متقین 8- میانهروى در همه چیز 2 کنار زدن لباس و برهنه از توانایی وقدرت - انتخاب راهى (معتدل) - اما حدّ اعتدال میان جهر و اخفتات
چهارشنبه, ۲۸ تیر ۱۴۰۲، ۱۱:۵۲ ق.ظ
- بسم الله الرحمن الرحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- امیر المومنین – متقین 8- - میانهروى در همه چیز 2. ملبسهم الاقتصاد پوشش آنان (پرهیزکاران) میانهروى است.***
- شرح: «مَلْبَس» مصدر میمى از ماده لباس به معنى پوشش است. لباس در مواردى در معنى حقیقى و در مواردى در معانى مجازى استعمال مىشود. در اینجا یک مورد از معنى حقیقى و سه مورد از معانى مجازى آن را از قرآن ذکر مىکنیم: (ملبسهم الاقتصاد).
- کنار زدن لباس و برهنه از توانایی وقدرت - سوره اسراء، آیه 29. - وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً. محسور از ماده حَسْر (بر وزن قصر) در اصل معنى کنار زدن لباس و برهنه ساختن قسمت زیر آن است. به همین جهت حاسر به جنگجویى مىگویند که زره در تن و کلاهخود بر سر نداشته باشد، به حیواناتى که بر اثر کثرت راه رفتن خسته و وامانده مىشوند،
- کلمه (حَسیرُ حاسر) اطلاق شده است، گویى تمام گوشت تن آنها با قدرت و نیرویشان کنار مىرود و برهنه مىشوند و بعداً این مفهوم توسعه یافته به هر شخص خسته و وامانده که از رسیدن به مقصد عاجز است (محسور یا حسیر و حاسر) گفته مىشود حسرت به معنى غم و اندوه نیز از همین ماده گرفته شده، چرا که این حالت به انسان معمولًا در مواقعى دست مىدهد که نیروى جبران مشکلات و شکستها را از دست داده گویى از توانایى و قدرت برهنه شده است.
- در مسئله انفاق و بخشش اگر از حد بگذرد طبیعى است که انسان از ادامه کار و فعالیت و سامان دادن به زندگى خود وامانده و برهنه از نیروها و سرشار از غم مىگردد و طبعاً ارتباط و پیوند او با مردم نیز قطع خواهد شد. (تفسیر نمونه، جلد 12، صفحه 91).
- میانهروى در این آیه منافات با ایثار که در سوره هود و آیات دیگرى مورد ستایش قرار گرفته ندارد. زیرا دقت در شأن نزول آیات و قوانین دیگر نشان مىدهد، رعایت اعتدال حکم عامى است که تضادى با ایثار که حکم خاص مربوط به موارد معینى است، ندارد. [تفسیر اعتدال]
- انتخاب راهى (معتدل) - سائلى از امام صادق (علیه السلام) تفسیر اعتدال را پرسید، حضرت عملى انجام دادند که پاسخى عینى به سؤال سائل بود، ایشان مشتى خاک برداشته و مشت را باز نکردند و فرمودند: «این بخل است» و مرتبه دیگر مشتى برداشته و مشت را به طرف زمین بازکرده به طورى که تمام خاکها ریخت، فرمودند: «این مقابل بخل و حد افراط است» و بعد مشتى برداشته و لابلاى انگشتان را بازکرده به طورى که مقدارى خاک از لابلاى انگشتان حضرت ریخت و مقدارى ماند،
- فرمودند: «این اعتدال است».3. «لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا» : «نمازت را زیاد بلند یا آهسته مخوان و در میان این دو راهى (معتدل) انتخاب کن»
- این دستور به پیامبر (صلى الله علیه وآله) داده شد، زیرا مشرکان در مکه در رابطه با نماز ایشان مىگفتند: او نمازش را بلند مىخواند و موجب ناراحتى ما مىشود، این چه عبادت و چه برنامهاى است؟!
- اما حدّ اعتدال میان جهر و اخفتات در این آیه از روایت امام صادق (علیه السلام) در تفسیر على بن ابراهیم، ذیل این آیه فهمیده مىشود، حضرت فرمودند:«الْجَهرُ بِها رَفْعُ الصَوتَ والتَّخافُتُ بها ما لَمْ تَسْمَع نَفْسُکَ واقْرَأ بَیْنَ ذلک»: «جهر این است که زیاد صدا را بلند کنى و اخفات آن است که حتى خود نشنوى، هیچ یک از این دو را انجام نده، بلکه حد وسط میان آن دو را انتخاب کن».
- نکتهاى که جا دارد تذکر داده شود این است که: از آیه استفاده مىشود که: اولًا عبادات خود را چنان انجام ندهید که بهانه به دست دشمنان افتاده و آنها را به استهزاء و مسخره بگیرند. چه بهتر که همراه با شکوه و ادب اسلامى و ابهت و عظمت انجام بگیرد
- و این که بعضىها صداى بلندگوهاى مجالس دینى را بلند مىکنند و باعث ناراحتى و ایذاء مردم مىشوند بدانند که این صداى اسلام نیست، بلکه صدایى است که موجب پراکندگى مردم از اسلام و در نتیجه ضربه به تبلیغات دینى و مذهبى است.ثانیاً باید اعمال ما در تمام امور اعم از اجتماعى و سیاسى و اقتصادى و غیره، خالى از افراط کاریها و تندروىها و تفریط کارىها و مسامحه و سهلانگارى باشد،
- لازم به تذکر است که طبق روایت متعددى از امام باقر و امام صادق علیهمالسلام که در تفسیر نورالثقلین (جلد 3، صفحه 233) آمده و طبق شأن نزولى که از ابن عباس رسیده، این آیه مربوط به افراط و تفریط در بلند خواندن و آهسته خواندن است نه نمازهاى اخفاتیه (نمازهایى که در شبانه روز آهسته باید خواند مثل ظهر و عصر) و نه نمازهاى جهریه (نمازهائى که در شبانه روز بلند باید خواند مثل صبح و مغرب و عشا) این حکم دیگى است که فقهاى بزرگوار ما مدرک آن را در کتاب الصلوة آوردهاند.
- اصل اساسى وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا یعنى جستجوگرى طریق اعتدال و طى آن طریق است.در این سه آیه فوق، قرآن دست روى موردى گذارده است که: از مصادیق «ملبسهم الاقتصاد» به معنى دوم (معنى اعم) است و آیه چهارمى که ذکر مىکنیم جامع تمام موارد مذکور است.
- 4.امت میانه و امت نمونه - «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً»: «همان طور (که قبله شما یک قبله میانه است) خود شما را نیز امّت میانهاى- که از هر نظر در حد اعتدال در میان افراط و تفریط مىباشد- قرار دادیم تا امت نمونهاى در برابر مردم باشید و پیامبر (صلى الله علیه وآله) هم فرد نمونهاى در برابر شما باشد».
- قبله مسلمانان میانه است - اما وجه این که قبله مسلمانان میانه است این است که: در آن زمان مسیحیان تقریباً به سمت مشرق مىایستادند (زیرا بیشتر ملل مسیحى در کشورهاى غربى مىزیستند) و براى ایستادن به سوى بیتالمقدس ناچار بودند به سمت مشرق بایستند و به این ترتیب جهت مشرق به طور کلى قبله آنان محسوب مىشد، ولى یهود که بیشتر در شامات و بابل و مانند آن به سر مىبردند و به طرف بیتالمقدس که براى آنان تقریباً در سمت غرب بود، مىایستادند و بدین ترتیب نقطه غرب قبله آنان بود، اما کعبه نسبت به مسلمانان آن روز که ساکن مدینه بودند، سمت جنوب بود که میان مشرق و مغرب بود و از این جهت میانه محسوب مىشد، در حقیقت قرآن با معرفى کردن قبله مسلمانان مىخواهد رابطهاى بین برنامههاى اسلامى بیان کند که: برنامههاى میانه و متعادل هستند و در نتیجه مسلمانان امتى میانه و حد وسط هستند.
- اعتدال اصلى است که بر تمام تعلیمات اسلامى حاکم است، اعتدال در عقیده (یعنى نه غلو و نه شرک، نه جبر و نه تفویض، نه تشبیه و نه تعطیل «1» هیچ کدام در عقئد اسلامى راه ندارد اعتدال در برنامههاى اجتماعى، نه تنها توجه به جهان، مادّه (همچون یهود) و نه تنها توجه به مسائل روحى و رهبانیّت و کنارهگیرى از اجتماع (به سان نصارى) اعتدال در شیوههاى اخلاقى ، اعتدال در عبادت، اعتدال در اقتصاد که نه به طرف سرمایهدارى که انباشته شدن ثروت را به هر اندازه تجویز مىکند و محدودیتى براى بخش خوصى قائل نیست،
- به طورى که نوشته بودند بعضى سرمایهدارىهاى بلوک غرب در هواپیماى اختصاصى خود استخر شنا دارند و نه مارکسیسم که به کلى از انباشته شدن ثروت و فعالیتهاى بخش خصوصى جلوگیرى مىکند- اولى داراى اقتصادى لجام گسیخته و دومى داراى اقتصادى زنجیر کرده است و باید گفت سرمایهدارى و کمونیسم عکسالعمل یکدیگرند و هر یک فرزند نامشروع دیگرى در بقاء خود هستند-
- اسلام هر دو را زیر سؤال برده و حد میانه را در پیش گرفته است، هم بیتالمال و انفال و اموال حکومت دارد و هم جمع ثورت را براى افراد به طور متعارف و مشروع تجویز کرده است
(البته الان کمونیستها از نیمه راه برگشتهاند شوروى خیلى وقت است برگشته و چین هم دنباله روى آن شده و دروازههاى خود را به روى بازارهاى آزاد جهان باز کرده و اجازه سرمایهگذارى به هر کشورى را در چین داده است).
- (1) طرف افراط مسئله را غلو گویند - . غلو این است که براى بزرگ جلوه دادن وجودى چیزهایى به او نسبت دهند که مبرّاى از آن است مثلًا درباره خداوند غلو کنند و بگویند خدا داراى صفاتى است که اصلًا قابل درک براى ما نیست و یا به على علیهالسّلام نسبت خدایى داده و درباره ایشان غلو کنند، چنان که کردند، این طرف افراط مسئله و اما طرف تفریط مسئله این است که مقام ربوبى را به حدى پائین آورند که شریک و همسطح با مخلوقات خود شود.
- جبر به طور کلى سلب اختیار از انسان - جبر آن است که به طور کلى سلب اختیار از انسانها کنند، چنان که به اشاعره نسبت مىدهند و یا در مقابل تفریط کرده و بگویند انسان مختار است به طورى که هیچ دخالتى خداوند در اعمال او ندارد، کما این که مُفَوِّضه گفتهاند و یا مثل یهود بگویند خداوند جهان را در 6 روز آفرید و به گوشهاى رفت و دیگر دخالتى در این جهان نمىکند.
- فرغه مجسمه گویند خدا جسم است- تشبیه آن است که صفات خالق را به مخلوق تشبیه کنیم و از همین جا فرقه مجسمه بنیان نهاده شد که قائلاند خداوند جسم است و یا عدهاى تفریط کرده و مىگویند صفات خداوندى قابل ادراک نیست و قائل به تعطیل عقل براى درک صفاتاند که این نوعى غلو درباره خداوند است.
- (2) عدالت اخلاقى . صفات حسنهاى را که اسلام به آن امر فرموده در علم اخلاقى حد وسط مىدانند و آ نرا عدالت اخلاقى نامیدند مثلًا شجاعت حد وسط براى تَهَوُّر (بىپروایى) و جبن (ترس) است.
- اسلام اعتدال در همه امور - و بالاخره اسلام در تمام امورش اعتدال را پیشه کرده و به این ترتیب یک مسلمان واقعى نمىتواند انسان یک بعدى باشد و تنها نظر به جهت ماده یا به جهت معنا و یا تنها نظر به جنبههاى فردى و یا اجتماعى نمىکند، بلکه انسانى است همه جانبه، متفکر، باایمان، دادگر، مجاهد، مبارز و در عین حال اهل معنویت و بندگى خدا و اهل زندگى و فعالیت و معاشرت.
- اسلام حد وسط بین تمام - پس از این که اسلام حد وسط بین تمام افراط و تفریطها شد و نمونه گردید، و از طرفى افراد نمونه براى گواهى و شهادت انتخاب مىشوند، مسلمانان مىتوانند گواه و شاهدى بر اهل عالم باشند،
- همچنان که پیامبر (صلى الله علیه وآله) در میان مسلمانان فرد نمونه است، مسلمانان عملًا گواهى مىدهند که یک انسان مىتواند هم مرد دین و هم مرد دنیا و در عین اجتماعى بودن جنبههاى روحانى و معنوى خود را حفظ کند و هر دو را مکمّل یکدیگر قرار دهد، گواهى مىدهند که دین و علم و دنیا و آخرت و ماده و معنا همه در حدود صحیح با هم سازگاراند و در میان آنها تضادّى نیست.
- هم مرد دین و هم مرد دنیا و در خاتمه از باب ختامُه مِسْکٌ اشاره به سخن على (علیه السلام) در نهجالبلاغه کنم، در این خطبه دارد که دو برادر به نامهاى علاء بن زیاد حارثى و عاصم بن زیاد حارثى در بصره بودند هر دو از اصحاب على (علیه السلام) که یکى به راه افراط و دیگرى به راه تفریط سیر کرده بود
- راه متعادل - و حضرت آنها را به راه متعادل رهنمون ساختند. حضرت وقتى به بصره وارد شدند چون علاء مریض بود به دیدن او رفته
- فراخی این خانه و خانه آخرات هم - و وقتى وسعت خانه او را دیدند، فرمودند: «این خانه وسیع را در دنیا چه مىکنى، در حالى که تو به فراخى و وسعت آن در آخرت بیشتر نیازمندى؟! ولى مىتوانى اگر بخواهى با فراخى این خانه، خانه آخرت خود را هم وسیع گردانى، از میهمان در این خانه پذیرایى نما و با خویشان پیوسته باش و حقوق شرعیه- اعم از خمس و زکات و صدقات و سایر حقوق واجبه و مستحبه- را از آن بده»
- از دنیا دورى گزیده، - سپس علاء از دست برادرش عاصم شکایت کرد که او چون رهبانان کلیمى پوشیده و از دنیا دورى گزیده،
- به زن و فرزندت رحم نمىکنى؟!- حضرت با او دیدار کرده و به او فرموده: «یا عدى نفسه»: «اى دشمنک نَفْس خود» شیطان تو را به این راه انداخته، آیا فکر مىکنى خداوند پاکیزهها را حلال کرده و کراهت دارد که تو از آنها بهرهمند گردى، آیا به زن و فرزندت رحم نمىکنى؟!»
- جانم فداى تو اى مولى که راهنماى این دو برادر به طریق حق و معتدلى و راهگشاى خطمشى ما در تمام مسائل فردى و اجتماعى.
- نادان تندرو و یا کندرو - پس از این توضیحات درباره این فراز از خطبه، کوتاه سخن این که اگر عاقلى لازم است راه میانه و حد وسط را طى کنى و الا مصداق کلام مولا، خواهى بود: «لا یُرى الجاهل الّا مُفرِطاً او مُفَرَّطا»: «دیده نمىشود نادان مگر آن که تندرو و یا کندرو است».
- حد وسط و ملاک ارزش شده - مرحوم خویى در فراز قبلى یعنى (ملبسهم الاقتصاد) هم فرموده (وفى الاسناد توسّع) به خلاف ابن ابى الحدید که قائل به مجازیت نشده و به نظر مىرسد حق با مرحوم خویى باشد، زیرا اقتصاد همچنان که در عبارت مرحوم خویى است عبارت است از (التوسّط بین الافراط والتفریط) یعنى اقتصاد میان و حد وسط بین افراط و تفریط است. بنابراین لباس پوشیدن آنها منطبق بر حد وسط و اقتصاد است. اگر افراط و تفریط حدى و مصادیقى منطبق بر خود داشته باشند حد وسط و اقتصاد هم داراى مصادیقى است که لباس پوشیدن پرهیزکاران باشد. پس در این فراز مجاز به کار برده شده، یعنى گویا لباس پوشیدن پرهیزکاران خود حد وسط و ملاک ارزش شده نه این که منطبق بر حد وسط باشد.
- مرحوم الهى در ذیل این فراز «ملبسهم الاقتصاد» چنین مىسراید:
هم آنان در لباس اقتصادند بهر کارى قرین عدل و دادند
نه چون طاووس زینت کرده تن را نه چون گل چاکداده پیرهن را
زسرد و گرم عالم بىتظاهر بدن را پوش وجان راباتفاخر
- لباس دانش و تقوا به جان پوش نهبرتن جامه برطبع زنانپوش
زن از آرایشتن گشت خرسند به زیبایى جان مرد خردمند
نئى شاهد برعنایى مپرداز چوگل صد چاک گردان جامه ناز
- به تقوا هرکه جان خود بیاراست بهملک جاودانش روى زیباست
بهر کار از ره پرهیزکارى نگهدار اعتدال از هوشیارى
چوآن پاکان همه تقواخصالند به هر رفتار زیبا ز اعتدالند
- اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج1، ص: 131
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۲/۰۴/۲۸