پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

بسم الله الرحمن الرحیم 

الحمد للّه‏ رب‏ العالمین‏ بارى الخلائق اجمعین و الصلاة و السلام على عبد اللّه و رسوله، و حبیبه و صفیه، و حافظ سره و مبلغ رسالاته، سیدنا و نبینا و مولانا ابى القاسم محمد (ص)، و على آله الطیبین الطاهرین المعصومین اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم                                            

  1. حدیث غدیر -. امروز عید غدیر اولین روز فعالیت در این وبلاگ برای بنده است امیدوارم ... به عنایت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف شرمنده حضرت نباشم 30 تیر1400 شمسی..
  2. گفتیم علاوه بر اینکه هرکس که مرجع دین است، زعیم دین هم باید همو باشد، در مسأله زعامت هم پیغمبر تصریح کرده است. یک نمونه آن حدیث غدیر است که پیغمبر اکرم آن را در غدیر خم و در حجّةالوداع فرمودند. حجّةالوداع آخرین حج پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله است و شاید ایشان بعد از فتح مکه یک حج بیشتر نکردند، البته قبل از حجّةالوداع حج عمره کرده بودند. رسول اکرم صلاى عام دادند و مخصوصاً مردم را دعوت کردند که به این حج بیایند. همه را جمع کردند و بعد در مواقع مختلف، در مسجدالحرام، در عرفات، در منى‏ و بیرون منى‏، در غدیرخم و در جاهاى دیگر خطابه‏هاى عمومى خود را القاء کردند. از جمله در غدیرخم بعد از آنکه جا به جا مطالبى را فرموده بود، مطلبى را به عنوان آخرین قسمت با بیان شدیدى ذکر نمود. به نظر من فلسفه اینکه‏
  3. پیغمبر این مطلب را در آخر فرمود همین آیه‏اى است که در آنجا قرائت کرد: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ‏. بعد از اینکه پیغمبر اکرم در عرفات و منى‏ و مسجدالحرام کلیات اسلامى را در باب اصول و فروع بیان کرده- که مهمترین سخنان ایشان است- یکمرتبه در غدیرخم این طور مى‏فرماید: مطلبى است که اگر آن را نگویم هیچ چیز را نگفته‏ام. فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ‏ به من گفته‏اند که اگر آن را نگویى هیچ چیز را نگفته‏اى یعنى همه هبا و هدر است. بعد مى‏فرماید: ا لَسْتُ اوْلى‏ بِکُمْ مِنْ انْفُسِکُمْ؟ (اشاره به آیه قرآن است که: النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏) آیا من حق تسلط و ولایتم بر شما از خودتان بیشتر نیست؟ همه گفتند: بَلى‏ یا رَسولَ اللَّه.
  4. حضرت فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ‏. این حدیث هم مثل حدیث ثقلین داراى اسناد زیادى است.

خلاصه‏اى از بحث غدیر را چند سال پیش در مشهد همین کانونیها به صورت کتاب منتشر کردند. البته من هنوز آن را نخوانده‏ام ولى برخى از رفقایمان که وارد هستند خوانده‏اند، مى‏گویند خیلى خوب است. لااقل آن را مطالعه کنید.

  1. اگر ما بخواهیم مدارک احادیثى مثل حدیث غدیر را که مى‏گوییم متواتر است یا حدیث ثقلین را- که آقاى میرحامد حسین صاحب‏ عبقات الانوار کتابى با قطع بزرگ و در چهارصد صفحه درباره مدارک آن نوشته است- بررسى کنیم، خیلى طولانى مى‏شود. ممکن است احتیاج به بحث بیشترى داشته باشد ولى من مایلم که جوهر بحث را در مسأله امامت عرض کرده باشم همراه با یک اشاره نسبتاً اجمالى به مدارکى که اهل تشیع در باب امامت دارند مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج‏4، ص: 737
  2. غدیر در قرآن‏- دو مطلب جداى از هم در این آیه بیان شده است، یک مطلب مربوط به تحریم گوشت‏هاى حرام، مگر در موارد اضطرار و مطلب دیگر مربوط به کامل شدن دین و یأس کفّار که این قسمت کاملًا مستقلّ است، به چند دلیل:
  3. الف: یأس کفّار از دین، به خوردن گوشت مردار یا نخوردن آن ارتباطى ندارد.
  4. ب: روایاتى که از طریق شیعه و سنى در شأن نزول آیه آمده، در مقام بیان جمله‏ى‏ «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا» و «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» است، نه مربوط به جملات قبل و بعد از آن، که درباره احکام مردار است.
  5. ج: طبق روایات شیعه و سنّى، این قسمت از آیه: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ‏ ... پس از نصب علىّ‏بن ابى‏طالب علیهما السلام به امامت در غدیرخم نازل شده است.
  6. د: غیر از دلائل نقلى، تحلیل عقلى نیز همین را مى‏رساند، چون چهار ویژگى مهم براى آن روز بیان شده‏است: 1. روز یأس کافران، 2. روز اکمال دین، 3. روز اتمام‏نعمت الهى بر مردم، 4. روزى که اسلام به عنوان «دین» و یک مذهب کامل، مورد پسند خدا قرار گرفته است.
  7. حال اگر وقایع روزهاى تاریخ اسلام را بررسى کنیم، هیچ روز مهمى مانند: بعثت، هجرت، فتح مکّه، پیروزى در جنگ‏ها و ... با همه‏ى ارزشهایى که داشته‏اند، شامل این چهار صفت مهم مطرح شده در این آیه نیستند؛ حتّى «حجّةالوداع» هم به این اهمیّت نیست؛ چون حج، جزئى از دین است، نه همه‏ى دین.
  8. * امّا بعثت، اوّلین روز شروع رسالت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است که هرگز نمى‏توان گفت روز اوّل بعثت، دین کامل شده است.
  9. * امّا هجرت، روز هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله به فرمان خداست، روز حمله‏ى کفّار به خانه پیامبر است، نه روز یأس آنان.
  10. * امّا روزهاى پیروزى در جنگ بدر و خندق و ... تنها کفّارى که در صحنه‏ى نبرد بودند، مأیوس مى‏شدند، نه همه‏ى کفار، در حالى که قرآن مى‏فرماید: الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا ...همه کفّار مأیوس شدند.تفسیر نور(10جلدى)، ج‏2، ص: 237
  11. * امّا حجّةالوداع که مردم آداب حج را در محضر پیامبر صلى الله علیه و آله آموختند، تنها حج مردم با آموزش پیامبر کامل شد، نه همه‏ى دین در حالى که قرآن مى‏فرماید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»
  12. * امّا غدیرخم روزى است که خداوند فرمان نصب حضرت على را به جانشینى پیامبر صلى الله علیه و آله صادر کرد، تنها آن روز است که چهار عنوان ذکر شده در آیه‏ «أَکْمَلْتُ، أَتْمَمْتُ، رَضِیتُ، یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا» با آن منطبق است.
  13. * امّا یأس کفّار، به خاطر آن بود که وقتى تهمت وجنگ وسوءقصد بر ضد پیامبر، نافرجام ماند، تنها امید آنها مرگ پیامبر صلى الله علیه و آله بود. نصب علىّ‏بن ابى‏طالب علیهما السلام به همه فهماند که اگر آن حضرت پسرى مى‏داشت، بهتر از على نبود وبا مرگ او دین او محو نمى‏شود؛ زیرا شخصى چون علىّ‏بن ابى‏طالب علیهما السلام جانشین پیامبر صلى الله علیه و آله و رهبر امّت اسلام خواهد بود. اینجا بود که همه‏ى کفّار مأیوس شدند.
  14. * امّا کمال دین، به خاطر آن است که اگر مقرّرات وقوانین کامل وضع شود، لیکن براى امّت و جامعه، رهبرى معصوم وکامل تعیین نشود، مقرّرات ناقص مى‏ماند.
  15. * امّا اتمام نعمت، به خاطر آن است که قرآن بزرگ‏ترین نعمت را نعمت رهبرى وهدایت معرّفى کرده است، اگر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از دنیا برود ومردم را بى‏سرپرست بگذارد، کارى کرده که یک چوپان نسبت به گله نمى‏کند. چگونه بدون تعیین رهبرى الهى نعمت تمام مى‏شود.
  16. * امّا رضایت خداوند، براى آن است که هرگاه قانون کامل ومجرى عادل بهم گره بخورد، رضایت پروردگار حاصل مى‏شود.
  17. اگر هر یک از اکمال دین، اتمام نعمت، رضایت حقّ و یأس کفّار به تنهایى در روزى اتفاق افتد، کافى است که آن روز از «ایّام‏اللّه» باشد. تا چه رسد به روزى مثل غدیر، که همه‏ى این ویژگى‏ها را یک جا دارد. به همین دلیل در روایات اهل‏بیت علیهم السلام عید غدیر از بزرگ‏ترین اعیاد به شمار آمده است.
  18. آثار اشیا، گاهى مترتّب بر جمع‏بودن همه اجزاى آن است، مثل روزه که اگر یک لحظه هم پیش از اذان، افطار کنیم، باطل مى‏شود، از این جهت کلمه «تمام» به کار رفته است: «أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَى اللَّیْلِ» و گاهى به گونه‏اى است که هر جزء، اثر خود را دارد، مثل تلاوت آیات‏ تفسیر نور(10جلدى)، ج‏2، ص: 238
  19. قرآن که کمالش در تلاوت همه‏ى آن است و هر قدر هم خوانده شود، ثواب دارد. گاهى بعضى اجزا به گونه‏اى است که اگر نباشد، یک مجموعه ناقص است، هر چند همه‏ى اجزاى دیگر هم باشد، مثل خلبان و راننده که هواپیما و ماشین بدون آنها بى‏ثمر و بى‏فایده است.
  20. رهبرى و ولایتِ حقّ هم چنین است، چون انسان را با خدا گره مى‏زند و بدون آن، آفریده‏ها و نعمت‏ها به نقمت تبدیل مى‏شود وانسان را به خدا نمى‏رساند.
  21. پیغمبر فرمود هرکس که دوست من است و مرا دوست دارد، على را هم دوست داشته باشد. ما مى‏گوییم این چه حرفى است که پیغمبر در غدیرخم مردم را جمع کند که هرکس مرا دوست دارد على را هم دوست داشته باشد! این چه خصوصیتى دارد؟ على را فقط دوست داشته باشید؟! مخصوصاً با ضمیمه شدن‏ ا لَسْتُ اوْلى‏ بِکُمْ مِنْ انْفُسِکُمْ‏ و نیز با توجه به کلمه «مولا» که اساساً در هیچ جا به معنى دوست نیامده است.
  22. سؤال: آیا آیه‏ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً بعد از واقعه غدیرخم نازل شده است؟ جواب: خیر، در غدیر خم بوده است.
  23. آیه «الیوم یئس ...» و مسأله امامت‏
  24. اساس فکر شیعه در مسأله امامت با فکر اهل تسنن مختلف است و این دو فکر از ریشه با یکدیگر اختلاف دارند. لهذا به این صورت درباره این مسأله بحث کردن که ما قائل به امامتیم، آنها هم قائل به امامت، ولى شرایط امامت از نظر ما و آنها متفاوت است، اساساً درست نیست. چون آن چیزى که شیعه به نام امامت معتقد است، غیر از آن چیزى است که آنها به نام امامت معتقدند. کما اینکه مسأله‏اى که به این شکل طرح مى‏شود که آیا امامت به نصّ است یا به شورا یعنى آیا امام را پیغمبر باید تعیین کرده باشد یا مردم باید او را انتخاب کنند نیز به این صورت صحیح نیست،
  25. زیرا آنچه شیعه در باب امامت مى‏گوید و مى‏گوید به نصّ است، غیر از آن چیزى است که اهل تسنن مى‏گویند و مى‏گویند به شوراست. نه اینکه درباره یک چیز بحث مى‏کنند و یکى مى‏گوید آن چیز به نصّ است و دیگرى مى‏گوید همان چیز به شوراست. در واقع باید چنین گفت که در نظر شیعه مسأله‏اى به نام امامت مطرح است که اهل تسنن از اساس آن را قبول ندارند نه اینکه در شرایطش با آنها اختلاف دارند. درست مثل مسأله نبوت است در مقابل منکرین نبوت.
  26. شیعه امامت را در سطحى آنچنان بالا مى‏برد که قهراً اگر کسى آن فرضیه را پیش بکشد و قبول کند، نمى‏تواند قبول نکند که امام باید از طرف خدا تعیین شده باشد. همین طور که در نبوت هیچ‏گاه نمى‏گویند مردم بنشینند و نبى انتخاب کنند، قهراً در مورد امام در آن سطحى که شیعه مى‏گوید نیز جاى این حرف نیست که مردم بنشینند و چنان شخصى را انتخاب کنند.
  27. در جلسه پیش ما آن سلسله مراتب و شرایطى را که شیعه در باب امامت مى‏گوید عرض کردیم و رسیدیم به اینجا که شیعه مسأله را از بالا شروع مى‏کند و مى‏آید پایین. بعد مى‏گویند براى‏ اینکه این فقط یک فرضیه نباشد باید ببینیم آیا واقعاً با توجه به آنچه که ما در باب امامت در آن سطح عالى مى‏گوییم، پیغمبر اکرم کسى را براى این مقام تعیین کرده است؟ آیا قرآن فرموده است یا نه؟
  28. اول در نظر داشتم که به همان ترتیب حرفهاى خواجه در تجرید مطالب را عنوان کنم ولى به مناسبت اینکه چند روز دیگر روز عید غدیر است، به نظرم رسید که بهتر این است که ما همین آیات مربوط به غدیر را معنى و ترجمه کنیم و شرح بدهیم. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج‏4، ص: 754

 

  1. بررسى آیه‏ «الْیَوْمَ یَئِسَ ...» در اوایل سوره مائده این آیه آمده است:الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً.
  2. این دو قسمت که هردو با «الیوم» شروع مى‏شوند، ضمن یک آیه هستند نه دو آیه، و قدر مسلّم این است که هردو هم مربوط به یک مطلب است نه دو مطلب. ترجمه این آیه را عرض مى‏کنم بعد به شرح معنى آن از روى قرائن مى‏پردازم.
  3. کلمه «یوم»- یعنى روز- وقتى با «الف و لام» ذکر مى‏شود (الف و لام عهد) گاهى به معنى آن روز است و گاهى به معنى امروز، در هر دو مورد به کار برده مى‏شود. به معنى «آن روز» در جایى به کار مى‏رود که قبلًا یک روزى را نام برده‏اند بعد مى‏گویند در آن روز. ولى اگر بگوییم فلان کس الیوم وارد شد یعنى همین امروز وارد شد. الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ‏ (حالا ما نمى‏گوییم مقصود آن روز است یا امروز، شرحش را بعد مى‏دهیم.)
  4. در آن روز (یا امروز) کافران از دین شما مأیوس شدند فَلا تَخْشَوْهُمْ‏ پس، از آنها دیگر بیم نداشته باشید. یعنى چه آنها از دین شما مأیوس شدند؟ یعنى آنها دیگر مأیوس شدند که بر دین شما پیروز و فائق شوند و آن را از میان ببرند. چون مأیوس شدند دست از کار و فعالیت و آن روشى که قبلًا علیه اسلام داشتند برداشتند.
  5. از آنها دیگر بیم نداشته باشید. جمله بعد خیلى عجیب است، مى‏فرماید: وَ اخْشَوْنِ اما از من بترسید.صحبت این است که امروز از ناحیه آنها بیم نداشته باشید ولى از ناحیه من بیم داشته باشید، با توجه به اینکه بحث درباره خود دین است. بیم از آنها این بود که از ناحیه آنان به این دین آسیب‏ برسد. مى‏فرماید نترسید، دیگر آنها نمى‏توانند آسیبى برسانند
  6. وَ اخْشَوْنِ‏ از من بترسید. قهراً معنایش این است که اگر آسیبى به این دین برسد، از طرف من مى‏رسد. حال این چه مفهومى مى‏تواند داشته باشد که بعد از این از کفار بر دین خودتان نترسید، از من بترسید. بعد عرض مى‏کنیم که مقصود چیست.
  7. الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ آن روز (یا امروز) دین شما را کامل کردم، به حد کمال رساندم‏ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی‏ و نعمت خودم را به پایان رساندم. در اینجا دو کلمه نزدیک به هم ذکر شده است: اکمال و اتمام. این دو کلمه خیلى به هم نزدیکند: کامل کردم یا تمام کردم. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج‏4، ص: 755
  8. فرق اکمال و اتمام‏- فرق این دو کلمه (در فارسى و بیشتر در عربى) با یکدیگر این است که «تمام» در جایى گفته مى‏شود که یک چیزى اجزایش باید پشت سر یکدیگر بیاید؛ تا وقتى که هنوز همه اجزایش مرتب نشده، مى‏گوییم ناقص است؛ وقتى که آخرین جزئش هم آمد، مى‏گوییم تمام شد.
  9. مثل یک ساختمان که مى‏گوییم ساختمان تمام شد. یک ساختمان تا وقتى که پایه‏هایش را بالا آورده‏اند و حتى سقف آن را هم زده‏اند، تمام نیست. تا همه اجزایى که براى یک ساختمان لازم است- که اگر نباشد از آن ساختمان نمى‏شود استفاده کرد- نباشد، مى‏گوییم این ساختمان تمام نیست. وقتى همه اجزاء بود به طورى که بتوان در آن سکنى‏ گزید، مى‏گوییم تمام شد. اما در مسأله «کامل» این طور نیست که [شى‏ء غیر کامل‏] جزء ناقصى دارد بلکه ممکن است هیچ جزء ناقص و ناتمامى نداشته باشد ولى هنوز کامل نباشد. مثلًا یک جنین در رحم مادر به حد تمام مى‏رسد یعنى همه ساختمانش تمام مى‏شود، بچه هم به دنیا مى‏آید ولى هنوز انسان کاملى نیست یعنى آن رشدى را که باید بکند نکرده است. رشد کردن غیر از این است که جزء ناقصى داشته باشد. در واقع اختلاف کامل و تمام با یکدیگر اختلاف کیفى و کمّى است. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج‏4، ص: 755

الحمد للّه‏ رب‏ العالمین‏ اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده

نظرات  (۱)

حسین جان خوش اومدی عید رو هم بهت تبریک می‌گم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی