پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. امیر المومنین – متقین94- فراموشکارِ دستورات الهى نیست‏ «و لا ینسى ما ذکر» : پرهیزگار آنچه را از ناحیه الهى به او تذکر داده شده فراموش نمى‏کند.***
  2. ذهنشان از امور غفلت ندارد - شرح: تذکّر و  نسیان  دو امر متقابل است، در یک لحظه نمى‏شود فردى هم متذکّر و هم ناسى باشد، از صفات پرهیزگاران این است که آنچه را خداوند در آیات کریمه خود به صورت واجبات و احکام و عبرتها و حکایتهاى پندآموز و عقائد و اخلاق بیان فرموده در  حافظه  خود همیشه مانند تابلوئى در مقابل ذهن دارند و ذهنشان از آنها غفلت نمى‏کند.
  3. ادراک ؛  حفظ  ؛ سهو- یکى از محققین در توضیح  نسیان  و تذکر مى‏گوید: «ادراک در ما عبارت از حصول صورتى عقلى یا حسى در قوه‏اى از قوه‏هاى ما ا ست؛ و این قوه را مُدرکِه نامند و  حفظ ، عبارت از وجود این صورت در قوه دیگرى است که فوق این قوه است و آن را خِزانه و  حافظه  نامند، و تذکّر، عبارت از حاضر کردن این صورت است یکبار دیگر از  حافظه ، بعد از این که در آن مخزون شد، و  نسیان  عبارت از زوال و از بین رفتن آن صورت از مُدرِکة و  حافظه است و سهو عبارت از زوال آن صورت از مُدرکة فقط است نه  حافظه ».
  4.  حافظه  او نسیان نگیرد- پس متقى آنچه را که خداوند فرموده، در خاطر دارد و  نسیان  و غفلت نمى‏کند، زیرا دائماً عمل به آن اعمال مى‏کند و دائماً ملاحظه و مداومت بر حاضر کردن آن دستورات در صفحه ذهن دارد، و گرچه براى او سهو رخ دهد ولى  نسیان  به او دست نمى‏دهد، به طورى که دستورات الهى از  حافظه  او محو شود. گوئى  حافظه  آنها کتاب الهى است که دستورات آن در آن نقش بسته است و هر روز و هر شب به سراغ آن مى‏روند.
  5. در  حافظه  خود با ممارست  حفظ  کرده ،- اصولا  نسیان  و فراموشى در جائى است که مطلبِ دانسته شده که در  حافظه  جا گرفته، توجه به آن نشود ولى وقتى مطلبى است که هر چند وقت یک بار انسان، آن را از  حافظه  بیرون کشیده و مورد نظر و توجه قرار مى‏دهد، فراموش نمى‏شود. کسى که احکام و دستورات و مطلوبهاى الهى را مورد توجه قرار داد و در  حافظه  خود با ممارست  حفظ  کرد،
  6. قلب  متوجه یاد حق - اعمال خودرا سعى مى‏کند بر این دستورات و این کتاب الهى وفق دهد، تا این که در عمل هم کتابى دیگر شود، کتابى که عملا آنچه را خداوند فرموده نشان مى‏دهد، چنین انسانى هر وقت بخواهد سخن گوید، یا فعلى انجام دهد، بر کتاب خداوند عرضه مى‏کند و آنچه او مى‏خواهد مى‏گوید و آنچه او مى‏طلبد، انجام مى‏دهد، چنین شخصى موجبات غفلت را زدوده و قلب  را متوجه یاد حق و دستورات حقه کرده است و او است که به مقصد فلاح و رستگارى حرکت مى‏کند و خواهد رسید. چون توضیح بیشتر را در ضمن فرازهاى سابق تحت عنوان غفلت و ذکر داده‏ایم، به همین مقدار بسنده مى‏کنیم.
  7. مرحوم الهى، در ذیل این فراز (و لا ینسى ما ذکر) گوید:

تذکرهاى قرآن را کند گوش‏

 

نسازد یاد جانان را فراموش‏

 

به یاد دوست دل را زنده دارد

 

به جان نقش جمالش برنگارد

دل غافل زیادش غرق خون باد

 

گل شادى ز بستانش برون باد

سر فارغ ز سوداى نکوئى‏

 

دم چوگان چرخ افتد چو گوئى‏

  1. کسى کز جان نمى‏جوید نشانش‏
 

برون باد از بهشت عاشقانش‏

به خاطر دار نقش یار و خوش باش‏

 

مشو غافل وز این معنى به هُش باش‏

که یاد حق گر از دل شد فراموش‏

 

کند دیوت، غلام حلقه در گوش‏

وگر با یاد حق باشد روانت‏

 

بود رشک بهشت خُلد، جانت‏

الهى بر نگار این نقش در دل‏

 

مکن جانم ز فکر دوست غافل‏

به ذکر خویش جان را آگهى بخش‏

 

گداى کوى را شاهنشهى بخش‏

ز مهر دوست روشن کن روانم‏

 

که رشک ماه گردد تیره جانم‏

به دل از یاد جانان فَرَّهى‏ ده‏

 

به سر چون عاشقان شورِ شَهى ده‏

اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص: 545

- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. امیر المومنین – متقین95- کسى را با لقب زشت نمى‏خواند «و لا ینابز بالالقاب» : پرهیزگار قلب  زشت روى کسى نمى‏گذارد.***
  2. لقب زشت بکارنمی برند- شرح: صفتى دیگر از پرهیزگاران که از صفاى باطن و روح سالم آنها نشأت مى‏گیرد، این است که کسى را با لقب زشت نمى‏خوانند.
  3. پرهیزگاران واقعى سخن نیک گویند - این خصلت زشت که گاهى دیده مى‏شود، بعضى به خاطر خنداندن دیگران از روى مسخره کسى را با القاب زشت صدا مى‏کنند این از موارد فُحش است که سابقاً گفته شد، پرهیزگاران از آن دورند، پرهیزگاران واقعى سخن نیک گویند و اگر سخنى نیک براى گفتن نداشته باشند، سکوت مى‏کنند، آنها را به مجالسى که مؤمنین در آنها مسخره مى‏شوند، راهى نیست، اگر در مجلسى هم باشند و چنین عملى از دیگرى سر زند از آن جلوگیرى مى‏کنند.
  4. نام ،کنبه ، لقب - در عرب رسم بوده که سه گونه اسم داشته‏اند: 1- نام شخص، مثل على و حسن یا زهرا و زینب. 2- کنیه که با لفظ اب و ام مى‏آمده، مثل ابوطالب یا ام‏کلثوم. 3- لقب که معنا و وصفى را در آن لحاظ کرده‏اند مثل امیرالمؤمنین و سیدالشهداء (علیهما السلام). لقب مى‏تواند بر دو گونه باشد: یکى: براى احترام و تشریفات مثل القاب‏ سلاطین و یکى براى سرزنش کردن، و این نوع است که در قرآن از آن نهى شده است. «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ»: «لقب‏هاى زشت بر یکدیگر مگذارید، چقدر بَد است فردى بعد از ایمان آوردن، اسم فاسق و کافر بر او نهاده شود».
  5. مسخره نکند،- این قسمیى از آیه یازده سوره حجرات است، در آن آیه مى‏فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید، گروهى (از مردان) گروه دیگر را مسخره نکند، شاید آن گروه بهتر از این گروهى باشد که مسخره مى‏کند و نه زنانى از زنان دیگر، شاید آنها بهترا ز اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیبجوئى قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسى بعد از ایمان نام کفر بگذارید و آنها که توبه نکنند ستمگر و ظالمند».
  6. نهى ازکارهاى زشت - در مورد شأن نزول این آیه مفسران مختلف گفته‏اند: از جمله این که: عبارت‏ «لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ»: «گروهى از مردان گروه دیگر را مسخره نکنند»، درباره «ثابت بن قیس» (خطیب پیامبر (صلى الله علیه وآله)) نازل شده است که گوشهاى سنگینى داشت و هنگامى که وارد مسجد مى‏شد کنار دست پیامبر (صلى الله علیه وآله) براى او جائى باز مى‏کردند، تا سخن حضرت را بشنود، روزى وارد مسجد شد، در حالى که مردم از نماز فراغت پیدا کرده و هنوز جاى خود نشسته بودند، او جمعیت را مى‏شکافت و مى‏گفت: جا بدهید! تا به یکى از مسلمانان رسید و او گفت همین جا بنشین! او پشت سرش نشست، امّا خشمگین شد، هنگامى که هوا روشن گشت «ثابت» به آن مرد گفت: کیستى؟ او نام خود را برد و گفت فلان کس هستم، «ثابت» گفت: فرزند فلان زن؟! و در اینجا نام مادرش را با لقب زشتى که در جاهلیت‏

مى‏بردند یاد کرد، آن مرد شرمگین شد و سر خود را به زیر انداخت، آیه نازل شد و مسلمانان را از این گونه‏

کارهاى زشت نهى کرد.

  1. زنان زنان دیگر را مسخره نکند- و گفته‏اند «وَلا نِساءٌ مِنْ نِساء»: «گروهى از زنان، زنانِ دیگر را مسخره نکنند» درباره «ام سَلَمِه» نازل گردید که بعضى از همسران پیامبر (صلى الله علیه وآله) او را به خاطر لباس مخصوصى که پوشیده بود، یا به خاطر کوتاهى قدش مسخره کردند، آیه نازل شد و آنها را از این عمل بازداشت.
  2. مبغوض خداوند - نکته قابل ذکر این که‏ «تَنابُزوا بالالقاب» امروزه خصوصاً نسبت به غیرعرب در لقب تنها نیست، بلکه هر اسم خواه به صورت لقب یا غیرلقب، اگر اراده مسخره و سرزنش و کوچک شمردن از آن شد، نکوهیده و مبغوض خداوند است.
  3. سه ریشه اختلاف - در آیه فوق خداوند به سه حکم در زمینه اخلاق اجتماعى اشاره کرده است، مسخره نکردن، عیب‏جوئى نکردن، صدا نزدن به القاب زشت). قرآن کتابى است که آمده تا فرهنگ جامعه اسلامى را براساس معیارهاى اخلاقى پى‏ریزى کند، در این آیه خداوند به سه ریشه از ریشه‏هاى اختلاف پرداخته، تا با قطع آنها اختلافات نیز برچیده شود و درگیرى و نزاع پایان پذیرد.
  4. گمان بد، تجسس، و غیبت - خداوند در این آیه سه عامل مهم جنگ و نزاع را شمرده و در آیه دیگر که مورد بحث ما نیست نیز به سه عامل دیگر (گمان بد، تجسس، و غیبت) اشاره کرده است. در مورد «تَنابُزوا بالالقاب»
  5. خودتان را عیبجوئى نکنید - در حدیثى آمده که روزى «صفیه» دختر «حىّ ابن اخطب» (همان زن یهودى که بعد از ماجراى فتح خیبر مسلمان شد و به همسرى پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله) درآمد)

روزى خدمت پیامبر (صلى الله علیه وآله) آمد، در حالى که اشک مى‏ریخت، پیامبر (صلى الله علیه وآله) از ماجرا پرسیدند، گفت: عایشه مرا سرزنش مى‏کند و مى‏گوید: «اى یهودى‏زاده!» پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «چرا نگفتى پدرم هارون است وعمویم موسى (علیه السلام) و همسرم محمد (صلى الله علیه وآله)» و در اینجا بود که آیه نازل شد «لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ، بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ» جالب اینجا است که در همین آیه مى‏گوید: «لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ»: «نفسهاى خود را عیبجوئى نکنید). عوض این که بگوید دیگرى را عیبجوئى نکنید»، مى‏گوید: خودتان را عیبجوئى نکنید، و این نشان دهنده این است که در فرهنگ قرآن مؤمنان به منزله ء نفس واحدى هستند که عیبجوئى از دیگرى عیبجوئى از خود است و این مایه‏اى براى اختلاف و کشمکش است

  1. مؤمنان به منزله ء نفس واحدى - این گونه برخورد با دیگران که با عیبجوئى و سرزنش و با نام زشت صدا زدن باشد، موجب عداوت و دشمنى در صفوف مسلمین است و به این جهت، نهى از آن شده است.

آنقدر این خصلت در نزد خداوند، مبغوض است که سوره‏اى به نام «هُمَزَه» (عیبجوئى و سرزنش کننده) در قرآن آمده و با لحنى شدید وعده عذاب و آتش به دارنده این خصلت مى‏دهد.

  1. مرحوم الهى، در ذیل این فراز (و لا ینابز بالالقاب) گوید:
  2. نام فسق را برخود - بعضى در تفسیر این جمله احتمال دیگرى داده‏اند و آن اینکه خداوند مؤمنان را نهى مى‏کند، از اینکه بعد از ایمان به خاطر عیبجوئى مردم نام فسق را بر خود پذیرند، تفسیر نمونه، تفسیر اول را با توجه به صدر آیه و شأن نزولى که ذکر شد مناسبتر دیده است ..

به نام زشت مردم را نخواند

 

نکوهش بر زبان هرگز نراند

خلائق را بالقابى که زشت است‏

 

نخواند هر که او نیکو سرشت است‏

نیارد از زبان بر خلق بیداد

 

بخوش گفتار هر دل را کند شاد

اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص: 549- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. امیر المومنین – متقین 96- 1- عدم ضرر به همسایه «لا یضر بالجار» : پرهیزگار ضرر و زیان به همسایه  نمى‏زند.***
  2. ضرر و زیان همسایه  - شرح: کمترین حقى که هر فرد نسبت به انسان دارد، این است که انسان ضرر به او نرساند و از جمله، همسایه  است که باید از ضرر و زیان همسایه  دیگر مصون باشد، مولى على (علیه السلام) مى‏فرمایند پرهیزگار کسى است که ضرر به همسایه  خود نمى‏رساند و نه تنها ضرر نمى‏رساند که این‏گونه پرهیزگاران به همسایه  توجه و عنایت مى‏کنند.
  3. حق همسایه  همچون حق ارحام و بستگان نزدیک انسان است، زیرا هر همسایه  حقى بیشتر از حق برادرى اسلامى که همه مسلمانها دارند، دارد، کسى که در حق او تقصیر کند و به او ضرر و زیانى رساند گناهکار و تجاوز پیشه است.
  4. سه حق همسایه - در ضمن مطالب قبل وقتى درباره مسئله صله رحم و ارتباط با افراد صحبت مى‏شد، روایتى گذشت که پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «همسایه ‏ها سه گروهى: گروهیه سه حق دارند، (حق همسایگى، حق اسلام و حق خویشاوندى) و گروهى دو حق دارند (حق اسلام و حق همسایگى) و گروهى یک حق دارند و آن کافر است که فقط حق‏ همسایگى دارد».
  5. حق همسایگى را اداء کن - پیامبر (صلى الله علیه وآله) حتى براى کافر نیز حق همسایگى قرار داده‏اند، در جاى دیگر فرمودند: «رفتار خودرا با همسایه  ات نیکوگردان (و حق همسایگى را اداء کن) آن وقت مؤمن هستى‏ «احْسِنْ مُجاوَرةَ مَنْ جاوَرَک تَکُنْ مُؤْمناً»:
  6. اذیت همسایه  - «مؤمن آن است که در مرحله عمل، ایمان خود را به اثبات رساند»، در جاى دیگر فرمودند: «کسى که ایمان به خدا و روز معاد دارد، همسایه  خود را اذیت نمى‏کند «مَن کانَ یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلا یُؤذ جارَه». ) خداوند در قرآن کریم مى‏فرماید: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکِینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ»: خدا را عبادت کنید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید و به والدین (پدر و مادر) و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و همسایه  نزدیک و همسایه  دور و دوست و همنشین و واماندگان در سفر و بردگانى که مالک آنها هستید احسان کنید ...»
  7. اول پرستش مرحله دوم احسان به خویشان - خداوند بعد از امر به پرستش خود، دومین چیزى را که مورد اهمیت قرار مى‏دهد، احسان به کسانى است که در آیه مى‏شمارد، و از جمله آنها «الجارُذى القُربى والجارُ الجُنُب» است.«الجار ذى القربى» یعنى همسایگان نزدیک از نظر مکانى، بعضى خواسته‏اند همسایگان خویشاوند را بگویند، ولى بعید به نظر مى‏رسد، زیرا از خویشاوندان با عبارت‏ «ذى القربى» تعبیر شده است پس یا همسایگان مکانى یا همسایگانى که از نظر مذهب و دین با انسان نزدیک هستند مراد است.
  8. چهل خانه از چهار طرف- و «الجار الجنُنُبْ» یعنى همسایگان دور خواه مکانى و خواه آنها که از نظر کیش و آئین و مذهب از انسان دور هستند.

و بطور کلى همه همسایگان را در برمى‏گیرد، خواه نزدیک و خواه دور، خواه مسلمان و خواه غیر مسلمان، در تفسیر نمونه ذیل آیه مى‏گوید: طبق پاره‏اى از روایات تا چهل خانه از چهار طرف همسایه  محسوب مى‏شوند که در شهرهاى کوچک تقریباً تمام شهر را در برمى‏گیرد (چون اگر خانه هر انسانى را مرکز دایره‏اى فرض کنیم که شعاع آن از هر طرف چهل خانه باشد، با یک محاسبه ساده درباره مساحت چنین دایره‏اى روشن مى‏شود که، مجموع خانه‏هاى اطراف آن را تقریباً پنج هزار خانه تشکیل مى‏دهد، که مسلماً شهرهاى کوچک بیش از این خانه ندارند).

  1. سفارش جبرئیل به همسایه - حق جوار و همسایگى آنقدر در اسلام مورد تأکید قرار گرفته که نبى اکرم (صلى الله علیه وآله) مى‏فرمایند: «ما زال جبرئیل یوصینى بالجار حتّى ظَنَنْتُ انّه سَیُوَرّثه»:

«جبرئیل دائماً مرا سفارش به همسایه  مى‏کرد به طورى که گمان کردم او ارث مى‏برد.

  1. نیکو همسایگى کنید،- امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز در وقت شهادت فرمودند: «اللّه اللّه فى جیرانکم فانه وصیة نبیکم مازال یوصى بهم حتّى ظَنَنّا انه سَیُوَرّثهم»:

«خدا را در مورد همسایگان در نظر بگیرید و نیکو همسایگى کنید، زیرا سفارش پیامبر (صلى الله علیه وآله) شما این بود و مرتب سفارش براى آنها مى‏کرد به طورى که گمان کردیم ارث مى‏برد».

  1. حرمت همسایه به انسان - و این کلمات نشان دهنده نزدیکى حق همسایه  به حق نزدیکان است، زیرا نزدیکان به حسب نزدیکیشان ارث مى‏برند.

رسول گرامى (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «حرمت و احترام همسایه  بر انسان مثل حرمت و احترام مادر انسان است».

مردى به نزد رسول گرامى (صلى الله علیه وآله) آمد و گفت یا رسول الله (صلى الله علیه وآله) من قصد خرید خانه کردم کجا دستور مى‏دهید بخرم؟ در «جَهینه» یا «مزینه» یا «ثقیف» یا «قریش»، فرمودند: «الجار ثُم الدار، الرفیق ثُمّ السفر»: «همسایه  سپس خانه، رفیق سپس سفر!».

  1. برای خانه از همسایه سؤال کن : مولى على (علیه السلام) هم فرمودند: «سَلْ عن الجار قبل الدار»: «از همسایه  قبل از خانه سؤال کن!». این روایات نشان دهنده اهتمام به همسایه  نیک است به طورى که اول مى‏گوید همسایه  را بنگر سپس خانه یعنى در خریدن خانه تنها موقعیت خانه و امکانات آن را در نظر نگیر بلکه به همسایه  آن بنگر، زیرا بسیارى از روحیات او ممکن است به تو منتقل شود، خانواده تو با همسایه  رفت و آمد مى‏کنند و اخلاق و روحیات آنها در خانواده شما مؤثر است.
  2. همسایه  بد - لقمان حکیم فرمود: «صخره سنگین و آهن را حمل کردم و هر بارى سنگین است، ولى چیزى سنگین‏تر از همسایه  بد حمل نکردم!» آرى سنگینى و تحمل همسایه  بد از آهن و کوهها بیشتر و سخت‏تر است.
  3. چهار چیز است که کمرشکن - رسول گرامى (صلى الله علیه وآله) فرمودند: اى على، چهار چیز است که کمرشکن است، عالم بی عمل –زن خیانت کار – نیازمند بی چاره  - یکى از آنها هم همسایه  بد است.
  4. مادر فقرها سه است - رسول گرامى (صلى الله علیه وآله) فرمودند: سه چیز است که مادر فقرها است، (هر چه انسان هم مال داشته باشد اگر یکى از اینها باشد باز فقیر است) و یکى از آنها همسایه ‏اى است که چشمش مواظب تو و قلبش آگاه از تو است، اگر حسنه و نیکى ببیند پنهان کرده، اظهار نمى‏کند و اگر گناه و بدى ببیند، اظهار و پخش مى‏کند.
  5. شدیدترین بلا است - مولى على (علیه السلام) فرمودند: «همسایه  بد بزرگترین سختى و شدیدترین بلا است‏ «جار السوء اعظم الضرّاء و اشَدّ البلاء». پس اى عزیز حال که دانستى باید از همسایه  بد مواظب باشى، خود از اینگونه همسایه ‏ها براى دیگران مباش،
  6. ازمانیست شر همسایه - که رسول گرامى (صلى الله علیه وآله) فرمودند: از ما نیست کسى که همسایه  او از شر او ایمن نباشد» «لیس منّا مَنْ لَم یَأمن جارُ بوائقَه».
  7. امید خیر به همسایه - ) مردى از انصار نزد رسول گرامى (علیه السلام) آمد و گفت: خانه‏اى از بنى فلان خریده‏ام و نزدیکترین همسایه  به من کسى است که امید خیر از او ندارم و از شرّ او ایمن نیستم.
  8. ایمان وهمسایه- راوى مى‏گوید: رسول اکرم (صلى الله علیه وآله)، على (علیه السلام) و سلمان و ابوذر (و یکى دیگر را که فراموش کرده‏ام و به گمانم‏ مقداد بود) را دستور دادند، با صداى بلند در مسجد ندا دهند، ایمان ندارد کسى که همسایه ‏اش از شرور او در امان نیست و سه بار ندا دادند». (صاحب میزان الحکمة مى‏گوید:  نسیان  و فراموشى از راوى بوده و نفر چهارم «عمرو بن عکرمة» بود. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی