قرآن : جلسه چهاردهم تفسیرسوره یس حضرت استاد : بحث درقضیه انتاکیه که پیامبران الهی رفتند آنجا وهرچه گفتند پذیرفته نشد، درمقابل حرف های حسابی آنها حرف های ناحسابی می زدند،
دوشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۱، ۰۶:۴۳ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- جلسه چهاردهم تفسیرسوره یس:حضرت استاد آیت الله مظاهری14/10/1389سه شنبه 29محرم.
- قیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ یا لَیْتَ قَوْمی یَعْلَمُونَ (26)
- بِما غَفَرَ لی رَبِّی وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُکْرَمینَ (27)
- وَ ما أَنْزَلْنا عَلى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما کُنَّا مُنْزِلینَ (28)
- إِنْ کانَتْ إِلاَّ صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ (29)
- بحث درقضیه انتاکیه که پیامبران الهی رفتند آنجا وهرچه گفتند پذیرفته نشد، درمقابل حرف های حسابی آنها حرف های ناحسابی می زدند،
- علاوه برحرف های ناحسابی کارهای زشت ناحسابی کردند تا اینکه یک نفریک نفرازنظرخدا با شخصیت وازنظرمردم عادی بی سواد درروایت آمده بنام حبیب نجاریک آدم معمولی اما حرف شنوومحروم،
- آن دفعه اولی که پیامبرها را دید ایمان نفوذ دردلش کرد، این درمیان مردم که داشتند مسخره می کردند ، زیربارنمی رفتند، یک منبر برایشان رفت، گفت ای مردم اینها پیامبرند، دلیلشان هم برای شما معجزه آوردند، دلیلشان هم کورمادرزاد شفادادند، درد های ناعلاج راشفامی دهند،
- ازشماهم هیچی چیزی نمی خواهند، یک کسی هم خیال نکند که نه برای پول ونه برای ریاست کارمی کنند،هیچ چیزنمی خواهند، ازآنطرف هم یک فکر بکنید آخرمعادی هم است ،
- اینها خدا را قبول نداشتند چه به رسد به معاد، یک نکته دقیق دارد، که قرآن در سوره قیامت این نکته دقیق رامی فرماید،
- وآن نکته این است که اگرانسان احتمال بدهد معاد هم است همان احتمال او را کنترل می کند، انهم مبعوثون یوم العظیم36.چرا این کار ها می کنید ؟ آیا احتمال نمی دهید که معادی درکارباشد؟
- این پیرمرد بی سواد و بی مال وجاه وقرآن یک نکته دقیق دارد وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدینَةِ رَجُلٌ یَسْعى قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلینَ یک کسی که درمیان مردم وجاهتی نداشت، اما دل روشن بود، پول وجاه هم نداشت، یک خانه محقری در اطراف شهرکه معمولاپا برهنه ها دارند، اما روشن ضمیر، وبلاخره یک منبربرای اینها رفت،
- این جمله که می گوید، آیا گمان ندارید که معادی است، همان که گمان واحتمال بدهید که معادی باشد، دیگراین مسخره بازی ها را می گذارید کنار، همان که گمان واحتمال بدهید که معادی است،
- عقل شما می گوید، زیر با ر پیامبرها واین معجزه هاشان بروید، این منبر تمام شد، بجای جواب ریختند روی سراین پیرمردپایمالش کردند کشتندش، قرآن نمی فرماید کشتندش،
- قرآن می فرماید قیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ واردبهشت شد، یعنی هنوزنمرده آنرا بردندش به بهشت، بهشت برزخی ، حالا این چه می گوید؟ قالَ یا لَیْتَ قَوْمی یَعْلَمُونَ ای کاش اینها می دانستند، ای کاش اینها می دیدنند، چه چیزرا؟
- بِما غَفَرَ لی رَبِّی وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُکْرَمینَ ، که خدا مرا آمرزید، وچه اکرامی به من کرد، ومن را بردم بهشت برزخی، ودعایشان می کرد، چون فوق العاده مهم است،
- قرآن اززبان این پیر مرد این را نقل می کند می فرماید: قیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ یا لَیْتَ قَوْمی یَعْلَمُونَ (26)بِما غَفَرَ لی رَبِّی وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُکْرَمینَ (27) این وضع او،
- آن هم وضع مردم، که بااین اوضاع مستوجب عذابند، خدانکند یک کسی یک قومی دست عنایت خدا برسرشان نباشد، بعد از آنکه زیربار پیامبرها با آن معجزه ها نرفتن،
- خداهم کاری بهشان نداشت، اما دیگرآمدند این پیرمرد مظلوم را با این منبری که برایشان رفت، بجای اینکه بگویند بارک الله آورا زجرکش کردند، وخفه اش کردند،
- قرآن می فرماید: دیگربعد ازآن خیلی دیگروضع آنهابدتر شد، قرآن می فرماید: ما این جورنیست که لشکر کشی بکنیم، گاهی خدا لشکرکشی هم می کند مثل زمان نمرود،
- حضرت ابراهیم هم کارکرد نشد، نمرود ونمرودیان بالاخره او را در آتش انداختند،
- بازهم باحال معجزه شد؟ نشد، تبعیدش کردند، حضرت ابراهیم که دست بردارنیست ، نشد، وبعد نمرود ابراهیم را خواستش وگفت: من باخدا چنگ دارم لشکر خدا بیاید،
- این جا قرآن می فرماید لشکر کشی شد، وحضرت ابراهیم تنها آمد درمقابل لشکر نمرود، آنها خیلی مجهز بودند، نمرود آمد جلوگفت پس لشکر خدا کو؟ گفت الآن می آید، ناگهان لشکر خدا آمد،
- مثلا یک میلیون ، دومیلیون پشه ، این پشه های کوری که به اش می گویند پشه کوری که راستی هم کوراست با یک وسایل دیگر حرکت می کند، یک میلیون ، دومیلیون پشه آمد ند
- اینها با همه باکوریشان این جوری بود که یک کدام ازاینها می رفت در دهان، می رفت درمغزنظامی مغز آورا می گذید، ازبالا می افتاد پائین ،
- یکی ازاین پشه ها برای نمرود رفت، می گویند نمرود فرار کرد رفت درقصرش ، یکی از آن پشه ها آمد در قصرش، اما خطاب شد این را نکش، زجر کشش بکن،
- گفتم خدا نکند غضب خدا بیاید، دیگه این جور می شود، این پشه رفت درمغز این اما او را نکشت زیر زیر می کرد، معلوم است خیلی ناراحت است
- بلاخره دکترها روانشناسان همه جمع شدند، گفتند که چکش بزنید به سرش این چکش ها را توی سر این می زدند، تا چکش ها می خورد از طرف خدا اینها ساکت می ماندند، تا این چکش ها نمی خورد زیرزیرشان شروع می شد، بلاخره نمرود راهم این جوری نابودش کردند،
- خدا گاهی لشکر کشی می کند بقول قرآن: وَ ما أَنْزَلْنا عَلى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما کُنَّا مُنْزِلینَ، گاهی لشکرکشی نمی کند یک کاردیگرمی کندعذاب های بی درمان می آید،
- وآنچه عذاب های بی درمان که الآن داریم ، عذاب های بی درمان فساد اخلاقی بی بند وباری ، کی می تواند دیگرباران بفرستد؟ همه کارمی کنند، اما دیگر نمی توانند باران بفرستند، رفیق بازی،
- همین الآن الحمدلله ما ازنظر ظاهرامنیت مان خوب است، ناامنی خیلی بد است انصافا: نعمتان مجهولتان الصحة والامان37،
- اما یک نا امنی بد تر از آن آمده وآن رفیق بازی درمیان دختر ها وپسرها، ناگهان مادرش می داند دخترش رفیق دارد،
- درآن چهار، پنچ تاجا که قرآن درآن جا می فرماید که ما لشکر نمی کشیم اما یک زلزله، یک رعد وبرق، یک زمین شوریدن،
- ما الحمدلله یک امنیت ظاهری امنیت باطنی داریم، حالا اگریک مترزمین دراین مسجد برود جلو برود عقب چه می شود، بعضی اوقات هم خدا نشان می دهد، که خدا می تواند زمین شوری بکند،
- زمین برود جلو دیگر یک آن همه نابود می شوند، آنها یک آن این پیر مرد را کشتند، خدا درآن واحد ، صیحه واحد، إِنْ کانَتْ إِلاَّ صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ، با یک بلای ناگهانی همه خاموش شدند،
- خدا یا چقدر این حرف ها خوب است، چقدرحرف های تنبه آوراست، اما اصل روح تنبه درجامعه مان کم است، مخصوصا درمیان جوانها، اگرخون گریه کنیم جا دارد،
- خدایا به حق این قرآن وعظمتش خدایا به حق این قرآن واهل البیت حال تنبه به همه ما مخصوصا جوانان مان عنایت بفرما
- دشمنان ما همه نابود بگرداند. والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاتة ، وعجل فی فرجه مولی ناصاحب الزمان .
- 36-أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ (4)
- لِیَوْمٍ عَظیمٍ (المطففین5)
- 37- نعمتان مجهولتان الصحة والامان،36گنج حکمت ص196.
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۱/۰۴/۲۰