فهرست امیرالمومنین متقین 34- أتقیاء صفت چهارم روزانه پرهیزگاران را مولى على (علیه السلام) تقوى مىشمارد این تقوى، تقوى به معنى خاص در لغت - التَّقِیّ- ج أَتْقِیَاء و تُقَوَاء
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- فهرست امیرالمومنین متقین 34- أتقیاء
- صفت چهارم روزانه پرهیزگاران را مولى على (علیه السلام) تقوى مىشمارد این تقوى، تقوى به معنى خاص در لغت - التَّقِیّ- ج أَتْقِیَاء و تُقَوَاء [وقی]: وقى: وِقَایَةً و وِقَاءً حفظ شىء است از آنچه اذیّت و ضرر میرساند (راغب) فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ طور:
- مرحوم «الهى» آن عالم و عارف دلسوخته ابتدا در وصف روز و سپس درباره چهار صفت روزانه چنین مىسراید: اما النهار (وصف روز)
4-خوشا روز و نسیم صبحگاهش |
میر المومنین که چون خورشید رخشان شد گواهش |
|||
5-گشاى اى صبح زرین! موى خورشید |
مبند اى شام: در بر روى خورشید |
|||
7-نقاب شب کش اى خورشید روشن |
به روى خود جهان را ساز گلشن |
|||
8-بر آر، اى صبح و داد از چرخ بستان |
بگیر از شحنه شب داد مستان |
|||
9-برآ، اى مهر و گیتى را برون آر |
زدلتنگى زندان شب تار |
|||
10-به ملک چرخ تاز اى خسرو هور |
برافراز آسمان را رایت نور |
|||
11-چو گردد طلعت خورشید پیدا |
شود زیبائى عالم هویدا |
|||
12-چو روز آید به وجد آرد روان را |
قباى نور درپوشد جهان را |
|||
13-ز حجله شب عروس عالم آرا |
برون آید به طرف باغ و صحرا |
|||
14-زتیغش شیر بگریزد چو خرگوش |
کند جوزا ز جبارى فراموش |
|||
15-فتد بر خاک ذات الکرسى از بیم |
کند کف الخضیب خویش تسلیم |
|||
16-هراسد ز آن شرار شورشانگیز |
سلحشور فلک بهرام خون ریز |
|||
17-کند افسون در این پرنقش اورنگ |
دم کژدم بسان چنگ خرچنگ |
|||
19-برون آید جهان زان عرصه تنگ |
که شب را بود جولانگاه نیرنگ |
|||
20-اگر شب زار نالد بلبل باغ |
نسیم صبح آراید گل باغ |
|||
21-اگر شب عاشقان در سوز و سازند |
زفیض صبحگه در وجد و نازند |
|||
22-گر آه نیمه شب جانسوز باشد |
فروزان دل ز شمع روز باشد |
|||
23-شب است از ناله جانسوز عشاق |
هزاران راز دارد روز عشاق |
|||
24--شب ار سازد فلک را حیرتانگیز |
شود جامش ز مهر روز لبریز |
|||
25-بدین طلعت که خورشید جان است |
کجا چون روز، شب را روى زیباست |
|||
26-هزار اختر گر افروزد گهروار |
شکوه روز کى دارد شب تار |
|||
27-به روز آید حساب عدل و کیفر |
شب است آشوب را دل، فتنه را سر |
|||
28-شب انگیزد هزاران فتنه در دل |
سپاه روز سازد حل مشگل |
|||
30-چو خوش گفت آن حکیم نغز گفتار |
که شب باشد بلاى جان بیمار |
|||
31-به شب بیدار باش و روز هشیار |
تنازع را به حکم عشق بگزار |
|||
32-و گر روز آیدت رهبر بدان یار |
نکوتر روز باشد از شب تار |
|||
33-شب و روز آیت زلف و رخ اوست |
جان آئینه پیش طلعت دوست |
|||
- «اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقیاء»
35-سپهر و جمله تغییرات گردون |
سپاه انجم ار آرد شبیخون |
|
36-مر آنان را نه تشویش است و نه بیم |
دل و جانشان به حکم دوست تسلیم |
|
37-به دانش هر دلى روشن روان است |
دلیر و بردبار و مهربان است |
- «و اما النهار فحلماء علماء، ابرار اتقیا» ترجمه: و امّا (پرهیزگاران) در روز دانشمندانى بردبار و
- اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص: 85
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۲/۰۵/۲۰