پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

بسم الله الرحمن الرحیم

                   اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. تیتر موضوعی خطبه همام (متقین) را در نهج البلاغه (ح فرزاد) یا در نمایش پردازش اربعین حسینی 
  2. -35-صفت متقین  وجود خدا در تمام ذرات وجودشان‏ «قد برأ هم الخوف  برى‏ء القداح» ترجمه: خوف  و ترس  بدنهاى آنها را همچون چوبه تیر لاغر ساخته.***
  3. چوبه تیر لاغر : شرح: در قدیم براى ساختن تیر، چوبها را مى‏تراشیدند، و در نوک آن پیکانى از فلز قرار مى‏دادند، و در انتهاى آن هم پرهائى بود تا حرکت چوب را تنظیم کند، و چون قسمت انتهائى سبک و ابتدائى بواسطه آن فلز سنگین بود، در فضا چرخش پیدا نمى‏کرد. فائده این تراشیدن چوب چند چیز بود: 1- تیرها سبک شده و در نتیجه برد آن بیشتر مى‏شد. 2- صاف مى‏شد و مقاومت هوا در برابر آن کم مى‏شد. 3- براى قرار دادن در چلّه کمان راحت‏تر بود.
  4. ترس  از خدا آنها را تراشیده،- مولاى متّقیان على (علیه السلام) در این فراز تشبیه بسیار جالبى فرموده‏اند؛ ترس  از خدا آنها را تراشیده، و کاربرد آنها را زیاد و شانس رسیدن آنها را به هدف بیشتر کرده است، خدا با خوف  خود آنها را تراشیده تا بر پرش بیشتر به هدف رسیده، و سرعت و شتاب گیرند، و امواج هواهاى نفسانى مقاومت زیادى در برابر آنها نداشته باشد، و به راحتى خود را به دستورات الهى بسپارند و گوش به فرمان صاحب حقیقى خود دهند.
  5. خوف  الهى موجب لاغر شدن متقیان مى‏شود؛ به جهت این که نفس تدبیر کننده بدن، به اصلاح و صلاح بدن نمى‏پردازد، و قوه شهویه و غاذیة (قوه‏اى که امر جذب و تقسیم غذا و شؤون طعام را در بدن به عهده دارد) آن طور که باید کار نمى‏کنند، و مقدار انرژى که در بدن مصرف مى‏شود و تحلیل مى‏رود را نمى‏توانند جایگزین کنند، و در نتیجه این منجر به تحلیل رفتن بدن مى‏شود. و این گونه حالت یعنى تحلیل رفتن بدن و خوف  الهى،
  6. ترس  از خدا آنها را درباره امام سجاد (علیه السلام) روایت شده است که وى از خوف  خدا در هر شبانه‏روز، هزار رکعت نماز مى‏خواند، به طورى که باد او را مثل سنبله و ساقه گندم حرکت مى‏داد. در روایت آمده است وقتى آن حضرت وضو مى‏گرفت، رنگ او زرد مى‏شد و وقتى اهل و عیال او از این حالت سؤال مى‏کردند، مى‏فرمود: «اتَدْرُون لِمَنْ أتَأهَب للقیام بین یدیه»: «آیا مى‏دانید براى ایستادن در برابر چه کسى مهیا مى‏شوم».
  7. ترس  از خدا رنگ زرد ؛گریه زیاد ؛ پیشانی زخم - در روایتى از امام صادق (علیه السلام) رسیده است که آن حضرت تمجید از على (علیه السلام) مى‏فرمود و از حالات و اعمال وى سخن مى‏راند تا این که فرمود: «از فرزندان و اهل‏بیت او کسى در لباس و علم فقه مثل على بن الحسین (امام سجاد (علیه السلام) نبوده، روزى فرزندش امام باقر (علیه السلام) وارد بر او شد، و دید بسیار عبادت کرده و رنگش از شب زنده‏دارى زرد و از چشمانش بواسطه شدت گریه (رَمَصْ) خارج شده است (رمص ماده سفید رنگى است که از مجراى چشم بواسطه اشک زیاد خارج مى‏شود) و پیشانى مبارکش زخم شده و قوس بینى حضرت بواسطه سجود شکاف برداشته، و از پا افتاده و قیامش زیاد شده بود،
  8. برحال پدر گریستم - امام باقر (علیه السلام) فرمود، وقتى پدرم  را در این حال یافتم، کنترل از دستم خارج شده گریستم.آرى شیعیان راستین آنها هم چنین هستند، آنها داراى خوف  از خدایند، خوف ى که مقام بزرگى از مقامات عارفین و یکى از ارکان عرفان اسلامى است.
  9. ارزش خوف ‏ : خوف  و خشیت از عذاب خدا، خلق و عادت متّقین است‏ «الخَشْیةُ من عَذابِ اللّه شیمَةُ المتقین»: خوف  همچون خالى بر گونه متقین و عارفان پدیدار است؛ و گوئى مردم با آن خال آنها را مى‏شناسند، خوف  از خدا ثمره ایمان و رأس حکمت است.
  10. در اهمیت خوف  روایتى از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است؛ حضرت مى‏فرمایند«لا مُصیبةَ کَعَدمِ العَقْل و لا عَدَم عقل کَقِلّة یَقین و لا قِلّة یَقین کَفَقْدِ الخوف و لا فَقْد خوف  کقِلّة الحُزْن على فَقْد الخوف »: «مصیبتى مثل بى‏عقلى نیست و هیچ بى‏عقلى مثل کمى یقین نیست و هیچ کم یقینى مثل عدم خوف  نیست و هیچ عدم خوفى مثل کمى حزن و اندوه بر نداشتن خوف  نیست».
  11. «عاقل‏ترین شما،- از این روایت استفاده مى‏شود که حزن زیربناى خوف  و خوف  اساس یقین و یقین شالوده عقل است، و بى‏جهت نیست که در روایت آمده:«اتَمَکم عَقلا اشَدّکم للّه خوفاً»: «عاقل‏ترین شما، خداترس ‏ترین شماست».
  12. متقین همان خائف ین هستند، در قرآن ذکر متقین بسیار آمده و آنها همان خائف ین هستند، آنها که از خدا ترس یدند و همه از آنها ترس یدند. پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «مَنْ خاف  اللّه خافه کلُ شى‏ء و مَنْ خاف  غیرَ اللّه خوفه اللّه مِنْ کل شى‏ء»: «کسى که از خدا ترسد هر چیزى از او مى‏ترسد و کسى که از غیرخدا بترسد، خدا او را از هر چیزى مى‏ترس اند».
  13. از فقر مى‏ترسد بترسد،- یحیى بن معاذ گوید: این مسکین فرزند آدم اگر از آتش جهنم چنانکه از فقر مى‏ترسد بترسد، وارد بهشت مى‏شود، یعنى اگر به اندازه اهتمام به مسائل اقتصادى و ترس از فقر به همان اندازه اهتمام به امور معنوى داشته باشیم و از عذاب الهى بترسیم رستگاریم، ولى این بشر غافل است، مى‏گوید آبرو دارم نباید بگذارم فقیر شوم، و از بى چیزى دلهره دارد، ولى از عذاب الهى نمى‏ترسد، و نمى‏گوید در نزد خدا و پیامبران و اولیاء و همه مردم که روز رستاخیز بپا مى‏خیزند، آبرو دارم.
  14. ترس از خدا - از یکى از صلحاء پرسیدند: ایمن‏ترین خلق در فردا کیست؟ گفت: شدیدترین آنها از حیث خوف  (ترس از خدا) در امروز یعنى شدت خوف  امروز رابطه مستقیم با در امان بودن از عذاب فردا دارد.
  15. یکى از زهاد این‏گونه اصحاب خود را نصیحت کرد: «به خدا قسم اگر همنشین گروهى شوى که تو را امروز بترس انند، تا در فردا ایمن باشى بهتر است از این که با گروهى همنشین شوى که تو را امروز امنیت دهند تا در فردا خائف  شوى».
  16. قلوبشان ترسناک است) خائف ین، ترسشان نه براى معصیت باشد، که براى ترس  از عبادت است. از پیامبر (صلى الله علیه وآله) نقل شده که در ذیل آیه‏ «وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ»: (کسانى که مى‏آورند آنچه را آوردند و قلوبشان ترسناک است) فرمودند: فکر مى‏کنید آنهائى هستند که عصیان کرده و از معصیت خائف ند؟! «لا، بل الرجل یصوم و یتصدق و یخاف الا یقبل منه»: «نه، بلکه مرد (شخص) روزه مى‏گیرد و صدقه مى‏دهد و زکات و حقوق خود را اداء مى‏کند ولى از این ترس  دارد که از او قبول نشود».
  17. اشک در خلوت - در روایت آمده که هفت دسته‏اند که خداوند سایه لطف خود را بر سر آنها مى‏افکند، در روزى که به جز سایه رحمت الهى، سایه‏اى نیست؛ یک دسته از آنها کسانى هستند که در خلوت ذکر خدا گفته و اشک خوف  مى‏ریزند.
  18. منشأ خوف ‏سه چیز است - خوف از خدا ممکن است منشأ فراوانى داشته باشد، ولى سرچشمه‏هاى عمده آن سه چیز است: 1-خوف معرفت اللّه، انسان وقتى کنار کوه بلندى و یا دریاى وسیع و خروشانى قرار مى‏گیرد، خوفى در دل او ایجاد مى‏شود وحشتى به او دست مى‏دهد، نه به خاطر اینکه ضررى متوجه او مى‏شود، بلکه این درک عظمت است، موجود کوچک وقتى عظمت موجود بزرگى را درک کند خائف  مى‏شود، مثلا وقتى ساختمان عظیمى را مى‏بینیم و آسمانخراشى را ملاحظه مى‏کنیم، خائف  مى‏شویم. این براى چیست؟ چرا وقتى در برابر بزرگى قرار مى‏گیریم با اینکه فرد خوبى است ولى خود را باخته و خوفى در خود احساس مى‏کنیم، چرا ابهّت او ما را مى‏گیرد؟ این چیزى به جز درک عظمت نیست.
  19. 2-خوف درک بلنداى عظمت الهى - حال اگر انسان درک بلنداى عظمت الهى و دریاى خروشان ازلى و ابدى سرمدى او را کرد، و در علم و قدرت و شوکت و جلالت و عزت او غرق شد، چیزى جز او نمى‏بیند، و در نتیجه خائف  مى‏شود، چنان مى‏شود که وقتى نام خدا مى‏شنود و یا ذکرى از او مى‏شود قلبش به هراس مى‏افتد إِذا ذُکِرَ اللَّهُ‏ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ‏: اینان مؤمنان راستین و حقیقى در لسان قرآنند أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا. ذکر و یاد خدا، تداعى معانى بسیار براى او مى‏کند و خود را در پیشگاه با عظمت او ضعیف و ذلیل مى‏بیند و چه سرمایه‏اى براى ضعیف، جز ترس  مى‏توان یافت!
  20. خوف ؛ ترس از دادگاه خدا، و به عبارت دقیق‏تر، ترس  از پرونده اعمال خود و به بیانى ظریف‏تر، ترس  از عاقبت خود، نمى‏داند چکاره است و به کجا مى‏رود! عارف و پرهیزگار حقیقى، از عبادت خود هم ترس ناک است، زیرا انتظارى که از عالم است از جاهل نیست، انتظارى که از پیر هست از جوان نیست، عبادت مراتب دارد، مسلم است که «ممکن» حق واجب و خالق را نمى‏تواند اداء کند، زیرا پیامبرش هم اقرار مى‏کرد که: «ما عَبَدْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ، ما عَبَدناکَ حَقَّ عِبادَتِک» چون او هم ممکن است و مخلوق، ولى توقعّى که از او هست، از ما نیست، ولى پیامبر (صلى الله علیه وآله) هم خائف  بود که شاید نتوانسته آن طور که باید اداء وظیفه کند؛ افراد بزرگ هم خوفشان این چنین خوفى است.
  21. 3- خوف دیوان عدالت و دیوان نعم - ترس  از معاصى و صحیح‏تر ترس از عدالت خداوندى، خدا مى‏تواند براى یک معصیت عذاب کند، و این خلاف عدل نیست، ولو تمام عمر را شخص عبادت کرده باشد. در روایات داریم که در قیامت سه دیوان باز مى‏کنند: دیوان نعم، و دیوان عبادت و دیوان معاصى، دیوان عبادت مقابله و برابرى با دیوان نعم نمى‏کنند؛ علاوه بر این که دیوان معاصى بلاعوض باقى مى‏ماند.
  22. خوف معرفت ؛ عظمت ؛ عدالت ، و به عبارت دیگر سه نوع خوف  از بالا به پائین که مى‏آئیم درجه شخص مى‏شود یعنى پرهیزگاران و خائف ین سطح بالا خوف  نوع اول‏را دارند؛ گرچه جمع این خوفها منافاتى با هم ندارد.
    1. آن کس که از خدا ترسیدن ، بهشت جایگاه او است‏ (وَ أَمَّا مَنْ خاف  مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏): و اما کسى که از مقام‏ پروردگارش ترسید و نفس را از اتّباع و پیروى هوى بازداشت، همانا بهشت جایگاه او است.
  23. برادرم اشک خون بریز که هر قطره آن درّى درخشان است، در روایت بسیار جالبى از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) چنین رسیده است: «ما مِنْ قَطرة احَبّ الى اللّه تعالى مِنْ قطرةِ دمع من خَشْیَةِ اللّه او قطرة دم اریقَتْ فى سبیل اللّه» «هیچ قطره‏اى محبوب‏تر در نزد خدا از قطره اشک از خوف خدا یا قطره خون ریخته شده در راه خدا نیست». چه زیبا و چه بلند است کلام آن زیباى بلندمرتبه که دو گوهر گرانبها را مثل آورده که یکى مثل دُرّ سفید و دیگرى چون یاقوت است.
  24. ثمرات خوف ‏- براى خوف  ثمراتى در آیات و روایات ذکر شده که به تعدادى از آنها اشاره مى‏کنیم:
    1. انسان خائف  عذابهائى را که خداوند بر ستمگران و اقوام پیشین نازل کرده، نشانه و آیتى مى‏داند، براى حساب آخرت و اینکه سر و کارش با کیست، ولى انسان که از درک عظمت الهى عاجز است، با دیدن عاقبت فرعونیان و نمرودیان هنوز به حساب خود رسیدگى نمى‏کند، و بسیار ساده از کنار این حوادث مى‏گذرد، إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِمَنْ خاف  عَذابَ الْآخِرَةِ، ذلِکَ لِمَنْ خاف  مَقامِی وَ خاف  وَعِیدِ
  25. خوف  الهى، خائف  را - به بهشت رهنمون مى‏سازد: وَ أَمَّا مَنْ خاف  مَقامَ رَبِّهِ‏ .... فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏ در آیه‏اى دیگر مى‏فرماید: جزاى چنین شخصى دو بهشت است که داراى انواع نعمتها و درختان پرطراوت است، در آنها دو چشمه دائماً در جریان است، و از هر میوه‏اى دو نوع در آنها موجود است: وَ لِمَنْ خاف  مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ‏- ذَواتا أَفْنانٍ‏- فِیهِما عَیْنانِ تَجْرِیانِ‏- فِیهِما مِنْ کُلِّ فاکِهَةٍ زَوْجانِ‏.
  26. خوف مانع از معاصی است-  نفس را در زندان خود محبوس مى‏کند تا مرتکب معاصى نشود، خوف  رادع و مانع از معاصى است: «الخوف سجن النفس من الذنوب و رادعها عن المعاصى» «نعم الحاجز عن المعاصى المخوف ». خوف  موجب کاستن آفات مى‏شود، هر چه خوف  فرد بیشتر آفت او کمتر است «من کثرت مخافته قلت آفته».
  27. خوف  موجب علم محض، و علم و معرفت موجب استجابت دعا مى‏شود؛ از رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) نقل شده: «لَوْ خِفْتُم اللّه حقّ خیفتِه لَعَلِمْتُم العِلْمَ الذّى‏ لاجَهْل مَعَه و لو عَرَفْتم اللّه حقّ معرفته لَزالَتْ بِدُعائکم الجبال»: «اگر آنطور که باید خداترس شدید، عالم به عالمى مى‏شوید که جهل در آن راه ندارد، و اگر عارف و عالم به خدا شدید آنطور که باید، به دعاى شما کوهها از بین مى‏رود».(میزان الحکمه، جلد 3، صفحه 184.)
  28. خائف لحظه‏اى نشست ندارد و دائماً در حرکت است تا به منزل رسد. در حدیث جالبى از رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) چنین آمده: «مَنْ خافِ أدلَجَ و مَنْ أَدلَجَ بَلَغَ المنزل الا انَّ سَلْعَةَ اللّه غالیة، الا انّ سَلْعَةَ اللّه الجنة»:
  29. «کسى که خائف  شد ترسید دیر به منزل برسد، و آنچه مى‏خواهد از دست برود) شب هم حرکت مى‏کند، و کسى که شب حرکت کرد (و وقت و فرصت را از دست نداد خافا و نخوابید) به منزل خواهد رسید. آگاه باشید که متاع خدا بسیار گرانبها است، آگاه باشید و متوجه باشید که متاع خدا بهشت است». چه تعابیر زیبائى پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرموده‏اند! انسانى که ترس دارد دیر برسد یا در راه بخوابد و دلهره دارد خواب به چشمش نمى‏آید که شب بیارمد و لذا خطرات حرکت در شب را پذیرفته و حرکت مى‏کند و مسلماً به منزل خواهد رسید که بهشت ابدى است.
  30. علائم خائف ‏هر یک از ثمرات فوق که در اعمال و رفتار و حالات خائف  ظاهر شود، خود علامتى براى شناسائى او است، علاوه بر این که در روایت علامات دیگرى براى او ذکر شده است: خائف  ظلم نمى‏کند؛ مولى على (علیه السلام) فرمودند: «من خاف ربه کف ظلمه».خائف  در قلبش حبّ مقام و جاه و اینکه از او یاد مى‏شود، نیست.
  31. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «انَّ حُبَّ الشّرف و الذّکر لا یَکونان فى قلبِ الخائف  الراهِب».خائف  قولش، فعلش را تصدیق مى‏کند و امورات پنهانى او موافق امورات آشکار او است. امام کاظم (علیه السلام) در روایتى در مورد خائف  فرمودند: «... و لا یَکونُ احد کذلک الّا مَنْ کانَ قولُهُ لِفِعْلِه مصدّقاً و سِرُّه لِعَلانیته موافقاً ...»: «کسى خائف  نمى‏شود مگر این که قولش مؤید فعل او و پنهان او موافق آشکار او باشد».
  32. علامات دیگرى برای خوف - نیز در روایات ذکر شده که مى‏توان همه علامات را به یک چیز برگرداند، و آن منع و نهى کردن نفس است از پیروى هواى نفس، که قرآن در جمله‏اى فرمود: «أَمَّا مَنْ خاف  مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏ ...».
  33. مسلک خائفان - اى برادر مسلک خائفان در پیش گیر و به این نگارنده حقیقر دعا کن تا خوف  الهى، جاى جاى قلبش را فراگیرد و از آنکه باید بترس د به سوى او فرار کند، زیرا که فرق ترس  از خالق و ترس  از مخلوق همین است. اگر از خالق ترس یدى به طرف او باید روى ولى اگر از مخلوق ترس ى باید از او فرار کنى.
  34. انواع خوف ‏- خوف به معنى اعم را پنج قسم دانسته‏اند: خوف، خشیة، وجل، رهبت، هیبت، 1خوف از گنهکارانست، 2خشیة از دانشمندانست، 3وجل از دلبستگان بحق است، 4رهبت از عابدین است، 5هیبت از عرفا است، 1خوف از براى گناهست. خدا فرماید، براى کسى که از مقام پروردگارش بترسد و گناه نکند دو بهشت است 2خشیة براى‏ این است که خود را تقصیر کار میداند خدا فرماید همانا دانشمندان بندگانش از او مى‏ترسند 3وجل براى کم خدمتى است خدا فرماید آنان که چون نام خدا برده شود دلهاشان بلرزد، 4رهبت براى اینست که خود را تقصیر کار مى‏بیند خدا فرماید ما را از روى شوق و بیم مى‏خوانند 5هیبت براى شهود حق است در گاهى که اسرار او بر دل عارفان کشف شود خدا فرماید او شما را از خویش میترساند، اشاره بدین معنى دارد از پیغمبر روایت شده که چون نماز میخواند از هیبت حق آواز جوش سینه‏اش که مانند جوش دیک بود شنیده میشد.
  35. خوف  که براى عصیان کنندگان و گنهکاران است به خاطر ارتکاب گناه است‏ «وَ لِمَنْ خاف  مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ». خشیت که براى عالمان است به جهت این که خود را در محضر خدا مقصّر مى‏دانند «إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ». «وجل» براى فروتنان و متواضعان است به جهت ترک خدمت، خداوند عزوجل فرمود: (الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ».
  36. رهبه براى عبادت کنندگان است، چون خود را مقصّر درگاه باریتعالى مى‏دانند، خداوند عزّ شأنه فرمود: «وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً».
  37. هیبت براى عارفان است، زیرا شاهد دادگاه و عدل الهى، خداوند است. یعنى قاضى دادگاه شاهد است‏ «یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ».
  38. به امید این که قلب ما در این دنیا خائف  شود تا در آخرت آمن گردد. مرحوم الهى در ذیل این فراز (قد براهم الخوف  برى‏ء القداح) چنین گوید:
  39. صاحب مفردات خوف  را چنین تعریف کرده است: «توقّع مکروه عن أمارة مظنونة او معلومة» یعنى انتظار مکروهى که علامت ظنّى یا قطعى بر وقوع آن قائم شده، همچنان که رجاء، انتظار محبوب و امر خوبى است که علامت ظنى یا قطعى بر وقوع آن قائم شده است؛
  40. و صاحب مفردات خوف  را ضدّ امن قرار داده است. و نیز خشیت را خوفى که با تعظیم همراه است دانسته و اکثر این نوع خوف  را ناشى از علم به آنچه از آن ترس یده شده، معرفى کرده و لذا علماء راستین داراى این چنین خوف ى هستند (الخشیة خوف  یشوبه التعظیم و اکثر ما یکون ذلک عن علم بما یخشى منه).
  41.  

زبیم هجر جانان خسته جانند

 

به درد عشق زار و ناتوانند

زاندوه فراقش لاغر اندام‏

 

هراسان تا چه پیش آید سرانجام‏

مبادا روى جانان را نبینند

 

به هجرش تا ابد دلخون نشینند

تن لاغر ز درد عشق، جان یافت‏

 

زلطف دوست، روح جاودان یافت‏

کسى کش بیم هجران نیست در دل‏

 

کند فربه تن خاکى چه حاصل‏

اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خ اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص: 96

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی