پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

نهج البلاغه خطبه همام ... فالمتّقون فیها هم أهل الفضائل

بیش از 120 کتا ب از نهج البلاغه ؛  ترجمه و شروح آن از آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام  در دانش نامه علوی آمده است  بعضا با شناسنامه و یا نام و زبان کتاب آورده شده  می توانید در ایتا نهج البلاغه (ح فرزاد) یا در وبلاگ  پردازش اربعیه حسینی  مطالعه فرمایید . متشکرم نظردهید. https://safarzade.blog.ir/       

کاوشى ‏درنهج‏البلاغه : خطبه یک صد و هشتاد و هشتم: [ در وصف متقین ]. به نظر من، این خطبه ، همچون آئینه ‏ایست پیش روى مؤمنین، تا خود را با معیارهاى متّقین مقایسه کنند. ( خطبه همام ) در این خطبه 133 نکته فضیلت در وصف  متقین..

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. متقین 13 : فالمتّقون فیها هم أهل الفضائل : متقین سیزده: نزّلت أنفسهم منهم فى البلاء کالّتى نزّلت فى الرّخاء،
  2. اختیارمصباح‏السالکین ..صفحة 380 , نزّلت أنفسهم منهم فى البلاء کالّتى نزّلت فى الرّخاء، مشتاق  گر مدتی که برایشان مقرّر شده نبود، به اندازه یک چشم به هم زدن، روحشان در بدنشان مستقر نمی شد و مشتاق پاداش و بیم عذاب بودند. و لو لا الاجل الّذى کتب علیهم لم تستقرّ أرواحهم فى أجسادهم طرفة عین شوقا إلى الثّواب، و خوفا من العقاب،
  3. (2683) «نُزّلَتْ أنفسهم منهم بالبَلاء» بلاء ؛ امید : یعنی اگر در مصیبت بودند، امید به خدا داشتند، گویی در رفاه بودند، مضطرب و ذلیل نبودند، و اگر در رفاه بودند، از ترس خدا و برحذر بودن از انتقام بودند. اگر در مصیبت بودند، نه کند و نه متکبر أی أنهم إذا کانوا فی بلاء کانوا بالأمل فی اللَّه، کأنهم کانوا فی رخاء لا یجزعون و لا یهنون، و إذا کانوا فی رخاء کانوا من خوف اللَّه و حذر النقمة، کأنهم فی بلاء لا یبطرون و لا یتجبّرون.

 

  1. منهاج‏البراعة(راوندى) ج 2  صفحة 277  با مصیبت دررفاه .. «نُزّلَتْ أنفسهم منهم بالبَلاء». و نسبت به آن فرموده خداوند متعال است: «« وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ» ». و با قدردانی از آن، ارواحشان به اختیارشان در مصیبت فرود آمد، و دلی پاک مانند دل مهربانی که روحش در رفاه نازل شد، می سازند و نحوه قول اللّه تعالى « وَ مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ» تقدیره و مثل الداعی الذین کفروا کبهائم الذی ینعق. و تقدیر ذلک نزلت أنفسهم فی البلاء من قبلهم اختیارا، و یطیبون به قلبا مثل طیب قلب الذی نزلت نفسه فی الرخاء.

 

  1. منهاج‏البراعة(راوندى) ج 2  صفحة 276  و قوله «لما نزلت أنفسهم منهم فی البلاء کالذی نزلت فی الرخاء»  خوشدلی در رفاه و زندگی (و الرخاء) قطب راوندى گفته: پرهیزکاران بدنهاشان را برای اطاعت خدا رنج دهند تنهاى خود را در طاعت و خوشدلند بدان رنج و مشقت که بر خود هموار کنند، چون خوشدلى در رفاه زندگى میکنند ..ان المتقین یتعبون أبدانهم فی الطاعات، فیطیبون نفسا بتلک المشقة التی یحتملونها مثل طیب قلب الذی نزلت نفسه فی الرخاء و الراحة و السعة.

 

  1. منهاج‏البراعة(الخوئی) ج 12 صفحة 117  و السادس أنّهم (نزلت أنفسهم منهم فی البلاء کالّذى نزلت فی الرّخاء)  رضایت به حکم : یعنی در حال آشتی دادن با آنچه خداوند برایشان مقدر کرده است از حیث مصیبت و رفاه، آسانی و مصیبت، سختی و فراوانی، فضل و مصیبت، و عاقبت آن را رضایت به حکم توصیف می کنند : یعنی أنّهم موطّنون أنفسهم على ما قدّره اللّه فی حقّهم من الشدّة و الرّخاء و السّراء و الضّراء و الضّیق و السّعة و المنحة و المحنة و محصّله وصفهم بالرّضاء بالقضاء.
  2. منهاج‏البراعة(الخوئی)  ج 12  صفحة 112 نداشتن تکلیف از خود : خداوند بندگانش را که ایمان آورده اند، بشارت مى دهد، و آنها نیز در قول خود فرمود کسانى که پیش از شما  بودند،  پس آنان از نصیبشان بهره‏مند شدند، شما نیز همان‏گونه که پیشینیانِ شما متمتّع شدند، بهره‏ى خود را بردید و فرو رفتید، چنانکه آنان فرورفتند.آنها اعمالشان در دنیا و آخرت محو شد. وبر این منوال در بلاء و راحتی بودند واز خود تکلیفی نداشتند : یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا أى ذلک تبشیر اللّه و کذلک قالا فی قوله تعالى کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ کانُوا و على هذا فیکون المعنی: نزلت أنفسهم منهم فى البلاء مثل نزولها فی الرّخاء و هذا لا تکلّف فیه أصلا.

 

  1. منهاج‏البراعة(الخوئی) ج 12 صفحة 112 روح ما در دست اوست:  و بعد از همه اینها نزدیکترین به من این است که آنچه را که از آن سرچشمه می گیرد حکم آب منبع قرار دهد، چنانکه یونس نزد او رفت و اخفش در گفتار سبحان به نزد او رفت. اوست که بندگانش را که ایمان آورده‌اند بشارت می‌دهد، مراد: ارواحشان در مصیبت فرود آمد، چنان که در رفاه فرود آمدند، و این بار اولی ندارد .. و بعد ذلک کلّه فالأقرب عندی أن یجعل الّذى مصدریّا بأن یکون حکمه حکم ماء المصدریّة کما ذهب الیه یونس و الأخفش فی قوله سبحانه ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا أى ذلک تبشیر اللّه و کذلک قالا فی قوله تعالى کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ کانُوا و على هذا فیکون المعنی: نزلت أنفسهم منهم فى البلاء مثل نزولها فی الرّخاء و هذا لا تکلّف فیه أصلا.

 

  1. منهاج‏البراعة(الخوئی)  ج 12  صفحة 111  نزلت أنفسهم منهم فى البلاء مثل نزولها فی الرّخاء جمله محذوف دارد.. و مفسر بحرانی بر آن اقتدا کرد که گفت: مصدرمحذوف وضمیر هم  وضمیرعاید هم محذوف لذا تقدیر از آنها در مصیبت فرود آمد به کسانی از آنها که در رفاه از آنها نازل شدند. و تبعه على ذلک الشّارح البحرانی حیث قال: و الّذی خلقه مصدر محذوف و الضمیر العاید إلیه محذوف أیضا، و التقدیر: نزلت کالنّزول الّذى نزلته فی الرّخاء
    1. و بعضى گفتند: حذف نون  زیرا تشبیه جمع به یک صحیح نیست، یعنى هر یک از آنها در هنگام نازل شدن مصیبت، مانند انسانى است که روحش دررفاه و مانند آن نازل شده است
    2. ثمّ احتمل وجها آخر و قال: و یحتمل أن یکون المراد بالذی الذین فحذف النّون کما فی قوله تعالى کَالَّذِی خاضُوا و یکون المقصود تشبیههم حال نزول أنفسهم منهم فی البلاء بالّذین نزلت أنفسهم منهم فی الرّخاء.
    3. بعضی هم گفته اند ناچار هستیم مضاف در تقدیر بگیریم و قال بعضهم: إنّه لا بدّ من تقدیر مضاف لأنّ تشبیه الجمع بالواحد لا یصحّ، أى کلّ واحد منهم إذا نزلت فی البلاء یکون کالرّجل الذی نزلت نفسه فی الرّخاء و نحوه قوله تعالى مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ.

 

 

  1. منهاج‏البراعة(الخوئی)  ج 12  صفحة 112 نیازی به تصحیح جمله نیست ؛ سپس پس از چشم پوشی از آن و استناد به آنچه که قبل ذکر شد، دیگر نیازی به تصحیح تشبیه جمع با مفرد به تعبیر آنچه در ظاهر مفرد است با جمع و مقدر به حذف آن نیست. اسم به عنوان اول، یا تعبیر جمع به مفرد با مقدر برای تخمین مثنی که دیگری آن را تجسم می کند، برای جواز قدردانی از وصف بیان کننده عشبره ، جمع و مانند آن که مفرد است. در بیان و جمع در معنا، و معنی است ثمّ بعد الغضّ عن ذلک و البناء على ما ذکر فلا حاجة فی تصحیح تشبیه الجمع بالمفرد إلى تأویل ما هو المفرد ظاهرا بالجمع و المصیر إلى حذف النون کما تمحّله الأوّل، أو تأویل الجمع بالمفرد بالمصیر إلى تقدیر المضاف کما تجشّمه الاخر، لجواز تقدیر موصوف الذی لفظ الرّهط (عشره )و الجمع و نحوهما ممّا یکون مفردا لفظا و جمعا فی المعنى، و یکون المعنى نزلت أنفسهم منهم فی البلاء کالرّهط أو الجمع الذی نزلت نفسهم منهم فی الرّخاء.

 

  1. منهاج‏البراعة(الخوئی) ج 12 صفحة 111 .. قوله: حین خلقهم ظرف زمان،  قید زمان ، درآن زمان که آنها را آفرید..و فی بعض النسخ حیث خلقهم بدله ، آنها را به جای آنها آفرید ومصدر محذف است و الذی الموصول قد حذف العاید الیه ضمیر متّصل موصول را  حذف کرده و هو الهاء فی نزلته کقولک: و ضمیر در نزلته ماند أى ضربت الذی ضربته. که ضمیر آن حذف شده ؛ معنی جمله نزلت أنفسهم منهم فی البلاء کالّذی نزلت فی الرّخاء، این گونه می شود که در آن زمان که خدا وند آنها را آفرید ( آنها را که خدا وند بجای آنها آفرید) در سختی وآسایش یگانه آفرید.  مفسرین ، شارح در شرح جمله اختلاف کردند اختلاف دراعراب جمله است.

 

  1. مفردات‏نهج‏البلاغه ج 1 صفحة 441 .. نزلّت انفسهم منهم فى البلّاء کالّتى نزلّت فى الرّخاء» خ 193، 303 نفسشان قرار گرفته در وجود آنها در وقت بلاء مانند وقت فراخى و وسعت، یعنى در وقت بلاء جزع و بى تابى نمى‏کنند و در وقت وسعت و قدرت تبختر و تکبّر نمى‏نمایند.

 

  1. المعجم‏الموضوعی  صفحة 161 . تجارتی سودمند. کسانی که بر آن کشتی مسیر طی می کنند اهل فضیلت هستند. ارواحشان در مصیبت از آنان نازل شد چنانکه آنان دررفاه باشند. روزهای کوتاه صبر کردند و به دنبال آن استراحتی طولانی کردند، تجارتی سودمند که پروردگارشان بر آنان آسان گردید. نشان کسی است و خود را در فقر آراسته و در تنگنا شکیبا باش. در زلزله آرام است، در مصیبت صبور و در رفاه شکرگزار است. و اگر به او ستم شود صبر می کند تا خدا انتقام گیرنده اوست. فالمتّقون فیها هم أهل الفضائل... نزلت أنفسهم منهم فی البلاء کالّتی نزّلت فی الرّخاء... صبروا أیّاما قصیرة أعقبتهم راحة طویلة، تجارة مربحة یسرّها لهم ربّهم... فمن علامة أحدهم... و تجمّلا فی فاقة، و صبرا فی شدّة... فی الزّلازل و قور، و فی المکاره صبور، و فی الرّخاء شکور... و إن بغی علیه صبر حتّى یکون اللّه هو الّذی ینتقم له (خ 193).

 

  1. مصباح‏البلاغة ج 3 صفحة 300  .درهرحال راضی : راضی به قضای خداوند .نزلت انفسهم منهم فى البلاء کالّتى نزلت منهم فی الرّخاء رضا منهم عن اللَّه بالقضاء

 

  1. فی‏ظلال‏نهج‏البلاغة ج 3 صفحة 164 .ترس وامید.(نزلت أنفسهم منهم فی البلاء إلخ). در سختی ها امید به رحمت خدا دارند و در هنگام برکت از قدرت او می ترسند.  امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «بنده مؤمن نیست مگر اینکه بترسد و امیدوار باشد و بیمناک و امیدوار نباشد تا آنچه را که می ترسد و امید دارد انجام دهد». این موضوع عاقل اعم از مؤمن یا کافر است که هر سختی که باشد نا امید نمی شود و تسلیم نمی شود. یرجون رحمة اللّه عند الشدة، و یخافون بأسه عند النعمة. قال الإمام الصادق (علیه السلام ): «لا یکون العبد مؤمنا حتى یکون خائفا راجیا، و لا یکون خائفا راجیا حتى یکون عاملا لما یخاف و یرجو». و هذا شأن العاقل مؤمنا کان أم کافرا، لا ییأس و یستسلم مهما کانت المصاعب.

 

  1. فی‏ظلال‏نهج‏البلاغة ج 3 صفحة 164 نه سستی ونه فراموشی : .نُزِّلَتْ انْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِى الْبَلَاءِ کَالَتِی نُزِّلَتْ فِى الرَّخَاءِ  آنها به هنگام سختى و ابتلاء همانگونه‏اند که در رفاه و آسایش. یعنى نه به هنگام بلا سست میشوند و ناله سر مى‏دهند و نه زمان رفاه و آسایش خدا را فراموش مى‏کنند.

 

  1. «لما نزلت أنفسهم منهم فی البلاء کالذی نزلت فی الرخاء» شوق ؛ ترس ؛ یقین ؛ اشتیاق ؛ فرهنگ‏معارف ج 1 صفحة 514 ..نزّلت انفسهم منهم فى البلاء فى الرّخاء خ 193 4 8-  داراى روحى مشتاق براى آخرت. امتلاک روح تتوق إلى الآخرة ..الف: اشتیاق براى پاداش الهى شوقا الى الثّواب ..خ 193 4 ب: ترس از عذاب الهى و خوفا من العقاب ..خ 193 5 9-  برترى خداوند در جان شان از هر چیز عظم الخالق فى أنفسهم ..خ 193 5 10-  کوچک و حقیر دانستن ما سوى اللّه فصغر ما دونه فى أعینهم ..خ 193 5 11-  یقین به بهشت و نعمتهاى آن فهم و الجنّة کمن قدراها فهم فیها منعّمون ..خ 193 5 12-  یقین به جهنم و عذاب‏هاى آن و هم و النّار کمن قد راها فهم فیها معذّبون خ 193 6 13-أ: التوق إلى المکافأة الإلهیة ، والشوق إلى المکافآت: الخوف من العقاب الإلهی ، والخوف من الله - تفوق الله فی حیاتهم على کل شیء ، وعظمة الخالق فی نفسه - معتبرین إیانا صغارًا وغیر مهمین. فی نظر الله نعمتنا معروفة فی أعینهم - یقین - علم الجنة وبرکاتها - ومعرفة الجنة وقوس القدر التی یحرم فهمها - یقین الجحیم وعذاباتها ، و الجحیم والنار ، قوس الطرق ، فهم المعذبین

 

  1. فرهنگ‏معارف ج 1 صفحة 514 ..نزّلت انفسهم منهم فى البلاء : نزّلت از باب تفعیل بصیغه مجهول، در بعضى از نسخه‏ها انفسهم نائب فاعل و در بعض نسخ بصیغه معلوم ثلاثى مجرّد انفسهم مرفوع بفاعلیّت. کاف کالّذى تشبیهیّه لو لا شرطیّه لم تستقرّ جوابیّه ارواحهم مرفوع بفاعلیّت طرفة عین منصوبست بظرفیّت شوقا منصوب‏ است مفعول له همچنین تذییل- 

 

  1. بدانکه مستفاد از اقاویل شرّاح در اعراب جمله «کالّذى نزلت فى الرّخاء» ابن ابى الحدید گفته: تقدیر کلام از جهت اعراب «نزولا کالنّزول الّذى نزلت منهم فى حال الرّخاء» تقدیر کرده مصدر «کالنّزول» بنا بر این موضع «کالّذى» منصوبست زیرا صفت است بمصدر محذوف، مصدر «کالنّزول» حذف شده و ضمیر عاید به «الّذى» حذف شده و آن ضمیر محذوف «هاء» است مثل «ضربت الّذى ضربت» اى «ضربت الّذى ضربته» و بعضى‏ها تقدیر مضاف دیگر کرده و گفته: اى «کالرّجل الّذى» زیرا که تشبیه جمع به واحد جایز نیست، اى «کلّ واحد منهم اذا نزل فى البلاء یکون کالرّجل الّذى نزلت نفسه فى الرّخاء».

 

  1. در منهاج البراعة  اختلاف در اعراب جمله کرده اند : پس از بیان اختلاف گفته : «الّذى» مصدریّه باشد یعنى «الّذى» حکم «ماء مصدریّه» باشد چنانکه یونس و اخفش در آیه کریمه گفته‏اند: ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا و بنا بر این. تقدیر جمله چنین مى‏شود: «نزلت انفسهم منهم فى البلاء مثل نزولها فى الرّخاء». شرح‏نهج‏البلاغه(مدرس‏وحید)، ج 12 ، صفحة 6

 

  1. شرح‏نهج..(المجلسی) ج 2 صفحة 525 (2682) . ترس در رفاه وامید در مصیبت : چشمان خود را فرود آوردند: فرو انداختند و بستند. (2683) خود را به مصیبت رساندند: یعنى اگر در مصیبت بودند، به خدا امید داشتند، گویى در رفاه بودند، وحشت و خوارى نداشتند، و اگر در رفاه بودند. از ترس خدا و برحذر بودن از انتقام، گویی در مصیبتی هستند که سرعتش را کم نمی‌کنند و یا متکبرانه.غضّوا أبصارهم: خفضوها و غمضوها. (2683) نزّلت أنفسهم منهم بالبلاء: أی أنهم إذا کانوا فی بلاء کانوا بالأمل فی اللّه، کأنهم کانوا فی رخاء لا یجزعون و لا یهنون، و إذا کانوا فی رخاء کانوا من خوف اللّه و حذر النقمة، کأنهم فی بلاء لا یبطرون و لا یتجبّرون.

 

  1. شرح‏نهج..(المجلسی) ج 2  صفحة 361 از بلاء مایوس واز سعادت طغیان نکنند . ششم: فرود آمدن روحشان در مصیبت از ایشان همان گونه که در رفاه نازل می شوند، یعنی از بلایی که به آنها می رسد مأیوس نمی شوند و از سعادتی که به آنها می رسد طقیان نکنند، بلکه جایگاهشان در هر دو صورت این است. آن سپاسگزاری و «الذی» صفت مصدر حذف شده است و ضمیر اشاره به آن نیز حذف . و ممکن است مراد از «الذی» «الذین» باشد، پس  حذف نون شده است، چنانکه در فرموده باری تعالی: «مثل الَّذِی خاضُوا.».مقصود تشبیه آنهاست هنگامى که جانشان در مصیبت نازل شد به کسانى که در رفاه از آنها نازل شد و معناى آن نیز همین است.السادسة: نزول أنفسهم منهم فی البلاء کنزولها فی الرخاء، أی لا تقنط من بلاء ینزل بها و لا تبطر برخاء یصیبها، بل مقامها فی الحالین مقام الشکر. و «الّذی» صفة مصدر محذوف و الضمیر العائد إلیه محذوف أیضا، و التقدیر: نزلت کالنزول الّذی نزلته فی الرخاء. و یحتمل أن یکون المراد ب «الّذی» «الّذین» فحذف النون کما فی قوله-  تعالى- : «کَالَّذِی خاضُوا. و یکون المقصود تشبیههم حال نزول أنفسهم منهم فی البلاء بالّذی نزلت أنفسهم منهم فی الرخاء، و المعنى واحد.

 

  1. شرح‏نهج..(المجلسی) ج 2 صفحة 350 سختی مانند نمک ومصیبت مانند فضل ..نزلت أنفسهم منهم فی حال البلاء فرود آمدن مانند نزولی که در صورت سعادت از آنان نازل شدم. الکبدری می‌گوید «نزّلت أنفسهم ... إلخ» باب شهوات حیوانی را شکستند و خود را نیکو ساختند و ارواح و جان خود را بر رضای خدا نهادند و آنان را در راه او زندانی کردند، پس آرزوی آنچه در آن است برای خود ندارند، بلکه بیشتر مراقب خود هستند. صرف دستیابی به آنچه برای آن آفریده شده اند از جهت تدارک رزق قیامت و حضور همه چهره ها بر عبادت پروردگار بندگان است و توجهشان به اجساد در مسیر طبیعت است مانند توجه. مسافر صحرا برای زیارت واقعی ..درچرای شتران، به یقین می دانستند که آنچه از زحمت در راه به آنها می رسد، اگر چه بزرگ باشد، جز آن چیزی نیست که از ملاقات به آن می رسند. محبوب و به دست آوردن مطلوب، پس سختی برای آنها مانند نمک و مصیبت مانند فضل است..نزولا کالنزول الّذی نزلته منهم فی حال الرخاء. و قال الکیدری-  قدّس سرّه- : «نزّلت أنفسهم ... إلخ» لأنّهم کسروا سورة الشهوة البهیمیة و طیّبوا عن أنفسهم نفسا و وقفوا أشباحهم و أرواحهم على مرضاة اللَّه و حبسوها فی سبیله، فلا مطمح لهم الى ما فیه نصیب أنفسهم، بل جلّ عنایتهم مصروفة إلى تحصیل ما خلقوا لأجله من إعداد زاد المعاد، و الاقبال بکلّ الوجوه على عبادة ربّ العباد،

 

  1. و التفاتهم إلى الأبدان یکون على طریق الطبع کالتفات سالک البادیة للحجّ الحقیقیّ إلى رعی الجمل، و علموا یقینا أنّ ما أصابهم من الکدّ فی الطریق و إن کان عظیما فإنّه کلا شی‏ء فی جنب ما یصلون به إلیه من لقاء المحبوب و نیل المطلوب، فالمحن عندهم کالملح و البلیّة کالنعم.

 

  1. شرح‏نهج..(المجلسی) ج 2 صفحة 361 ..السادسة:  درمصیبت وسعادت شکر گداری : نزول أنفسهم منهم فی البلاء کنزولها فی الرخاء، . یعنى از مصیبتى که به او مى رسد ناامید نمى شود و به سعادتى که به او مى رسد مشغول نیست، بلکه جایگاه او در هر دو صورت شکرگزارى است. و «الذی» صفت مصدر حذف شده است و ضمیر اشاره به آن نیز حذف می شود. و ممکن است مراد از «الذی» «الذین » باشد، پس اسم حذف شده است، چنانکه در فرموده باری تعالی: ««کَالَّذِی خاضُوا.». و مقصود تشبیه آنهاست هنگامى که جانشان در مصیبت نازل شد به کسانى که در رفاه از آنها نازل شد و معناى آن نیز همین است.أی لا تقنط من بلاء ینزل بها و لا تبطر برخاء یصیبها، بل مقامها فی الحالین مقام الشکر. و «الّذی» صفة مصدر محذوف و الضمیر العائد إلیه محذوف أیضا، و التقدیر: نزلت کالنزول الّذی نزلته فی الرخاء. و یحتمل أن یکون المراد ب «الّذی» «الّذین» فحذف النون کما فی قوله-  تعالى- : «کَالَّذِی خاضُوا. و یکون المقصود تشبیههم حال نزول أنفسهم منهم فی البلاء بالّذی نزلت أنفسهم منهم فی الرخاء، و المعنى واحد.

 

  1. شرح‏نهج..(السیدعباس) ج 3 صفحة 357 -  نیک و بد، مساوی با نعمت و بلا است، (نزّلت أنفسهم منهم فی البلاء کالتی نزلت فی الرخاء) برای آنان، نعمت و مصیبت، نیک و بد، مساوی با نعمت و بلا است، پس به مصیبت ها و بلاها نیز رضایت می دهند، همان گونه که در روزگار فراوانی و رفاه راضی می شوند. زیرا می داند که همه از جانب خدا هستند و بلا ثواب دارد و ثواب دارد و باید تمام شود و تمام شود پس بلاها برایشان آسان می شود و بلاها آسان می شود. تساوت عندهم المنحة و المحنة، السراء و الضراء النعمة و البلاء فأنفسهم راضیة فی المصائب و البلایا کرضاها فی أیام السعة و الرخاء.. لأنها تعلم أنها کلها من عند اللَّه و إن البلاء علیه أجر و ثواب و لا بد من زواله و انقضائه فتهون علیهم المصائب و تسهل الویلات...

 

  1. شرح‏نهج..(ابن‏میثم) ج 3 صفحة 415  - عدم ناامیدی وعدم طغیان : نامید نشود در بلاء که برش نازل شده و طقیان نکند سعادتی که نصیب گردیده بلکه در دو حالت مقام شکر گذاری را  برای خود محفوظ میدارند..  أى لا تقنط من بلاء ینزل بها و لا یبطر برخاء یصیبها بل مقامها فی الحالین مقام الشکر.

 

  1. (نزّلت أنفسهم منهم فی البلاء کالتی نزلت فی الرخاء) بلا و آسایش با یک معنی . با حدف موصول که مصدر جمله و وهمچنین  تقدیر این جمله نزلت مانند نزول واحتمال حدف ضمیر جمله عاید موصول و حذف نوان موصول هم در تقدیر جمله موصوله که در مثال «کَالَّذِینَ مِنْ» تشبیه آمده است معنی  مقصود بلا و آسایش برای متقی یک معنای واحد پیدا می کند.. و الّذى صفة مصدر محذوف، و الضمیر العاید إلیه محذوف أیضا، و التقدیر نزلت کالنزول الّذى نزلته فی الرخاء، و یحتمل أن یکون المراد بالّذى الّذین محذف النون کما فی قوله تعالى «کَالَّذِینَ مِنْ» و یکون المقصود تشبیههم حال نزول أنفسهم منهم فی البلاء بالّذین نزلت أنفسهم منهم فی الرخاء، و المعنى واحد.

 

  1. شرح‏نهج..(ابن‏أبی‏الحدید) ج 10 صفحة 141 . قوله نزلت أنفسهم منهم فی البلاء- کالذی نزلت فی الرخاء- . طبع پسند در دوحالت : یعنی در مصیبت با خود طبع پسند بوده اند - همان گونه که در رفاه و فضل با خود طبع پسند هستند – یعنی أنهم قد طابوا نفسا فی البلاء و الشدة-  کطیب أنفسهم بأحوالهم فی الرخاء و النعمة- و این به دلیل بی توجهی به سختی های دنیا و مصیبت های آن است – و ذلک لقلة مبالاتهم بشدائد الدنیا و مصائبها- وجمله ازنطر نحواعراب - و تقدیر الکلام من جهة الإعراب- طبع ونفوسشان در حالت مصیبت - مانند نزول در حال سعادت آمدم – نزلت أنفسهم منهم فی حال البلاء نزولا-  کالنزول الذی نزلته منهم فی حال الرخاء-پس مقام جمله مانند آن است که مضارع باشد زیرا صفت حذف شده است. فموضع کالذی نصب لأنه صفة مصدر محذوف-  
    1. مصدر - و ربط آن را حذف کرده است که به آن باز می گردد و در نزول آن حواس پرتی است. و الموصول قد حذف العائد إلیه و هو الهاء فی نزلته- همانطور که در شما می گویید به آن که می زنید ضربه می زنید یعنی به آن که می زنید می زنید . کقولک ضربت الذی ضربت أی ضربت الذی ضربته- .
    2. سپس حضرت علیه السلام فرمود: از شدت اشتیاقشان به بهشت ​​- و از شدت ترس از جهنم - تقریباً ارواحشان از بدنشان خارج می شود – ثم قال علیه السلام إنهم من شدة شوقهم إلى الجنة-  و من شدة خوفهم من النار- تکاد أرواحهم أن تفارق أجسادهم-
    3. اگر خدای متعال برایشان مهلت تعیین نمی کرد. که به آن پایان میابند -. سپس اشاره کرد که چون آفریدگار در نظرشان بزرگ شد – به هر چیزی که کمتر از او بود به حقارت می نگریستند –
    4. و به دلیل یقین و صراحت قوی خود مانند کسی شدند که بهشت ​​را در حال لذت بردن از آن دید - و مانند کسی که دید. جهنم در حالی که در آن عذاب می شد – و شکی نیست که هر که این دو مورد را ببیند - در راه راست است قدمی بزرگ از عبادت و بیم و امید - و این مقام بزرگی است - و مانند آن..
    5. لو لا أن الله تعالى ضرب لهم آجالا ینتهون إلیها- . ثم ذکر أن الخالق لما عظم فی أعینهم-  استصغروا کل شی‏ء دونه-  و صاروا لشدة یقینهم و مکاشفتهم-  کمن رأى الجنة فهو یتنعم فیها-  و کمن رأى النار و هو یعذب فیها-  و لا ریب أن من یشاهد هاتین الحالتین-  یکون على قدم عظیمة من العبادة و الخوف و الرجاء-  و هذا مقام جلیل-  و مثله

 

    1. حدائق‏الحقائق ج 2 صفحة 132 - نزلت أنفسهم منهم فی البلاء: کالذی نزلت فی الرخاء: بلا و رخا هردو نعمت . باب شهوات حیوانی را شکسته و به خود نیکو شده اند و روح و جان خود را بر رضای خدا نهاده اند و در راه او زندانی کرده اند . .لأنهم کسروا سورة الشهوة البهیمیة، و طیبوا عن أنفسهم نفسا، و وقفوا أشباحهم و أرواحهم على مرضاة اللّه،
    2. پس هیچ آرزویی برای آنچه در آن است برای جان خود ندارند. و حبسوها فی سبیله، فلا مطمح لهم إلى ما فیه نصیب أنفسهم،
    3. بیشترین عنایت آنان صرف دستیابی به آنچه برای آن آفریده شده اند، از تدارک روزی قیامت است. بل جلّ عنایتهم مصروفة إلى تحصیل ما خلقوا لأجله، من اعداد زاد المعاد،  
    4. وحضور همه چهره ها برای عبادت پروردگار بندگان و روی آوردنشان به اجساد، مسیر راه . و الاقبال بکل الوجوه على عبادة رب العباد، و التفاتهم إلى الأبدان یکون طریق.
    5. مانند روی آوردن صحراگرد برای زیارت راستین به چرای گوسفندان، و می دانند آنچه از زحمت در راه به آنها رسیده است، التبع کالتفات سالک البادیة للحج الحقیقی إلى رعی الحمل، و علموا أن ما أصابهم من الکدّ فی الطریق
    6. هر چند بزرگ باشد، جز آن چیزی نیست که از ملاقات معشوق و به دست آوردن آن به آن می رسند. مطلوب، برای آنها مصیبت مانند نعمت و بدبختی مانند نعمت است و إن کان عظیما فانه کلا شی‏ء فی جنب ما یصلون به الیه من لقاء المحبوب و نیل المطلوب فالمحن عندهم کالمنح و البلیة کالنعم.

 

  1. توضیح‏نهج‏البلاغة ج 3 صفحة 233 - (نزّلت انفسهم منهم فى البلاء کالّتى نزّلت فى الرّخاء) بلاء و رخاء برایشان مساوی است . یعنی روحشان در مصیبت و رفاه مساوی است، نه این که در مصیبت بنوشند ، و درفراخی مثل کسانی که برای خود متانت ندارند..اى نفوسهم فى البلاء و الرّخاء على حدّ سواء، لا انهم یجرعون عند البلاء، شان الذین لا رزانة لأنفسهم

 

  1. تنبیه‏الغافلین ج 2  صفحة 21 - (نزلت انفسهم منهم فى البلاء) اصل قرب به درگاه الهی بلیّه مثل نعیم.است فرود آید نفس‏هاى ایشان از ایشان در گرفتارى (کالّذى نزلت فى الرّخاء) فرود آمدن آن نفس‏ها در فراخى و آسانى زیرا که ایشان شکسته‏اند صورت شهوت بهیمه را در جمیع اوقات و بداشته‏اند اشباح خود را در مقام رضاى قاضى الحاجات و حبس کرده‏اند نفس‏هاى سرکش را در راه او مطمحى نیست ایشان را غیر از قرب به بارگاه او، و اوقات خجسته غایات خود را صرف مى‏نمایند به تحصیل چیزى که مخلوق شده‏اند براى آن و به جمیع الوجوه روى آورده‏اند به فرمان حضرت یزدان و به یقین دانسته‏اند که آنچه به ایشان مى‏رسد از مشقّت و محنت هر چند عظیم است امّا حقیر است در جنب قرب ملک کریم. پس محن نزد ایشان منح است و بلیّه مثل نعیم.

 

  1. نزلت أنفسهم منهم فی البلاء: کالذی نزلت فی الرخاء: آسانی همچو گرفتاری است برای متقین , بر آنها و بدارند گوشهاى خود را بر علم فائده‏مند براى خود فرود آید علیهم و وقفوا اسماعهم على العلم النّافع لهم نزلت انفسهم منهم ..... نفسهاى ایشان از ایشان ..... فى البلاء کالّذى نزلت فى الرّخاء  در گرفتارى همچو فرود آمدن آن نفسها در آسانى و فراخى اگر نبودى اجلى که سرنوشت کرد خدا براى آنها  نوشته : لو لا الاجل الّذى کتب اللَّه لهم .....

 

  1. «نزلت أنفسهم منهم فی البلاء کالتی» کالتی آمده  در کتاب (المصریه) این گونه است و صحیح است: (همانطور که هست) مانند (ابن ابی الحدید، ابن میثم و الخویی) و حتی در الراوندی و الکدری به روایت ال. -روایت مجلسی از ایشان، و لذا در بسیاری از سندهای او (التحف) و (الصفات) و کتاب سلیم و خواسته های ابن طلحه و به طور کلی در رویکرد شکی نیست..هکذا فی (المصریة) و الصواب: (کالذی) آمده  کما فی (ابن أبی الحدید و ابن میثم و الخوئی) بل و فی الراوندی و الکیدری على نقل المجلسی عنهما و کذا فی کثیر من أسانیده (التحف) و (الصفات) و کتاب سلیم و مطالب ابن طلحة و بالجملة لا ریب ان فی النهج‏

 

  1. بهج‏الصباغةفی‏شرح‏نهج‏البلاغة، ج 12 ، صفحة 424  نزلت أنفسهم منهم فی البلاء: کالذی نزلت فی الرخاء: سنت ولى او صبر بر مصیبت..  در جمله «نزلت فی الرخاء» وی با بیان اوصاف شیعیان از حضرت رضا علیه السلام، گفت: مؤمن مؤمن نیست مگر اینکه سه خصلت داشته باشد: سنّتی از پروردگارش، سنّتی از پیامبرش و سنّتی. از ولى او ـ تا آنکه فرمود: ـ اما در سنت ولى او صبر بر مصیبت و مصیبت است، حق تعالى مى فرماید:. و آنان که در مصیبت و مصیبت شکیبا هستند»...روى صفات الشیعة عن الرضا علیه السّلام قال لا یکون المؤمن مؤمنا حتى یکون فیه ثلاث خصال: سنّة من ربّه و سنّة من نبیّه، و سنّة من ولیّه-  إلى أن قال:-  و أما السنّة من ولیّه فالصبر على البأساء و الضراء یقول تعالى:... وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ...«»
  2. «نُزِّلَتْ‏ انْفُسُهُمْ‏ مِنْهُمْ‏ فِى‏ الْبَلاءِ کَالَّتى نُزِّلَتْ فِى الرَّخاءِ»؛ پرهیزکاران کسانى هستند که در حال رخا و آسایش و آرامش همان گونه هستند که در حال بلا و سختى و گرفتارى هستند.
  3. نزلت أنفسهم منهم فی البلاء: کالذی نزلت فی الرخاء: اخلاق متعادل در جامعه متعادل مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (احترام حقوق و تحقیر دنیا (بیست گفتار))، ج‏23، ص: 743 حدیثى است از رسول اکرم که فرمود: اسْتَووا تَسْتَوِ قُلُوبُکُمْ  معتدل و همسطح باشید و در میان شما ناهمواریها و تبعیضها وجود نداشته باشد، تا دلهاى شما به هم نزدیک بشود و در یک سطح قرار بگیرد؛ یعنى اگر در کارها و موهبتها و نعمتهاى خدا بین شما شکاف و فاصله افتاد، بین دلهاى شما هم قهراً فاصله مى‏افتد، آن‏وقت دیگر نمى‏توانید همدل و همفکر باشید و در یک صف قرار بگیرید، قهراً در دو صف مختلف قرار خواهید گرفت.

 

  1. قرآن کریم مى‏فرماید:.وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً[1].همه با هم به ریسمان الهى بچسبید و متفرق و متشتت نشوید. آن وقت را به یاد بیاورید که با هم دشمن بودید، نسبت به هم کینه و عداوت و حسادت داشتید، خداوند به وسیله اسلام دلهاى شما را به هم مهربان کرد، صبح کردید در حالى که همه با یکدیگر برادر بودید.این آیه، همان طورى که مضمونش معلوم است، در موضوع اتحادى است که دین اسلام به مردم داد. نتیجه در جامعه به خاصه شخص متقی اخلاق متعادل فی البلاء: کالذی نزلت فی الرخاء را یرای خود کسب نماید ...

 

  1. نزلت أنفسهم منهم فی البلاء: کالذی نزلت فی الرخاء: معیار حق حالتى میانه و رضایت عامه مردم : حدیث‏ الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‏2، ص: 723 امام على «علیه السلام »- از عهدنامه اشترى: .. داد خدا و داد مردم را از خود و از خواص خاندان و از هر کس از رعیتت که هواخواه او هستى بده، که اگر چنین نکنى ستم کرده‏اى .. و باید که محبوبترین چیزها در نظر تو آن باشد که در معیار حق حالتى میانه داشته باشد، و از نظر عدالت همگان را شامل شود، و خرسندى رعیت را بیشتر فراهم آورد، چه خشم عامه مردم خرسندى خواص را بى‏اثر مى‏سازد، ولى خشم خاصان با وجود خرسندى عامه مردم قابل اغماض است. در ضمن، هیچ یک از افراد رعیت براى والى در هنگام راحتى پرخرجتر، و در هنگام بلا و ناراحتى کم فایده‏تر، و از داد دهى بیزارتر، و در خواهش سمجتر، و هنگام بخشش کم‏سپاستر، و هنگام جلوگیرى از بخشش عذر ناپذیرتر، و در ناراحتیهاى روزگار ناشکیباتر از خواص نیست، این است که ستون دین و مایه اجتماع مسلمانان و فراهم آورنده وسایل براى رو به رو شدن با دشمنان، همان عامه امتند، پس باید که میل تو به جانب ایشان باشد و رضاى آنان را به چنگ آورى.الامام علی ««علیه السلام »»- من العهد: أنصف اللَّه و أنصف الناس من نفسک و من خاصّة أهلک و من لک فیه هوى من رعیّتک، فإنّک إلّا تفعل تظلم! .. و لیکن أحبّ الامور الیک أوسطها فی الحقّ و أعمّها فی العدل، و أجمعها لرضا الرعیّة، فإنّ سخط العامّة یجحف برضا الخاصّة، و إنّ سخط الخاصّة یغتفر مع رضا العامّة. و لیس أحد من الرعیّة أثقل على الوالی مئونة فی الرّخاء، و أقلّ معونة له فی البلاء، و أکره للإنصاف، و أسأل بالإلحاف، و أقلّ شکرا عند الإعطاء، و أبطأ عذرا عند المنع، و أضعف صبرا عند ملمّات الدّهر، من أهل الخاصّة. و إنّما عمود الدین و جماع المسلمین و العدّة للأعداء، العامّة من الامّة؛ فلیکن صغوک لهم، و میلک معهم‏.
  2. نزلت أنفسهم منهم فی البلاء: کالذی نزلت فی الرخاء:  سختی و شادی به خاطر سعه صدر و دریا شدنش، سختی و شادی برای او فرقی ندارد. قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (ع): نُزِّلَتْ‏ أَنْفُسُهُمْ‏ مِنْهُمْ‏ فِی‏ الْبَلاءِ کَالَّتِی‏ نُزِّلَتْ‏ فِی‏ الرَّخَاءِ نهج‏البلاغه، خطبه 193.
  3. نزلت أنفسهم منهم فی البلاء: کالذی نزلت فی الرخاء: مصداق شکر در بلاء آقا جانم امبرالمومنین علی علیه السلام از حضرت سؤل فرمودند: یا رسول اللَّه .در روز احد گروهى به شهادت رسیدند و من در آن روز به این فیض نرسیدم و سخت ناراحت بودم. شما در آن روز بمن فرمودید اى على تو را مژده مى‏دهم که تو هم بعد از این به شهادت خواهى رسید و این موضوع حتما پیش خواهد آمد، شما در آن روز چگونه صبر خواهید کرد، گفتم: یا رسول اللَّه این جا از جاهاى صبر و شکیبائى نیست، باید در این گونه جاها و از این گونه موقعیت‏ها خوشحال شد و سپاسگزارى کرد. لَیْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَکِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَی وَ الشُّکْرِ نهج البلاغه، خطبه 156
  4. نزلت أنفسهم منهم فی البلاء: کالذی نزلت فی الرخاء: مقام رضا بتقدیر الهى ؛ اختیارمصباح‏السالکین  صفحة 380 - یعنى حالشان در بلاء و گرفتارى مقام رضا بتقدیر الهى خوشنود و راضى همچنانست که در آسایش و شادى، در مقام صبر و شکیبا تسلیم قضا، در مقام رخاء و رفاه شکر و سپاسگزارى، در مقام بلا مأیوس از فضل خداوند نبوده و امیدوار فرج و گشایش، در مقام رفاه مصون از مرح و فرح.   نزّلت أنفسهم منهم فى البلاء کالّتى نزّلت فى الرّخاء. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
 

 

  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی