: هستى براى بشر، خوب گوش بدهید! هستى براى بشر آنوقت این بشر دستش در دست یزید باشد. مرگ بر این زندگى! ابر و باد و مه و خورشید و فلک براى بشر، آنوقت خداوند دست بشر را در دست یزید بگذارد. اگر بنا باشد حکومت دست بنىامیه باشد، اصلًا زیر خاک باشیم بهتر است. مرگ از عسل شیرینتر است. این یک تحلیل سیاسى است. «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بصیره» مىفهمم.
- عواملفتنهتاریخ .. نداشتن بصیرت، زمینه قرار گرفتن در فتنه . 3- نداشتن بصیرت، زمینه قرار گرفتن در فتنه نبود بصیرت! چون بصیرت نیست، حق و باطل را تشخیص نمىدهیم. چه کنیم بصیرت پیدا کنیم؟ قرآن مىگوید: اگر مىخواهى بصیرت پیدا کنى، راهش تقوا است. گناه نکن به شما مىگویم: حق کدام است و باطل کدام است. قرآن راجع به تقوا سه آیهى قشنگ دارد. مىگوید که: «وَ مَنْ» کسى که، «یَتَّقِ اللَّه» اگر کسى از گناه دورى کند، سه تا 1- «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» (طلاق/ 2) یک جا داریم، «یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً» (نور/ 40) یکجا دیگر داریم «یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا» (انفال/ 29) این سه تا آیهى قرآن است. اگر کسى گناه نکند، ما راه خروج برایش مىگذاریم. یعنى نمىگذاریم در بنبست گیر کند. ما یک نورى به او مىدهیم حق را مىفهمد. نور که روشن شد آدم راه و چاه را تشخیص مىدهد. ما اگر کسى تقوا داشته باشد، فرقان یعنى دیدى به او مىدهیم که بین حق و باطل فرق بگذارد. یعنى قاطى نمىکند.
- سیرهامامکاظم(علیه السلام) - بصیرت و شناخت درست دین .. 3- بصیرت و شناخت درست دین«یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَىْء» خیال مىکند کسى است. روى حساب اینکه خیال مىکند کسى است، على اى حال. ولذا مىگویند: «افقَه» یعنى آدم باید بفهمد. داریم کنار آدم عالم روى خاک بنشینى ارزش دارد. کنار آدم جاهل روى قالى بنشینى ارزش ندارد. در ازدواج اگر یک همسرى پیدا شد، که این پسر، پسر فهمیدهاى باشد. با یک سکه زن او شویم، ارزش دارد. اما پسرى است مخ او مشکل دارد. نمىفهمد. تحصیلاتش هم ممکن است عالى باشد. یعنى آدم تحصیل کردهاى است، اما درک درست ندارد. فقیه یعنى درک درست داشته باشد. یعنى بصیرت داشته باشد. ما فکر مىکنیم هرکس الله اکبر گفت ثواب دارد. نخیر! الله اکبر! عبادت نیست. کجا الله اکبر را گفتى؟ گفتن بعضى الله اکبرها حرام است. مىدانید چرا؟ یک قصه بگویم.
- دو نفر نزد امام رضا (علیه السلام) آمدند گفتند: مسافر هستیم. فرمود: تو نمازت را درست بخوان. تو شکسته! گفت: آقا هردو برادر هستیم. از یکجا آمدیم. اگر شکسته، هردو شکسته. اگر چهار رکعتى، هردو چهار رکعتى! فرمود: نه نیت تو این است. تو براى زیارت امام رضا آمدى، سفرت حلال است. سفر حلال نماز چهار رکعتى دو رکعت مىشود. تو به قصد زیارت مأمون الرشید آمدى! آمدى خلیفهى طاغوت را ببینى. بنابراین با اینکه نماز مىخوانى، مسلمان هستى، سفر تو سفر حرام است. نماز تو دو رکعتى نیست. چهار رکعتى است. دو برادر از یک خانه مىآیند. یک چهار رکعتى، یکى دو رکعتى! مگر مىشود گفت: آقا ذکر خدا مىگوید. الله اکبر! بله الله اکبر بگو.
- نظر، غیر از بصیرت است. در سوره اعراف مىخوانیم: «تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ» مىبینى که به تو نگاه مىکنند، در حالى که نمىبینند. یعنى چشم بصیرت ندارند که حقّ را ببینند.
- حوادث براى همه مایهى پند و عبرت است؛ «کانَ لَکُمْ آیَةٌ» ولى درس گرفتن از نشانهها، بصیرت وبینش مىخواهد. «لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ»
- کسانى که از جنگ بدر درس نگیرند، صاحب بصیرت نیستند. «لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ»
- در مکتب انبیا، پرورش روحى و آموزش فکرى، در کنار بینش و بصیرت مطرح است. «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»
- خوف الهى و تقوا، به انسان بصیرت و نیروى تحلیل صحیح و روشن از مسائل مىدهد. یَخافُونَ ... فَإِنَّکُمْ غالِبُونَ
- پیروى از انبیا، بصیرت واعراض از آنان، نابینایى است. «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبصیر»
- کلمهى «بصر» هم به معناى چشم است و هم به معناى بصیرت. بنابراین آیه را مىتوان چنین معنا کرد: نه چشم ظاهرى، خداوند را مىبیند و نه دل به عمق معرفت او راهى دارد.
- همانا از سوى پروردگارتان، مایههاى بینش و بصیرت، (کتب آسمانى و دلائل روشن) براى شما آمده است. پس هر که بصیرت یافت، به سود خود اوست و هر کس کورى گزید، به زیان خویش عمل کرده است و من نگهبان و ضامن (ایمان شما به اجبار) نیستم.
- آنکه شرح صدر نداشته باشد، همواره در لاک خود مىماند و بیرون نمىآید. نتیجهى شرحصدر، بصیرت و نورانیّت همراه با قلب رقیق و حقّپذیر است.
-
آنکه با بصیرت ایمان آورد، با امواج مختلف دست از ایمان بر نمىدارد و از تهدید نمىترسد. «قالُوا إِنَّا إِلى رَبِّنا» آرى ایمان، انسان را دگرگون و ظرفیّت او را بالا مىبرد. ساحرانى که دیروز در انتظار پاداش فرعون بودند، امروز به خاطر ایمان، آن چیزها برایشان ارزشى ندارد
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۱/۰۸/۱۲