امیر المومنین – متقی- 96- 2- عدم ضرر به همسایه -97- مصیبتزده را شماتت نمىکنید 98- 99- وارد باطل نمىگردد و از دایره حق بیرون نمىرود
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- امیر المومنین – متقین 96- 2- عدم ضرر به همسایه «لا یضر بالجار» : پرهیزگار ضرر و زیان به همسایه نمىزند.***
- رعایت همسایه - آفرین باد بر چنین مکتبى که اینگونه ارزشهاى انسانى را زنده مىکند، چه کسى توانسته مثل امام سجاد (علیه السلام) و پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) درباره رعایت همسایه سخن گوید؟!
- رساله حقوق و پنجاه حق - امام سجاد (علیه السلام) در رساله حقوق خود که پنجاه حق را براى هر انسانى مىشمارند، درباره حق همسایه چنین مىفرمایند: حق همسایه این است که در غیاب (آبروى) او را حفظ کنى و در حضور احترامش را نگه دارى، و در هر حال یار و مددکارش باشى، در پى عیبجوئى او نباشى، براى پیدا کردن بدیهایش کنجکاوى نکنى،
- سینهات دژ محکم همسایه - اگر تصادفاً و بدون قصد و تعقیب، به عیبى در او برخوردى، باید سینهات دژى محکم و پردهاى مستحکم باشد که با سر نیزه هم نتوان بدان راز دست یافت، اگر با کسى راز مىگوید، گوش مده، او را در سختیها وامگذار، در نعمت بر او رشک و حسد مبر، از خطایش بگذر، لغزشش را نادیده گیر، اگر نادانى کرد تو بردبارى کن، مسالمت را از دست مده، زبان بدگویان را از او بگردان، دغل کارىِ نصیحتگو (ىِ منافق) را بر او فاش گردان و با وى خوشرفتار باش!
- یاری همسایه - رسول گرامى (صلى الله علیه وآله) نیز مىفرمایند: اگر از تو کمک خواست یاریش کن، اگر از تو قرض خواست به قرض او بده و اگر نیازمند شد، به او برگردان (و ببخش) و اگر
به او خیر رسید تبریکش گوى و اگر مریض شد به عیادتش برو و اگر مصیبتى به او رسید، تعزیت و تسلیتش ده، و اگر فوت کرد به دنبال جنازهاش برو و دیوار خانه خود را طورى بلند مکن که راه باد را بر او ببندد مگر به اجازه او باشد و اگر میوهاى خریدى، به او هدیه کن و اگر نکردى (به هر دلیلى بود) پنهانى به خانهات وارد کن و مواظب باش فرزندانت بیرون نبرند، که فرزندان او احساس نقص و کمبود کنند و با دود دیگ خود که پخت و پز مىکنى، او را اذیت مکن، مگر اینکه مقدارى هم به او دهى!
- به من ایمان نیاورده - رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمودند: به من ایمان نیاورده است کسى که سیر بخوابد و همسایه او شکمش گرسنه باشد، و همچنین به من ایمان نیاورده است کسى که شب را به روز آورد و پوشیده باشد ولى همسایه اش بدون لباس باشد. «ما آمَنَ مَنْ باتَ شبعان و جارُه طاو، ما آمَنَ بى مَنْ باتَ کاسِیاً و جارُه عار».
- حُسن جوار و همسایگى - در روایتى آمده که با همین کمکها که از زیادى غذا و خرما و برگ درخت و لباس و غیره به دیگران مىکنید: غضب پروردگار را خاموش مىنمائید.
در حدیث بسیار جالب امام هفتم (علیه السلام) مىفرمایند: حُسن جوار و همسایگى خوب آن نیست که اذیت به او نکنى، بلکه آن است که صبر بر اذیتهاى او داشته باشى «لیس حُسنُ الجوار کَفُّ الاذى ولکن حُسنُ الجَوار الصّبرُ عَلَى الاذى».
- فوائد حُسن جوار (همسایگى خوب) ثمرات و فوائد خوب برخورد کردن در همسایگى و مراعات همسایه بسیار است که به بعضى اشاره مىکنیم: موجب زیادتى در رزق مىشود- امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «حسن الجوار یزید فى الرزق».
- (همسایگى خوب) موجب طول عمر - موجب آبادى شهر و زیادى عمر مىشود- امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «حسن الجوار یعمر الدیار و یزید فى الاعمار»، آبادى و خرمى شهر در روابط
حسنه بین مردم و همسایگان است نه به خرمى فضاهاى سبز و پارکهاى آن، چنانکه خرّمى و احیاء مسجد به عبادت است نه به پرداختن به ظواهر و در و دیوار و محراب آن، و همچنین هر وقت انسان از دست همسایه راحت بود و در آسایش به سر برد طبعاً از فشارهاى روحى او کاسته شده و موجب طول عمر مىشود و چه بسا در این روابط حسنه رزق و روزى او نیز افزوده شود.
- کمککار همسایه - یارى کنندگان و کمک کنندگان انسان زیاد مىشود- مولى على (علیه السلام) فرمودند «مَنْ احسَنَ الى جیرانه کَثُر خَدَمُه»:
«کسى که به همسایگان خود نیکى کند خدمتکارها و کمک کارهاى او زیاد مىشود» و این مسئله بسیار واضح است و قابل تجربه، کسى که در محلى خیرخواه و کمککار همسایگان بود، هر کدام از آنها در وقت گرفتارى به کمک او مىشتابند و اگر تقاضائى داشت با جان و دل انجام مىدهند ولى اگر توجهى به آنها نکرد، عکس العمل آنها نیز بى توجّهى است.
- خوش برخورد با همسایه - همسایگان انسان زیاد مىشوند، مولى على (علیه السلام) مىفرماید: کسى که حُسْن جوار داشت و خوب همسایگى کرد، همسایه هاى او زیاد مىشود: «مَنْ حَسُنَ جواره کثیر جیرانه»:
زیرا خوش برخوردى موجب گرایش افراد به سوس او مىشود و در نتیجه همسایه و دوست بیشترى پیدا مىکند و چه بسا با این خوش برخوردى افراد دیگرى که در آن منطقه نیستند نیز طالب همسایگى او شوند.
- دعا برای همسایه - پس اى برادر نه تنها ضرر و زیان به همسایه نزن، بلکه به او احسان کن، و بلکه ضرر اورا تحمل نما و به او دعا کن، چنانکه حضرت زهرا (علیها السلام) به نقل امام حسن (علیه السلام) اول به همسایه دعا مىکردند، و سپس به خود و این را موجب سرعت استجابت دعا در حق خود مىدانستند (الجّار ثم الّدار) و امام سجاد (علیه السلام) نیز در صحیفه سجادیه (دعاى بیست و ششم) دعا، براى همسایگان دارند.
- مرحوم الهى، این نکته سنج عالم در ذیل این فراز (و لا یضار بالجار) گوید:
نخواهد در زیان همسایگان را |
که نبود سخره این کون و مکان را |
|
مخواه آزردن همسایه زنهار |
ز قرآن دَر نِیوش این نغز گفتار |
|
به احسان کوش با همسایه و خویش |
ز آزار دل آنان بیندیش |
|
حق همسایه را در دفتر عشق |
سفارشها نموده، دلبر عشق |
|
کتاب عشق قرآن را بیاموز |
به اشراقش چراغ جان بیفروز |
|
دل همسایه گر شاد از تو باشد |
بسى به تا به فریاد از تو باشد |
|
|
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- امیر المومنین – متقین 97- مصیبتزده را شماتت نمىکنید «و لا یشمت بالمصائب» : پرهیزگار به مصیبت دیگران خوشحال نمىشود (گرچه دشمن او باشد) و کسى را شماتت نمىکند.***
- مصیبتها گوناگون است،- شرح: عالم پر از حوادث ناگوار و مصیبتهاى گوناگون است، هر روز چرخ روزگار مصیبتى را متوجه فرد یا افرادى مىکند، همه هدفى براى تیرهاى بلا هستند، حال اگر کسى بر این باور باشد، بر ناراحتى و غم و مصیبت دیگران خشنود نمىشود، زیرا هر آن ممکن است تیرى شبیه آن دو را هدف قرار دهد.
- به خشنودى دیگران خشنود،- پرهیزگاران و اهل تقوى به خشنودى دیگران خشنود، و به ناراحتى دیگران ناراحت مىشوند، راضى نیستند حتى دشمنشان به مصیبت نشنید و اگر نشست مسرور نمىگردند، بلکه اگر راهى براى تسلّى او باشد، او را تسلى مىدهند. چطور انسان از بیچارگى دیگرى خشنود باشد و حال آنکه از صبح تا شام خود در معرض بلاها و حوادث ناگوار است و از لابهلاى تیرهاى خانمان سوز عبور مىکند.
کسى که روح او با یاد خدا تلطیف شده، نمىتواند رنجشى در سیماى دیگرى ببینید، قلبى که محزن انوار الهى شد هرگز نمىتواند، از غم دیگران مسرور گردد، زیرا که این تاریکى است و قلب آنها تاریکى نمىپذیرد.
- بلای سخت شماتت دشمن - از امام صدق (علیه السلام) است که فرمودند:«لا ُبْدى الشِّماتَةَ لَاخیک فَیَرْحَمُه اللّه و یَصیرها بِک»: «اظهار خشنودى به خاطر مصیبتى که به برادرت وارد شده، مکن، که خداوند او را مورد رحمت قرار مىدهد و شماتت را به تو برمىگرداند» چنان دچار مصیبت شوى، که مردم تو را شماتت کنند و چیزى سختتر از شماتت دشمن نیست، از حضرت ایوب (علیه السلام) پرسیدند، از این همه بلا و مصیبت که دیدى کدام سختتر بود؟! نفرمود بیمارى و مرض و از دست دادن مال و فرزند، بلکه فرمود: «شماتة الاعداء»: «شماتت و خشنودى دشمنان».
- شادی دشمنان - و همین است که وقتى موسى (علیه السلام) از کوه طور بازگشت و دید مردم گوساله پرست شده اند و به برادرش اعتراض کرد، هارون گفت نزدیک بود مرا بکشند و مرا ضعیف کردند فلا تُشْمِت بى الاعداء»: «تو با خشم و اعتراض به من، دشمنان را به من شاد مگردان».
- سخت ترین مصیبت - امام صادق (علیه السلام) مىفرمایند: « مَنْ شَمَتَ بِمُصیبَة نزَلَتْ بِاخیه لم یَخْرُجْ مِنَ الدّنیا حتّى یفْتَتَنُ»: «کسى که خشنود شود به مصیبتى که به برادرش وارد شده، از دنیا بیرون نمىرود، تا اینکه او خود به همان مصیبت گرفتار شود و آزمایش گردد». شماتت به مؤمن علاوه بر این، مایه شکستن قلب مؤمن و محزون کردن و مجروح آن مىشود، که نیز مخالف مقصود خداوند است، او مىخواهد قلب
گاهى شماتت، به قلب انسان چنان مىکند، که شمشیر و نیزه نمىکند، بىجهت نیست که امام سجاد (علیه السلام) این قدر نالیدند، وقتى از ایشان سؤال شد، کجا سختتر به شما گذشت؟! سه بار فرمود: «الشام، الشام؛ الشام»: زیرا در شام بسیار مردم بر حال ما خوشحال بودند و زخم زبان زدند»! درد از دست دادن پدر و برادران و اسارت زن و بچهها، این قدر تحت الشعاع قرار گرفت که از آنها شکایت نکردند و سخن از شام گفتند!
- مصیبت و شکر وسپاس - در روایتى از رسول گرامى (صلى الله علیه وآله) است که وقتى اهل بلا و مصیبت را دیدید، شکر و سپاس خدا کنید که شما به مصیبت گرفتار نشدید، ولى نگذارید آنها بشنوند، زیرا ناراحت مىشوند. یعنى هم متأثر شوید به حال آنها و هم خود شاکر باشید که دچار مصیبت نشدهاید. مؤمن واقعى آن است که از مصیبت دیگران خشنود نشود و از وارد شدن حوادث ناگوار نسبت به خود و خانوادهاش جزع و فزع نکند. بقول آن شاعر در وصف فردى مىگوید: فلَستَ تراه شامتا بمصیبة ..... و لا جَزَعاً مِنْ طارِقِ الحَدَثان .. «نمىبینى او را که خشنود به مصیبت دیگرى شود و نمىبینى از شرور کوبنده جزع و فزع کند».
- مرحوم الهى، در ذیل این فراز (و لا یشمت بالمصائب) مىگوید:
نیازارد کسى را از نکوهش |
که خوب آزار دید از چرخ سرکش |
|
ور از دهرش هزاران گونه رنج است |
نه بر دل بار و نى بر رخ شکنج است |
فلک بر جام اقبالش زند سنگ |
که گردد از هجوم غصه دلتنگ |
|
نگردد زشت لیکن نیک نامش |
فزون گردد زِهَر سختى مقامش |
|
دلش آزاد شد از دام اوهام |
دو زلف یار گشت آن مرغ را دام |
|
الهى دام بگسل دانه بگذار |
برون شو زین قفس برطرف گلزار |
|
*** اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص: 563 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
امیر المومنین – متقین 98- 99- وارد باطل نمىگردد و از دایره حق بیرون نمىرود «و لا یدخل فى الباطل و لا یخرج من الحق»: پرهیزگار وارد باطل نمىشود، و خارج از حق نمىگردد.***
- تمسک به ریسمان الهی- شرح: پرواداران بواسطه داشتن ملکه تقوى هرگز در گرداب باطل فرو نمىروند، هرگاه بخواهند، پاى آنها بلغزد یا بخواهند آنها را در این گرداب اندازند، با تمسک به ریسمان خداوندى و حبل اللّه المَتین نجات مىیابند.
- مصادیق بارز حق- قرآنِ خداوند همچون ریسمانى است که اگر انسان به آن چنگ زند، به باطل نمىافتد، آن کتاب نشان دهنده حق و صحیفه نور است، کسى که به آن روى آورد، در باطل نمىافتد و از مسیر حق خارج نمىشود. پرهیزگاران آنچه را کتاب الهى حق دانسته پذیرفته و هر چه را باطل دانسته رها کردهاند، براساس آیات قرآن مجید مصادیق بارز حق عبارتند از:
- 1- حق وعظمت خداوند «اللَّهَ هُوَ الْحق»- «فتَعالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحق». روز قیامت را روز «لقاء» مىنامند، چون در آن روز غفلتها و جهلها و موانع دیگر کنار مىروند و همهى مردم عظمت خدا را مىبینند. ویعلمون ان اللّه هو الحقّ المبین
- 2- حق وخلقت - خلقت آسمان و زمین و موجودات آنها و ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بیْنَهُما إِلَّا بِالْحق- ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بیْنَهُما إِلَّا بِالْحق- خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحق ..
- 3- حق رسالت وامامت - ما هستى را باطل نیافریدیم. نه براى باطل و نه لاعب اهل لهو و لعب بودیم. «خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِ» (انعام/ 73) - بعثت انبیاء و رسل و امامت ائمه معصومین (علیهم السلام)- لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحق . ، دراینجا نیز اهل بهشت ودوزخ همین اقرار را دارند.
- 4- حق وکتابهای آسمانی - نزول کتابهاى آسمانى- فبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحق- نزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحق.. َاو کتاب (قرآن) را به حقّ بر تو نازل کرد، که تصدیق کننده کتابهاى پیشین است و (او است که) تورات و انجیل را فرو فرستاد.
- 5- حق از طرف خداوند است . هر چه از ناحیه خداوندى آمده- فیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحق- وَ إِذا یتْلى عَلَیْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحق مِنْ رَبِّنا.. و زمانى که (قرآن) بر آنان تلاوت شود، گویند: ما به آن ایمان آوردیم، همانا آن، حقّى است از طرف پروردگار ما (و) ما پیش از این (نیز) اهلتسلیم بودهایم.
- 6- آمدن مرگ حق است - مرگ و سکرات آن- وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحق... قرآن مىفرماید که مرگ آدم را مست مىکند، سکره و سکارى، وقتى مرگ مىاید مرگ چطور آدم را مست مىکند آدم گیج مىشود فشار که به آدم مىاید آدم اعتدالش را از دست مىدهد، «وَ جاءَتْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ» نفس آخر مگر مىاید و بعد مىگوید «ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحیدُ»، این همان بود که از آن مىترسیدى
- 7- قیامت وخروج از قبر حق است - صیحهاى که مقدمه حشر است- یوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحق ذلِکَ یوْمُ الْخُرُوجِ .. روزى که آن صیحه حقیقى را (از صور اسرافیل) بشنوند، آن روز، روز خروج (مردم از قبرها) است.
- 8- حکومت الهى حق است- قیامت و حکومت الهى در آن روز- الْمُلْکُ یوْمَئِذٍ الْحق لِلرَّحْمنِ وَ کانَ یوْماً عَلَى الْکافِرِینَ عَسِیراً.. در آن روز، فرمانروایىِ بر حقّ، از آن خداى رحمان است و روزى است که بر کافران سخت و سنگین است
- 9- سنجش اعمال حق است- ترازوهاى سنجش اعمال- وَ الْوَزْنُ یوْمَئِذٍ الْحق فَمَنْ ثقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.. َو در آن روز (قیامت،) سنجش (اعمال بر پایهى) حقّ است. پس هر کس کارهاى سنجش شدهاش سنگین باشد، پس آنان همان رستگارانند.
- 10- شاهد وقاضی وحکم خدوند حق است- قضاوت خداوند نسبت به مردم در دنیا و آخرت- وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِیَ بیْنَهُمْ بِالْحق وَ هُمْ لا یُظلمونَ.. و (در آن روز) زمین به نور پروردگارش روشن گردد و نامهى اعمال را در میان نهند و پیامبران و شاهدان را حاضر سازند و میان آنان به حقّ داورى شود، در حالى که بر آنان ستم نمىرود.
- 11- وعده خداوند حق است - وعدههاى حضرت حق- وَعْدَ اللَّهِ حقا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا- إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً وَعْدَ اللَّهِ حقا - أَلا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حق وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یعْلَمُونَ- وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ..آنان که به این واقعیات معرفت دارند و تمام حرکات و سکنات خود را برحسب این معلومات انجام دهند، اهل تقوى و اهل حقند و هر کس از مدار این معرفت و عمل خارج است اهل باطل است.
- چشمه معرفت و شناسائى خدا- امام صادق (علیه السلام) مىفرمایند: تقوى آبى است که از چشمه معرفت و شناسائى خداى متعال، خارج مىشود و هر قسمتى از علم و یقین محتاج به تقوى است و تقوى نیازمند است، به تصحیح و تکمیل معرفت الهى به وسیله سکون و برقرار شدن در تحت عظمت و تسلط پروردگار متعال، و توجه به آنکه حکومت و سیطره عظمت پروردگار متعال در همه حال انسان را فرا گرفته است و هر چه انسان بیشتر به احاطه و آگاهى و قیومیت خداوند عزیز توجه پیدا کرد، موجب زیادى تقوى و سبب محکم بودن آن خواهد بود،
- پایه حق وحقیقت - پس تقوى اساس و پایه هرحق و حقیقتى است. و امّا باطل، آن چیزى است که انسان را از قرب به پروردگار متعال دور سازد، و در نامطلوب بودن آن خلافى نیست، لازم است که از باطل دورى کرده و باطن و قلب را وابسته به خداوند عزیز نموده و متمسک به قرب او گردید.
- حق ثابت وصحیح و متحقق است- عارف بزرگوار شیخ حسن مصطفوى، در ذیل این کلمات گوید: «حق به معنى ثابت و صحیح و متحقق است و مقابل حق باطل است و آن چیزى است که ثبوت نداشته و روى اساس و پایه محکم برقرار نباشد و در عالم وجود آنچه ثابت و برقرار و ازلى و ابدى و بىنیاز و لا یتغیر است. وجود خداوند متعال است و سپس آنچه وجهه او و از اسماء او باشد «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ ذى الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ» و بقیه همه باطلند «الا کل شى ما سوى اللّه باطل»:
- باز دارنده ازخدا باطل است - و بهترین تعبیر از باطل همان است که امام صادق (علیه السلام) در عبارات فوق فرمودند «هو ما یقْطَعُکَ عَنِ الحق»: «آنچه تو را از خداوند و حق باز مىدارد». و از این جا معلوم مىشود، حقیقت تقوى عبارت است از، خوددارى از باطل و حفظ خود از هر آنچه انسان را از رسیدن به حق و از گرفتن و جهه و راه حق و از اتصاف به صفات و اسماء حق جلوگیرى نماید، پس تقوى خود و جهه حق پیدا کردن و صورت حق گرفتن است.
- فاصله بین حق و باطل - امام باقر (علیه السلام) مىفرمایند: مردى از شام از طرف معاویه خدمت امام حسن (علیه السلام) رسید و گفت پادشاه روم از معاویه سؤال کرده: «کَمْ بینَ الحق و الباطل؟»: «بین حق و باطل چقدر فاصله است»، حال آمدهام تا جوابش را از شما بگیرم، حضرت فرمودند: «اربع اصابع، فما رَأَیتَه بِعَینک فَهُو الحق و قَد تَسمَعَ بِاذُنیک باطلا کثیراً»: «چهار انگشت است، آنچه را با دو چشم خود دیدى حق است و چه بسا با دو گوش خود باطل زیادى بشنوى».
- دیدن حق وشنیدن اکثرا باطل است - امام باقر (علیه السلام) مىفرمایند: از امیرمؤمنان (علیه السلام) نیز همین سؤال شد، و حضرت فرمودند: «چهار انگشت است» و حضرت چهار انگشت را پهلوى هم گذاشته و بین گوش و چشمهاى خود گذاردند، سپس فرمودند: «آنچه چشمان تو دید حق و آنچه گوشهاى تو شنید اکثر آن باطل است»!
- فرق دیدن با شنیدن - در جاى دیگر فرمودند: «بین حق و باطل چهار انگشت است ... و باطل این است که بگوئى شنیدم، حق این است که بگوئى دیدم». چون در ذیل بحث «یعترف بالحق قبل ان یشهد علیه» توضیحاتى گذشت توضیح بیشتر را در این جا لازم نمىدانم. فقط در یک جمله مىگویم حقگوى و به حق عمل کن و در مجالس حق شرکت کن که نجات ابدى در این است.
مرحوم الهى، در ذیل این فراز (لایدخل فى الباطل و لا یخرج من الحق) گوید:
نپوید راه باطل آن نکونام |
نه از حق یک قدم بیرون نهد گام |
|
چنین گفتند ارباب حقائق |
چو بشگفتند چون باغ شقایق |
|
که باشد در حقیقت باطل و حق |
گدائى ابد شاهى مطلق |
|
به باطل گر جهانگیرى گدائى |
چو چون را پیروى، کشور گشائى |
|
حق آن هستى محض آمد که آنجا |
نیارد نیستى هرگز نهد پا |
|
به حق پیوند اگر هشیارى اى دل |
ز باطل رشته امید بگسل |
اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص: 569. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۲/۰۴/۱۱