پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

                                       

عوامل رشد  بصیرت 4

           بسم الله الرحمن الرحیم

          اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم   

عوامل رشد بصیرت در قرآن ونهج البلاغه استاد سالک جلسه 4   تفکر

  1. تفکر مثل آینه -عوامل رشد  بصیرت   در کلام امیر المومنین درنهج البلاغه  12 مورد وجود دارد. تفکر روایت شده تفکر مانند آیینه است که گناهان و حسنات تو را بخوبى نشان مى‏دهد. وَ أَرْوِی‏ التفکر مِرْآتُکَ تُرِیکَ سَیِّئَاتِکَ وَ حَسَنَاتِک‏ :
  2. پرهیز از دنیاى حرام : مردم سه دسته‏اند، دانشمند الهى، و آموزنده‏اى بر راه رستگارى، و پشّه‏هاى دست خوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که به دنبال هر سر و صدایى مى‏روند، و با وزش هر بادى حرکت مى‏کنند، نه از روشنایى دانش نور گرفتند، و نه به پناهگاه استوارى پناه گرفتند. .النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیق‏..
  3. لا عبادة کالتفکیر6، 348...لا رشد کالفکر6، 350....لا بصیرة لمن لا فکر له‏..6، 401 کسی که اندیشه ندارد  بصیرت   ندارد. لا بصیرت   عن لا فکر له
  4. اندیشه بصیرت : درنهج البلاغه عبرت آموزی را به ارمقان می آورد . هدیه می آورد. تفکرکَ یُفِیدُکَ الِاسْتِبْصَارَ وَ یَکْسِبُکَ الاعتبار  (316/ 3).
  5. یک ساعت فکر کن ،کلید در بهای حکمت است فکر : آگاهی های حکیم محکم هستند. بکم الفکر فانه حیات القلب البصر .مفاتیح ابواب الحکم :
  6. امام کاظم : التفقه فی الدین العرفان الفقه البصر و تمام العبادت  این روایت را پیدا نکردم
  7. خوشا از براى کسى که مشغول سازد دل خود را بفکر، و زبان خود را بذکر، یعنى فکر در حقایق و معارف و اصلاح حال خود و ذکر حق تعالى. 548 طُوبَى لِمَنْ شَغَلَ قَلْبَهُ بِالْفِکْرِ وَ لِسَانَهُ بِالذِّکْرِ (239/ 4).
  8. فکر کردن ساعتى کوتاه بهترست از عبادتى دراز، مراد فکرى است که در مسئله از علوم دینیه شود و «بهتر بودن آن از عبادت» باعتبار مزیّت علم است بر عمل چنانکه أخبار متواتر است بآن. 549 فِکْرُ سَاعَةٍ قَصِیرَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَا دَةٍ طَوِیلَةٍ (414/ 4).
  9. زیادتى فکر و فهمیدن سودمندترست از زیادتى تکرار کردن و خواندن، یعنى فکر زیاد کردن در مباحثه علمیه تا این که خوب بفهمد آنها را بهترست از این که سرسرى یاد گیرد آنها را و تکرار کند و بخواند.550 فَضْلُ فِکْرٍ وَ تَفَهُّمٍ أَنْجَعُ مِنْ فَضْلِ تَکْرَارٍ وَ دِرَاسَةٍ (423/ 4).
  10. هر که تأمّل کند عبرت گیرد، یعنى هر که تأمّل کند در موجودات پى برد از آنها بوجود مبدأ آنها و علم و قدرت او بلکه بأکثر أحوال مبدأ و معاد، یا این که هر که تأمّل کند در سوانح دنیا و وقایع آن پى برد ببى اعتبارى دنیا و این که سعى و اهتمام در آن نباید داشت.مَنْ تَأَمَّلَ اعتبر (138/ 5).
  11. هر که بیدار دارد چشم فکرت خود ..... برسد بنهایت همّت خود، مراد به «بیدار داشتن چشم فکرت خود» بیدار داشتن چشم خودست در شبها از براى فکر و تأمّل در مسائل و غیر آنها از آنچه اصلاح حال او کند، یا این که کنایه است از کار فرمودن فکر و بیکار نگذاشتن آن، چه هرگاه بکار رود بمنزله شخصى است که بیدار باشد، و هرگاه بکار نرود گوئیا که شخصیست که در خوابست و مراد به «همّت او» عزم و قصد اوست، یعنى برسد بنهایت آنچه عزم و قصد آن دارد.552 مَنْ أَسْهَرَ عَیْنَ فکرتهِ بَلَغَ کُنْهَ هِمَّتِهِ (368/ 5).
  12. بکار مفرمائید رأى و اندیشه را در آنچه در نمى‏یابد آنرا چشم، و داخل نمى‏شود در آن فکرتها، مراد منع از کار فرمودن رأى و اندیشه  خودست در معارف الهیّه و اعتماد بر آن بلکه باید رجوع در آنها بأخبار انبیاء و اوصیاء علیهم السلام، و مراد فکر و اندیشه ‏ایست که دلیل و برهان عقلى قایم نشود بر آن بلکه بناى آن بر ظنّ و تخمین و قیاس باشد. لَا تَسْتَعْمِلُوا الرَّأْیَ فِیمَا لَا یُدْرِکُهُ الْبَصَرُ وَ لَا تَتَغَلْغَلُ فِیهِ الْفِکَرُ (308/ 6).
  13. خالى مگذار نفس خود را از فکرى که زیاد کند ترا حکمتى، و از عبرتى که عطا کند ترا عصمتى. «فکرت» اسمیست بمعنى تفکر و تأمّل، و «حکمت» چنانکه مکرّر مذکور شد علم راست درست را گویند، یا هر گاه با عملى درست نیز باشد، و «عبرت» بمعنى پى بردن از چیزیست بچیز دیگر و استنباط آن از آن، و «عصمت» بمعنى نگهداریست یعنى عبرتى که باعث نگهدارى تو شود از بلائى یا بدیى در اخلاق یا اعمال‏554 لَا تُخْلِ نَفْسَکَ مِنْ فِکْرَةٍ تُزِیدُکَ حِکْمَةً وَ عِبْرَةٍ تُفِیدُکَ عِصْمَةً (295/ 6).
  14. بدرستى که اندیشه  تو گنجایش ندارد از براى هر چیز پس فارغ گردان آن را از براى آنچه مهمّ باشد یعنى آدمى نمى‏تواند که بهمه مطالب پرداخت و سعى در همه کرد پس باید که قصد و اندیشه  خود را فارغ سازد از براى آنچه مهمّ باشد از امور دنیا و آخرت و مشغول نسازد بکارهاى دیگر که باعث محرومى او شود از آن مهمّات حتّى این که کسى که طلب علوم کند نیز ممکن نیست او را تحصیل همه آنها پس باید که مشغول نسازد خود را مگر به آن چه مهمّ باشد از آنها.555 إِنَّ رَأْیَکَ لَا یَتَّسِعُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ فَفَرِّغْهُ لِلْمُهِمِّ (606/ 2).
  15. هر که ضایع کند رأى را در گل فرو رود، مراد ترغیب در سعى در درست کردن رأى و تدبیرست در کارها، و این که هر که چنین نکند و رأى او ضایع باشد نمى‏شود که در زیان و خسران نیفتد و فرو نرود..556 مَنْ أَضَاعَ الرَّأْیَ ارْتَبَکَ (187/ 5).
  16. هر که کار فرماید رأى و تدبیر را در کارها غنیمت برد. مَنْ أَعْمَلَ الرَّأْیَ غَنِمَ (188/ 5).
  17. فکر تو در معصیت میراند ترا بر افتادن در آن، مراد ازین دو فقره مبارکه اینست که اندیشه  هر چیز و فکر در آن بسیارست که سبب میل بآن مى‏شود پس باید که همواره اندیشه  طاعت کرد و فکر در آن تا باعث عمل بآن شود و اجتناب نمود از اندیشه  معصیت و فکر در آن که مبادا سبب وقوع در آن گردد.558 فکرکَ [ذِکْرُکَ‏] فِی الْمَعْصِیَةِ یَحْدُوکَ عَلَى الْوُقُوعِ فِیهَا (424/ 4).
  18. بفکر بصلاح مى‏آید رویّت، پوشیده نیست که «رویّت» چنانکه از کتب لغت ظاهر مى‏شود بمعنى فکر است و ظاهر این است که در اینجا مجازا بمعنى رأى و اندیشه  باشد یعنى هر رأى و اندیشه  که از روى فکر باشد صالح و محلّ اعتماد تواند بود، و هر رأى و اندیشه  که از روى فکر نباشد فاسد باشد و بر آن اعتماد نتوان کرد. بالفکر تصلح الرویة559 بِالْفکر تَصْلُحُ الرَّوِیَّةُ (206/ 3).
  19. بفکر گشوده مى‏شود تاریکیهاى کارها.560 بِالْفِکْرِ تَنْجَلِی غَیَاهِبُ الْأُمُورِ (234/ 3).
  20. درستى راى بجولان دادن فکرهاست، یعنى راى و اندیشه  درست در کارها باین حاصل شود که مشورت با عقلا بشود و فکرها در آن جولان داده شود تا از میان آنها راى درست ظاهر گردد.561 صَوَابُ الرَّأْیِ بِإِجَالَةِ الْأَفْکَارِ (201/ 4).
  21. فراگیر فکر را پس بدرستى که آن راه یافتن است از گمراهى، و بصلاح آورنده عملهاست. «راه یافتن است از گمراهى» یعنى سبب یافتن راه راست و بیرون آمدن از گمراهى مى‏شود.562 عَلَیْکَ بِالْفکر فَإِنَّهُ رُشْدٌ مِنَ الضَّلَالِ وَ مُصْلِحُ الْأَعْمَالِ (294/ 4).
  22. فکر مرد یا آدمى آئینه‏ایست که مى‏نماید او را نیکوئى عمل او را از زشتى آن، یعنى مى‏نماید باو نیکوئى و زشتى عمل او را، و جدا و ممتاز مى‏سازد از براى او هر یک از آنها را از دیگرى، تا بداند که چه کار خوب است و چه کار زشت، و مرتکب‏[1] آنها گردد و اجتناب از اینها نماید.563 فکر الْمَرْءِ مِرْآةٌ تُرِیهِ حُسْنَ عَمَلِهِ مِنْ قُبْحِهِ (415/ 4).
  23. هر که بکارد برد فکر خود را درست باشد جواب او، یعنى جوابى که بگوید از سؤالى که از او کنند.مَنْ ضَعُفَتْ فکرتهُ قَوِیَتْ غِرَّتُهُ (280/ 5).
  24. هرگاه روان کنى امرى را پس روان کن آنرا بعد از فکر و نظر و رجوع کردن بمشورت، و پس مینداز کار روزى را بسوى فردا، و روان کن از براى هر روزى کار آن روز را. مراد این است که هرگاه خواهى که روان کنى کارى را یعنى بکنى آن را پس مکن آن را مگر بعد از فکر و تأمل در آن و رجوع‏کردن بمشورت یعنى مشورت کردن با عقلا، و پس مینداز یعنى اهمال و کاهلى در کارهاى ضرورى مکن و هر کارى را از کارهاى اخروى یا دنیوى که در وقتى باید کرد پس تأخیر مکن و مینداز بوقت دیگر بلکه در هر وقت بکن کارى را که در آن وقت باید کرد. 566 إِذَا أَمْضَیْتَ أَمْراً فَأَمْضِهِ بَعْدَ الرَّوِیَّةِ وَ مُرَاجَعَةِ الْمَشُورَةِ وَ لَا تُؤَخِّرْ عَمَلَ یَوْمٍ إِلَى غَدٍ وَ امْضِ لِکُلِّ یَوْمٍ عَمَلَهُ (159/ 3).
  25.  بمکرّرشدن فکر بریده شود شکّ یعنى باید در مسائل و غیر آنها از مطالب مکرّر فکر کرد تا راه شک بریده شود.حسن تکرر الفکر و طوله‏567 بِتَکَرُّرِ الْفکر یَنْجَابُ الشَّکُّ (220/ 3).
  26. درازى فکر ستوده مى‏گرداند عاقبتها را، و باز یافت میکند فساد کارها را. مراد به «درازى فکر» فکر بسیار کردن است و این که هیچ کارى بىفکر نشود. و «بازیافت میکند فساد کارها را» یعنى بآن تدارک و اصلاح فساد کارهائى که شده باشد نیز مى‏توان کرد مانند تدارک گناهان بتوبه و پشیمانى. بِتَکْرَارِ الْفکر تَسْلَمُ الْعَوَاقِبُ (239/ 3). طُولُ الْفکر یَحْمَدُ الْعَوَاقِبَ وَ یَسْتَدْرِکُ فَسَادَ الْأُمُورِ (252/ 4).
  27. و ممکن است که «یعدّل» بتشدید دال خوانده شود و ترجمه این باشد که تعدیل میکند راى اندیشه  کننده را، و مراد این باشد که: هر گاه کسى در مطلبى فکر درازى کرده باشد و بعد از آن مشورت کند با عقلا، درازى فکر او حکم میکند باین که راى کدام یک از ایشان عدل و صواب است و از آن مى‏توان یافت که راى درست راى کدام یک است.570 طُولُ التَّفْکِیرِ یَعْدِلُ رَأْیَ الْمُشِیرِ (259/ 4).
  28. هر که دراز کشد فکر او نیکو شود بینائى او.571 مَنْ طَالَ فکرهُ حَسُنَ نَظَرُهُ (155/ 5).
  29. هر که بسیار باشد فکرت او یعنى تفکر و تدبّر او، نیکو باشد عاقبت او.572 مَنْ کَثُرَتْ فکرتهُ حَسُنَتْ عَاقِبَتُهُ (214/ 5).
  30. هر که بسیار کند فکر را در آنچه آموخته محکم کند علم آنرا و بفهمد آنچه را نبود که بفهمد، این نیز مضمون فقره سابقست. مَنْ أَکْثَرَ الْفکر فِیمَا تَعَلَّمَ [یَعْلَمُ‏] أَتْقَنَ عِلْمَهُ وَ فَهِمَ مَا لَمْ یَکُنْ یَفْهَمُ (397/ 5).
  31. فکر کن تا بینا گردى574 مَنْ طَالَتْ فکرتهُ حَسُنَتْ بَصِیرَتُهُ‏
  32. فکر کردن تو مى‏بخشد بتو بینائى را، و کسب مى‏فرماید ترا عبرت گرفتن.الفکر رأس الاستبصار575 أَفکر تَسْتَبْصِرْ. (171/ 2).
  33. بدیده ورى و نظر از روى بینائى حاصل مى‏شود عبرت گرفتن. مراد بعبرت و اعتبار پند است و اصل آنها مشتق از عبور است بمعنى گذشتن و پند را که عبرت و اعتبار گویند باعتبار این است که در حقیقت استدلال کردن بامرى است بر امرى پس گذشتن از چیزى است بسوى چیز دیگر.577 بِالاسْتِبْصَارِ یَحْصُلُ الاعتبار  (239/ 3).
  34. سر بینائى فکرت و تأمّل است، چه ظاهرست که بینائى در هر باب بتفکر و تأمّل در آن حاصل شود.578 رَأْسُ الِاسْتِبْصَارِ الْفکرةُ (48/ 4).
  35. هر که استقبال کند کارها را بینا گردد، مراد به «استقبال آنها» آنست که پیش از کردن آنها تأمّل و تدبّر کند در عواقب آنها.579 مَنِ اسْتَقْبَلَ الْأُمُورَ أَبْصَرَ (166/ 5).
  36. نیست بصیرتى از براى کسى که نباشد فکرى از براى او.580 لَا بَصِیرَةَ لِمَنْ لَا فِکْرَ لَهُ (401/ 6).
  37.  فکر و تأمّل کردن در کارها سبب یافتن راه حق است، و غفلت و تأمّل نکردن موجب نیافتن حق.
  38. الفکر رشد، الغفلة فقد. شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم
  39. ژرف نگری وغواص در دین خدا. اخذ امر علی العلماء ان لا یقادر و اعلی1- تفکر مسولیت می آورد 2- تفکر برنامه وتنظیم کننده است . برنامه ریزی ثمره تفکر واندیشه است.3- تفکر پیگیر اجرا ی برنامه ای است .4- تفکر اندیشیدن وشکوفایی می آورد واستعداد های درون انسان را نمایان می کند5- تفکر اندیشه انسان ردر برابر ومحضر خداوند قرار می گیرد. یصر وذکری6- سستی در این مسءولیت مواخذه دارد.7- اندیشیدن خاصیتش موفقیت روابط اجتماعی است . کسی که بدون اندیشه و  بصیرت  به کاری دست می زند مانند مسافری است که در بیراهه می رود و او هر قدر بر سرعت مسیر خود می افزاید به همان نسبت از جاده اصلی دورتر می شود.
  40. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی