باب تفعیل، فعّل یفعّل تفعیلا چون صرّف یصرّف تصریفا. یک حرف زاید درعین الفعل به کارگیرى فعل مضارع باب تفعیل (یذبّح)، بیانگر وسعت و گستردگى کشتار است.
جمعه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۲، ۰۵:۴۸ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
باب تفعیل، فعّل یفعّل تفعیلا چون صرّف یصرّف تصریفا. یک حرف زاید درعین الفعل
- به کارگیرى فعل مضارع باب تفعیل (یذبّح)، بیانگر وسعت و گستردگى کشتار است.
- «صَعْر» در لغت به معناى «متمایل کردن گردن به سویى است» و معناى باب تفعیل آن (تصعیر)، متکبرانه سرگرداندن و گردن فرازى کردن است (مفردات راغب).
- «یُبَشِّرُ»- که از باب تفعیل و مفید تکرار است- این نکته بر مىآید که مؤمنان صالح، نیازمند بشارت هاى مداوم خداوند هستند.
- «کِذَّاباً» (مصدر باب «تفعیل»)، مفعول مطلقى است که بر تأکید دلالت دارد.
- «جنبت»؛ یعنى، دور ساختم (مفردات) و باب تفعیل آن، براى مبالغه است. بنابراین «یجنب»؛ یعنى، به طور کامل دور نگه داشته مىشود.
- به باب تفعیل برده شود، از آن" تکثیر" استفاده مىشود، بنا بر این روى هم رفته کلمه مقرنین به معنى کسانى است که بسیار به یکدیگر نزدیک شدهاند.
- " صرف" از ماده" تصریف" به معنى تغییر دادن و دگرگون ساختن است، و مخصوصا با توجه به اینکه از باب" تفعیل" است، معنى کثرت را نیز در بردارد.
- «فرّط» فعل ماضى از باب تفعیل و به معناى تقصیر است. باب تفعیل، فعّل یفعّل تفعیلا چون صرّف یصرّف تصریفا.
- پس در باب تفعیل، امر مخاطب بر این وجه باشد: صرّف صرّفا صرّفوا صرّفی، صرّفا، صرّفن و در باب مفاعله گویى: ضارب ضاربا ضاربوا ضاربی ضاربا ضاربن و در باب فعلل گوئى: دحرج دحرجا دحرجوا دحرجى دحرجا دحرجن.
- ناقص یایى از باب تفعیل: ثنّى یثنّى تثنیة المثنّى المثنّى ثنّ لا تثنّ.
- مقید که اسم مفعول از باب تفعیل و مشتق از تقیید است و به معناى قید داشتن و محدود بودن است.
- توکیل : کلمه وکالت به فتح واو و کسر آن اسم مصدر از باب تفعیل و مصدر آن توکیل است.
- کلمه تکلیف که مصدر باب تفعیل است از مادّه ثلاثى مجرّد کلفت اشتقاق یافته، کلفت در لغت عرب به معناى مشقت و دشوارى استعمال شده و از آن رهگذر که تکالیف و مسئولیتها داراى مشتقات و سختیها است لذا نام آنها را تکلیف گذاردهاند.
- عرّض" از باب تفعیل فصیحتر است،
- (باب تفعیل) براى تضعیف عین الفعل مورد ادغام واقع نمیشود چنانچه در باب تفعیل گفته شد، و مضاعف در این باب همچون فعل سالم صرف میشود، مانند:" تعدّد، یتعدّد، لیتعدّد، تعدّد، تعدّدا:
- و مهموز الفاء از باب تفعیل و مفاعلة و انفعال و تفعّل و تفاعل و استفعال در همه صیغهها مانند سالم صرف میشود، و تغییر و عارضهاى بر آنها نیست،
- از باب تفعیل میگوئى:" خوّف، یخوّف، خوّف، تخویفا: و از باب تفعیل:" وصّى، یوصّى، وصّ، توصیة: وصیّتکردن" و از باب تفعیل:" قوّى، یقوّى، قوّ، تقویة: نیرو دادن".
- باب تفعیل" بدّل، بدّلا، بدّلوا، بدّلى، بدّلا، بدّلن، تبدیلا: چیزى را بجاى چیزى قرار دادن.
- و در باب تفعیل معتلّ و صحیح یکسان صرف میشود مگر در ناقص که مانند ناقص ثلاثى مجرد است، چنانچه گویى:" صرّف، صرّفا، صرّفوا الخ و یصرّف، یصرّفان، یصرّفون الخ" و" وقّت، وقّتا، وقّتوا الخ، و یوقّت، یوقّتان، یوقّتون الخ" مصدرش توقیت است بمعنى تعیین وقتکردن، و" کوّر، کوّرا، کوّروا الخ، و یکوّر، یکوّران، یکوّرون الخ" مصدرش تکویر، بمعنى درهم پیچیدن است، و" روّى، روّیا، روّوا الخ، و یروّى، یروّیان، یروّون الخ" مصدرش ترویة بمعنى سیراب نمودن.
- مؤلِّف، اسم فاعل از باب تفعیل [تألیف] به معناى پیوند دادن، از الْف و الْف به معناى انس و خو گرفتن است. این صفت فعلى الهى چهار بار در قرآن آمده به صورت اسمى نیز در ادعیه ذکر شده است.
- مُوفى/ اسماوصفات این اسم و صفت الهى از باب تفعیل [توفیه] به معناى وفا کردن به پیمان، و پایان رساندن و به حدّ کمال رساندن است. این صفت براى خداوند عمدتاً در دادن پاداش و جزاى خوبان و بدان است و 9 بار در قرآن یک بار به صورت اسمى و 8 بار به صورت فعلى به کار رفته است. وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوصٍ.
- مؤخّر/ اسماوصفات این صفت فعلى خداوندى از باب تفعیل [تأخیر] به معناى به تأخیر انداختن است. کاربرد این واژه در قرآن به تأخیر انداختن عذاب، مرگ و قیامت، آن هم تا زمانى معیّن و معلوم نزد پروردگار است. این صفت 7 بار در قرآن براى خداوند آمده است. این صفت الهى به صورت اسمى نیز در ادعیه آمده است.
- مُنجى/ اسماوصفات این صفت فعلى خداوند از باب افعال [انجاء] و از باب تفعیل [تنجیه] به معناى نجات و رهایىدهنده است. کاربرد این صفت براى خداوند عمدتاً در مورد نجات پیامبران و مؤمنان است و 48 بار در قرآن آمده است.
- مُمهّد/ اسماوصفات این صفت فعلى الهى از باب تفعیل [تمهید] به معناى آماده کردن است و در مورد خداوند یک بار درباره فراهم نمودن نعمتها براى ولیدبنمغیره، که از سران عرب و از دشمنان رسول خدا بود، بیان شده است. این صفت الهى به صورت اسمى نیز در ادعیه آمده است. وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیداً.
- مُمکِّن/ اسماوصفات : این صفت فعلى خداوندى از باب تفعیل [تمکین] به معناى اقتدار و توانایى بخشیدن است و 11 بار در مورد خداوند و در اعطاى امکانات به یوسف علیه السلام، ذوالقرنین، مؤمنان و انسانها استعمال شده است. این صفت الهى به صورت اسمى نیز در ادعیه آمده است. وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ ....
- مُمحِّصْ/ اسماوصفات این صفت فعلى خداوندى از باب تفعیل [تمحیص] به معناى پاک کردن، پالایش نمودن و تزکیه است و دو بار در قرآن آمده و کاربرد آن پاک کردن دلهاى مجاهدان غزوه احُد است. این صفت الهى به صورت اسمى نیز در ادعیه آمده است. وَ لِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا ....
- مُمَتّع/ اسماوصفات این صفت فعلى خداوندى از باب تفعیل [تمتیع] به معناى بهرهدهنده و منفعت است. کاربرد این صفت در مورد خداوند در مورد انسانهاى مؤمن و کافر است، که به هر دو بهره نیکو و منفعت مىدهد. این صفت فعلى 12 بار در مورد خداوند بهکار رفته است. این صفت الهى به صورت اسمى نیز در ادعیه آمده است. وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَناً ..
- مکوّر النّهار/ اسماوصفات این صفت فعلى الهى از باب تفعیل [تکویر] به معناى گرداننده و پیچاندن است و استعمال آن در مورد شب و روز و گرداندن آن دو است و یک بار در مورد روز و یک بار در مورد شب در قرآن آمده است. این صفت الهى به صورت اسمى نیز در ادعیه آمده است. یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَى النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّیْلِ ..
- مکفّر السّیئات/ اسماوصفات این صفت فعلى الهى از باب تفعیل [تکفیر] به معناى پوشاندن و با اضافه به «السّیّئات» یعنى پوشاننده بدیها و گناهان است. کاربرد این صفت در مورد خداوند عمدتاً مربوط به تکفیر گناه مؤمنان، بنىاسرائیل، اهلکتاب و ... است و 13 بار در مورد خداوند به کار رفته است. این صفت الهى به صورت اسمى نیز در ادعیه آمده است.... لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ ...
- مکُثّر/ اسماوصفات این صفت فعلى الهى از باب تفعیل [تکثیر] به معناى ازدیاد و افزایش است و تنها یک بار در قرآن در مورد افزایش افراد قوم شعیب استعمال است.[1] این صفت الهى به صورت اسمى نیز در ادعیه آمده است. وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلِیلًا فَکَثَّرَکُمْ ...
- مُقَلِّب/ اسماوصفات این صفت فعلى الهى از باب تفعیل [تقلیب] به معناى دگرگونکننده و واژگون ساختن است و در قرآن 3 بار در مورد خداوند و در مورد دگرگون کردن دلها و جسمها به کار رفته است.[2] این صفت الهى به صورت اسمى نیز در ادعیه آمده است. وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ ..
- مُقِدّم/ اسماوصفات این صفت فعلى الهى از باب تفعیل [تقدیم] به معناى جلو انداختن و پیش فرستادن است و تنها یک بار در قرآن و در مورد پیش فرستادن وعده عذاب به کافران بیان شده است. این صفت الهى به صورت اسمى نیز در ادعیه آمده است. قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ.
- مُفْهِم/ اسماوصفات این صفت فعلى الهى از باب تفعیل (تفهیم) به معناى فهماندن و نمایاندن است و تنها یک بار در قرآن درباره فهماندن حکم داورى بین متخاصمان در مورد سلیمان علیه السلام آمده است.[3] این صفت الهى به صورت اسمى نیز در ادعیه آمده است. فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ ...
- این فعلها صفت فعلى خداوندى از باب تفعیل است [تتبیر] [تحبیب] [تحذیر] [تخویف] [تذلیل] [ترکیب]
- باب تفعیل [تزکیه] [تزویج] [تسییر] [تصریف] [تصویر] [تطهیر][تظلیل] [تعریف] [تعزیز] [تعلیم] [تفجیر]
- باب تفعیل [تفصیل] [تکویر] [تفضیل] (تفهیم) [تقدیم] [تقلیب] [تکثیر] [تمتیع] [تمحیص] [تمکین]
باب تفعیل [تمهید] [تنجیه] [تأخیر] [توفیق] [توفیه] [تألیف] [تولیه] [تیسیر]
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۲/۰۱/۲۵