مجلس چهاردهم : 34- السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره :کار سب على ( علیه السلام ) بجایى رسید که اگر کسى اسناد کفر و زندقه میدادند و آلوده را تکریم و تعظیم مینمودند
دوشنبه, ۱ آذر ۱۴۰۰، ۰۶:۵۰ ق.ظ
- بسم الله الرحمن الرحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم .
- مجلس چهاردهم : 34- السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره
- اینجا بى مناسبت نیست که بعضى از مواد صلحنامه حضرت با معاویه ذکر شود تا معلوم گردد معاویه چه کارهاى ناروایى در دوران خلافت خود انجام داده است .
- معاویه توقع نداشته باشد که حضرت باو امیرالمؤ منین خطاب نماید
- امام را براى اداء شهادتى نخواند که پذیرفته نخواهد شد.
- معاویه شیعه و دوستدار على ( علیه السلام ) را اذیت نکند و حقوق و مقررى آنها را بدهد و خون و ناموس آنان در پناه باشد.
- شیعیانى که در جنگ جمل در رکاب على ( علیه السلام ) کشته شده اند یک میلیون درهم به بازماندگان آنها بپردازد و این مبلغ را از خراج ، داراب ، اطراف فارس تاءدیه نمایند.
- در قنوت نماز سب على بن ابیطالب ( علیه السلام ) نکنند و دیگران را از این عمل باز دارد
- همه ساله معاویه پنجاه هزار درهم از بیت المال به آنحضرت بپردازد و مثل این مبلغ را ببرادرش ( علیه السلام ) بپردازد.
- پنج میلیون درهمى که در بیت المال کوفه موجود بود با صدهزار دینار نقدا معاویه به آن حضرت بپردازد.
- خلافت را در خانواده خود موروثى نکرده و یزید را جانشین خود قرار ندهد.
- معاویه اگر چه در اول این شرایط را قبول کرد ولى بعدا به هیچیک از اینها عمل ننمود بلکه طورى مردم شام را تربیت نمود که لعن شیطانرا متروک ساخته و به سبب على ( علیه السلام ) و اهلبیت او پرداختند
- بطوریکه سب آن بزرگوار را جزء نماز جمعه قرار دادند و کار بجایى رسید که یکى از شامیان در نماز جمعه سب امیرالمؤ منین را فراموش کرد، پس از فراغت از نماز به سفرى روان شد، در بیابان متذکر شد که در نماز جمعه سب حضرت را ننموده در همانجا نمازجمعه را قضا کرده مشغول به شب شد و در آن محل مسجدى بنا کرد تا کفاره تاءخیر سب او شد و آن مسجد را ((مسجدالذکر)) نامید.
- کار سب على ( علیه السلام ) بجایى رسید که اگر به کسى اسناد کفر و زندقه میدادند یا آنکه علانیه شراب میخورد و یا زنا و لواط میکرد و قماربازى مینمود و او را تکریم و تعظیم مینمودند
- و اگر سهوا یا غفلتا اسم على بر زبانش جارى میشد و سب نمیکرد یا آن اسنادهاى مجعول را نمیداد او را تهمت تشیع میزدند و مى کشتند و انواع اذیتها به او مینمودند
- در تمام شهرها مخصوصا کوفه و بصره چنین بود و اگر کسى طلب ریاست و حکومتى مینمود کتابى به او میدادند که مشتمل بر سبب و طعن على ( علیه السلام ) و اهلبیت بود تا آنرا در منابر و محافل ذکر به اطفال تعلیم دهد و هر که نام على ( علیه السلام ) میبرد و یا طفلى را على نام میگذارد و زبانش را قطع میکردند.
- گویند در زمان عبدالملک روزى یکى از علماء در مسجد دمشق وعظ میکرد ناگاه در اثناى سخن از روى غفلت کلمه اى از فضایل على بر زبانش جارى شد، عبدالملک حکم کرد تا زبانش را بریدند و گفت و اعجبا هنوز مردم نام على را فراموش نکرده اند.
- سب على ( علیه السلام ) هشتاد سال میان این مردم استمرار داشت تا آنکه عمر بن عبدالعزیز به حیله و تدبیر آن رسم زشت را برطرف ساخت .
- در ((تاریخ روضة الصفا)) مینویسد که یکى از اطباء در محفلى که اعیان و اشراف بنى امیه و اکابر و معاریف شام حاضر بودند به تعلیم عمربن عبدالعزیز دختر او را خواستگارى نمود عمر گفت این وصلت بهیچ وجه ممکن نیست زیرا ما مسلمانیم و تو کافر،
- طبیب گفت پس چرا پیغمبر شما دختر به على بن ابیطالب داد، عمر بن عبدالعزیز گفت او یکى از بزرگان دین اسلام بود
- طبیب گفت اگر او مسلمان بوده پس چرا او را لعن میکنید، عمر بن عبدالعزیزروى بحاضرین مجلس نموده گفت جواب این مرد را بگوئید، همه ساکت شدند و سر بزیر انداختند. از آنوقت سب را برداشت و در خطبه بجاى امیرالمؤ منین این آیه را تلاوت نمود: ان الله یاءمر بالعدل و الاحسان و ایتا ذى القربى و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى یعطکم لعلکم تذکرون .
- این مذهب باطل و عقیده فاسد را چنان در میان مردم رایج و در لباس حق در دلهاى خلق راسخ و نافذ و محکم نمودند که دین خدا و رضاى حق و نجات درین را در این طریق و عقیده میدانستند، کسانیکه در لباس زهد و تقوى و تدین مواظب و مراقب خود بودند و در همه حرکات و رفتار خود از شرع پیروى مینمودند و از خون پشه و کشتن مگسى سئوال میکردند
- از سب على ( علیه السلام ) و کشتن شیعه و دوست على هر چند هزار و صدهزار هم که باشد پروا نداشتند و احتمال نقص و عیبى در آن نمیدادند که در مقام سئوال و استفسار از حکم آن برآیند.
- علت خانه نشستن امیرالمؤ منین و امام حسن علیهماالسلام : چون خلفاء حق امیرالمؤ منین ( علیه السلام ) را غصب کردند حضرت چهل شب فاطمه علیهاالسلام را روى استر نشانید و دست حسن و حسین علیهماالسلام را گرفت در خانه مهاجر و انصار برده و براى احقاق حق خود طلب نصرت از آنها کرد
- و فرمود اگر چهل نفر از شما با من بیعت کنند من حق خود را خواهم گرفت ، آنها وعده میدادند که فردا خواهیم داد و چون صبح میشد جز سلمان و ابوذر و بعضى دیگر جمع نمى شدند، خلاصه چون آن حضرت تنها بود و معین و یاورى نداشت اگر شمشیر میکشید باید همه را بقتل میرسانید و درینوقت اسلام یکباره از میان میرفت چاره جز تمکین نبود،
- لذا بحکم اجبار چیزى نفرمود و در خانه نشست و ضمنا میدان امتحانى هم براى مسلمانان بود که چه کسى مسلم حقیقى و چه کسى مسلم واقعى است خلفاء در کارهایى که نمیدانستند بآنحضرت رجوع میکردند و اگر کسى از چیزى سئوال میکرد و نمیدانستند از آنحضرت میپرسیدند پس در عین حالیکه حضرت خانه نشین بود ولى حفظ دین را مینمود.
- ظلم و جور معاویه در دوران امام مجتبى علیه السلام : بعد از شهادت على ( علیه السلام ) مردم با امام حسن ( علیه السلام ) بیعت کردند و بعدا به طمع مال دنیا و ریاست به تطمیع معاویه لعین از آنحضرت بازگشتند و سجاده از زیرپایش کشیدند و عبا از دوش مبارکش برداشتند و خنجر بر ران مبارکش زدند. اطرافیان و اصحاب آنحضرت بمعاویه نامه نوشتند که اگر اجازه بدهى حضرت حسن ( علیه السلام ) را گرفته تحویل تو خواهیم داد،
- معاویه آن نامه ها را خدمت آن حضرت میفرستاد که با این اشخاص میخواهى با من جنگ کنى تا کار بجایى رسید که مثل ابن عباس شخصى لشکر حسن را ترک کرده بود بواسطه یک میلیون درهمى که از معاویه گرفت بمعاویه ملحق شد
- و لذا آنحضرت بجهت نداشتن یار و یاور مجبور شد که تحت شرایطى با معاویه صلح کند و بعد از صلح هم قبلا گفتیم که معاویه با آنحضرت و شیعیان آنحضرت چه کرد تا بالاخره آن حضرت را مسموم و شهید کردند.
- در دوران امامت حضرت امام حسین علیه السلام کار بی دینى و ظلم امیه شدت پیدا کرد و خانه نشینى على ( علیه السلام ) و صلح امام مجتبى باتمام رسید دیگر جاى هیچگونه مدارا با این مردم نمانده بود از هر گوشه و کنارى درصد و قتل حسین ( علیه السلام ) برآمدند حضرت مجبور شد که شبانه از مدینه بطرف کوفه حرکت کند در آنجا هم درصدد و قتل آنحضرت برآمدند،
- لذا حضرت باحترام خانه خدا که خونش آنجا ریخته نشود بطرف کربلا حرکت کرد تا آنجا که شربت شهادت را نوشید و مظلومیت خود را بر اهل عالم ثابت نمود،
- کشته شدن ابا عبدالله علیه السلام ، کم کم مردم را از خواب غفلت بیدار نموده و پى مظلمومیت خانواده عصمت و ظلم بنى امیه بردند.
- پس معلوم شد که واقعا آنحضرت فجر است ، چه هر گاه فجر طالع شد و صبح ظاهر گردید دیگر قابل انکار نیست و مردم از تاریکى شب نجات مییابند و چنین بود که فجر حسینى مردم را از گرداب ضلالت و گمراهى و بدبختى نجات داد.
- و اما به عنوان فجر بودن آنحضرت در عالم آخرت آنست که گناهان و معاصى خلایق را از بین میبرد و چه فرداى قیامت مردم احتیاج بکسى دارند که دست آنها را گرفته نجات دهد و نجات دهندگان قیامت زیاد هستند ولى هیچکدام مانند امام حسین ( علیه السلام ) نیستند.
- در حدیث است که بعد از آنکه جبرئیل در عالم ظاهر خبر شهادت حضرت ابى عبدالله ال حسین ( علیه السلام ) را براى رسول اکرم آورد آنحضرت زیاد مهموم و مغموم شد و گریان گردید،
- جبرئیل عرض کرد از جهت شهادت حسین دلتنگ میباشد، از خدا مسئلت نمائید که این تقدیر را مرتفع سازد ولى یا رسول الله اگر چنین شود امر شفاعت ناقص میماند، حضرت فرمود اى جبرئیل اگر چه من حسین را دوست میدارم ولى امت من زیاد گناه کارند من بجهت نجات امتم بشهادت او راضى شدم .
- و همچنین وقتى که پیغمبر خبر شهادت فرزندش حسین را به فاطمه داد و حضرت صدیقه طاهره بسیار گریست ، عرض کرد اى پدر چگونه طاقت بیاورم که فرزند مرا با لب تشنه شهید نمایند و بدن او را مجروح کنند پیغمبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود اى فاطمه اگر راضى نشوى امر شفاعت ناتمام میماند، عرض کرد راضى شدم .
- نجات یافتن زوار قبر حسین ( علیه السلام ) از آتش جهنم در بحار از کتاب ((فلاح السائل )) از ((محمدبن احمدبن داودبن عقبه )) نقل میکند که گفت من همسایه اى داشتم معروف و اسمش على بن محمد بود. گفت من هر ماه یک مرتبه از کوفه بزیارت قبر حضرت امام حسین علیه السلام میرفتم و چون پیر شدم و جسمم ضعیف شد یک نوبت هم نزفتم بعد از مدتى که گذشت یکبار پیاده بزیارت آنحضرت مشرف شدم ، پس از زیارت و نماز خوابیدم در خواب دیدم که آنحضرت از قبر بیرون شد، فرمود یا على چرا بمن جفا کردى و حال آنکه مهربان بودى عرض کردم اى آقاى من جسمم ضعیف شده و قوه از پاهایم رفته و عمرم به آخر رسیده چند روز از کوفه تا کربلا در راه بودم تا بزیارت شما مشرف شدم از شما روایتى نقل میکنند که میل دارم از خودتان بشنوم فرمود بگو عرض کردم روایت کرده اند که شما فرموده اید: من زارنى فى حیاته زرته بعد وفاته یعنى هر کس در زنده بودنش مرا زیارت کند من هم بعد از مرگش او را زیارت خواهم کرد، حضرت فرمود بلى من گفته ام و اگر ببینم که زائرین قبر من در میان جهنم میسوزند آنها را از آتش جهنم بیرون میآورم .احتمال دارد که زیارت از زائرش در قبر باشد. چنانکه در حکایت زوجه استاد اشرف آهنگر در مجلس همین کتاب گذشتاللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۰/۰۹/۰۱