پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان
    1. بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

1..درجات توحید

معرفت دینی، هدف آفرینش انسان ، درکِ صحیحِ مسأله آفرینش و خلقت انسان نیز از رهگذر فهمِ درستِ ساختار دین درسه بخش، امکان‏پذیر خواهد شد،

  1. زیرا انسان - چنانکه آفریدگار او فرموده است - برای نیل به «کمال توحیدی»، آفریده شده است:  ما خَلَقْتُ الجِنَّ وَ الْاِنْسَ إلاّ لِیَعْبُدُون».
  2. منظور از«بندگی» در این آیه شریفه را «معرفت» دانسته‏اند، چرا که «کمال توحیدی» همان «خدایی شدن» است و «خدایی شدن»، گوهر گرانبهایی است که جُز در صدف «معرفت» یافت نمی‏شود.
  3. بنابراین زیر بنای آفرینش انسان، رسیدن به کمالات توحیدی و به عبارت دیگر پیمودن و طی کردن وادی «معرفت دینی» است.
  4. از سوی دیگربرای دستیابی به کمالات توحیدی و درنتیجه الهی شدن، باید مُطالبات و خواسته‏های خداوند متعال از انسان یعنی فرامین و تکلیفات او که همان «واجبات، محرّمات، مستحبّات، مکروهات و مباحات» است، مورد عمل و اقدام، واقع شود.
  5. از سوی سوّم، عمل به این احکام و فرامین و مؤدّب شدن به این آدابِ تکلیفی نیز بدون «اخلاق» و تزکیه و تهذیب نفس، به صورت حقیقی، ممکن نیست، چرا که اگر در ظاهر نیز ممکن باشد، تنها یک ادب ظاهری و قشری است و در حقیقت، «پوسته‏ای بدون مغز» و «ظاهری خالی از باطن» خواهد بود و طبعاً آنچنان ارزشمند و قدرتمند نیست که بتوان با گذر از آن به مقام بلند «کمالات توحیدی»، نائل گشت.
  6. برهان فطرت : انسان همانگونه که در بن بستها اصلِ وجود خدا را می‏یابد و او را می‏خواند، همچنین در می‏یابد که او یکی است. شنیده نشده است کسی در حال اضطرار به دو مبدأ فیض دهنده و به دو پناهگاه پناه ببرد و به عبارت دیگر چنانکه خدا را در می‏یابد، وحدت مطلق آن ذات مقدّس را نیز درمی‏یابد: « فَاِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ اِلَی الْبَرِّ اِذا هُمْ یُشْرِکُون» «هنگامی که در کشتی سوار شوند ]و با خطرات مواجه گردند[ خدا را با اخلاص (و یکتایی) می‏خوانند و چون خدا ایشان را به ساحل نجات رساند دوباره دراثرغفلت مشرک می‏شوند»
  7. [اسلام و دین توحید فطرى است و مجاهده در راه دفاع از این دین نیز فطرى است‏] " فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ"(روم30).
  8. برهان نظم : این برهان دارای چندین بیان است، یک بیان این است که: اگر دو خداوند وجود داشته باشد باید هر یک مستقلاًّ در این جهان تأثیر داشته باشد که لازمه آن وارد شدن دو علّت بر معلول  واحد است و این محال است.
  9. برهان نظم : تقریر دیگر چنین است: شکّی نیست که در جهان هستی نظم واحدی حکم فرما است. به طوری که اگر ذرّه‏ای از این جهان جابجا شود در کلّ نظام آن اختلال پیش خواهد آمد. وقتی وحدت نظم قطعی باشد، شکّی باقی نمی‏ماند که نظم دهنده واحدی نیز بر جهان هستی حکم فرما است، زیرا اگر دو نظم دهنده بود، وحدتی در میان نبود و اگر وحدت نظم نبود این عالم نابود می‏شد، چنانکه قرآن شریف نیز می‏فرماید:  «لَو کانَ فیهِما الِهَةٌ اِلّا اللَّهُ لَفَسَدَتا».«اگر خدایی غیر از اللَّه در آسمان و زمین بود، آسمان و زمین نابود می‏شدند».
  10. برهان امکان اگر دو خدا در این جهان بود هر دو محدود بودند، زیرا لازمه دوتا بودن، محدودیّت است و خدای محدود، خدا نیست، زیرا نتیجه محدود بودن، احتیاج و ناتوانی است. به اصطلاح فلسفی از تصوّر دو خدا تصدیق به اینکه هیچ یک خدا نباشند لازم می‏آید و به اصطلاح منطقی از تصوّر دو خدا، وجود دو ممکن الوجود لازم می‏آید، زیرا واجب الوجود وجودی است که محدود نباشد. همانگونه که قرآن شریف نیز می‏فرماید: وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ اِلهٍ اِذاً لَذَهَبَ کُلُّ اِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُون».«معبود دیگری با خداوند نیست و اگر چنین بود هر معبودی مخلوق خود را تدبیر می‏کرد و بعضی بر بعضی دیگر برتری می‏جستند، منزّه است خدا از آنچه (کافران) وصف می‏کنند». بیان و تقریر دیگر این برهان چنین است: خدا موجودی است که وجود برای آن ضرورت دارد و ازلی، بدی و غیرمتناهی است. معلوم است که فرض چنین وجودی، موجب طرد و نفی خدای دیگر است و به عبارت فلسفی، تصوّر آن، وحدت آن و طرد هر واجب دیگری را لازم دارد، زیرا اگر واجب دیگری وجود داشته باشد، غیر متناهی نیست. هُوَ الْاَوَّلُ وَ الْاخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَی‏ءٍ عَلیم» «اوّل و آخر و پیدا و پنهان، اوست و او به هر چیز آگاه است».
  11. توحید صفاتی
  12. ذات خداوند متعال بسیط است و هیچ ترکیبی در آن راه ندارد و صفات خداوند متعال نظیر علم و قدرت، عین ذات اوست، بر خلاف علم و قدرت ما که زاید بر ذات ما است. به عبارت دیگر ذات خداوند متعال درعین بساطت، همه کمالات را داراست و اگر مغایرتی هست، مغایرت مفهومی است نه مصداقی و ذاتی، یعنی صفات خدا گرچه از نظر مفهوم با یکدیگر تفاوت دارند ولی از نظر مصداق و خارج، وحدت دارند. همچنانکه نسبت صفات با ذات مقدّس او نیز چنین است مثلاً آنچه از کلمه «عالِم» می‏فهمیم غیر از آن چیزی است که از کلمه «قادر» درک می‏کنیم و آنچه از این دو صفت، برداشت می‏کنیم غیر از آن چیزی است که از ذات مقدّس «اللَّه» می‏فهمیم، لکن از حیث مصداقی و خارجی، مغایرتی بین ذات مقدّس او و علم او و قدرت او وجود ندارد. دلیل این امر نیز بدیهی است، زیرا اگر ذات خداوند متعال بسیط نباشد و خداوند مرکّب از ذات و صفات باشد، لازم می‏آید که او محتاج باشد، در حالی که واجب الوجود، وجودی بی نیاز است و قرآن شریف نیز به این مطلب اشاره دارد
  13. توحید ذاتی
  14. ذات خداوند متعال بی همتاست و واجب الوجودی جز او نیست. در فصل دوّم درباره این قسم از توحید سخن گفتیم. قرآن شریف نیز می‏فرماید: «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد»و مانندی برای خدا نیست. «قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ اَللَّهُ الصَّمَدُ». «بگو او خدای یکتا و بی نیاز است».
  15. امیرالمؤمنین علیه السلام می‏فرماید:  کَمالُ الْاِخْلاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفاتِ عَنْهُ لِشَهادَةِ کُلُّ صِفَةٍ اَنَّها غَیْرُ الْمَوصُوفِ وَ شَهادَةُ کُلُّ مَوصُوفٍ اَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَة» «کمال اخلاص خدا، آن است که وی را از صفات ممکنات پیراسته دارند زیرا هر صفتی گواهی می‏دهد که غیر از موصوف است و هر موصوفی شهادت می‏دهد که غیر از صفت است (و لازمه آن احتیاج موصوف به صفت است و خدای محتاج، خدا نیست)».
  16. توحید عبادی
  17. عبادت و پرستش، مخصوص خداوند متعال است و هیچ معبودی جز ذات پاک او وجود ندارد. این قسم از توحید از مهمترین اقسام توحید است و همه پیامبران بر آن تأکید کرده‏اند. کلمه توحید «لا اله الّا اللَّه» که شعار اسلام است نیز به همین قسم از توحید اشاره دارد: «وَ ما اُمِرُوا اِلاَّ لِیَعْبدُوا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّین». «و مردم مأمور نشده‏اند مگر اینکه خدا را به اخلاص کامل در دین (اسلام) بپرستند».
  18. دلیل بر توحید عبادی نیز واضح است چرا که عبادت و پرستش، یک امر اضافی میان بنده و خداوند است و در جایی که خداوند، نباشد، این تضایف و امر اضافی هم نخواهد بود و اگر این تضایف، بیاید ظلم در حقّ عابد و معبود شده است و از این جهت قرآن شریف می‏فرماید:
  19. «لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ اِنّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ». به خداوند شرک نورزید چرا که شرک، هر آینه، ستمی بزرگ است».
  20.  تذکّر دو نکته اوّل) تعظیم بندگان صالح خدا به امر خداوند متعال خلاف توحید و مصداق شرک نیست، بلکه امری مطلوب است.
  21. عبادت از نظر مفهوم غیر از تعظیم و تکریم است، زیرا معنای «عبادت» تعظیم خداوند متعال با توجّه به خدایی اوست، ولی معنای تعظیم و تکریم، احترام گذاشتن به عبد صالح به عنوان بنده‏ای از بندگان خداست.
  22. فَاِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روُحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ اَجْمَعُونَ اِلاَّ اِبْلیسَ». نشان از تعظیم و تکریم ایشان دارد نه عبادت.
  23. وَرَفَعَ اَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً».پدرومادر خود را بر تخت نشاند وهمگی به خاطر یوسف به سجده افتادند». نشان ازتعظیم آنان..
  24. نکته دوّم) توحید در عبادت دارای مراتبی است که بعضی از آن مراتب مربوط به علم فلسفه و کلام است و آن پرستش خداوند متعال و شریک نگرفتن در عبادت و پرستش اوست.
  25. مراتب دیگر آن نیز مربوط به علم اخلاق است که برای سیر و سلوک و پیمودن مراحل کمال لازم است.قرآن شریف متابعت از شیطان و نفس امّاره را شرک می‏داند: «اَلَمْ اَعْهَدْ اِلَیْکُمْ یا بَنی ادَمَ اَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ اِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ».
  26. اَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَواهُ».ازقرآن شریف و روایات اهل بیت علیهم السلام به خوبی استفاده می‏شود هرچیزی که دل را مشغول و از خداوند متعال دور کند، همان بت انسان استلا تُلْهِکُمْ اَمْوالُکُمْ وَ لا اَولادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ«اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند.
  27. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «کُلَّما شَغَلَکَ عَنِ اللَّهِ فَهُوَ صَنَمُکَ». هر چیزی که تو را از یاد خدا دور کند، همان بت توست».
  28. توحید افعالی :موثّری در جهان هستی جز خداوند متعال نیست. این مفهوم نیز از معانی کلمه «لا اله الّا اللَّه» است.
  29. تحقّق این قسم توحید بسیار مشکل،زیرا التزام عملی به این امر مشکل است: وَ ما یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ اِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُون» شریک می‏گیرند .
  30. به عبارت دیگر، هر فعلی و هر اثری که در جهان هستی پدید می‏آید، همه، از اراده حقّ تعالی است: «اَللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَی‏ء».
  31. «لَهُ مَقالیدُ السَّمواتِ وَ الْاَرْض».[3] . «کلیدهای آسمان و زمین از آن اوست». «فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَی‏ءٍ وَ اِلَیْهِ تُرْجَعُون«منزّه است خداوندی که مالکیت و حاکمیت همه چیز در دست اوست و به سوی او بازگردانده می‏شوید.
  32. توحید افعالی به این معنی نیست که «واسطه فیض» در این جهان نباشد، بلکه عناصر جهان هستی در یکدیگر تأثیردارند و به اصطلاح فلسفی، نظام جهان بر پایه علّت و معلول استوار است. ابروباد و مه و خورشید و فلک در کارند .تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
  33. اِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَایاتٍ لِاُولِی الْاَلباب».همانا در آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز نشانه‏هایی برای عاقلان است.
  34. .اَللَّهُ الَّذی یُرْسِلُ الرِّیاحَ فَتُثیرُ سَحاباً فَیَبْسُطُهُ فِی السَّماءِ کَیْفَ یَشاء«خداست کسی که بادها را می‏فرستد تا ابرهایی را به حرکت در آورند سپس آنها را در آسمان آنگونه که بخواهد می‏گستراند».
  35. بلکه توحید افعالی به این معنی است که همانگونه که خلقت جهان هستی ازناحیه خداست، تأثیر عناصر جهان هستی در یکدیگر از اوست،
  36. و به عبارت دقیق‏تر«هدایت تکوینی» جهان هستی نیز از خداست: «رَبُّنا الَّذی اَعْطی کُلَّ شَی‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی «پروردگار ما کسی است که همه چیز را آفرید و آنگاه آن را هدایت فرمود (تأثیر و علیّت را به آن عطا نمود.
  37. همچنین توحید افعالی به این معنی نیست که انسان در اعمال خود اختیار نداشته باشد، بلکه مختار بودن انسان امری طبیعی و بدیهی است:
  38. «اِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ اِمَّا شاکِراً وَ اِمَّا کَفُوراً«ما راه را به انسان نشان دادیم، خواه بپذیرد یا نپذیرد».
  39. بلکه توحید افعالی به این معنی است که پروردگار عالم همانگونه که ما را خلق کرده، آزادی ما را نیز آفریده است .
  40. وبه عبارت دیگر خداوند اراده کرده که ما دراعمال خود آزاد باشیم و این همان چیزی است که شیعه ازامام صادق‏علیه السلام آموخته‏اند:لا جَبْرَ وَ لا تَفْویضَ وَ لکِنْ اَمْرٌ بَیْنَ اَمْرَیْنِ». نه جبر و نه تفویض، چیزی میان این دو. یعنی خداوند اراده کرده است که ما اعمال خود را با آزادی و اختیار انجام دهیم.
  41. خلاصه توحید افعالی این است که ما پروردگار عالم را بی‏نیاز از همه کس و همه چیز بدانیم و چیزی و کسی را مستقل در امور نشماریم. اداره جهان هستی فقط به دست اوست و یک معنای «لا اِلهَ اِلَّا اللَّه» همان «لا مُؤَثِّرَ فِی الْوُجُودِ اِلَّا اَللَّه» است، یعنی هیچ تأثیرگذاری در عالَم هستی، چه در خلقت آن و چه در اداره و تدبیر آن غیر از خداوند متعال وجود ندارد . اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی