فضایل انسانی : دل کندن ار علایق و اتصال بهحضرت حق .. آنهایى که توانستند دل بکنند ... مادر موسى از مقام مادرى دل کند و در کاخ فرعون نگفت
سه شنبه, ۳۰ آذر ۱۴۰۰، ۰۹:۲۰ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- 1-از خواب دل کندند. «تَتَجافى جُنُوبُهُم» (سجده/ 16) نماز شب. از خواب دل بکن: «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنْ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ» (سجده/ 16) نمىدانى چه چیزى به تو مىدهیم.
- 2- ازخوراک دل کندن: روزه. ببین ولى نخور. از شکم دل بکن: «مَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّى» (بقره/ 249) «وَمَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّى» (بقره/ 249) شکموها مرخص هستند
- آنهایى که توانستند دل بکنند ... مادر موسى از مقام مادرى دل کند و در کاخ فرعون نگفت که این را من به دنیا آوردهام چون اگر مىدانستند که او را چه کسى به دنیا آورده است او را مىکشتند. سالها این بچه در دل این مادر و در کاخ هم که بود این مارد جرأت نکرد که بگوید
- گاهى انسان باید از لقب خودش دل بکند.
- گاهى وقتها انسان باید از خواب دل بکند
- و گاهى وقتها هم باید از بچه اش دل بکند. اسماعیل را بکش. چشم مىکشم. گاهى باید از زن و بچه اش دل بکند: «أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِى بِوَادٍ غَیْرِ ذِى زَرْعٍ» (ابراهیم/ 37)
- در عمرت از چه چیزى دل کنده اى؟ «وَنَهَى النَّفْسَ عَنْ الْهَوَى» (نازعات/ 40).
- پستها براى دل کندن است. مىگوید اگر مىخواهید که رشد کنید باید دل بکنید. خلاص.
- 3- از شهوت دل کندن: یوسف آن خانم خودش را آرایش کرد درها را هم بست خواست کام بگیرد گفت: «مَعاذَ اللَّه» (یوسف/ 23)
- 4-از مقام دل کندن: فرعون کنار دریا نشسته جعبهاى را مىگیرد باز مى کند مىبیند کودک است. اسم کودک موسى بود. همه دایهها آمدند. نرفت طرف سینه دایهها یک دختر کوچک بود خواهر موسى قصه را دنبال مىکرد، گفت بروم به یک خانمى بگویم بیاید گفت: برو بگو شاید طرف سینه او رفت، رفت به مادرش گفت.
- 5- دل کندن از عنوان مادری مادرش نگفت: من مادر او هستم، بچه رفت بغل مادر. اگر مىگفت مىکشتند یعنى سالها حتى مادر موسى حاضر نشد بگوید من مادرم. یعنى از لقب مادرى از عنوان مادرى
- 7- دل کندن از جان کندن: ابراهیم در آتش افتادن یعنى باید از یک چیزى دل کند تا به چیزى رسید باید دل بکنى.
- 8- دل کندى از مال: فرق است بین مال داشتن و دل بستن به مال فرق است بین، ممکن است کسى ماشین نداشته باشد دل به ماشینش نبندد، رفیقش نیاز داشته باشد، راحت سوییچ را بدهد. ممکن است کسى دوچرخه داشته باشد به دوچرخهاش، شما بگویید، دل ببندد، آنى که اسلام مىخواهد، دل نبسته باشیم، نه نداشته باشیم، اصل در زندگى فقر نیست. بابا، داشتن مهم نیست، دل بستن مهم است.
- 9- دل کندن از اولاد بدترین اولاد قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): شر الاولاد العاق غررالحکم، ص 407 بدترین اولاد کسی است که عاق والدین باشد. انسان خودش هم از دارایىاش بدهد. من یادم نمىرود در زمان شاه یک جوانى مرد. پدر محترمى داشت. وقتى آن جوان را در قبر گذاشتند، پدر گفت: خدایا این پسر من خیلى مرا اذیت کرد! خیلى گردن کلفتى کرد و مرا سوزاند. اما حالا دیگر مرده است، من از حقّ پدرىام مىگذرم، تو هم از حقّ خدایىات بگذر.
- 10- دل کندن از خویشان، اقوام : در راه تحصیل علم و دانش وکسب فضیلت درجه اللهی هدف دار.
- 11- دل کندن از دوستان : امام صادق (علیه السلام) فرمود: دوستان سه رقم هستند. سه رقم دوست داریم. دوستى که بلاست، دوستى که دواست، دوستى که غذاست. دوست بلا، احمق است و احمق هم چه کسى است، احمق نه اینکه خُل، افرادى که بىخودى، هى باد به آستین آدم مىکنند 2- دوستی که غذاست دوستى که مثل غذاست، عاقل است، 3- دوست سوم، لبیب است، لبیب که در قرآن داریم «أُولُوا الْأَلْبابِ» (بقره/ 269) لب یعنى مغز، مؤمن مغز دارد، یعنى بند به جایى است. در مقابل کافر که قرآن مىگوید: «وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ» (ابراهیم/ 43) پوک است. دل کندن از دوست بلاء در ایت بحث مورد نظر است.
- - دل کندن از موانع :اوج گرفتن و کوچکى دنیا و دل کندن از موانع : افق دیدش چقدر است؟ در پرواز مادى هرچه بالا برویم زمین کوچک مىشود. در پرواز معنوى هرچه به خدا نزدیک شویم مادیت براى ما کوچک مىشود. اینکه در قرآن آیههاى زیادى داریم «مَتاعُ الدُّنْیا قَلیل» (نساء/ 77) دنیا قلیل است. کم است. آدم وقتى اوج گرفت مثل همان بچهى شوشترى مىشود. 16 ساله است اسیر است. مىآیند با او مصاحبه کنند، مىگوید: اگر مىخواهى من با تو حرف بزنم باید حجاب داشته باشى. اصلًا به همهمىخندد. خودش را به خدا فروخت. اسارت و زجر و صدام همه برایش کوچک مىشود. کسى که بزرگ شد، همه چیز برایش کوچک مىشود.
-
دل کندن از خیلى چیزها : انسان باید بفهمد که چقدر پوک است. ممکن است حافظهاش را از دست بدهد. فایده تلخىها: 1- گریه و تضرع 2- شکوفایى استعدادها ... اینها براى این است که آدم دل بکند. بعضى وقتها انسان به یک چیزى چسبیده دل نمىکند. یک حادثهاى رخ مىدهد دل مىکند مىگوید آقا ولش کن اصلًا من دیگر دل کندم. چند تا روایت هم دارد. درآثارسختىها، «لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ» (انعام/ 42) حدیث داریم سختىها را پیش مىآوریم هرکه مىخواهد توبه کند. بلاها را به آدمهاى خوب مىدهیم.
- هرکس در این درگه مقربتر است*** دام بلا بیشترش مىدهند
- 7- نقش حوادث در دل کندن از دنیا قرآن مىگوید: «زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ» (صف/ 5) کج شوى کجات مىکنم «عُدْتُمْ عُدْنا» (اسراء/ 8) برگشتى من هم بر مىگردم «تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ» (محمد/ 7) تو خدا را یارى کردى من هم یارىات مىکنم تواضع کنى بالایت مىبرم تکبر کنى پایینت مىآورم کارهاى خدا بده و بستان است یکسرى کارها هم رشد است.
- 1- دل کندن از دنیا براى رسیدن به کمال : اگر مىخواهید به اوج قلّههاى کمال برسید باید از دل بکنید. قرآن بخوانم: در قرآن مىگوید هر کسى که به پستى رسیده دل کنده است. یوسف از شهوت دل کند، تا اینکه یوسف شد. «وَکَذَلِکَ نَجْزِى الْمُحْسِنِینَ» (انعام/ 84) تو هم اگر دل بکنى یک چیزهایى به تو هم مىدهیم
- 2- دل کندن از امام حسین (علیه السلام ) از همسر و فرزند . امام حسین از چه چیزى دل کند؟ از على اکبر، از على اصغر، از بچه هایش، از اصحابش، از خودش، دل کند. ابوالفضل آب را با لب تشنه آورد ولى دل کند. این دل کندن خیلى مهم است، امام سجاد در مسجد مىنشست. خطیب بنى امیه امام جمعه مدینه به امیرالمؤمنین فحش مىداد. امام سجاد فحش و ناسزا مىشنید و مىسوخت امّا دل کند. یعنى گاهى وقتها انسان سر تا پا سوز و شور است و سر تا پا عشق است خوب باید دل بکند. «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» از چه چیزى تا به حالا دل کنده ایم؟
- 6- شیوه قرآن براى دل کندن از دنیا قرض الحسنه، براى قرض الحسنه اصولًا آدمهایى که پولدار هستند، خدا یازدهتا آمپول به آنها زده است.
- دل کندن صاحب مال : هدف اسلام از انفاق، تنها سیر کردن گرسنگان نیست، بلکه دل کندن صاحب مال از مال نیز هست. «عَلى حُبِّهِ»
- دل کندن از مادّیات : در مکتب اسلام در بخش اخلاقى قرآن به وفاى به عهد و دل کندن از مادّیات و ترحّم به فقرا اشاره شده است.
- دل کندن از محبوبهاى خیالى : در مکتب اسلام در بخش اخلاقى قرآن دل کندن از محبوبهاى خیالى وشکوفاشدن روح سخاوت، از مهمترین آثار انفاق براى انفاق کننده است. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ»
- توجّه به پاداش بزرگ الهى، از اسباب دل کندن از دنیا و ترک خیانت است. «أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ»
- - دل کندن از مال، آن قدر دشوار است که گاهى رزمندگان هم در آن مىمانند. غَنِمْتُمْ ... إِنْ کُنْتُمْ ...
- - دل کندن از مادیات و پیوسته به خدا و پایدارى بر تعهدات و وفاى به عهد، نیاز به صبر و مخالفت با هواى نفس دارد. «وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا»
- 3- دل کندن از دنیا، محرومیّت نیست کامیابى است. «وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا»
- - دل کندن از جاه و مقام، یکى از سختترین امتحانات است. «کَرَّمْتَ عَلَیَّ»
- دل کندن از دنیا، در داستان اصحاب کهف، مسأله قدرت و ارادهى الهى، شجاعت، دل کندن از دنیا، هجرت، تقیّه، امدادهاى الهى و تغذیهى حلال مطرح است
- دل کندن از دو نگرانى در حدیثى مىخوانیم که مراد از کندن دو کفش، حضرت علیه السلام دل کندن از دو نگرانى است: یکى نگرانى از وضع همسر در آن سرما و دیگرى، نگرانى از شرّ فرعون. بعضى نیز آن را اشاره به همسر و فرزند و یا حبّ دنیا و آخرت دانستهاند. در تورات کنونى نیز عبارت «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ» به همین تعبیر آمده است
- دل کندن از خود؛ ابراهیم حاضر شد در آتش افتد.
- ب: دل کندن از همسر؛ ابراهیم همسرش را در مکّهى بىآب و گیاه گذارد.
- ج: دل کندن از نوزاد؛ مادر موسى فرزند خود را در آب افکند.
- د: دل کندن از نوجوان؛ دل کندن ، ابرهیم از فرزنش اسماغیل برای اظاعت امر خدا و قربانی اسماعیل. ابراهیم حاضر شد اسماعیل را قربانى کند.
- ه: دل کندن از شهوت؛ یوسف، درخواست کامیابى همسر عزیز مصر را نپذیرفت.
- و: دل کندن از خواب؛ ثواب نماز در دل شب را کسى جز خدا نمىداند. «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ»
- دل کندن از مسکن و دل کندن از محل زندگی ودیار؛ که براى انسان سخت است و وسوسه مىشود که هجرت نکند، آیه 58 پاسخ مىدهد که بهجاى مسکن دنیا به هجرتکنندگان، غرفههاى بهشتى پاداش مىدهیم.سوره العنکبوت، آیه 56 یا عِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی واسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ «56»
- دل کندن از غیر خدا.. در نتیجه سه روز تمام گرسنه ماندند و به جز آب چیزى نخوردند، هنگامى که پیامبر آنها را مشاهده کرد، دید از شدت گرسنگى مىلرزند فرمود: این حالى را که در شما مىبینم براى من بسیار گران است، سپس برخاست و با آنها حرکت کرد هنگامى که وارد خانه فاطمه شد دید در محراب عبادت ایستاده، در حالى که از شدت گرسنگى شکم او به پشت چسبیده و چشمهایش به گودى نشسته، پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلّم ناراحت شد. در همین هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: اى محمد! این سوره را بگیر، خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مىگوید سپس سوره «هل اتى» را برخواند هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ تا آنجا که مىفرماید: لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً (بعضى گفتهاند که از آیه «إِنَّ الْأَبْرارَ» تا آیه «کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً» که مجموعا هیجده آیه است در این موقع نازل گشت).اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۰/۰۹/۳۰