امیر المومنین – متقین73- مهار کردن قوه غضب خشم علاج غضب الف- براى علاج غضب در همان حالت غضب و اشتعال آن، امورى علمى و عملى را علماء اخلاق و روانپزشکان ذکر کردهاند:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
امیر المومنین – متقین73- مهار کردن قوه غضب مکظوما عیظه ترجمه: (مىبینى براى فرد پرهیزکار که) خشم او فرو نشسته است.***
- علاج غضب الف- براى علاج غضب در همان حالت غضب و اشتعال آن، امورى علمى و عملى را علماء اخلاق و روانپزشکان ذکر کردهاند:
- علاج علمى- آن که در مفاسد غضب فکر کند که موجب هتک حرمت و نوامیس مردم مىشود، گاه موجب قتل یا به خاک مذلت نشاندن مظلومى مىگردد، گاهى باعث کینهتوزى و حسد و غیره مىشود و این مفاسد هر یکى براى هلاکت انسان کافى است.
- علاج عملى- عمده آن انصراف و منحرف کردن نفس در ابتداى پیدایش این حالت است، زیرا که آتش را در مراحل ابتدائى به راحتى مىتوان مهار کرد، تا این شعله بیشتر مشتعل نشده خود را به وسائلى منصرف کند، یا به رفتن از آن محل، یا به تغییر حالت، اگر نشسته است برخیزد و اگر ایستاده است بنشیند، یا به ذکر خداى مشغول شود، بلکه بعضى ذکر خدا را در حال غضب واجب دانستهاند.
- موجب رفتن وسوسه - در نزد امام باقر (علیه السلام) سخن از غضب به میان آمد، فرمودند: «همانا انسان غضبناک مىشود و راضى نمىشود تا داخل آتش شود، پس هر کسى که غضب بر کسى کرد و ایستاده است زود بنشیند، زیرا این عمل موجب رفتن وسوسه شیطان از او مىشود ...».
- ب- براى معالجه اساسى غضب نیز فرمودهاند: باید ریشه غضب را جستجو کرده و با آن مبارزه نمود، گاهى عجب، افتخار، تکبر، لجاجت، مزاح، و غیره است ولى عمده آنها به دو چیز برمىگردد:
- یکى حبّ نفس است، که از آن حبّ مال و جاه و شرف و حبّ نفوذ اراده و بسط قدرت تولید مىشود، و اینها نوعاً اسباب هیجان آتش غضب مىگردد، زیرا انسانى که داراى این چنین محبتهائى است، به این امور خیلى اهمیت مىدهد، و موقعیت اینها در قلبش بزرگ است و اگر مختصر مزاحمتى در یکى از اینها برایش پیش آمد کند و یا احتمال مزاحمت دهد، بى موقع غضب کند و جوش و خروش نماید و مالک نفس خود نشود ولى اگر تمایلش چندان شدید نباشد، به این امور اهمیت ندهد
- وسکونت نفس و طمأنینه حاصل از ترک حبّ جاه و شرف و سایر شُعَبات آن نگذرد نفس برخلاف رویه و عدالت قدمى گذارد. و انسان بى تکلّف و زحمت در مقابل ناملایمات بردبارى کند و عنان صبرش گسیخته نشود و اگر حبّ دنیا از دلش ریشهکن شود و قلع این ماده فساد بکلّى شود، تمام مفاسد نیز از قلب هجرت کند و تمام محاسن اخلاقى در مملکت روح وارد گردد.
- و سبب دیگر از مهیجات غضب آن است که انسان غضب و مفاسد حاصل از آن را که از اعظم قبائح و نقایص و رذائل است، به واسطه جهل و نادانى، کمال گمان کند و از محاسن شمرد، چنانچه بعضى از جهّال آنها را از جوانمردى و شجاعت و شهامت و بزرگى دانند و از خود تعریفها و توصیفها کنند که ما چنین و چنان کردیم و شجاعت را که از اعظم صفات مؤمنین است، با این صفت زشت اشتباه کند باید بداند که شجاعت غیر از این رذیله است و موجبات و مبادى و آثار و خواص آن نیز غیر آن است.
- مبدأ شجاعت قوت نفس و طمأنینه آن و اعتدال و ایمان و قلّت مبالات به زخارف دنیا و پست و بلند آن است ولى غضب از ضعف نفس و سستى ایمان و عدم اعتدال مزاج و محبت دنیا و خوف از دست رفتن لذائذ دنیوى است و در مورد آثار نیز، فردِ غضبناک در حال شدت و فوران غضب مثل دیوانهها، عنان گسیخته شده و چون حیوانات درنده گشته
- آئینه به دست او بدهند،-و بدون ملاحظه عواقب امور و بدون رویه و حکم عقل حمله کند و افعال و اطوار زشت و قبیح از او صادر شود، مالک زبان و دست و پا و سائر اعضاى خود نباشد چشم و لب و دهن را به طورى زشت و بدترکیب کند که اگر در آن حال آئینه به دست او بدهند، از زشتى صورت خود خجل و شرمسار گردد.
- شخص شجاع در تمام این موارد - بعضى از اینها به حیواناتى بى شعور بلکه به جمادات غضب کنند هوا و زمین و برف و باد و باران و سائر حوادث را سبّ کنند، اگر خلاف مطلوب آنها جریان پیدا کند، گاهى بر قلم و کتاب و کاسه و کوزه غضب کنند، آنها را درهم شکنند یا پاره کنند، ولى شخص شجاع در تمام این موارد برخلاف عمل کند،
- به موقع غضب کند - کارهایش از روى رویه و میزان عقل و طمأنینه نفس است، به موقع غضب کند و در موقع خود حلم پیشه کند، هر چیزى او را به غضب در نیاورد، و موقع غضب به کلى از کنترل خارج نمىشود و با تمیز و عقل انتقام کشد، مىفهمد از که انتقام کشد و به چه اندازه و به چه کیفیتکند و از که عفو و اغماض نماید و بطور کلى کارى کند که پشیمانى ندارد.
- به ذلت معذرتخواهى - یکى از حکماء جمله بسیار ارزندهاى دارد که قابل توجه است، او مىگوید:«لا یَفى عِزُّ الفضبِ بَذِلّة الاعتذار»: «عزت غضب به ذلت معذرتخواهى برابرى نمىکند».
- ذلت نزد ارباب بصیرت - یعنى فرد غضبناک فکر مىکند با این عمل عزّتى براى خود کسب کرده و خود را مىگیرد و به خود مىبالد، ولى این عزّت در برابر ذلّت پشیمانى و عذرخواهى قابل مقایسه نیست، اصلا در این عمل هر چه هست ذلت است و نزد ارباب بصیرت عزّتى نیست.
- شیطان دشمن خدا - مردى به نزد ربیع بن زیاد حارثى آمد و گفت فلانى غیبت تو را کرده، و به تو دشنام داده، گفت: به خدا قسم من از کسى که به او امر کرده خشمگین و غضبناکم، مرد گفت چه کسى به او امر کرده است؟ گفت شیطان، دشمن خدا، گمراه کرد او را تا به گناهش وادارد و اراده کرد تا مرا بر ضد اوغضبناک کند و مجازاتش کنم
- خداوند آن مرد را بیامرزد - و به خدا آنچه را دوست دارد به او ندهم، خداوند گناهان ما و آن مردى را که پشت سر من غیبت کرد و ناسزا گفت، بیامرزد.
- آب سرد حلم - پس برادر کظم غیظ کن و شعله خشم خود را با آب سرد حلم فرو نشان.
- رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «ما تَجَرَّع عبدٌ جرعَةً افضَلْ عند اللّه مِنْ جرعة غیظ کَظَمَها لِلّه ابتغاء وجه اللّه»:
- جرعه ای با فضلیت - «هیچ بندهاى جرعهاى نخورد که با فضیلتتر باشد نزد خداوند از جرعه غیظى که آن را براى خدا و رسیدن به رضاى او خورد و کظم غیظ نمود».
- درون پر ایمان - در جاى دیگر فرمودند: کسى که کظم غیظ نمود، خداوند درون او را پر از ایمان گرداند.
- جرعه خشم بنوشید - امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هیچ جرعهاى بنده ننوشد نزد خداى عزوجل که محبوبتر باشد از جرعه خشمى که هنگام غیظ در دل بنوشد، بوسیله صبر یا خویشتن دارى.
- محبوب ترین دوجرعه - در جاى دیگر فرمودند: از محبوبترین راهها به سوى خداوند عزوجل دو جرعه است: یکى جرعه غضبى که با حلم رد کنى و دیگرى مصیبتى که با صبر دفع کنى.
- برای رضای خدا - متّقین محکوم غرایز نیستند، آنان حاکم ومالک خویشتناند. «الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ» هنگام خشم، براى رضاى او خود را نگاه مىدارد. «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ» - وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظ. (آل عمران/ 134)
- پاداش فروبردن غیض - امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ بندهاى نیست که خشم خود را فرو ببرد، مگر آنکه خداوند عزّت او را در دنیا و آخرت فزونى بخشد. خداوند فرمود: «و الکاظمینَ الغَیظِ ... و اللّه یُحبّ المحسنین» این پاداش فروبردن آن خشم است.
- گیرم شما روى دلیلى هم غیظ کردید، مسلمان باید غیظ خودش را فرو نشاند. اصلًا پهلوان کیست؟ ما پهلوان به کسى مىگوئیم که یک ماشین بارى را سردست بلند کند. على ابن ابیطالب مىگوید پهلوان کسى است که هنگام غیظ کردن بتواند خودش را نگه دارد.
- یکی از انسان صفات مومن این است که غیظش را فروکش کند گذشتهها را به رخ نکشد «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاس» (آل عمران/ 134) انسان ممکن است تصمیم خطرناک بگیرد پشیمان بشود ولى خیلى کم احتمال دارد که آدم از عفو پشیمان بشود چرا بخشیدم در بخشیدن پشیمانى نیست گذشته را بروى خودمان نیاوریم
- مرحوم الهى در ذیل فرازهاى (تراه قریباً امله قلیلا زلله خاشعاً قلبه قانعة نفسه منزوراً کله سهلا امره حریزاً دینه میتة شهوته مکظوما غیظه) گوید:
- تو چون آن پاک گوهر باز بینى
بدین اوصاف خوش دمساز بینى
امل نزدیک و لغزش اندک و باز
دل خاشع به مهر دوست دمساز
- قناعت پیشه و کم خوار و آسان
همه کارش در آئین سخت بنیان
به دست قدرت روحانى خویش
سپرده شهوت نفس بد اندیش
- فرو بنشانده شعله آتش خشم
نه چینش در جبین نى خیره در چشم
- حکایت
-
شنیدستم کنیز شاه سجاد
که بر حلمش ز ایزد آفرین باد
فتاد ابریقش از کف بر رخ شاه
که گلگون گشتى از خون روى آن ماه
- شه دین بر کنیزک دیده بگشود
نگاهى خوش به چشم قهر فرمود
- کنیز (الکاظمین الغیظ) برخواند
هماندم خشم و قهر شاه بنشاند
ز قرآن باز خواند او آیت عفو
شه سجاد برزد رایت عفو
- به ذکر محسنین آمد که سجاد
به جاى قهر کرد از لطفش آزاد
الهى شو زنیکان جو نشانه
وز آن شه بشنو آن شیرین ترانه
- از آنشه بردبارى را بیاموز
چراغ معرفت جان را بیفروز
که با نیکى و حلم و بردبارى
رهى از جور خلق و قهر بارى
- حکایت
-
شنیدستم ز عیساى مجرّد
یکى پرسید کى روح مؤید
چه باشد سختتر در هر دو عالم
بگفتا خشم ایزد دان مسلّم
بگفت آن کیست کز خشم خدا رست
بگفت آن کس که چشم از خشم خود بست
- تو با هر نیک و بد گر هوشیارى
رها کن خشم و بگزین بردبارى
به دام خشم و شهوت تا اسیرى
اگر شاهى یکى مسکین فقیرى
- الهى خشم خود بنشان چو خواهى
که ایمن باشى از خشم الهى
- *** اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص: 411
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۲/۰۳/۲۶