پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

                                  بسم الله الرحمن الرحیم

                                 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

                                     باب تفعیل، فعّل یفعّل تفعیلا چون صرّف یصرّف تصریفا. یک حرف زاید درعین الفعل

  1. تحدّثون: فعل مضارع مرفوع/جمع مذکر مخاطب/(ح د ث)صحیح -سالم/باب تفعیل /معلوم /متعدی //فاعل واو
  2. یبیّن: مضارع مرفوع -مفرد مذکر غائب- (ب ی ن) اجوف یایی_ ثلاثی مزید -باب تفعیل -معلوم -متعدی /هو مستتر فاعل
  3. عَلَّمَ: فعل ماضی مفرد مذکر غایب، (ع ل م) صحیح سالم، ثلاثی مزید باب تفعیل، معلوم، متعدی
  4. عَلَّمْتَنَا: فعل ماضی مفرد مذکر مخاطب، (ع ل م) صحیح سالم، ثلاثی مزید باب تفعیل، معلوم، متعدی؛ (نا) ضمیر متصل نصبی،متکلم وحده، مفعول به
  5. کَذَّبُوا: فعل ماضی، جمع مذکر غایب(ک ذ ب)، صحیح سالم، ثلاثی مزید باب تفعیل، معلوم، متعدی.
  6. فَضَّلْتُکُمْ: فعل ماضی، متکلم وحده، ( ف ض ل) صحیح سالم، ثلاثی مزید باب تفعیل، معلوم، متعدی، فاعل: تُ، مفعول: کم
  7. کَذَّبُوا: فعل ماضی، جمع مذکر غایب(ک ذ ب)، صحیح سالم، ثلاثی مزید باب تفعیل، معلوم، متعدی
  8. نَجَّیْنَاکُم : فعل ماضی متکلم مع الغیر، (ن ج ی) معتل ناقص یایی، ثلاثی مزید باب تفعیل، معلوم، متعدی؛ فاعل: نا : ضمیر متصل رفعی ؛ مفعول: کم ضمیر متصل نصبی جمع مذکر مخاطب
  1. نَزَّلْنَا : فعل ماضی متکلم مع الغیر (ن ز ل) صحیح سالم، ثلاثی مزید باب تفعیل، معلوم، متعدی
  2. بَشِّرِ‌: فعل امر مفرد مذکر مخاطب، (ب ش ر) صحیح سالم، ثلاثی مزید باب تفعیل، معلوم، متعدی
  3. ظَلَّلْنَا: فعل ماضی، متکلم مع الغیر، (ظ ل ل) صحیح مضاعف، ثلاثی مزید باب تفعیل، معلوم، متعدی، فاعل: نا ضمیر متصل رفعی ؛
  4. فَضَّلْتُکُمْ: فعل ماضی، متکلم وحده، ( ف ض ل) صحیح سالم، ثلاثی مزید باب تفعیل، معلوم، متعدی، فاعل: تُ، مفعول: کم
  5. بَدَّلَ: فعل ماضی مفرد مذکر غایب، (ب د ل) صحیح سالم، ثلاثی مزید باب تفعیل، معلوم، متعدی
  6. قَفَّیْنَا: فعل ماضی متکلم مع الغیر، (ق ف ی)معتل ناقص یایی، ثلاثی مزید باب تفعیل، معلوم،
  7. أَیَّدْنَا: فعل ماضی متکلم مع الغیر، (أ ی د) مهموز الفاء/ اجوف یایی، ثلاثی مزید باب تفعیل، معلوم، متعدی.
  8. ینزل: مضارع منصوب به ان ناصبه، مفرد مذکر غایب،( ن ز ل) صحیح سالم، ثلاثی مزید باب تفعیل، معلوم، متعدی
  9. قَدَّمَتْ = فعل ماضی/مفرد مونث غائب/مبنی بر فتح(ق د م) صحیح سالم /ثلاثی مزید/باب تفعیل/معلوم/متعدی
  10. یُعَمَّرُ‌= مضارع معرب مرفوع به ضمه ظاهره/مفرد مذکر غائب(ع م ر)صحیح و سالم/ثلاثی مزید باب تفعیل/مجهول/متعدی
  11. أَن یُعَمَّرَ‌= مضارع منصوب به ان ناصبه علامت آن فتح ظاهره(ع م ر) صحیح و سالم/ثلاثی مزید باب تفعیل/مجهول/متعدی
  12. نزّله: فعل ماضی، مفرد مذکر غایب، ( ن ز ل) صحیح سالم، ثلاثی مزید باب تفعیل، متعدی معلوم؛ مفعول ه
  13. یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى‏؛ «تسوّى» از باب‏ تفعیل‏ است و «لو تسوى» با حذف «تا» از «تتسوى» و «تسوى» با ادغام «تا» در «سین» نیز قرائت شده است. گفته مى‏شود: سویته فتسوى، معناى آیه این است که کافران در آن روز دوست مى‏دارند برانگیخته نشوند و با خاک همسان باشند.
  14. «یراءون» از باب‏ تفعیل‏ باشد جایز است، چنان که گفته شده نعمه و ناعمه و در قرائتهاى غیر مشهور یرءون مانند یرعون به تشدید قرائت شده است، و در این صورت به معناى یبصّرون الناس اعمالهم مى‏باشد، یعنى مردم را وادار مى‏کنند که اعمال آنها را ببینند.
  15. فَإِنَّهُمْ لا یُکَذِّبُونَکَ‏؛ این فعل با تشدید و تخفیف هر دو خوانده شده (ک ذ ب) از باب‏ تفعیل‏ «کذّبه»؛ او را به دروغگویى نسبت داد. باب و افعال: «أکذبه»، او را دروغگو دانست، براى این آیه دو معنا ذکر شده است.
  16. ینجّیکم: با تشدید (باب‏ تفعیل‏) و با تخفیف (باب افعال) و فعل «انجینا» انجیتنا نیز خوانده شده است و در حرف اول «خفیة» ضم و کسر هر دو جایز است.
  17. قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ‏؛ «ینزل و نزله» (که از باب‏ تفعیل‏ است) معناى تدریج نهفته است یعنى هر قسمت از قرآن را به مرور آمده ...
  18. إ
  19. ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ‏؛ «یبشر» هم از باب‏ تفعیل‏ قرائت شده و هم از باب افعال، روایت شده که مشرکان در میان خودشان مى‏گفتند محمد را مى‏بینید از مردم مى‏خواهد که مزد رسالتش را بدهند پس آیه‏ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ‏ نازل شد. یعنى در برابر تبلیغ رسالت چیزى از شما نمى‏خواهم.
  20. (وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلًا) الخ، کلمه: (امتعه) که از باب‏ تفعیل‏ است، بصورت (امتعه) یعنى از باب افعال نیز قرائت شده، و تمتیع و امتاع هر دو به یک معنا است و آن برخوردار کردن است.
  21. اصولا کلمه (اسلام) که باب افعال است، و کلمه (تسلیم) که باب‏ تفعیل‏ است، و کلمه (استسلام) که باب استفعال است، هر سه یک معنا را مى‏دهند، و آن این است که کسى و یا چیزى در برابر کس دیگر حالتى داشته باشد که هرگز او را نافرمانى نکند، و او را از خود دور نسازد، این حالت اسلام و تسلیم و استسلام است،
  22. " وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّساءِ أَوْ أَکْنَنْتُمْ فِی أَنْفُسِکُمْ" کلمه" تعریض" که مصدر باب‏ تفعیل‏ است، و فعل" عرضتم" که از آن مشتق شده به معناى گرداندن وجهه کلام به سویى است که شنونده، مقصود گوینده را بفهمد،
  23. کلمه" تاویل" از ماده" اول" است و این ماده به معناى رجوع است، که وقتى به باب‏ تفعیل‏ مى‏رود معناى برگرداندن را مى‏دهد، پس تاویل متشابه به معناى برگرداندن آن به یک مرجع و ماخذ است، و تاویل قرآن به معناى ماخذى است که معارف قرآن از آنجا گرفته مى‏شود.
  24. " وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ" کلمه" تحذیر" که مصدر فعل" یحذر" است مصدر باب‏ تفعیل‏ است، و ثلاثى مجرد آن کلمه" حذر" است، که به معناى احتراز از امرى ترس‏آور است، و در آیه که مى‏فرماید" خدا شما را از خودش بر حذر مى‏دارد"، بر حذر داشتن از عذاب او است،
  25. طهارت، که" مطهر" اسم فاعل از باب‏ تفعیل‏ آن است، به معناى پاکى است، بر خلاف قذارت که در معناى ناپاکى استعمال مى‏گردد.
  26. از کتاب تاج استفاده مى‏شود که باب‏ تفعیل‏ و باب مفاعله از ماده" اکل- خوردن" به یک معنا است. و چون باب مفاعله آن، یعنى مؤاکله به معناى هم غذا شدن است، قهرا تاکیل هم به همین معنا خواهد بود.
  27. " أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا ..." کلمه" تقتیل" و" تصلیب" و" تقطیع" از باب‏ تفعیل‏ است و قتل و صلب و قطع، وقتى به باب‏ تفعیل‏ مى‏رود، شدت و یا زیادت در معناى آن کلمات را مى‏رساند، (و بنا بر این تقتیل و تصلیب و تقطیع به معناى کشتن و دار زدن و بریدن به شدت و یا به بسیارى است) لفظ" أو" که در بین این چهار کلمه قرار گرفته دلالت بر تردید دارد تا شنونده نپندارد که هر سه مجازات را باید در باره محارب اعمال کرد، بلکه یکى از این سه مجازات را،
  28. " وَ قَفَّیْنا عَلى‏ آثارِهِمْ بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ" کلمه" قفینا" از باب‏ تفعیل‏، و مصدر آن تقفیه است و به معناى آن است که چیزى را دنبال چیزى و بعد از آن قرار دهى و این مصدر از کلمه" قفا" (پشت گردن) گرفته شده، و کلمه" آثار" جمع اثر است، و اثر به معناى حاصل از هر چیزى است که با دیدن آن اثر پى به وجود آن چیز برده مى‏شود، ولى غالبا استعمالش در شکلى است که از جاى پاى رونده، در زمین مى‏ماند، و ضمیر جمع در" آثارهم" به انبیا بر مى‏گردد.
  29. " فَإِنَّهُمْ لا یُکَذِّبُونَکَ" کلمه" یکذبونک" به تشدید باب‏ تفعیل‏ قرائت شده و هم به تخفیف، و ظاهر این است که" فا" در" فانهم" براى تفریع است:
  30. و کلمه" مطهرون" اسم مفعول از باب‏ تفعیل‏ تطهیر است، و منظور از" مطهرون" کسانى هستند که خداى تعالى دلهایشان را از هر رجس و پلیدى یعنى از رجس گناهان و پلیدى ذنوب پاک کرده، و یا از چیزى که از گناهان هم پلیدتر و عظیم‏تر و دقیق‏تر است، و آن عبارت است از تعلق به غیر خداى تعالى، و این معناى از تطهیر با کلمه" مس" که گفتیم به معناى علم است مناسب‏تر از طهارت به معناى پاکى از حدث و یا خبث است، و این خیلى روشن است.
  31. " فَمَهِّلِ الْکافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً" کلمه" تمهیل" مصدر باب‏ تفعیل‏ است که فعل امر" مهل" مشتق از آن است، به‏ معناى امهال، یعنى مهلت دادن، و خلاصه هر دو لفظ به یک معنا است، اما اولى که باب‏ تفعیل‏ است تدریج را مى‏رساند، و دومى که از باب افعال است یکبارگى را. و کلمه" روید" به معناى اندک است.
  32. " قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها" " زکى" ماضى از باب‏ تفعیل‏ آن است، به معناى روییدن و رشد گیاه است به رشدى صالح و پربرکت و ثمربخش، و کلمه" تزکیه" که مصدر باب‏ تفعیل‏ آن است به معناى رویاندن آن است به همان روش و کلمه" دسى" از ماده" دس" بوده است چیزى که هست‏
  33. فعل‏ «یُقَتَّلُوا» و «یُصَلَّبُوا» و «تُقَطَّعَ» از باب‏ تفعیل‏ است و دلالت بر تأکید اجراى حدود یاد شده دارد.
  34. (غلّقت الأبواب) به کارگیرى باب‏ تفعیل‏، براى بیان قفل زدن دربها (غلّقت الأبواب) مى‏تواند حاکى از شدت مبالغه باشد؛ یعنى، دربها را با قفلها و پشت بندها محکم بست، و مى‏تواند بر کثرت دربها دلالت داشته باشد. برداشت فوق، ناظر به دومین معناست.
  35. ا«قطع»- که به معناى بریدن و جدا ساختن است- در مورد مجروح کردن، دلالت بر شدت بریدگى و جراحت دارد. بردن آن ماده به باب‏ تفعیل‏ (قطّعن) براى رساندن این نکته است که زنان اشراف، مواضع متعددى از دستهاى خویش را بریدند؛ زیرا تقطیع به معناى قطعه‏قطعه کردن است.
  36. فعل‏ «یُذَبِّحُونَ» از باب‏ تفعیل‏، متضمن معناى کثرت است، بنابر این‏ «یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ» یعنى پسرانتان را به طور گسترده مى‏کشتند.
  37. «صرف» در لغت به معناى تحول و دگرگونى است و باب‏ تفعیل‏ آن، دلالت بر کثرت مى‏کند. بنابراین مراد از آن، تبیین با بیانات گوناگون است.
  38. «سلام» اسم مصدر از باب‏ تفعیل‏ است و به معناى سلامتى و عافیت از آفت‏ها مى‏باشد (لسان العرب). مقصود از سلامت در این آیه- به قرینه آیه بعد- در امان بودن از عذاب دنیا و آخرت است.
  39. و فعل‏هایى از باب‏ تفعیل‏، قاطعیت خود را در این تصمیم ابراز کرد. گفتنى است که فعل‏هاى‏ «فَلَأُقَطِّعَنَّ» و «لأصلبن» که از باب تفعیل‏اند، با ثلاثى مجرد در معنا یکسان بوده و تفاوتى جز تأکید افزون‏تر ندارند.
  40. «مُخَلَّقَةٍ» اسم مفعول از باب‏ تفعیل‏ و صفت براى‏ «مُضْغَةٍ» است و «غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ» نیز عطف بر «مُخَلَّقَةٍ» مى‏باشد. «تخلیق» (مصدر «مُخَلَّقَةٍ») به معناى تصویر و شکل دادن است. توصیف‏ «مُضْغَةٍ» به‏ «مُخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ» مى‏رساند که جنین در این مرحله، مرتباً شکلى را مى‏پذیرد و صورتى را از دست مى‏دهد و این روند تا ظهور کامل اعضا و جوارح ادامه مى‏یابد.
  41. «تصریف» (مصدر «صرفنا») به معناى تغییر دادن چیزى از حالتى به حالت دیگر است و چون این واژه از باب‏ تفعیل‏ است، دلالت بر کثرت وقوع این معنا مى‏کند. بر این اساس، مقصود از تغییر دادن آبها (صرّفناه)، تغییر دادن مقدار و محل فرود آنها است. گفتنى است که برداشت یاد شده، مبتنى بر این است که ضمیر مفرد در «صَرَّفْناهُ» به‏ «ماءً» بازگردد. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی