پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

                        بسم الله الرحمن الرحیم

                       اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.

مجلس بیست و چهارم ولعن الله من قتلتکم .والممهدین ...

  1. 55- در معجزات امیرالمؤ منین (علیه السلام ) نقل کرده اند که مردى از بنى مخزوم خدمت مولا امیرالمؤ منین (علیه السلام ) عرض کرد برادرم مرده و من از مرگ او بسیار افسرده ام
  2. حضرت فرمود میخواهى او را دیدار کنى عرض کرد چگونه نخواهم حضرت فرمود مرا کنار قبر او ببر پس ‍ حضرت رداى حضرت رسول (صل الله علیه وآله وسلم  ) را بر سر کشید و کلمه چندى فرمود و پاى مبارک بر آن قبر زد فى الفور زنده شد
  3. و بزبان فارس ‍ تکلم کرد حضرت فرمودند تو عربى تو را با زبان فارسیان چکار عرض کرد چنین است ولى من به سنت پارسیان از دنیا رفتم لذا لغتم دگرگون شد.
  4. اینکه این مرد گفت به سنت پارسیان از دنیا رفتم لذا لغتم دگرگون شد جهتش اینست که چون فارسیان در آنزمان آتش پرست بودند از اینجهت سنت آنان مورد ندمت بوده و مرد از سنت در این روایت کیش و مذهب نیست چه اولا اطلاق آن بر مذهب بعید است و ثانیا برادرش از ملازمین آنحضرت بوده و خیلى بعید است که دوست دار برادرى باشد که آتش پرست است
  5. بنابراین معنى سنت پارسیان یعنى من زندگى و گفتار و کردار خودم را مانند پارسیان کردم هر چه آنها میکردند منهم متابعت آنان را نموده خودم را مثل آنها قرار میدادم پس اگر انسان به سنت هر قوم و ملتى از دنیا برود با همان قوم و ملت محشور خواهد شد.
  6. پیغمبر مردى را که سیاهى لشکر ابن سعد بود کور کرد : حاجى نورى در کتاب دارالسلام نقل میکند از حر بن ریاحى قاضى که گفت مردی را دیدم که در کربلا در لشکر عمر سعد بود که به کوفه آمد کور شد مردم از سبب کورى او سئوال کردند گفت من از کسانى بودم که در لشکر پسر سعد در کربلا بودم ولى جنگى نکردم و شمشیر و نیزه اى بکار نبردم بعد از آنکه حضرت سیدالشهدا(علیه السلام )  را شهید کردند
  7. شبى بعد از عشا در منزل خود خوابیدم در عالم خواب دیدم که کسى مرا به جبر کشید و گفت رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم )تو را احضار کرد هر چه خواستم نروم ممکن نشد تا مرا خدمت آنحضرت برد چون خدمت آنحضرت رسیدم دیدم حضرت با حالت غمناک دستهاى خود را بالا زده و در میان محرابى نشسته و در پیش روى آنحضرت پوستى پهن است و شمشیرى از آتش نهاده شده و ملکى هم خدمت آنحضرت ایستاده است
  8. نه نفر از کسانیکه در لشکر عمر سعد بودند خدمت آنحضرت حاضر کردند آن ملک همه آنها را گردن زد و هر یک را که میکشت شراره آتش از بدنش متصاعد میشد و بعد از کشتن فورى زنده میشد تا آنکه هر کدام را هفت مرتبه کشتند و زنده شدند آنگاه مرا خدمت آنحضرت بردند من خودم را روى قدم آن حضرت انداختم
  9. عرض کردم السلام علیک یا رسول الله من از کسانى بودم که در کربلا بودم ولى حربه بکار نبردم و جنگى هم ننمودم حضرت فرمود بلى حربه بکار نبردى ولى براى کشتن حسین من باعث کثرت سواد لشکر ابن سعد بودى
  10. پس بمن فرمود نزدیک بیا چون نزدیک رفتم طشتى پر از خون در مقابل آنحضرت بود فرمود این خون فرزندم حسین است پس از آنخون بچشم من کشید و من از ترس از خواب بیدار شدم و خودم را کور دیدم .

  11. اجتماع ضدین محال است : میگویند از جمله چیزهایى که در عالم محالست و نمیشود وجود پیدا کند اجتماع ضدین است مراد از اجتماع ضدین اینست که دو تا ضد در یکجا جمع شود مانند این که بگوئى الان شب است و روز هم هست این موضوع اجتماع ضدین است
  12. زیرا در حقیقت امر یا شب است یا روز پس اگر شب است روز نیست و اگر روز است شب نیست اگر گفته شود فلان چیز هم سفید است هم سیاه این اجتماع ضدین است و محالست که وجود پیدا کند
  13. یا اینکه بگویى این شخص عاقل است و جاهل یا مؤ من است و کافر تمامى اینها اجتماع ضدینست که در خارج صورت وقوع پیدا نخواهد کرد
  14. مگر آنکه موضوع حکم علیحده و مغایر باشد که در آنصورت اصلا اجتماع ضدین نیست تا در خارج وجودش محال باشد مانند آنکه بگویى الان شب است و الان روز هم هست یعنى نسبت به یک مکانى شب و نسبت بمکان دیگر روز است این حکم صحیح است
  15. یا میگوئیم این شخص کافر است و مؤ من یعنى کافرست نسبت به طاغوت یعنى هر دو معبودیکه غیرخدا باشد و مؤ منست نسبت بخدا.
  16. دو ظرفى را فرض کنید که یکى از آن مملو از گلاب است و دیگرى مملو از شراب آن ظرفى که مملو از گلاب است مملو از شراب نیست و آن ظرفیکه مملو از شراب است مملو از گلاب نخواهد بود و این هیچ تناقض و اجتماع ضدین نیست
  17. الا اینکه اگر ظرف یکى باشد در صورتیکه آن ظرف را مملو از شراب کرده باشیم مسلما نمى توانیم مملو از گلاب نمائیم .
  18. در قلب دو محبت نمى گنجد : خداى متعالى میفرماید: ما جعل الله لرجل من قلبین فى جوفه یعنى خدا براى مردى در جوف و اندرون او دو قلب قرار نداده است تمامى افراد بشر یک قلب بیشتر ندارند و آن قلب مانند ظرفى میباشد
  19. و بلکه واقعا ظرفست چنانچه از فرمایشات امیرالمؤ منین (علیه السلام ) است ان هذه القلوب اوعیة . اگر آنظرف را پر از نور ایمان قرار دادى مسلما پر از ظلمت شرک و کفر نخواهد شد
  20. اگر طرف قلبت مملو از محبت خدا و اولیاء او گردید بدون شک محبت دشمن خدا و اولیائش در آن قلب جاى نخواهد داشت اگر در قلبى محبت على باشد در آن قلب محبت دشمن على محالست جاى گیرد.
  21. امیرالمؤ منین (علیه السلام ) میفرماید: دوستى ما و دوستى دشمن ما ابدا در یک قلب جمع نمیشود بعد فرمود خدا میفرماید: ما جعل الله لرجل من قلبین فى جوفه خدا براى مرد در جوف او دو قلب قرار نداده که با یک قلب قومیرا دوست بدارد و با قلب دیگر دشمنان آن قوم را دوست بدارد
  22. کدام دستگیره ایمان محکمتر است رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم )به اصحابش فرمود: اى عرى الایمان اوثق کدامیک از دستگیرهاى ایمان محکمتر است عرض کردند خدا و رسول او عالمتر است و بعضى گفتند نماز و بعضى دیگر گفتند زکوة و بعضى دیگر گفتند روزه و بعضى دیگر گفتند حج و عمره و بعضى گفتند جهاد.
  23. حضرت فرمود: همه آنچه را گفتید داراى فضیلت است ولى آنها محکمترین دستگیره ایمان نیستند بلکه محکمترین دستگیره ایمان عبارتست از دوست داشتن براى خدا و دشمن براى خدا و دوستى اولیاء خدا و برائت از دشمنان خداست .
  24. نشانه وجود خیر در انسان : حضرت امام محمد باقر(علیه السلام )  میفرماید:  اذا اردت ان تعلم ان فیک خیر فانظر الى قلبک فان کان یحب اهل طاعة الله و یبغض اهل معصیة ففیک خیر والله یحبک و المرء من احب نقل از وافى .
  25. یعنى : زمانیکه اراده کردى بدانى که در تو خیرى هست یا نیست رجوع به قلب خود بکن هرگاه دیدى اهل طاعت و عبادت خدا را دوست و اهل معصیت خدا را دشمن میدارى
  26. بدانکه در تو خیرى هست و خدا تو را دوست میدارد و اگر دیدى اهل طاعت خدا را دشمن و اهل معصیت را دوست میدارى بدانکه در تو خیرى نیست و خدا تو را دشمن میدارد و مرد بآنچه دوست میدارد محشور میگردد.
  27. در کافى از امام صادق(علیه السلام )  روایت نموده که آنحضرت فرمودند: هر کس بخاطر دین دوستى نکند و بخاطر دین دشمنى نکند دین ندارد.
  28. شرح : مرحوم مجلسى در مرآت العقول در شرح این حدیث میفرماید: اگر مقصود اینست که هیچ حب و بغضى براى دیانت ندارد و در حقیقت دین ندارد
  29. زیرا پیغمبر و امام را هم براى خدا دوست ندارد و دشمنانشانرا هم براى خدا دشمن ندارد و اگر مراد این است که غالب حب و بغض او یا حب و بغض او نسبت بمردم همه اش براى خدا نیست مقصود اینست که دینش کامل نیست .
  30. علامه مجلسى در بحار از على بن عاصم روایت میکند که گفت بر حضرت امام حسن عسکرى(علیه السلام )  وارد شدم حضرت بساطى را نشان دادند که بسیارى از انبیاء و مرسلین بر آن نشسته بودند و آثار قدمهاى ایشان بر آن بود
  31. على بن عاصم میگوید بر روى آن بساط افتادم و آنرا بوسیدم و دست مبارک امام را هم بوسیدم
  32. عرض کردم من از نصرت شما عاجزم و عملى هم ندارم غیر از موالات و دوستى شما و بیزارى جستن از دشمنان شما و لعن کردن بر ایشان در خلوات خود. پس حال من چگونه خواهد بود
  33. حضرت فرمود: پدرم براى من حدیث کرد از جدم رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم )هر که در نصرت ما اهلبیت ضعیف باشد در خلوت دشمنان ما را لعنت کند خداوند صداى او را بجمیع ملائکه برساند و آنان به جهت او استغفار کنند و ملائکه کسى را که لعن بر دشمنان آل محمد نکند لعنت کنند.
  34. مردى از کتاب و نویسندگان بنى امیه که مال و ثروتى از دستگاه آنها جمع کرده بود خدمت امام صادق(علیه السلام )  رسید و جریان مال و کار خود را خدمت آنحضرت عرض کرد
  35. حضرت فرمودند اگر بنى امیه کسى را پیدا نمیکردند که بروات و حواله جات و مالیات و ذخائر آنها را بنویسد و غنائم آنها را جمع آورى کند و در جنگها اعانت آنها را نماید و در نماز آنها حاضر شده به آنها اقتدا نماید هر آینه حق ما را غصب نمیکردند
  36. این کلام امام(علیه السلام )  درسى است براى شیعیان که به هیچ وجه نباید دوستى با دشمنان آل محمد بکند و کمک به آنان نمایند اگر چه در امر مباحى باشد
  37. و لذا مردى بر حضرت صادق(علیه السلام )  وارد شد عرض کرد گاهى به یکى از شیعیان شما روزى تنگ میشود و امر دنیا شدت پیدا میکند
  38. بنى امیه او را دعوت میکنند که نهرى براى آنها حفر کند یا باغى کره اى براى آنها بزنم یا سرمشکى را بجهت آنها ببندم اگر چه براى من مشرق و مغرب را پر کنند یعنى براى این عمل جزیى آنچه بین مغرب و مشرق عالم است به من بدهند.
  39. اى که گویى هم على وهم ع ..... اعورى از نور ظلمت بهره ور
  40. یا بیا پروانه این نور شو ..... یا برو خفاش باش و کور شو                                                حق و باطل را بچشم دل ببین ..... زانکه در یکدل نگنجد کفر و دین                                       اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی