قرآن :جلسه پانزدهم تفسیرسوره یس حضرت استاد : درغدیرخم فرمود ای مسلمانان بیائید درآن بیابان گرم دوسه روزهم آنجا بودنند همان جا فرمود ای مردم علی والی والله ، ولایت علی نباشد بیچاره می شوید، ا
دوشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۱، ۰۶:۴۷ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- جلسه پانزدهم تفسیرسوره یس:حضرت استاد آیت الله مظاهری15/10/1389 چهار شنبه 30محرم.
- یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (30)
- أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لا یَرْجِعُونَ (31)
- وَ إِنْ کُلٌّ لَمَّا جَمیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ (32)
- آیه آخردرباره قضیه انتاکیه یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ 5 و6 مرتبه درقرآن آمده پروردگار عالم تاسف می خورد که پیامبرهرچه فرستادیم مسخره کردند،
- درحالی که آنها حرف حساب می زدند، زیر بارحرف حسابی نرفتند اراذل واوباش وهوچی بازی یکی هم به این معنا که آنها را می کشتند
- نظیراین درپیامبران زیاد آمده ومن جمله پیامبرما آمده است،
- درغدیرخم فرمود ای مسلمانان بیائید وسط بیابان آمدند بارانداخت درآن بیابان گرم دوسه روزهم آنجا بودنند همان جا فرمود ای مردم علی والی والله ، ولایت علی نباشد بیچاره می شوید،
- ای مردم ازخودم نمی گویم ازطرف خداست که ولایت از آن خداست
- وبعد ازمن علی ابن ابیطالب ولی شماست شاید 23مورد دراین 23ساله فرمودند همه همه هم گفتند بخن بخن یاعلی حتی آن عمر
- ولی به آنجائی رسید که به کتک زنش به زورآوردندش مسجد بعدهم زنش آمد گفت چرا چنین کردید ابی بکر گفت این مردم کردند
- یکی ازآنها پا نشد ونگفت که ای مردم دوماه فبل این خلیفه بود چرا چنین کردید؟
- أَنَّهُ قَالَ ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَةَ 38 3نفزشان هم آن هم دورا دوربودند، درمجلس نمی آمدند،
- مرحوم کاشف القطاء جمعشان کرده 114نفرشدند از120هزارنفرجمع شان کردندهمه شان114نفرشدند همه شان گفتند ابی بکرهمه شان گفتند علی نه
- چه جور می شود بالاترین ظلم موضوعش ازپیامبربوده که حرف او را نشنیدند این مردم با رزائل اخلاقی وعقلشان می گفت علی .. ولی به سیاست بازی هوچی گری رسید تا آنجا که گفتند قرآن آری ، علی نه ،
- حتی آقا امیرالمومنین سلام الله علیه دیدند که ولایت رفت کنار برای اینکه ولایت درمیان مردم برقرار باشد، درسه چهار روز یک قرآن نوشتند، 16 تا قرآن درمیانشان بود که به ریاست امیرالمومنین نوشته بودند
- همین قرآنی که الآن در پیش ماست امیرالمومنین نوشته بودند، ، قرآن امیرالمومنین،قرآن ولایی بود یک تفسیرگویا مختصر قرآن امیرالمومنین این بود،
- برای خاطر اینکه امیرالمومنین بگوید حالا که من نیستم پس ولایت باشد، لذا قرآن را آورد درمسجد همه شان نماز جماعت می خوانند
- وابی بکر هم روی منبر بود، داد قرآن را داد به ابی بکر گفت حالا مرا نمی خواهید ! قران ولایت این جوری ،
- آقای عمر بلند شد قرآن را از دست ابی بکر گرفت داد به امیر المومنین! چه چیز گفت؟ گفت حسبنا کتاب الله قرآن است خودت هم نوشتی سرتا پاهم نه زره ای کم نه زیاد از نبی اکرم خوب دیگه ما ولایت می خواهیم چکار!
- گفتم23 هزارمرتبه پیامبراکرم گفته ازطرف خدا ولایت می خواهیم، یکی پا نشد بگوید بابا همیشه پیامبر می گفت ولایت می خواهیم دو ماه فبل هم گفت ولایت می خواهیم،
- حالا تو می گوئی ولایت نمی خواهیم
- تو کی ! توچی می گی ؟ برای چی؟ کی گفته؟ تو می گوئی ولایت نمی خواهم کی گفته؟
- یک نفر نگفت! حضرت زهراء وقتی که خطبه را خوانند: خطبه خیلی دردناک است اما خیلی کوبنده! همه گیر افتادند،
- ابی بکر خیلی زرنگ بود اینکه می گویند عمر زرنگ بود نه ، ابی بکر خیلی زرنگ تر بود، ابی بکرسیئة من سِیئات ازعمر خیلی زرنگتر بود،
- لذا گذاشت گردن مردم در گریه کردن زهرا باهوچی بازی زهرا را از مسجد بیرون کردند،
- چی گفت ؟ گفت زهراجان تو هرچی بگی درست است، زهرا جان تو دختر پیامبری، تو معصومی ، اما من که روی این منبر نشتستم این مردم کردنند! یک نفربلند نشد بگوید که..! همه ساکت نشستند،
- یعنی همه مردم گفتند آره تقصیرما است، به اندازه ای زهرا را ناراحت کردنند که حضرت روضه خواند روکرد به قبر پیامبر گفت یارسول الله ببین با دخترت چه می کنند،
- یا رسول الله ببین با دین وقرآنت چه می کنند! وقتی آمد خانه دید غمناک حضرت علی نشسته یک پیام داد برای همه ما، گفت تو که درجنگ ها چنین بودی، چرا حالا همین طور نشستی،
- امیر المو منین شمشیرگرفت بلند شد،
- گفت همین الآن بروم توی مسجد کار را تمام کنم؟ وقت نماز صبح بود موذن گفت الله اکبرامیر المومنین گفت زهرا جان الآن می روم کار را تمام می کنم،
- اما بهت بگویم این اذان نابودمی شود ،اسلام را می خواهند نابودش کنند نا بود می شود، اگر می خواهی اسلام را نابودش کنند الآن می روم کار را تمام می کنم،
- که زهرا دیگر نشست وگفت برای اسلامت صبر می کنم برای اسلامت منهای ولایت صبر می کنم، تااینکه فرزندم مهدی بیاید وکارهارا درست کند،
- خوب چرا چنین فقط همین است وقتیکه مردم تابع احساسات شدند دیگه هرچه باشد آن احساسات مردم را می برد،
- دروقتی که پیامبر آمدنند مدینه آن احساسات پیامبر اکرم را پیروز کرد ودر آن وقتی که وقتی پیامبر مُرد احساسات اسلام را زمین زد، اسلام را نابود کرد دیگر شد اسلام منهای علی،
- قرآن منهای علی ، منهای ولایت ، هردو احساسات است ، یک اساسات را عقل وفطرت ووجدان اخلاقی راهمائی می کند، مدینه می شود وپیامبر می شود، ویک احساسات را نفس اماره و هوی وهوس ورزایل
- درون راهنمائی می کند می شود صقیفه بنی صاعقه وعلی را خانه نشین می کند هر دو احساسات یک احساسات مثبت و یک احساسات منفی این آیه یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (30)
- یک دنیا پیام دارد برای همه ما خدا به ما عقل داده به ما فطرت داده و خدا به ما وجدان اخلاقی داده است وگفته است پیروی از اینها والا ظلالت،
- خدایا به حق این قرآن عظمتش ، خدایا به حق قرآن و اهلبیت علیه السلام آنچه گفته شد، به همه ما مخصوصا جوانان ما عنایت بفرما .
- والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاتة ، وعجل فی فرجه مولی ناصاحب الزمان
- 38-عَنِ الْبَاقِرِعلیه السلام: أَنَّهُ قَالَ ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَةَ نَفَرٍ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ قَالَ الرَّاوِی فَقُلْتُ فَعَمَّارٌ قَالَ کَانَ جَاضَ جَیْضَةً ثُمَّ رَجَعَ ثُمَّ إِنْ أَرَدْتَ الَّذِی لَمْ یَشُکَّ وَ لَمْ یَدْخُلْهُ شَیْءٌ فَالْمِقْدَادُ فَأَمَّا سَلْمَانُ فَإِنَّهُ عَرَضَ فِی قَلْبِهِ أَنَّ عِنْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ لَوْ تَکَلَّمَ بِهِ لَأَخَذَتْهُمُ الْأَرْضُ وَ هُوَ هَکَذَا وَ أَمَّا أَبُو ذَرٍّ فَأَمَرَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ بِالسُّکُوتِ وَ لَمْ یَأْخُذْهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ فَأَبَى إِلَّا أَنْ یَتَکَلَّمَ
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۱/۰۴/۲۰