پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

شرح زیارت عاشورا  21 مجلس هشتم : وابن سیدالوصیین  ..و اى پسر آقاى اوصیا

  1. اثبات وصایت حضرت على (علیه السلام ) انسان در دوران زندگانى خود در دنیا اختیاردار اموالیست که به هر نحوى بخواهد میتواند عمل کند و چون این امور مورد علاقه اوست و نمیخواهد این اختیار بعد از مرگ او هم از بین برود
  2. لذا شخص مورد اطمینانى را براى خود انتخاب میکند و این اختیار را باو واگذار مینماید که بعد از مرگش او از این اختیار تام استفاده کرده و برنامه خود را عملى سازد.
  3. در اصطلاح فقهى آن شخص که اختیارش را بعد از مرگ بدیگرى واگذار کند وصى و آن شخص مورد اطمینان را موصى له و آنچیزى را که مورد اختیار است موصى به گویند.
  4. در بین افراد مردم مى بینیم اگر شخصى بخواهد دیگرى را در امور مورد علاقه خود وصى قرار دهد آن دیگرى باید واجد شرایط زیر باشد:1-درستى و امانت2- شرافت در حسب و نسب که اگر پدر و مادر و یا فامیل او از طبقه اشخاصى محترم نباشد او را وصى قرار نمیدهد زیرا هم خود را کوچک کرده و هم ورثه پیروى از اوامر و نواهى او نمیکنند.
  5. - 3-کاردانى و مسلط بودن در امور کارهاى میت ، چه اگر وصى هر چه هم انسان باشخصیت و خوبى باشد ولى نتواند بخوبى از عهده کارهاى میت یا موصى برآید ورثه او را بنحو احسن و اکمل اداره کند عقلاء عالم چنین شخصى را وصى خود قرار ندهند.
  6. وقتى مى بینیم که سرپرست یک خانواده براى آنکه اهلبیتش بدون سرپرست نباشد وصى تعیین میکند آیا ممکن است که پیغمبرش ‍ پس از بیست و سه سال زحمت و آن تشکیلات مهم وصایتى نکرد و وصى براى کارهاى خود قرار نداد و گروه مسلمانان را بامید خدا گذاشته از دنیا رفت ، چگونه پیغمبر وصى تعیین نکرده از دنیا رفت و این اختیار را به امت داد آیا تاکنون شده مردى به ورثه خود بگوید: بعد از من شما یکنفر را انتخاب کنید که هم بکارهاى من برسد و هم بکارهاى شما.
  7.  اهمیت وصیت یکى از موضوعاتى که در دین اسلام بسیار سفارش در مورد آن شده است مسئله وصیت است ، در کتاب ((تهذیب ) روایت کرده ((زید شحام )) از امام صادق (علیه السلام) راجع به وصیت سئوال کرد حضرت فرمود: وصیت بر هر شخص مسلمانى لازمست .
  8. و نیز از محمد بن مسلم روایت نموده که امام صادق (علیه السلام) فرمود وصیت لازمست و پیغمبر خدا سفارش به آن میفرمود.
  9. در بعضى روایات وارد شده که شخص مسلمان ، شب باید وصیت نامه اش زیرسرش باشد و نیز در روایت است که هر کس بدون وصیت بمیرد مانند مردن زمان جاهلیت مرده است .
    ما نمیدانیم با این گفتار پیغمبر و اولادش راجع به اهمیت وصیت پس چرا خود پیغمبر بدون وصیت و تعیین وصى از دنیا رفت ؟
  10. بنابراین باید گفت پیغمبر بر خلاف مشى همه انبیاء سلف رفتار نموده چه هر پیغمبرى که از دنیا رفت وصى و جانشین خود را تعیین کرد مگر پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم )
  11. 11- اهمیت وصیت نزد مثلا حضرت آدم بعد از خود دوازده وصى براى خود قرار داد.
  12. 1 - شیث 2 - هابیل 3 - قنبان4 - منشم 5 - شیثم 6 - قادس7 - قندف 8 - اعمنح 9- اخنوخ که ادریس باشد10 - اینوخ 11 - دینوخ 12 - ناخورا
  13. 12- و نیز چون حضرت نوح از دنیا رفت دوازده خلیفه بجهت خود معرفى کرد 1- سام 2 - یافت 3 - اشنح4 - فرشخ 5 - قانوء 6 - شامخ7 - هود 8 - صالح 9- یمنوخ10 - معدل 11 - دریخا 12 – هجا
  14. و همچنین حضرت ابراهیم دوازده خلیفه و وصى بجهت خود تعیین نمود.:1 - اسماعیل 2 - اسحاق 3 - یعقوب4 - یوسف 5 - ایلون 6 - اسلم7 -ایوب 8 - زینون 9- دانیال10 - الاکیر 11 - اناجا 12 – مبدع
  15. -اهمیت وصیت حضرت موسى دوازده جانشین و وصى بجهت خود تعیین نمود:
    1 -
    یوشع بن نون 2 - عروف 3 - قندف4 - عزیر 5 - ارشاء 6 - داود
    7 - سلیمان 8 - اصف 9- انواخ10 - مینقا 11 - اردن 12 – واعث - حضرت عیسى قبل از رفتن به آسمان به خلفاى
  16. دوازده نفرى خود تصریح نمود:1 - شمعون 2 - عروف 3 - قندوف4 - عیسروا 5 - زکریاء 6 - یحیى7 - هدى 8 - شیحا 9- قس10 - واستین 11 - یحیى الراهب

                  

  1. - پس این پیغمبران اولوالعزم که بمقتضاى حکمت بالغه بجهت حفظ شرایع خود و به امر حق تعالى اوصیایى براى خود تعیین نمودند چگونه ممکنست پیغمبر ما که خاتم پیغمبران بوده و دین او تا روز قیامت باید در بین مردم روزگار برقرار باشد وصى و خلیفه تعیین نکرده باشد.
  2. - بنابراین عقلا و نقلا ثابت میشود که مسلما پیغمبر ما در زمان حیات خود شخصى را وصى و جانشین خود قرار داده و طورى اینمطلب را واضح و آشکار است که خود عامه هم بر اینمطلب اعتراف دارند.
    ((
    امام احمد بن حنبل )) در مسند خود به طرق مستعد و الفاظ متفاوت و ((ابن مغازلى )) فقیه شافعى در مناقب و ثعالبى )) در تفسیر خود نقل مینماید که رسول اکرم (صل الله علیه وآله وسلم ) به على (علیه السلام) فرمود: انت اخى وصیى و خلیفتى و قاضى دینى یعنى تو برادر وصى و خلیفه و ادا کننده دین منى .
  3. - میر سید على همدانى )) شافعى در اوایل مودت ششم از کتاب مودة القربى از خلیفه ثانى عمربن خطاب نقل مینماید که چون پیغمبر عقد اخوت بین اصحاب بست فرمود:
    هذا على اخى فى الدنیا و الاخرة و خلیفتى فى اهلى وصیتى و وارث علمى و قاضى دینى ما له منى مالى منه بفغه نفعى و ضره ضرى من احبه فقد احبنى من احبه فقد احبنى و من الغصبه فقد ابغضنى .
  4.  یعنى : این على در دنیا و آخرت برادر منست و خلیفه منست اهل من و وصى من و وارث علم و اداکننده دین من میباشد، مال او از منست و مال من از اوت ، نفع او نفع من و ضرر او ضرر منست کسى که او را دوست بدارد مرا دوست داشته و کسى که او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته    
  5. حدیث الدار مهمتر از همه احادیث درباره اینکه على وصى پیغمبر است ، حدیث الدار یوم الانذار میباشد که بسیارى از علماء عامه و خاصه و مفسرین و مورخین و اکابر علماء اهل سنت با مختصر کم و زیادى در الفاظ و عبارات نقل نموده اند و شرح و حدیث اینست که چون آیه 214 سوره شعراء، وانذرعشیرتک الاقربین .
    نازل شد رسول اکرم (صل الله علیه وآله وسلم ) چهل نفر از اشراف و رجال بزرگ و خویشاوندان خود را از قریش در منزل عمویش ابوطالب دعوت نمود و براى آنها یک ران گوسفند و قدرى نان و یک صاع شیراز غذا حاضر نمود، مهمانان خندیدند و گفتند: محمد غذاى یکنفر را حاضر نکرده ، چون در میان آنها کسانى بودند که یک شتربچه را تنها میخوردند، حضرت فرمود: کلوا بسم الله ، بخورید بنام خداوند متعال ، پس از آنکه خوردند و سیر شدند بیکدیگر گفتند: هذا ما سحرکم به الرجل ، محمد با این غذا شما را سحر نمود.
  6.  آنگاه حضرت برخاست پس از مقدماتى از سخن که فقط قسمتى از آن یعنى شاهد مقصود را نقل میکنم . فرمود: یا نبى عبدالمطلب ان الله یعثنى بالخلق کافة ولیکم خاصة و انا ادعوکم الى کلمتین خفیفتین على اللسان ثقیلتین على المیزان تملکون بهما العرب و العجم و تنقادلکم بهماالامم و تدخلون بهماالجنة و تنجون بهما من النار شهادة ان لا اله الا الله و انى رسول الله فمن یحبنى الى هذا الامرو یؤ ارزه نى الى القیام به یکن احى و وزیرى و وارثى و خلیفتى من بعدى .
  7. - یعنى : اى فرزندان عبدالمطلب خداى تعالى مرا مبعوث فرمود بر عموم مردمان و بخصوص بر شما و من شما را دعوت میکنم به دو کلمه برعرب و عجم مالک شوید و ایشان شما را منقاد گردند و جمیع امم در تحت انقیاد شما درآیند و به این دو کلمه به بهشت روید از دوزخ نجات یابید و آن دو گواهى دادن به وحدانیت خدا و رسالت منست پس هر کس مرا در این کار اجابت کند و معاونت من نماید او برادر من و وزیر وارث و خلیفه بعد از من خواهد بود و این جمله آخر را سه مرتبه تکرار کرد و در هر سه مرتبه
  8. احدى جواب نداد مگر على (علیه السلام ) که جواب داد: انا انصرک و وزیرک یا نبى الله : اى پیغمبر خدا من شما را کمک و یارى مینمایم .
  9. پس حضرت او را به خلافت بشارت داد و آب دهان مبارک خود را در دهان او انداخت و فرمود: ان هذا و وصیتى و خلیفتى فیکم ، یعنى این على وصى و خلیفه من در میان شماست .                                             21-
  10. و در بعضى از کتب است که بخود على خطاب نموده فرمود: انت وصیى و خلیفتى من بعدى . بعضى نقل کرده اند که این مجلس مهمانى در سه روز متوالى انجام گرفت و این حدیث را کتب شیعه نقل نموده اند و در کتب عامه هم زیاد نقل شده مانند ((احمد بن حنبل )) در مسند خود و ((ثعلبى )) در تفسیر خودش و ((احمد خوارزمى )) در ((مناقب )) و ((طبرى )) در تفسیرش و ((ابن ابى الحدید)) معتزلى در جلد سوم شرح نهج البلاغه خود و ((ابن اثیر)) در کامل و ((حلبى )) در سیره و ((بیهقى )) در سنن و دیگران
  11. حتى مورخین بیگانه از سایر ملل که تاریخ اسلام را نوشته اند مانند جرجى زیدان و توماس کارلایل انگلیسى این مجلس را انکار نکرده بلکه به قلم تحریر در آورده اند.
  12. ابن ابى الحدید بعد از نقل این حدیث گفته که دلیل بر اینکه على (علیه السلام) وزیر و خلیفه رسول خدا میباشد نص کتاب خدا و احادیث رسول الله است ، حق تعالى در قرآن فرموده : و اجعل لى وزیرا من اهلى و هارون اخى اشدد به ازرى و اشرکه فى امرى .
  13.  - یعنى : موسى بن عمران عرض کرد خداوند براى من وزیرى مقرر فرما و معینى از کسان من که برادرم هارون باشد و پشت مرا به او محکم گردان یا آنکه او را وزیر من گردان و او را در نبوت من شریک ساز و رسول خدا در حدیث صحیح که مجمع علیه فراق اسلام است فرموده : یا على انت منى بمنزلة هارون من موسى . على تو براى من بمنزله هارون براى موسى هستى ، الا آنکه بعد از من پیغمبرى نمیباشد پس ثابت شد که جمیع مراتب هارون و قدر و منزلت او نزد موسى براى على (علیه السلام ) نیز هست پس على وزیر رسول خداست و پشتیبان محکمى براى آنحضرت میباشد و اگر رسول خدا خاتم النبیین نبود على در نبوت با او شریک بود
  14. - و نیز ((ابن ابى الحدید)) از ((زیدبن ارقم )) روایت میکند که رسول خدا فرمود آیا نمیخواهید شما را بچیزى دلالت کنم که اگر با او آشتى کنید و یار شوید هلاک نگردید، بتحقیق که ولى و امام شما على بن ابیطالب است ، پس دل خود را با او خالص کنید و به امامت او اقرار آورید و او را تصدیق نمائید و این را که میگویم جبرئیل بمن خبر داده ا
  15. ابن ابى الحدید)) پس از نقل این حدیث میگوید: همین کلام پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم ) نص صریح در امامت و ولایت على (علیه السلام) است و ما جماعت معتزله با اینحدیث صریح چه خواهیم کرد، بعد خودش میگوید که 26- مرد از امامت ، امامت در فتاوى و احکام شرعیه است نه در خلافت .
    حال باید به این مرد سنى گفت که خودت بعد از نقل اینحدیث اعتراف کردى که این عبارت پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم ) نص صریح در امامت على (علیه السلام) است
  16. پس چگونه تاءیل آنرا مینمایى ، در صورتیکه احدى نگفته که نص را باید تاءویل کرد و معروفست که میگویند اجتهاد در مقابل نص غلط است .
  17.  پس جاى هیچگونه انکارى نیست که امامت و خلافت على (علیه السلام) را وجود مبارک پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم ) بیان فرموده بطوریکه ((صلاح الدین صفدى )) در ((وافى بالوفیات )) ضمن حرف الف ذیل حالات ((ابراهیم بن سیار بن هانى بصرى )) معروف به نظام معتزلى میگوید که : نص النبى (صل الله علیه وآله وسلم ) على ان الامام على و عینه و عرفت الصحابة ذلک و لکن کتمه عمر لاجل ابى بکر رضى الله عنهما
  18. - یعنى رسول اکرم (صل الله علیه وآله وسلم ) بر امامت على (علیه السلام) تصریح کرد و آنحضرت را به امامت تعیین نمود، صحابه اینرا میدانستند ولکن عمربن خطاب امامت و خلافت على را براى خاطر ابى بکر کتمان نمود        
  19. حجة الاسلام ابوحامد محمد غزالى طوسى در کتاب سرالعالمین خود میگوید که نسبت به خلافت على اتفاق فریقین است و همه کس واقع و حقیقت را با کمال وضوح و آشکار فهمیده و از اینرو هرگونه شک و تردید زایل و مرتفع است و بطور یقین على (علیه السلام) جانشین و خلیفه بلافاصل پیغمبر شناخته شده است زیرا اجماع جماهیر مسلمین بر صحت وقوع قضایاى و شمول خطبه آنروز نسبت بمورد بحث منعقد است و
  20. باین ملاک هر اشکالى بیمورد و هر اعتراضى بیمورد و هر اعتراضى لغو و باطلست زیرا همین که رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم ) سخن فرسایى خود را بپایان آورد فورى عمر مبادرت بتظاهر نموده تبریکات لارمه را ضمن بیانات ((بخ بخ لک یا على )) تقدیم نمود،
  21. بدیهیست که این نحوه تبریک گفتن تسلیم در مقابل صدور فرمان جدید و رضایت به وقوع خلافت على است ، ولى مع الوصف با اینکه کمال طوع و رغبت سر تسلیم فرود آوردند عاقبت بد معامله اى با خدا ذکر کردند که جزا حفاء حق و ورشکستگى آخرت نتیجه دیگرى نداشت ، اگر چنین نبود پس چرا در مرض موت آن پیغمبر وقتى آنحضرت کاغذ و دوات براى نوشتن دستور جامع طلبید در پاسخ ((ان الرجل لهجیر)) شنید، پس خلافت فاقد منطق و دلیل است و اگر حربه اجماع را بمنظور صحیح بکار برند البته ناقص است
  22. چه آنکه عباس و پسرانش و على (علیه السلام) با زن و فرزندانش هیچکدام شرکت در اجماع ساختگى نداشته و همچنین بعضى حاضرین سقیفه نیز تمرد و مخالفت با آن اجماع نمودند و بیعت نکرده از سقیفه خارج شدند             
  23.  خواننده عزیز بر شما ثابت شد که وصى خلیفه بلافصل پیغمبر على (علیه السلام) بوده و شیعه و سنى بر این مطلب اتفاق دارند و بنا بر قول غزالى اگر یک عده هوى پرست براى ریاست چند روزه دنیا على را خانه نشین کنند حق از بین نمیرود و مظلومیت على و اولادش بر مردم عالم ثابت میگردد و چون اینمطلب وصایت خیلى مهم است در غالب زیارات میخوانى السلام علیک یابن امیرالمؤ منین سیدالوصیین .
  24. خواننده عزیز این چند جمله ایکه در بیان وصى بودن حضرت على (علیه السلام ) ذکر کردیم یکى از هزاران اخبارى بود که در کتب شیعه و سنى نقل شده و قطره اى بود که از باب نمونه از اقیانوس کبیر اخبار نشان دادیم و از همین مختصر بیان ما معلوم میشود که مطلب خلافت بلافاصل على (علیه السلام ) بحدى ظاهر بوده و منکرین خلافت و ولایت آنحضرت هم اعتراف بآن داشته اند. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

    • حسین صفرزاده

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی