امیر المومنین – متقین 82- گفتههاى او ملایم است . 83- 84- بدیهاى پنهان و نیکیهاى آشکار 85- 86- نیکىاش رو آورده و شرش رخ برتافته!
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- امیر المومنین – متقین 82- 83- 84- گفتههاى او ملایم است«لینا قوله (مىبینى پرهیزگار را که) قول و سخن او نرم و توأم با محبت است (نه خشن و تند)
- نرم سخن- شرح: از صفات دیگر پرهیزگاران نرمسخنى آنها است. مفردات گوید «لین» ضد «خَشن» است قول لین یعنى سخن با نرمى در مقابل سخن خَشن و ناراحت کننده که مانند لباسى ناراحت کننده فرساینده روح است. اولًا پرهیزگاران با آرامى و ثانیاً بدون غلظت و درشتى سخن مىگویند و این از واجبات دعوت و هدایت است، خداوند نیز به موسى (علیه السلام) و برادرش هارون دستور مىدهد که با فرعون با نرمى سخن بگویند! «اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى- فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى»: «اى موسى و هارون به سوى فرعون روید، زیرا او طغیان کرده و با او سخن به نرمى گویید، شاید متذکّر و ترسان شود».
- ارشاد صحیح - این درس قرآن به همه افراد بشر است، که در مقام هدایت تندى و درشتى نکنید.
بسیارى را دیدهایم که هدایت کردن و راهنمائى کردن آنها چون با شدت و تندى بوده نه اثر مطلوب گذاشته، بلکه عکس نتیجه منفى داده و این بیشتر در بین پیرمردها و پیرزنها مشهود است آنهائى که ادعاى علم و تدین مىکنند، بارها دیده شده وقتى مىبینند جوانى نو رسیده استحبابى را در وضو و نماز رعایت نمىکند به شدت اعتراض مىکنند و با تندى مىخواهند این مطلب را یاد او دهند در حالى که خودشان هنوز نفهمیده این عمل مستحب است، حتى اگر واجب هم بود، این طرزِ ارشاد نیست!
- مستحب را واجب نگماریم - تعجب نکنید که عملى را نمىدانند، مستحب است و واجب مىپندارند، براى نمونه دست بالا بردن براى تکبیرة الاحرام مستحب است ولى الان بطورى عادت شده که اگر کسى فقط بگوید (اللّه اکبر) و دست را تا نزدیک گوشش بالا نبرد، مىگویند نمازت باطل است و غیر این مستحب از مستحبات دیگر که فکر مىکنند واجب است.
- سخن جاذب باشد نه دافع - یکى از خانمها روزى مىگفت: زن جوانى که تازه ازدواج کرده بود، در ماه رمضان به مسجد آمده بود و احکام نماز جماعت را درست نمىدانست، و اشتباهى کرد و خودش گفته بود پس از مدتى طولانى، براى اولین بار به مسجد آمده، بعد از نماز، پیرزنى که بىسواد بود و ادعاى تدین مىکرد، به او پرخاش کرد و گفت: چگونه زنى به سن و سال تو نباید نمازش را درست بخواند و همینگونه صحبت کردن پیرزن با او موجب شد که از مسجد برود و دیگر در آن مسجد دیده نشد. ما واقعاً مسؤولیم و باید در آخرت جوابگو باشیم، اگر از ما روز قیامت بپرسند چه کسى به شما گفته بود اینگونه امر به معروف کنید چه داریم بگوئیم.
- سخن بجا وشوق انگیز - یک بار خودم شاهد بودم که جوانى دعائى مىخواند و آخر آن «برحمتک یا ارحم الراحمین» نبود و او گفت یک وقت پیرمردى بلند شد و گفت آخر این دعا «برحمتک یا ارحم الراحمین» ندارد اگر غریبهاى بیاید و بشنود این طورى مىخوانى، مىگوید افرادى که در این مسجد مىآیند سواد ندارند، امام جماعت مسجد سواد ندارد که به تو تذکر دهد، تو که دقیق دعا را نمىتوانى بخوانى نخوان، آن قدر بد برخورد کرد که خدا مىداند، من شرمنده شدم و گفتم این جوان که شاید 15 سال، هم نداشت عوض این که از او تقدیر شود، اینگونه با او برخود مىشود در حالى که اگر هم اشتباه کرده بود باید درست تذکر به او داده مىشد.
- دانستن شرط دعوت - چقدر باید زحمت کشیده شود تا جوانى به مسجد کشیده شود و ما اینگونه به راحتى آنها را از دست مىدهیم، بسیارى از مسجد راندگان و کسانى که به مکتبهاى الحادى روى آوردند، به واسطه همین برخوردها و این به اصطلاح مسلمانهائى بوده که این چنین سخن گفتند، آنهائى که شروط دعوت را نمىدانستند.
- دعوت به حق با کیفیت بالا- ما اگر خود را پیرو ائمه (علیهم السلام) و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام)مىدانیم چرا به چگونگى دعوت به حق و کیفیت برخورد و سخن آنها توجه و اقتدا نمىکنیم، مگر همین دو بزرگوار در سن کوچکى نبودند که وقتى مشاهده کردند پیرمردى وضوى اشتباه مىگیرد نزد او رفتند و گفتند شما مسنتر از ما هستید، ببینید کدام یک از ما بهتر وضو مىگیریم و شما قضاوت کنید، وقتى وضو گرفتند، پیرمرد اختلافى مشاهده نکرد و گفت متوجه اشتباه خود شدم شما هر دو بسیار خوب وضو گرفتید و مىخواستید مرا آگاه کنید و از این برخورد که دو کودک با او کردند، بسیار سپاسگزارى کرد، حال اگر آن دو بزرگوار مىخواستند با تندى و سرزنش کردن به او وضو گرفتن یاد دهند، شاید امکان نداشت از این طریق هدایت شود و او اینگونه مطلب را بپذیرد خصوصاً افراد مسن که عمرى اینگونه وضو گرفتهاند و عمرى به اشتباه رفتهاند، تا بشود مىخواهند سعى کنند، عمل خد را تصحیح کنند، تا نمازهاى آنها صحیح شود.
- تندی وغلظت پذیرش ندارد- در قرآن نیز خواندیم اگر پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) مىخواستند با تندى و غلظت با مردم برخورد کنند، مردم از گرد او پراکنده مىشدند، گرچه سخن حق باشد ولى کیفیت بیان و تبیین مطلب بسیار در پذیرش آن مؤثر است، نرم سخنى مایه جذب و انعطاف افراد است و این روش در برخورد ائمه (علیهم السلام) نیز بسیار مشاهده شد تاریخ نمایانگر آن است. در فراز قبل نیز گذشت که در صفات رسول الله (صلى الله علیه و آله) فرمودهاند، آن حضرت تندخود و خشن و فریادزن نبوده است.
-
- تاتوانی دلی بدست آور -متاب اى پارسا روى از گنهکار
به بخشایندگى در وى نظر کن
اگر من ناجوانمردم به کردار
تو بر من چون جوانمردان گذر کن
باید سعى کنیم اینگونه برخورد نرم را در امر به معروف و نهى از منکر مراعات کنیم که تندگوئى و تندخوئى چیزى جز لجاجت طرف مقابل را به همراه ندارد.
واعظ، اگر چه امر به معروف واجب است
طورى بکن که قلب گنهکار نشکند
- حفظ آبرو و نگهدارى عزّت - مرحوم خوئى در شرح خود ذیل همین فراز از کتاب نفیس کافى نقل مىکند که امام صادق (علیه السلام) فرمودند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) بسیار مىفرمودند: « لَیَجْتَمِعُ فى قلبِکَ الافتَقار الىَ النّاس و الاستغناء عنهم فیکون افتقارک الیهم فى لین کلامِک و حسن بشرک و یکون استغناؤک عنهم فى نزاهة عرضک و بقاء عزِّک»:
«باید در دل تو نیاز به مردم و بىنیازى از آنها پیدا گردد پس نیاز تو به آنها در نرمى زبان و خوشروئى باشد و بىنیازى تو از آنها در حفظ آبرو و نگهدارى عزّت تو باشد». عالیترین دستور معاشرت و برخورد با مردم را على (علیه السلام) بیان کرده است و حاصل آن این است که: انسان باید در دل دو عقیده داشته باشد: یکى آنکه در معاشرت به همنوع محتاج است زیرا طبعاً اجتماعى آفریده شد و در بقاء خود به آنها احتیاج دارد؛
- نرم گفتار و خوش برخورد - پس لازم است نرم گفتار و خوش برخورد باشد، دیگر آنکه محتاج به نیازمند به آنها نیست و باید به خود اعتماد کند و خدا را روزى دهنده بندگان داند. پس نباید تملق و چاپلوسى کند و خود را پیش مردم خوار و زبور نماید؛ بلکه در عین خوشروئى و شیرینسخنى عزت نفس و مناعت طبع خویش را باید حفظ کند. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
-
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
امیر المومنین – متقین 83- 84- بدیهاى پنهان و نیکیهاى آشکار «غائبا منکره حاضرا معروفه» (مىبینى پرهیزگار را که) کار قبیح او پنهان و کار نیک او آشکار است.***
- منکر پنهان معروف آشکار- شرح: به دو خصلت دیگر پرهیزگاران مىرسیم که کارهاى ناپسند و حرام آنها پنهان و مخفى و کارهاى پسندیده آنها آشکار است. مولى از عدم ارتکاب مُنکر تعبیر به غائب و از انجام معروف تعبیر به حاضر کردهاند. گویا در وجود آنها اعمال زشت غائب و پنهان هستند و اعمال نیکوى آنها حاضر و آشکارند، این غیبت هم غیبتى دائمى است، یعنى ملکه تقوى و ایمان آنها اجازه حضور به اعمال ناروا نمىدهد.
احتمال دیگرى هم ممکن است داده شود و آن اینکه غائب به معنى معدوم و مفقود نباشد بلکه به معنى پنهان در مقابل آشکار باشد، یعنى اگر خطائى هم از آنها سر زند آشکار و علنى نیست که چهره جامعه اسلامى را زشت و ننگین کند و در واقع دو گناه کرده باشند یکى اصل گناه و دوم تجاهر به آن.
- گناه صغیره هم براى آنها کبیره است - البته این حرف صحیحى است که اگر کسى گناهى هم مىخواهد بکند، نباید در مقابل چشمان مردم و انظار عمومى باشد، زیرا اشاعه فاحشه و تجاهر به آن گناه دیگرى است ولى این براى امثال ما که افرادى معمولى هستیم صادق است نه در مورد کسانى که به مقام تقوا رسیده و از گناه دوری می کند.
و حتى گناه صغیره هم براى آنها کبیره است، بله اگر مراد از منکر را کار خطا و زشتى بگیریم که به حدّ حرمت، نرسد درباره آنها نیز صادق است. زیرا آنها همه معصوم نیستند و ممکن است کارناپسندى کنند، ولى سعى مىکنند در جَلوَت و آشکار نباشد. در زبان مردم شنیده مىشود که مىگویند: از فلانى (که شخصاً خوب است) ما هیچ بدى ندیدیم، هر چه دیدیم خوبى بوده، اشاره به این که نمىتوانیم بگوئیم معصوم است ولى: «غائباً منکره حاضراً معروفه».
- معروف و منکر - «معروف» از ماده عرف ؛ یعرف «عرفان» یعنى چیز شناخته شده و «منکر» از ماده نکر ؛ ینکر «انکار» یعنى چیز ناشناخته، راغب در مفردات مىگوید: معروف، اسم است براى هر فعلى که با عقل و شرع نیکى و «خوبى» آن شناخته مىشود و منکر اسم براى هر فعلى است که با این دو، حُسن و خوبى آن انکار مىشود.
به عمل نیک، معروف و شناخته شده گویند، زیرا خدا روح انسان را چنان آفریده که صفات خوب براى او شناخته شده است؛ تقوى، ایثار، عدالت، سخاوت و دیگر فضائل، عناصر شناخته شده براى انسان است، گوئى مثلا در عالمى دیگر با آنها انس گرفته است و در مقابل کار زشت و بد را منکر گویند، زیرا چهره ظلم و بىعدالتى و تضییع حق مردم و اعمال شنیع چهرهاى ناشناخته است.
- معروف در قرآن و روایات
-
قرآن در هر زمینهاى دعوت به «معروف» مىکند. «فَاتِّباعٌ المعروف» «فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ» «مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ» «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ» «فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ» «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» «لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ» «تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ».
در روایات نیز معروف به آقائى و سیادت معرفى شده (المعروف سیاده) و در روایتى با شرافتترین سیادت معرفى گردیده است (المعروف اشرف سیادة).
عمل معروف تنها چیزى است که از آثار انسان باقى مىماند، حضرت عیسى بن مریم (علیه السلام) به یارانش مىفرمود:
«استکثروا مِن الشىء الذى لا یأکله النار قالوا: و ماهو؟ قال: المعروف»:
«زیاد کنید چیزى را که آتش آن را نمىخورد، و از بین نمىبرد، گفتند: آن چیست؟ فرمود: معروف (عمل شایسته و نیک)».
- بهترین توشه - مولى نیز مىفرمایند: «المعروفُ ذَخیرةُ الأَبَد»: «عمل نیک ذخیره و توشه همیشگى است» آن است که در قیامت مىتوان از آن استفاده برد.
-
در جاى دیگر مىفرمایند: «علیکم بصنایع المعروف فانّها نِعْم الزاد الى المعاد»: «بر شما است کارهاى نیک انجام دهید، زیرا آنها بهترین توشه به سوى معاد و قیامت است!»
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «اوّل مَنْ یدخل الجَنّة اهل المعروف»: «نخستین کسى که داخل بهشت مىشود اهل معروف هستند». مولى على (علیه السلام) فرمودند: «مَنْ کَثُرَت عوارفُه کَثُرَت مَعارِفُه»:
«کسى که کارهاى نیک و شایسته او زیاد شود، یاران او یاد زاید مىشود». «عوارف» جمع «عارفه» به معنى کار نیک و مَعارِفُ الرجل یعنى دوستان و یاران آن مرد.
- مثل باران پر برکت است -کار نیک را باید انجام داد و تا مىشود باید آن را به اهلش رساند، زیرا مولى على (علیه السلام) فرمودند: «
-
لا خیر فى المعروف الى غَیر عَروف»
«خیرى در کار نیک که براى غیر اهل آن انجام گیرد نیست» عَروف، به معنى عارف است، یعنى کسى که معروف را نمىشناسد و با عمل نیک آشنائى ندارد، اهل آن نیست و مستحق آن نیز نمىباشد.
ولى باز کار نیک انسان گرچه به غیر اهلش برسد، از بین نرفته است فرد خیر ثواب خود را دارد، مردى در نزد امام حسین (علیه السلام) گفت: عمل نیک و معروف اگر به غیر اهلش برسد، ضایع مىشود؛ حضرت فرمودند:
«لیسَ کذلک، ولکن تَکونُ الصَنیعة مثلَ وابِلِ المَطَر تُصیبُ البّرَ و الفاجِر»:
«این طور نیست؛ لکن کار نیک مثل باران پربرکت است که به نیک و بد مىرسد».
- خیر چون باران پر برکت است- عمل نیک نزد خداوند هرگز ضایع نمىشود، ابر کار خود را مىکند و در چمنزار و بیابان مىدهد، ولى در بیابان چیزى نمىروید، این نروئیدن نقصى براى باران و ابر نیست، نقص براى آن زمین است، عمل نیک انسان هم ضایع نمىشود گرچه تا مىشود نباید به انسانى که قلبش شورهزار است، برساند، چون خیرى در آن نیست، ولى اگر رساند هم ضررى نکرده است، مگر این که بداند عمل او عاملى بر کجروى و ازدیاد گمراهى او مىشود.
- امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
-
«اصطبغ الخیر الى مَنْ اهلُه و الى مَنْ لیس هو مِن اهله فان لم تُصب مَنْ هو اهله فَانت اهْلُه»:
«کار خیر را نسبت به کسى که اهل آن یا غیر اهل آن است انجام بده، اگر به فردى که اهل آن نبود رسید (ضرر نکردهاى) تو اهل خیر و معروف هستى».
از امام هفتم (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «پدرم دست مرا گرفت و فرمود: اى فرزندم، پدرم محمدبن على (الباقر) (علیه السلام) دست مرا همینطور که من دست تو را گرفتهام گرفت و فرمود: پدرم على بن الحسین (السجاد) (علیه السلام) دست مرا گرفت و فرمود: و فرزندم کار خیر را نسبت به هر کسى که از تو طلب خیر کرد، انجام بده، اگر اهل خیر باشد به موضعش رساندهاى و اگر اهل آن نبود تو اهل آن هستى».
- تصدق حتی به نصرانی - «مُصادف» مىگوید: «با امام صادق (علیه السلام) در بین مکّه و مدینه عبور مىکردیم، به مردى که پاى درختى افتاده بود رسیدیم، حضرت فرمودند: با من بیا مىترسم عطش به او رسیده باشد، به طرف او رفتیم، مردى بود از «قراشین» که بلندریش بود، از او پرسیدند، تشنهاى گفت بله: حضرت فرمودند: اى مصادف! پیاده شو و آب به او بده ؛
و من چنین کردم، سپس سوار شدیم و به راه خود ادامه دادیم. به حضرت گفتم: این نصرانى بود، آیا به نصرانى هم تصدّق و یارى مىکنید؟! فرمودند: بله وقتى در این حال است چنین مىکنیم».
- عمل خیر بدون منت - نکتهاى در اینجا قابل تذکر است این که اولا سعى کنید کار نیک خود را با منّت همراه نکنید، زیرا اساساً ملاک عمل نیک و معروف ترک منّت است «ملاک المعروف ترک المَنّ به» اگر منت گذاشتى گویا که عملى انجام ندادهاى. پس عمل نیک خود را با عدم اظهار آن زنده کنید، مولى على (علیه السلام) مىفرمایند:
-
«احیوا المعروف باماتَتِه فَانّ المِنَّة تهدم الصنیعة»:
«کار نیک خود را با میراندن آن زنده کنید (یعنى اظهار نکنید و منّت نگذارید) زیرا منّت، عمل انجام شده را نابود مىکند».
- عمل تمام بدون منت - و ثانیاً عمل نیک را نیمه کاره نگذارید، زیرا زیبائى عمل به اتمام آن است «
-
جمال المعروف اتمامه» به پایان رساندن عمل بهتر از شروع آن است
«اکمال المعروف احْسنْ مِنْ ابتدائه».) عمل باید همچون فرزند تربیت شود تا رشد کند، مولى على (علیه السلام) فرمودند: «مَنْ لم یُرَبّ معروفَه فَقَد ضَیَّعَه»:
«کسى که عمل نیک خود را تربیت و پرورش ندهد، آن را ضایع کرده است» و در روایتى دیگر فرمودند: گویا اصلا عملى انجام نداده است «مَنْ لم یُرَبّ معروفَه فَکانّه لم یَصْنَعْهُ».
- معروف به اتمام نرسد مگر به سه چیز - در روایتى امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
-
«رایتُ المعروف لا یَتُمّ الّا بثلاث: تصغیره و ستره و تعجیله فانّک اذا صغّرتَه عظّمته عند مَنْ تَصنَعُه الیه و اذا سَتَرتَه تَمَّمتَهُ و اذا عجَّلتَه هَنَّأتَه و انْ کانَ غیر ذلک سخَّفته نَکّدته»:
«عمل نیک و معروف به اتمام نمىرسد مگر به سه چیز: کوچک کردن آن، پوشاندن آن، تعجیل کردن در آن زیرا هنگامى که آن را کوچک کنى بزرگ کردهاى آن را نزد کسى که برایش این کار نیک را انجام دادهاى، و وقتى آن را بپوشانى، تمام کردهاى آن را و زمانى که تعجیل در انجام آن کردى آن را مبارک گردانیدهاى و اگر غیر این باشد آن عمل را ناقص و نامبارک گردانیدهاى».
- عمل خیر را تعجیل ؛کوچک شمرید و بپوشانید - در روایتى دیگر از مولى على (علیه السلام) است:
-
«قَضاء الحوائج الّا بثَلاث: بِاسْتِصْغارِها لِتُعْظَم و بِاستِکتامِها لِتُظْهَر و بِتَعجیلها لِتُهْنَأ»:
«بر آورده شدن حاجتها کامل و تمام نمىشود مگر به سه چیز: کوچک شمردن آن تا بزرگ شود، پنهان کردن و کتمان آن تا ظاهر شود، تعجیل وتسریع در آن تا مبارک گردد».ثالثاً: کار نیک را گرچه کوچک باشد، حقیر مشمارید! رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) مىفرمودند: هیچ کار نیکى را کوچک نشمارید، گرچه به این باشد که برادر خود را ملاقات کنى و به او روىخوش نشان دهى!
- ثواب و حسنه عمل خیر - در جاى دیگر فرمود: «دَخَلَ عبدٌ الجنّة بِغُصْن من شوک کان على طریق المسلمین فَاماطَهُ عنه»:
-
«یک بنده داخل بهشت مىشود، بواسطه شاخه تیغى که در راه مسلمانها بوده و او برداشته و آن را کنار گذاشته است».
در روایتى دیگر فرمودند: «کسى که چیزى را از راه مسلمین که موجب آزار آنها مىشود، برداشت خداوند براى او پاداش قرائت کردن چهارصد آیه مىنویسد که هر حرفى ده ثواب و حسنه دارد».
- عمل خیر وحسنه وبهشت - امام صادق (علیه السلام) مىفرمایند: «امام سجاد (علیه السلام) در جاده عبور مىکردند، تکه گلى در وسط راه بود از مَرکب خود پیاده شدند و آن را با دست خود از وسط راه دور کردند».
-
معاذ با مردى با هم مىرفتند، معاذ سنگى را از وسط جاده برداشت، آن مرد گفت چرا چنین کردى؟ گفت از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) شنیدم که مىفرمود:
«مَنْ رَفَعَ حجراً مِنَ الطریق کتبت له حسنةٌ وَ مَنْ کانَتْ له حَسَنَةٌ دَخَلَ الجنّة»:
«کسى که سنگى را از راه بردارد، براى او حسنهاى نوشته مىشود و کسى که براى او حسنه باشد داخل بهشت مىشود».
رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «کسى که از گروهى مسلمان دفع ضرر آب و آتش کند، بهشت بر او واجب است».
- پوششى از نور محشور - در جاى دیگر فرمودند: «کسى که ضرر آب و آتش یا ظلم دشمن معاند مسلمین را دور کند، خداوند گناه او را مىآمرزد».
-
رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «کسى که در کنار راه جایگاهى بسازد که عابرین در آن جاى گیرند، خداوند عزوجل در روز قیامت او را پوششى از نور محشور مىکند»،
در روایتى دیگر مىفرمایند: «بر پوششى از دُرّ و جواهر مبعوث و محشور مىشود و صورت او براى اهل محشر که جمع شدهاند نور مىدهد».
اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص: 489 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- امیر المومنین – متقین 85- 86- نیکىاش رو آورده و شرش رخ برتافته! «مقبلا خیره مدبرا شره» (پرهیزگار را مىبینى که) خیر و نیکى او روى کرده و شَرّ و پلیدى او پشت کننده است ... ***
- به خیرات نزدیکتر و دور از شرور - شرح: در فرازهاى قبل در مورد خیر و شرّ بحث شد و اینکه صدور کار نیک و خیر از آنها مورد انتظار است و کار بد و زشت و شرّ از آنها مورد انتظار نیست. مردم از ناحیه آنها در امنیت کامل هستند، و حال مولى على (علیه السلام) مىفرمایند: «نه اینکه کار خیر از آنها مورد انتظار است بلکه کارهاى نیک آنها پیوسته به سوى مردم روان است
- خیر نزدیکتر- و نه اینکه مردم از کار زشت آنها و شرور آنها در امانند، بلکه کارهاى پلید و ناپسند آنها از مردم پشت کرده و گریزان است خیرات آنها در روى کردن به مردم، زیاد و زیادتر مىشود و شرور آنها کمکم از مردم دور مىشود، نسبت خیر و شر عکس است هر چه خیر نزدیکتر مىشود، شرّ دورتر و کمرنگتر مىگردد، و هر چه شرّ نزدیکتر مىشود خیر دورتر مىگردد».
- خیرات چو رودخانه - انسان باید خیرش بدون درخواست به کسى برسد، انسان باید خیراتش مانند آب رودخانهاى باشد که، خود عبور مىکند تا مردم هر وقت بخواهند از آن استفاده کنند نه اینکه وقتى آب خواهند آب دهد.
- اقدام در رفع نیاز - اگر نیازمندى را دیدى، مگذار شخصیت خود را به خاطر سؤال و طلب از تو خرد کند، مگذار سیلى ذلت صورت او را سیاه کند، تو خود در رفع نیازش اقدام کن.
- اقدام به دون درخواست - مردى به رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) گفت: یا رسول اللّه (صلى الله علیه و آله) همسایهاى دارم که دیگ غذا بر بار مىگذارد و مرا از آن نمىدهد حضرت فرمودند: «آن کس به من ایمان نیاورده است»!
- اقدامى در راه حق - چرا باید همسایه اظهار عجز و گرفتارى و گرسنگى کند، تا به او کمک کنید، قبل از اینکه دست به این کار زند، شما که ادعا مىکنید، پیرو پیامبرید، اقدامى در حق او کنید.
- سرعت در کار خیر- قرآن از صفات مؤمنین، سرعت در خیرات و سبقت در آنها را مىشمارد «أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخیرات وَ هُمْ لَها سابِقُونَ»
- سرعت در کار نیک- در جاى دیگر مىفرماید: «وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ»: «با انجام کارهاى نیک به سوى مغفرت و آمرزش از طرف پروردگارتان سرعت گیرید».
- نکویی بدون در خواست -در روایتى آمده است: «التبّرعُ بِالمَعْروُف و الاعطاءُ قَبلَ السّؤال مِن اکْبَر السُّؤدَد»:«نیکوئى کردن بدون درخواست و عطا کردن پیش از سؤال و درخواست، از بزرگترین کرامتها و آقائیها است».
- بزرگترین کرامت ها - از حکیمى پرسیدند: آقائى و سرورى چیست؟ گفت: نیکوئى با قوم خود و تحمّل گناه ؛ گفتند شرّ چیست؟ گفت: رنج بازداشتن و عطا دادن گفتند مجد و بزرگوارى چیست؟ گفت: غرامت کشیدن و مکارم اخلاقى را بنا نهادن. نگذارید زمانه چنان شود که پرهیزگاران واقعى فریاد غربت سر دهند، نگذارید که على گونهها مانند على (علیه السلام) بر سر مردم فریاد زنند : «وَ قَد اصْبَحْتُم فى زَمَن لا یَزْدادُ الخیر فیه الّا ادباراً»: «شما در زمانى صبح کردهاید و زندگى مىکنید که خیر و نیکى جز عقبماندگى چیزى ببار نمىآورد! و شر و بدى عامل پیشروى است!»
- خلاف صفات متقین - یعنى برخلاف حالات و صفات متقین عمل مىکنید، و این ننگ یک جامعه است که مرکزى براى شرور باشد.زشت است براى جامعهاى که مرکز اجحافها، ظلمها، تعدیها و خالى از نیکیها و درستیها و صداقتها و محبتها و صمیمیتها باشد.
- مرحوم الهى، این عارف سوخته،
- در ذیل این فراز (بَعیداً فُحشه لَیّناً قَولُه غائبا مُنْکَرهُ حاضِراً مَعْرُوفُه مُقبلا خیرهُ مُدبراً شرّه) چنین سروده است:
نیاید زشت حرفى بر زبانش |
بود زیبا سخن شیرین دهانش |
|
نهان از جان پاکش زشت رفتار |
عیان از وى نکوئى در همه کار |
|
هر آن خوبیت، باشد روبرویش |
هر آن بد، پشت گرداند زکویش |
|
درخت هستیش شیرین دهد بَر |
کجا تلخى بر آرد ناى شکر |
|
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۲/۰۴/۰۲
من مخالفم نه ناهی از منکر و آمر..
مخالف این وضع اجتماع و اقتصاد
ادعای پارسایی هم نکردم،معترضم
از وبلاگ من هم بازدید کن نظر نده
چون نظر بدی ملاحظه ندارم،روکم.