اهل بیت : قَالَ عَلِیُّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا (علیه السلام لَنَا قَبْرٌ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَبْرُ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى ) قَالَ نَعَمْ مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ
يكشنبه, ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۰۸:۴۶ ق.ظ
حضرت معصومه علیها السلام2-
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و محمد وعجل فرجهم
- عظمت حضرت معصومه علیها السلام و این امر نشانه عظمت این بانو است
- 10. فضیلت زیارت:1 حضرت رضا (علیه السلام ) به سعد فرمود: قَالَ عَلِیُّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا (علیه السلام ): یَا سَعْدُ عِنْدَکُمْ لَنَا قَبْرٌ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَبْرُ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى (علیه السلام ) (منظورتان قبر فاطمه موسى بن جعفر است) قَالَ نَعَمْ مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ بحارالانوار، ج 99، ص 265.
- حضرت زیارت نامه ای به دستور امام سپس دستور زیارتى که مشهور است را دادند.
- 2 قَالَ الْجَوَادُ (علیه السلام ): من زار عمتی بقم فله الجنة بحارالانوار، ج 48، ص 316.
- 3 امام صادق (علیه السلام ) در ملاقات با اهالى رى چندین بار فرمود: مَرْحَباً بِإِخْوَانِنَا مِنْ أَهْلِ قُمَّ فَقَالُوا نَحْنُ مِنْ أَهْلِ الرَّیِّ فَأَعَادَ ع الْکَلامَ قَالُوا ذَلِکَ مِرَاراً وَ أَجَابَهُمْ بِمِثْلِ مَا أَجَابَ بِهِ أَوَّلا فَقَالَ إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ وَ إِنَّ لِلرَّسُولِ صل الله علیه وآله حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ إِنَّ لامِیرِ الْمُؤمِنِینَ (علیه السلام ) حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ وَ إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَةُ قُمَّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهَا امْرَأَةٌ مِنْ أَوْلادِی تُسَمَّى فَاطِمَةَ فَمَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ بحارالانوار، ج 57، ص 216.
- 11. کرامات:1 خاطره مرحوم نورى : مرحوم نورى در دار السلام خاطرهاى را که خودش شاهد بوده مىنویسد: در سال 1280 قمرى در زمانیکه در کاظمین بودم مردى فرانسوى مسیحى در بغداد به بیمارى سختى مبتلا شده بود که پزشکان از علاجش در ماندند تا اینکه شبى خواب سیدى نورانى را مىبیند که به او مىگوید اگر شفا مىخواهى بیا کاظمین پس از خواب قصه را براى مادرش تعریف مىکند او هم مىگوید این خواب شیطانى است و صلیب به گردنش مىآویزد. مجددا به خواب رفتم و خانمى نقاب بسته را در خواب دیدم. به من فرمود مگر پدرم با تو شرط نکرد که به زیارتش بروى تا ترا شفا دهد؟ پرسیدم پدر شما کیست؟ فرمود موسى بن جعفر. پرسیدم شما کیستى؟ فرمود: انا المعصومه اخت الرضا(علیه السلام )
- از خواب بیدار شدم متحیر بودم چه کنم، کجا بروم؟ بالاخره به خانه سید راضى بغدادى رفتم وقتى در زدم و صداى مرا شنید به دخترش گفت برو در را باز کن. یکى مسیحى آمده مسلمان شود. بعد از ورود شگفت زده پرسیدم شما از کجا شما شما از کجا مىدانید
- گفت: جدم موسى بن جعفر در خواب این خبر را به من داد.با هم به کاظمین آمدیم به زیاتر امام کاظم رفیتیم پس زیارت حالم بهم خورد و بر زمین خوردم. مثل اینکه کوهى بر پشتم سنگینى مىکرد و ناگهان سبک شدم رنگ زردم سرخ شد و تمام آثار مرض تمام شد. برگشتم به بغداد. خویشان و اقوام به محض اطلاع به خانه ما آمدندو همه مرا سرزنش مىکردند حتى سفیر دولت انگلیس به عمویم گفت او را به من بسپارید تا تنبیه کنم. چون کافر شده و بزودى همه طائفه ما را کافر خواهد کرد. سپس دستور داد مرا حبس کردند و به شدت با شلاق سیمى آن قدر مرا زدند که خون جارى شد.
- وقتى دیدند فایدهاى ندارد به من گفتند هر کجا مىخواهى برو. من به کاظمین بازگشتم خدمت علامه شیخ عبد الحسین طهرانى رسیدم و اسلام آوردم. عصر آن روز والى بغداد نامه به شیخ نوشت که یک نفر از تبعه فرانسه نزد شما آمده باید تحویلش بدهید اما او مرا پنهان کرد و به کربلا فرستاد و پس از چند سال ازدواج کردم و فرزندانى دارم و ... دار السلام، ج 2، ص 169.
- 2- ملاصدرا شیرازى : حاج شیخ عباس قمى در کتاب فوائد رضویه مىنویسد مرحوم ملاصدرا شیرازى بر اثر قضایایى که در شیراز پیش آمد مجبور شد به شهر قم عزیمت کند چون در حدیث آمده: قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام ): إذا عمت البلدان الفتن فعلیکم بقم و حوالیها و نواحیها فإن البلاء مدفوع عنها بحارالانوار، ج 57، ص 214.
- ملا صدرا در کهک قم (چهار فرسخى) مسکن گزید. هر گاه که در مشکلات علمى و فلسفى در مىماند، قصد زیارت حضرت معصومه را مىکرد به محض بازگشت مشکلش حل مىشد. فوائد رضویه، ص 379.
- 3- علامه کلباسى : علامه کلباسى که از عالمان اصفهان بود وقتى به زیارت حضرت معصومه (علیها السلام ) مىآمد به مسجد امام حسن عسکرى که مىرسید کفش از پاى خود بیرون مىآورد و مىفرمود حدود 700 تن از محدثین و عالمان احادیث خاندان پیامبر در این منطقه دفن هستند. حکیمى به نقل از آقا نجفى مرعشى.
- عنایت حضرت به زائران مرقدش : آقای شیخ عبدالله موسیانی از حضرت آیه الله مرعشی نجفی نقل کردند که: شب زمستانی بود که من دچار بی خوابی شدم؛ خواستم حرم بروم، دیدم بی موقع است، آمدم خوابیدم و دست خود را زیر سرم گذاشتم که اگر خوابم برد خواب نمانم، در عالم خواب دیدم خانمی وارد اتاق شد (که قیافه او را به خوبی دیدم ولی آن را توصیف نمی کنم) به من فرمود:«سید شهاب! بلند شو و به حرم برو؛ عدّه ای از زایران من پشت در حرم، از سرما هلاک می شوند، آنها را نجات بده.»
- ایشان می فرمایند: من به طرف حرم راه افتادم، دیدم پشت درِ شمالیِ حرم (طرف میدان آستانه) عدّه ای زایران اهل پاکستان یا هندوستان (با آن لباس های مخصوص خودشان) در اثر سردی هوا پشت در حرم دارند می لرزند، در را زدم، حاج آقا حبیب (که جز خدّام حضرت بود) با اصرار من در را باز کرد، من از مقابل و آنها هم از پشت سر من وارد حرم شدند و آنها در کنار ضریح آن حضرت مشغول زیارت و عرض ادب بودند؛ من هم آب خواستم و برای نماز شب و تهجّد وضو ساختم.(17)
- حل مشکل شهریه طلاب : آیه الله العظمی سید صدرالدین صدر قدّس سرّه نقل می کند: بعد از مرحوم آیت الله العظمی حایری قدّس سرّه، مدتی من زمام امور حوزه را به دست گرفتم و شهریه طلبه ها را عهده دار بودم. (گویا فرمودند: ماهی سه تومان به هر طلبه شهریه می دادیم) تا این که یک ماه وجهی نرسید، مجبور شدیم قرض کنیم و شهریه را بدهیم، ماه دوم نیز پولی نرسید، باز هم قرض کردیم و شهریه را دادیم، ولی ماه سوم دیگر جرأت نکردیم قرض کنیم.
- جمعی از طلبه ها، برای گرفتن شهریه به خانه آمدند. من هم اظهار کردم که در بساط نیست، مبلغ زیادی هم مقروض شده ام. یک مرتبه صدای گریه طلاب بلند شد، گفتند: “پس چه کنیم؟ نه در مدرسه تأمین امنیّت داریم (با توجّه به فشار و خفقان دوران رضاخان) و نه می توانیم به وطن برگردیم، اگر این جا هم خرجی نداشته باشیم، دقیقاً توهین هایی که می کنند صادق می شود”؛ خلاصه طوری صحبت کردند که من هم گریان شدم. گفتم: «آقایان! تشریف ببرید. ان شاءالله تا فردا برای شهریه کاری خواهم کرد».
- آنها رفتند و من تا شب هرچه فکر کردم، فکرم به جایی نرسید. تمام شب را هم فکر کردم و خوابم نبرد، بالأخره سحر برخاستم تجدید وضو کردم و به حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام مشرّف شدم. حرم بسیار خلوت بود و کسی آمد و شد نداشت. بعد از ادای نماز صبح و مقداری تعقیب، با حالت ناراحتی شدیدی که همه اش منظره روز گذشته را در نظرم جلوه گر می کرد،
- پای ضریح مطهر آمدم و با حالت عصبانیّت و ناراحتی به حضرت معصومه علیها السلام عرض کردم: «عمه جان! این رسم نیست که عدّه ای از طلاب غریب در همسایگی شما و در کنار گوش شما از گرسنگی جان بسپارند. اگر می توانید اداره کنید بسم الله! و اگر توانش را ندارید به برادر بزرگوارتان حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السلام و یا به جدّ بزرگوارتان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام حواله فرمایید». (یعنی بساط حوزه را از قم برچینید و طلاب را به مشهد مقدّس و یا نجف اشرف اعزام نمایید). این را گفتم و با حالت قهر و عصبانیّت از حرم بیرون آمدم و وارد همین اتاق شدم (اتاقی است در بیت مرحوم آیت الله صدر، بین بیرونی و اندرونی) و نشستم.
- مرتباً منظره روز گذشته جلو چشمم می آمد و حالم منقلب می شد. برخاستم قرآن کریم را برداشتم که قرآن بخوانم بلکه مقداری از ناراحتیم کاسته شود، از شدّت پریشانی نتوانستم بخوانم. ناگهان دیدم درب اتاق را می زنند، گفتم: “بفرمایید”. در باز شد، کربلایی محمد (پیر مرد پیشخدمت) وارد شد و گفت: “آقا! یک نفر با کلاه شاپو و چمدانی در دست می گوید: «همین الآن می خواهم خدمت آقا برسم و وقت ندارم که بعداً بیایم. من ترسیدم و گفتم: “نمی دانم آقا از حرم آمده یا نه، حالا چه می فرمایید؟»
- گفتم: “بگو بیاید، اگرچه راحتم کند.”کربلایی محمد برگشت، طولی نکشید که مردی موقّر و متشخّص، با کلاه شاپو بر سر و چمدانی در دست وارد شد. چمدان را گوشه اتاق گذاشت، شاپو را از سر برداشت و سلام کرد. جواب دادم. جلو آمد و دستم را بوسید. سپس عذرخواهی کرد و گفت: “ببخشید چون وقت نداشتم، بد موقع خدمت شما شرفیاب شدم. همین الآن که ماشین ما بالای گردنه سلام رسید و نگاهم به گنبد حضرت معصومه علیها السلام افتاد، ناگهان به فکرم رسید که من با آتش و باد مسافرت می کنم و هر ساعت برایم احتمال خطر هست. با خود گفتم: اگر پیش آمدی شود و بمیرم و مالم تلف شود و دَین خدا و سهم امام علیه السلام در گردنم بماند چه خواهم کرد؟” (ظاهراً همان وقتی که مرحوم آیه الله صدر به حضرت معصومه علیها السلام عرض حاجت می کرده، این فکر به ذهن آن مرد مؤمن رسیده بود).
- وی افزود: «لذا وقتی که به قم رسیدیم از راننده خواستم که مقداری در قم صبر کند تا مسافرین به زیارت بروند و من هم خدمت شما برسم.»فرمود: اموالش را حساب کرد و مبلغ زیادی بدهکار شد. درِ چمدانش را باز کرد و به اندازه ای وجه پرداخت که علاوه بر ادای قرض ها و پرداخت شهریه آن ماه، تا یک سال شهریّه را از آن پول پرداخت نمودم. آنگاه به حرم مشرّف شدم و از حضرت معصومه علیها السلام تشکر کردم.(9)
- خلاص از مستأجری : آیه الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی قدّس سرّه نقل می کند: «وقتی که از نجف اشرف به شهر قم مهاجرت کردیم، منزل محقّری را در پایین شهر اجاره کردیم و با نهایت فقر و قناعت روزگار می گذراندیم.
- زن صاحب خانه، بسیار زن بد اخلاق و سخت گیری بود و ایراد فراوانی می گرفت. حتی موقع شستن رخت و لباس با همسر من دعوا می کرد و می گفت: «رخت ها را ببرید در کنار رودخانه بشویید تا چاه منزل پُر نشود». یک روز بر سر این موضوع با همسرم دعوا و سر و صدای بسیار کرد، من حوصله ام سرآمد و دل تنگ شدم و قلبم پریشان شد.
- چاره ای نیافتم جز این که با آن حالت پریشان برخاسته، به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرّف شوم و با آن حضرت راز و نیاز کنم. پس از سلام و زیارت و نماز، متوسّل به آن حضرت شده، آن بزرگوار را به درگاه خداوند شفیع قرار داده، عرض کردم: «بی بی جان! من میهمان تو هستم و به آستان تو پناه آورده ام، از خدا بخواه که مرا از این گرفتاری مستأجری خلاص کند.» دعا و گریه کرده، برگشتم.
- چند روزی نگذشته بود که نامه ای از عمویم، از شهر تبریز به دستم رسید؛ نامه را خواندم و دیدم نوشته: من نذر کرده بودم اگر حاجتم روا شود برای یک طلبه ای که در قم درس می خواند و خانه ندارد یک باب خانه بخرم، اکنون حاجتم روا شده، خواستم به نذرم وفا کنم و چون دیدم شما نیز خانه ندارید ترجیح دادم که پول خانه را به شما بدهم، لذا مبلغ ششصد تومان حواله دادم که بروید در بازار قم، از حاج محمد حسین یزدی، تحویل بگیرید. بدین وسیله خداوند از برکت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام ما را از گرفتاری مستأجری خلاص کرد».(8)
- هلاکت مزدور گستاخ در عصر رضاخان و کشف حجاب : روزی رئیس شهربانی که مردی گستاخ و بد زبان بود، به حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام وارد می شود و در همان جا به زنان با حجاب حمله می کند، تا چادر را از سرشان بگیرد، آه و ناله زنان بلند می شود، در همین وقت غیرت آیهالله مرعشی نجفی که در آن جا حضور داشت، به جوش می آید و به آن قسمت رفته، برای جلوگیری از آن، سیلی محکمی به صورت رئیس شهربانی می زند. او که از این سیلی، سخت یکّه خورده بود، آیه الله مرعشی را تهدید به قتل می کند؛ ولی روز بعد همین رئیس گستاخ وارد بازار قم می شود. از قضا قسمتی از سقف ساختمان بازار بر سر او خراب شده، در همان دم به هلاکت می رسد و می میرد.(10)
- رؤیای نورانی و حل مشکلات مالی : آیه الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (متوفای شهریور 1369 ش.) می فرمود: روزگاری که جوانتر بودم، روزی بر اثر مشکلات فراوانی که داشتم، از جمله می خواستم دخترم را شوهر دهم، ولی مال و ثروتی نداشتم تا برای دخترم جهیزیّه تهیه کنم. با ناراحتی به حرم حضرت معصومه علیها السلام رفتم و با عتاب و خطاب در حالی که اشکهایم سرازیر بود گفتم: «ای سیّده و مولای من! چرا نسبت به امر زندگی من اهمیّت نمی دهی؟ من چگونه با این دست خالی دخترم را شوهر دهم؟» سپس با دلی شکسته به خانه برگشتم،
- حالت غشوه مرا فرا گرفت. در همان حال شنیدم در می زنند. رفتم و در را باز کردم، شخصی را دیدم که در پشت در ایستاده، وقتی مرا دید گفت: «سیّده تو را می طلبد.» با شتاب به حرم رفتم. وقتی که وارد صحن شریف آن حضرت شدم، چند کنیز را دیدم که به تمیز کردن ایوان طلا اشتغال داشتند. از سبب آن پرسیدم. گفتند: اکنون سیّده می آید، پس از اندکی، حضرت فاطمه معصومه علیها السلام آمد، در حالی که در شکل و شمایل، مانند مادرم فاطمه زهرا علیها السلام بود. (چون جدّه ام زهرا علیها السلام را سه بار قبل از آن، در خواب دیده بودم) نزد عمّه ام حضرت معصومه علیها السلام رفتم و دستش را بوسیدم، به من فرمود: «ای شهاب! کی ما در فکر تو نبوده ایم، که ما را مورد عتاب قرار داده، از دست ما شاکی هستی، تو از زمانی که به قم آمدی زیر نظر ما و مورد عنایت ما بوده ای.»
- وقتی که از خواب بیدار شدم، فهمیدم که نسبت به حضرت معصومه علیها السلام اسائه ادب کرده ام. هماندم برای عذرخواهی به حرم شریفش رفتم، از آن پس حاجتم برآورده شد و در کارم گشایشی صورت گرفت و مشکل زندگیم حل و آسان گردید».(11)
- شفای بیماری دست :آیه الله العظمی حاج شیخ محمدعلی اراکی قدّس سرّه: دستم باد می کرد و زخم می شد، لذا همیشه باید خاک تیمم همراهم باشد و تیمّم کنم، چون وضو نمی توانستم بگیرم و معالجات هم تأثیر نمی کرد، تا این که به حضرت معصومه علیها السلام متوسل شدم و ملهم شدم که دستکش دستم کنم و چنین کردم، خوب شد.(12)
- سفارش حضرت رضا علیه السلام به حضرت معصومه علیها السلام : آیه الله العظمی حاج شیخ محمدعلی اراکی قدّس سرّه: آقای حاج شیخ حسنعلی تهرانی(ره) (جد مادری آقای مروارید، از علمای بزرگ، که اواخر عمر خود را در مشهد مقدّس ساکن شد و در همانجا فوت کرد و در بالاسر حرم حضرت رضا علیه السلام دفن شد، قریب پنجاه سال، در نجف اشرف، به تحصیل علوم اسلامی اشتغال داشته، از شاگردان فاضل میرزای بزرگ محسوب می شد)
- برادری داشت به نام حاج علی شال فروش که از تجّار بازار بوده، در تمام مدتی که برادرش در نجف مشغول تحصیل بود هر ماه پنجاه تومان (که در آن موقع مبلغ قابل توجه ای بود) به او شهریه می داده، تخلّف هم نمی کرد تا این که آن برادر تاجر، فوت می کند و جنازه او را به قم حمل می کنند و در یکی از مقبره های طرف قبله صحن بزرگ دفن می شود که مقبره اختصاصی ایشان بود.
- آقای حاج شیخ حسنعلی تهرانی در آن موقع در مشهد سکونت داشته، طی تلگرافی از فوت برادر تاجرش مطلع می شود؛ پیش خود می گوید الآن وقت جبران خدمات برادر است. لذا به حرم امام رضا علیه السلام مشرّف می شود، می رود پای ضریح حضرت امام رضا علیه السلام و به حضرت عرض می کند که: برادرم در این همه مدّت که به من خدمت کرده، یک مرتبه هم نتوانستم جبران کنم، جز همین که بیایم این جا و به شما عرض کنم و از شما خواهش کنم اکنون که برادرم فوت شد، شما به خواهرتان حضرت معصومه علیها السلام سفارش برادر مرا بفرمایید تا به برادرم کمکی کند.
- همان شب، یکی از تجّار که از قضیّه اطلاع نداشته، خواب می بیند که به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرّف شده، آن جا می گویند که: حضرت امام رضا علیه السلام هم تشریف فرما شده اند به قم، یکی به علت زیارت خواهرشان. و دیگر به علت سفارش برادر حاج شیخ حسنعلی تهرانی به حضرت معصومه علیها السلام. شخص خواب بیننده، معانی خواب را نمی فهمد و برای حاج شیخ حسنعلی خواب را نقل می کند و مرحوم حاج شیخ حسنعلی می گوید: «در همان شب که تو خواب دیدی، من متوسل شدم به امام رضا علیه السلام و به این صورت به خواب شما آمده، این از رؤیاهای صادقه است».
- مرحوم آیه الله العظمی آقا سید محمدتقی خوانساری(ره) پس از شنیدن این خواب فرمود: «ازا ین خواب استفاده می شود که قم در حریم حضرت معصومه علیها السلام است. باید حضرت امام رضا علیه السلام به قم تشریف بیاورند و سفارش برادر حاج شیخ حسنعلی تهرانی را به حضرت معصومه علیها السلام بفرمایند، تا حضرتش بعد از سفارش حضرت امام رضا علیه السلام، در کار برادر حاج شیخ حسنعلی توجه کند. و الا خود حضرت امام رضا علیه السلام مستقیماً مداخله نمی کند در کار، چون این در محدوده حضرت معصومه علیها السلام است و مداخله در این محیط نمی شود.»(13)
- جرعه ای از کوثر1 حدیث فاطمیات : حدیث فاطمیات که به حاشیه درب ضریح در پائین پاى حضرت نوشته شده به نقل از آیت الله مرعشى که در سلسله سند این حدیث نام 18 فاطمه مذکور است:... عن فاطمه بنت موسى بن جعفر (علیه السلام ) عن فاطمة بنت الصادق (علیه السلام ) عن فاطمة بنت الباقر (علیه السلام ) عن فاطمة بنت السجاد (علیه السلام ) عن فاطمة بنت ابى عبد الله الحسین (علیه السلام )عن زینب بنت امیر المومنین (علیه السلام ) عن فاطمد بنت رسول الله (صلی الله علیه وآله) قالت قال رسول الله (صلی الله علیه وآله) ألا من مات على حب آل محمد مات شهیدا کشفالغمة، ج 1، ص 107.
- 2- حدیث ولادت امام حسین علیه السلام : حدیثى از حضرت معصومه (علیها السلام ) که سلسله سند مىرسد به صفیه دختر عبد المطلب که مىفرماید: هنگامى که امام حسین (علیه السلام ) به دنیا آمد من قابله او بودم. پیامبر فرمودند اى عمه فرزندم را به نزد من بیاور. گفتم اى رسول خدا من هنوز او را تمیز نکردهام. پیامبر فرمودند: اى عمه او را تمییز مىکنى؟ به درستى که خداوند او را تمیز و مطهر کرده است. حضرت معصومه، بانپور، ص 67.
- 3- حدیثى زیبا از فواطم: فاطمه دختر امام رضا (علیه السلام ) نقل مىکند از فاطمه معصومه دختر موسى بن جعفر (علیه السلام ) او از فاطمه دختر امام صادق (علیه السلام ) او از فاطمه دختر امام باقر (علیه السلام ) او از فاطمه دختر امام سجاد (علیه السلام )، او از فاطمه دختر امام حسین (علیه السلام ) او از ام کلثوم دختر على (علیه السلام ) او از فاطمه زهرا (علیها السلام ) که فرمود: أ نسیتم قول رسول الله و بدأ بالولایة أنت منی بمنزلة هارون من موسى دلائلالامامة، ص 39.
- شیخ صدوق به سند حسن کالصحیح از سعد بن سعد روایت کرده که: از حضرت امام رضا علیه السلام سؤال نمود از فاطمه بنت موسى بن جعفر علیهم السلام فرمود که هر که او را زیارت کند از براى او است بهشت) (562 و به سند معتبر دیگر از فرزند آن حضرت امام محمد تقى علیه السلام منقول است که: هر که عمه مرا در قم زیارت کند پس از براى او است بهشت) (562
- علامه مجلسى رحمة الله علیه از بعض کتب زیارات نقل کرده که على بن ابراهیم از پدرش از سعد اشعرى قمى از حضرت امام رضا علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: اى سعد نزد شما قبرى هست از ما سعد گفت گفتم فداى تو شوم قبر فاطمه دختر امام موسى علیهما السلام را مىفرمایى فرمود بلى : مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ
- هر که او را زیارت کند و حق او را بشناسد از براى او است بهشت): چون به نزد قبر آن حضرت برسى نزد سرش رو به قبله بایست و سى و چهار مرتبه اللَّهُ أَکْبَرُو سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللَّهِ* و سى و سه مرتبه .الْحَمْدُ لِلَّهِ* بگو پس بگوالسَّلَامُ عَلَى آدَمَ صِفْوَةِ اللَّهِ .الی آخر زیارت ...عمه سادات سلام علیک / روح عبادات سلام علیک ..
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.
- ۰۱/۰۸/۱۵