عوامل رشد بصیرت استاد سالک 6 : واژه هاى نهج البلاغه درموضوع عقل : خداوند بر مردم دو حجت دارد: یکى عقل و دیگرى انبیاء. عقل ، حفظ و نگهدارى تجربههاست. از بین رفتن عقل و درک .
جمعه, ۲۷ آبان ۱۴۰۱، ۰۴:۰۸ ق.ظ
عوامل رشد بصیرت استاد سالک جلسه 6
بسم الله الرحمن الرحیم .
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.
قسمت 5 مطلب 609 جلسه 6
عوامل رشد بصیرت فکریعنی اندیشیدن > عقل
- واژههاى نهج البلاغه درموضوع عقل : خداوند بر مردم دو حجت دارد: یکى عقل و دیگرى انبیاء. عقل ، حفظ و نگهدارى تجربههاست. از بین رفتن عقل و درک ..با آرامى حرکت کنید، با فکر و عقل اقدام نمائید ..تاریکى شدید، آنکه عقل و فهم ندارد، بچهار پا هم بهیمه گویند .. غائب، عقل عازب: عقل اکتسابى.. بفهم، عقل خود را بکار انداز..بخواب رفتن عقل ، تعطیل شدن عقل ..دیوانه و کم عقل شده است ..هوی نفس بر باید عقل ساده او را .. عقل با باطن ماکاردارد..تعریف عقل از منظر بزرگان ..فکر یعنی اندیشه ..عقل نیروی قوی است که راه را از چاه می توان تشخیص داد...عفل حق را می پزیرد برای استفاده کردن عقل نیرویی است که به وسیله آن حقیقت اشیاء را درک میکند ..عقل سالم نیرویی است که به وسیله آن جلوی انحرافات انسانی گرفته می شود.
- العقل حفظ التجارب : العقل حاصل تجربه هاست آنچه که انسان در زندگی بدست آورده است حاصل عقل خدادی است .
- حضرت علی علیه السلام : نامه 31- با رهنمود های حضرت ما نیازی به ساختار های آموزش وپرورش نداردیم چون نامه 31 نهج البلاغه را داریم .
- سرفصل های نامه 31-نهج البلاغه .1- انسان وحوادث الایام 2- اخلاق اجتماعی 3- مبادرت تربیت اطفال 4- روش تربیت فرزند 5-ضرورت توجه به معنویات 6- ضرورت آخرت گرایی 7- معیارهای روابط اجتماعی 8- تاش وتوشه 9- رحمت الهی 10- شرایط دعا 11- ضرورت یاد مرک 12- شناخت دنیا 13- ضرورت واقع نگری 14- حقوق دوستان 15- ارزشهای اخلاقی 16- جایگاه زن وفرهنگ وخلاصه جمع این نامه عقل گریی را به ما نمود می دهد
- حکمت 113... و قال علیه السّلام: لا مال أعود من العقل، و لا وحدة أوحش من العجب، و لا عقل کالتّدبیر، و لا کرم کالتّقوى، و لا قرین کحسن الخلق، و لا میراث کالأدب، و لا قائد کالتّوفیق، و لا تجارة کالعمل الصّالح، و لا ربح کالثّواب، و لا ورع کالوقوف عند الشّبهة، و لا زهد کالزّهد فى الحرام، و لا علم کالتفکر،
- حکمت 113.ارزشهاى والاى اخلاقى . درود خدا بر او، فرمود: سرمایهاى از عقل سودمندتر نیست، و تنهایى ترسناکتر از خودبینى، و عقلى چون دوراندیشى، و بزرگوارى چون تقوى، و همنشینى چون اخلاق خوش، و میراثى چون ادب، و رهبرى چون توفیق الهى، و تجارتى چون عمل صالح، و سودى چون پاداش الهى، و پارسائى چون پرهیز از شبهات، و زهدى چون بىاعتنایى به دنیاى حرام، و دانشى چون اندیشیدن، و عبادتى چون انجام واجبات، و ایمانى چون حیاء و صبر، و خویشاوندى چون فروتنى، و شرافتى چون دانش، و عزّتى چون بردبارى، و پشتیبانى مطمئنتر از مشورت کردن نیست.
- بحث عقل ؛ عقول ؛ عاقل درترجمه محمد دشتی 32 مورد در نهج البلاغه آورده است.که سرمایه ای سودمند تر از عقل نیست..
- بحث عقل وجهل اصول کافی : الکافی ق: از امام رضا علیه السلام شنیدم که میفرمود: دوست هر انسانى عقل او است و دشمن او جهلش. َالَ سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام یَقُولُ صَدِیقُ کُلِّ امْرِئٍ عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُه
- امام صادق علیه السلام فرمود: هر که عاقل است دین دارد و کسى که دین دارد ببهشت میرود (پس هر که عاقل است ببهشت میرود).قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام : مَنْ کَانَ عَاقِلًا کَانَ لَهُ دِینٌ وَ مَنْ کَانَ لَهُ دِینٌ دَخَلَ الْجَنَّة
- پیغمبر فرمود: خدا به بندگانش چیزى بهتر از عقل نبخشیده است، زیرا خوابیدن عاقل از شب بیدارى جاهل بهتر است َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعَاقِلِاَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِل
- دسیور العمل خاتمیت است ازبرای حاکمیت کشور ما : خدا پیغمبر و رسول را جز براى تکمیل عقل مبعوث نسازد (تا عقلش را کامل نکند مبعوث نسازد) و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پیغمبر در خاطر دارد، از اجتهاد مجتهدین بالاتر است. َ
- حدیث خاتمیت : لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى یَسْتَکْمِلَ الْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا یُضْمِرُ النَّبِیُّ ص فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِین
- عقل با ظلم سازگار نیست :حضرت أمیر المؤمنین علیه السّلام فرماید که: بر شما باد که خویشتن را از ظلم کردن باز دارید که ظلم و ستم دلها را ویران کند، و هر کردارى که نفس [نه] بجاى خویشتن کند آن ظلم و ستم باشد و عجب از ظالم که پیوسته قرآن میخواند و بدان امید نیکى میدارد و نداند که بر خویشتن لعنت میکند قال اللَّه تعالى: أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ.
- ظلم از عجب وخودبزرگ بینی : هیچ تنهایی.خطر ناک تر از عجب است .ظالمین عالم دچار این خود بر تر بینی هست من عامل النّاس فلم یظلمهم، و حدّثهم فلم یکذبهم، و وعدهم فلم یخلفهم فهو ممّن کملت مروّته و ظهرت عدالته و وجبت أخوّته، و حرمت غیبته
- تدبیر ماثر است در امور عقلی : تدبیربرتربیت ماثر است : لا عقل کالتدبیر : أراد بالعقل تصرّف العقل العملىّ فأطلق علیه اسمه مجازا إطلاقا لاسم السبب على المسبّب. و ظاهر أنّ جملة تصرّفاته التدبیر و استخراج الآراء المصلحیّة فی الامور، و لمّا کان المقصود منه التدبیر لا جرم لم یکن له تصرّف یشبهه فلا عقل مثله. لا عقل کلا تدبر .
- مقام معظم رهبری تدبیر و تبحرفرمودند : جمهورى اسلامى مىتواند بزرگتر از این کارها را انجام دهد. ما نظام طاغوتى را از بین بردیم و ده سال با امریکا و شوروى و قدرتهاى شرقى و غربى جنگیدیم. ما مىتوانیم آینده را بسازیم و با همت و تدبیر مدیران قوى این کشور، براى مردم زندگى مناسبى به وجود آوریم.
- عقل وبرد باری : برد باری پرده ای است پوشاننده پس کم بود های اخلاقی خود را با برد باری بپوشانید هوای نفس را با شمشیر عقل بکش على علیه السّلام فرموده: عقل شمشیر برّانى است از آن استفاده کنید و با هواى نفس خود بجنگید. حکمت قال علىّ علیه السّلام: و العقل حسام قاطع، و قاتل هواک بعقلک.
- عقل وعیب جویی : عیب جویی از حود بکن خود سازی کن تا در دیگران اثر داشته باشد وبتوانی دیگران را هدایت کنی . جلوههاىحکمت صفحهى 436 من نظر فی عیب نفسه اشتغل عن عیب غیره.
- هر که در عیب خود نگرد عیب جویى دیگران از نظرش برود. 1. سرچشمه همه گناهان و زشتی ها: (عیب جوئی، غیبت، تهمت، تحقیر، قتل، غارت، نزاعهای خانوادگی و قبیلهای و کشوری و بین المللی سوء ظن به خدا أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ نساء/ 54.)
- 2. استفاده از عیب جویی دشمن: از عیب جویی دشمن استفاده کنید، عیب را برطرف کنید و به جای اینکه از کار او ناراحت شوید، به کار خود بپردازید،
- عیبجویی دشمن راه و رمز موفقیت است. «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» (همزه/ 1) فرق «همزه» و «لمزه» چیست؟ «همز» عیب جویى کم رنگ است «لمز» عیب جویى سخت است اگر پشت سر کسى متلک گفتى و غیبتش را کردى «همز» است چون پشت سر آسان است که آدم فحش بدهد توى رو سخت «وَیْلٌ» واى «وَیْلٌ لِکُلِّ» واى به هرکس که چه نیش بزند پشت سر و چه نیش بزند رو به رو. نیش خیلى مهم است مسخره خیلى مهم است
- دین مردم دست روحانیت است : واجب است که عالم دینى به همه آنچه بدان اشاره کردیم، به صورتى فراگیر و هشیارانه، آگاهى داشته باشد.این علم فراگیر جامع، همان است که فقیه صاحب فتوى نیز باید آن را دارا باشد، و همان است که اگر بدون آن فتوى دهد، آنچه از دین مردم تباه مىکند بیش از آن چیزى است که اصلاح مىکند.پس فقیهى که شایسته است اجتماع از او تقلید کند، و زمام امور خود را در همه امور و مسائل به دست او بسپارد، لازم است که عالم و دانشمند نیز باشد، یعنى نماینده همه تعلیمات اسلامى در عبادت، و معامله، و سیاست، و فرهنگ، و جامعه، و اخلاق، و دفاع، و حکومت، و اقتصاد، و مدیریت، و آنچه به این امور پیوسته است. الامام الباقر «علیه السلام»: إنّ الفقیه، الزاهد فی الدنیا، الراغب فی الآخرة، المتمسّک بسنّة النبی «صلی الله علیه وآله »
- در قضیه بوسف وزلیخا آن چیزی حضرت یوسف را پیروز کرد عقل یوسف بود.. نقل مىکند، وقتى که امانتدارى و کفایت و عقل یوسف بر پادشاه ثابت شد و عذر او را در باره زندانى شدن متوجّه گشت، فرمان داد (او را به نزد من بیاورید تا او را خاصّ خود گردانم.. و قال فی العرائس فلما تبین للملک عذر یوسف و عرف أمانته و کفایته و عقله قال ائْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی ... فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قال أجب الملک الآن فخرج یوسف و دعا لأهل السجن بدعاء یعرف إلى الیوم و ذلک
- عقل حجر بن عدی : یک سطر راجع به حجر بن عدى، به حجر بن عدی گفتد تبری پیدا کن نسبت علی بن ابیطالب ، حجربن عدی گفت «قال» گفت «اقطعوا رأسى» گردنم را قطع کنید «فولله لا أتبرا من على بن ابى طالب» والله قسم، دست از امام على بر نمىدارم
- حالا حکم قتل سلمان رشدی : این کار راجع به حضرت امام (ره) هم بود امام دستور داد سلمان رشدى را اعدام کنید هر کس او را دید او را بکشد یک نامردى مثل سلمان رشدى به ولى تو جسارت کرده یک مرد خدایى مثل حضرت امام فتواى قتل او را داده
- رهنمودهاى علم و عقل : اسلام به عقل و علم اهمیت بسیار مىدهد تا جایى که عقل را پیامبر درونى مىداند و کیفر و پاداش انسانها را براساس مقدار عقل آنان قرارداده است.
- قرآن همگان را به تعقل و اندیشیدن فرا مىخواند و در بسیارى از آیات تنها اهل فکر و عقل را مخاطب قرارداده است.
- اسلام در معرفى عقل بهترین تعبیرها را بکار برده و مىفرماید: عقل، وسیله بندگى خداست.
- در سخنان پیشوایان معصوم علیهم السلام به آن اندازه که از عقل و فکر تجلیل شده شاید از کمتر موضوعى قدردانى شده باشد.
- زمانى در خدمت امام صادق علیه السلام از شخصى سخن به میان مىآید که بسیار عبادت مىکند، حضرت مىپرسد: «کیف عقله» «1» او چگونه مىاندیشد و عقلش تا چه اندازه است؟
- لشکر عقل و جهل : براى شناخت بیشتر گناهان، حدیث معروفى که در آن، لشکر عقل و جهل شمرده شده راهنماى بسیار خوبى است که مارا در این راستا کمک خواهد کرد.
- جمعى در محضر امام صادق علیه السلام بودند، سخن از عقل و جهل به میان آمد. امام صادق علیه السلام فرمود: عقل و لشکرش و همچنین جهل و لشکرش را بشناسید تا هدایت گردید.
- نشانه عقل وقلب سالم:قال الصادق (علیه السلام): إن کنت عاقلا فقدم العزیمة الصحیحة و النیة الصادقة مصباحالشریعة، ص 11.
- 1. عقل محتاج ادب است : قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام) کل شیء یحتاج إلی العقل و العقل یحتاج إلی الادب غررالحکم، ص 248.
- 1- قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام) نعم قرین العقل الادب غررالحکم، ص 248. عاقل و عالم زمانی محبوب میشوند که ادب داشته باشند.
- 2- بدرستى که بصاحبان عقلهاست از حاجت بسوى ادب چنانکه تشنه مىشود کشت بسوى باران یعنى چنانکه کشت و زرع محتاج بباران است و بى آن پژمرده و خشک مىشود صاحبان عقلها نیز چنان محتاج بآموختن آداب و کاربردن آنهایند و بى آن پژمرده و فاسد گردند و مراد آدابى است که در شرایع مقدّسه در هر باب مقرّر شده و ممکن است که شامل آداب نیکو که میانه مردم شایع باشد نیز باشد. قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام) إن بذوی العقول من الحاجة إلی الادب کما یظمأ الزرع إلی المطر غررالحکم، ص 52.
- ادب محبوبیت میآورد و این ادب رسول الله (صلی الله علیه وآله ) بود که مردم را جمع کرد.اگر ادب نباشد علم هم فایدهای ندارد. ارزش عالم به ادب او است و الا کمر علی را میشکند.
- رابطة العقل و العلم437 عقل و خرد مرکب علم و دانش است یعنى بى آن نمىباشد چنانکه مرکب بى راکب نباشد پس هر که را عقل و فطنت باشد کم است که علم و دانش تحصیل نکند.الْعَقْلُ مَرْکَبُ الْعِلْمِ (205/ 1).
- عقل و خرد اصل و بیخ علم و دانش است و خواننده بفهم و دریافت، زیرا که کسى را که عقل و شعور باشد کم است که بفکر تحصیل علم و دانش و فهم و دریافت نیفتد و مشغول آن نشود.439 الْعَقْلُ أَصْلُ الْعِلْمِ وَ دَاعِیَةُ الْفَهْمِ (91/ 2).
- بعقلها رسیده مىشود باوج علمها یعنى بعقلها که حق تعالى ببندگان عطا کرده مىتوان بمراتب عالیه علوم و معارف رسید پس آدمى نباید که بکاهلى و تقصیر خود را از آن درجات محروم سازد و در بعضى نسخهها «الامور» بدل «العلوم» است موافق فقره بعد، و بنا بر این مراد این است که: بعقلها رسیده مىشود باوج امرها یعنى کارها یا چیزها یعنى بکارهاى بلند یا مرتبههاى بلند مىتوان رسید، پس آدمى نباید که بکاهلى و تقصیر آن را عبث و بى فایده کند و خود را از ثمره آن محروم سازد.440 إِنَّکَ مَوْزُونٌ بِعَقْلِکَ فَزَکِّهِ بِالْعِلْمِ (57/ 3).
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۱/۰۸/۲۷