پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

                                                                            بسم الله الرحمن الرحیم

                                                                  اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1.  

  2. امیر المومنین – متقین 82-  83- 84- گفته‏هاى او ملایم است‏«لینا قوله (مى‏بینى پرهیزگار را که) قول و سخن او نرم و توأم با محبت است (نه خشن و تند)
  3. نرم سخن- شرح: از صفات دیگر پرهیزگاران نرم‏سخنى آنها است. مفردات گوید «لین» ضد «خَشن» است قول لین یعنى سخن با نرمى در مقابل سخن خَشن و ناراحت کننده که مانند لباسى‏ ناراحت کننده فرساینده روح است. اولًا پرهیزگاران با آرامى و ثانیاً بدون غلظت و درشتى سخن مى‏گویند و این از واجبات دعوت و هدایت است، خداوند نیز به موسى (علیه السلام) و برادرش هارون دستور مى‏دهد که با فرعون با نرمى سخن بگویند! «اذْهَبا إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏- فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى‏»: «اى موسى و هارون به سوى فرعون روید، زیرا او طغیان کرده و با او سخن به نرمى گویید، شاید متذکّر و ترسان شود».
  4. ارشاد صحیح - این درس قرآن به همه افراد بشر است، که در مقام هدایت تندى و درشتى‏ نکنید.
  5. بسیارى را دیده‏ایم که هدایت کردن و راهنمائى کردن آنها چون با شدت و تندى بوده نه اثر مطلوب گذاشته، بلکه عکس نتیجه منفى داده و این بیشتر در بین پیرمردها و پیرزنها مشهود است آنهائى که ادعاى علم و تدین مى‏کنند، بارها دیده شده وقتى مى‏بینند جوانى نو رسیده استحبابى را در وضو و نماز رعایت نمى‏کند به شدت اعتراض مى‏کنند و با تندى مى‏خواهند این مطلب را یاد او دهند در حالى که خودشان هنوز نفهمیده این عمل مستحب است، حتى اگر واجب هم بود، این طرزِ ارشاد نیست!

  6. مستحب را واجب نگماریم - تعجب نکنید که عملى را نمى‏دانند، مستحب است و واجب مى‏پندارند، براى نمونه دست بالا بردن براى تکبیرة الاحرام مستحب است ولى الان بطورى عادت شده که اگر کسى فقط بگوید (اللّه اکبر) و دست را تا نزدیک گوشش بالا نبرد، مى‏گویند نمازت باطل است و غیر این مستحب از مستحبات دیگر که فکر مى‏کنند واجب است.
  7. سخن جاذب باشد نه دافع -  یکى از خانمها روزى مى‏گفت: زن جوانى که تازه ازدواج کرده بود، در ماه رمضان به مسجد آمده بود و احکام نماز جماعت را درست نمى‏دانست، و اشتباهى کرد و خودش گفته بود پس از مدتى طولانى، براى اولین بار به مسجد آمده، بعد از نماز، پیرزنى که بى‏سواد بود و ادعاى تدین مى‏کرد، به او پرخاش کرد و گفت: چگونه زنى به سن و سال تو نباید نمازش را درست بخواند و همین‏گونه صحبت کردن پیرزن با او موجب شد که از مسجد برود و دیگر در آن مسجد دیده نشد. ما واقعاً مسؤولیم و باید در آخرت جوابگو باشیم، اگر از ما روز قیامت بپرسند چه کسى به شما گفته بود این‏گونه امر به معروف کنید چه داریم بگوئیم.
  8. سخن بجا وشوق انگیز - یک بار خودم شاهد بودم که جوانى دعائى مى‏خواند و آخر آن‏ «برحمتک یا ارحم الراحمین» نبود و او گفت یک وقت پیرمردى بلند شد و گفت آخر این دعا «برحمتک یا ارحم الراحمین» ندارد اگر غریبه‏اى بیاید و بشنود این طورى مى‏خوانى، مى‏گوید افرادى که در این مسجد مى‏آیند سواد ندارند، امام جماعت مسجد سواد ندارد که به تو تذکر دهد، تو که دقیق دعا را نمى‏توانى بخوانى نخوان، آن قدر بد برخورد کرد که خدا مى‏داند، من شرمنده شدم و گفتم این جوان که شاید 15 سال، هم نداشت عوض این که از او تقدیر شود، این‏گونه با او برخود مى‏شود در حالى که اگر هم اشتباه کرده بود باید درست تذکر به او داده مى‏شد.
  9. دانستن شرط دعوت - چقدر باید زحمت کشیده شود تا جوانى به مسجد کشیده شود و ما این‏گونه به راحتى آنها را از دست مى‏دهیم، بسیارى از مسجد راندگان و کسانى که به مکتبهاى الحادى روى آوردند، به واسطه همین برخوردها و این به اصطلاح مسلمانهائى‏ بوده که این چنین سخن گفتند، آنهائى که شروط دعوت را نمى‏دانستند.
  10. دعوت به حق با کیفیت بالا- ما اگر خود را پیرو ائمه (علیهم السلام) و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام)مى‏دانیم چرا به چگونگى دعوت به حق و کیفیت برخورد و سخن آنها توجه و اقتدا نمى‏کنیم، مگر همین دو بزرگوار در سن کوچکى نبودند که وقتى مشاهده کردند پیرمردى وضوى اشتباه مى‏گیرد نزد او رفتند و گفتند شما مسن‏تر از ما هستید، ببینید کدام یک از ما بهتر وضو مى‏گیریم و شما قضاوت کنید، وقتى وضو گرفتند، پیرمرد اختلافى مشاهده نکرد و گفت متوجه اشتباه خود شدم شما هر دو بسیار خوب وضو گرفتید و مى‏خواستید مرا آگاه کنید و از این برخورد که دو کودک با او کردند، بسیار سپاسگزارى کرد، حال اگر آن دو بزرگوار مى‏خواستند با تندى و سرزنش کردن به او وضو گرفتن یاد دهند، شاید امکان نداشت از این طریق هدایت شود و او اینگونه مطلب را بپذیرد خصوصاً افراد مسن که عمرى این‏گونه وضو گرفته‏اند و عمرى به اشتباه رفته‏اند، تا بشود مى‏خواهند سعى کنند، عمل خد را تصحیح کنند، تا نمازهاى آنها صحیح شود.
  11. تندی وغلظت پذیرش ندارد- در قرآن نیز خواندیم اگر پیامبر اکرم  (صلى الله علیه و آله) مى‏خواستند با تندى و غلظت با مردم‏ برخورد کنند، مردم از گرد او پراکنده مى‏شدند، گرچه سخن حق باشد ولى کیفیت بیان و تبیین مطلب بسیار در پذیرش آن مؤثر است، نرم سخنى مایه جذب و انعطاف افراد است و این روش در برخورد ائمه (علیهم السلام) نیز بسیار مشاهده شد تاریخ نمایانگر آن است. در فراز قبل نیز گذشت که در صفات رسول الله  (صلى الله علیه و آله) فرموده‏اند، آن حضرت تندخود و خشن و فریادزن نبوده است.
    1. تاتوانی دلی بدست آور -متاب اى پارسا روى از گنهکار
     

    به بخشایندگى در وى نظر کن‏

    اگر من ناجوانمردم به کردار

     

    تو بر من چون جوانمردان گذر کن

    باید سعى کنیم این‏گونه برخورد نرم را در امر به معروف و نهى از منکر مراعات کنیم که تندگوئى و تندخوئى چیزى جز لجاجت طرف مقابل را به همراه ندارد.

    واعظ، اگر چه امر به معروف واجب است‏

     

    طورى بکن که قلب گنهکار نشکند

  12. حفظ آبرو و نگهدارى عزّت - مرحوم خوئى در شرح خود ذیل همین فراز از کتاب نفیس کافى نقل مى‏کند که امام صادق (علیه السلام) فرمودند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) بسیار مى‏فرمودند: « لَیَجْتَمِعُ فى قلبِکَ الافتَقار الىَ النّاس و الاستغناء عنهم فیکون افتقارک الیهم فى لین کلامِک و حسن بشرک و یکون استغناؤک عنهم فى نزاهة عرضک و بقاء عزِّک»:
  13. «باید در دل تو نیاز به مردم و بى‏نیازى از آنها پیدا گردد پس نیاز تو به آنها در نرمى زبان و خوش‏روئى باشد و بى‏نیازى تو از آنها در حفظ آبرو و نگهدارى عزّت تو باشد». عالیترین دستور معاشرت و برخورد با مردم را على (علیه السلام) بیان کرده است و حاصل آن این است که: انسان باید در دل دو عقیده داشته باشد: یکى آنکه در معاشرت به همنوع محتاج است زیرا طبعاً اجتماعى آفریده شد و در بقاء خود به آنها احتیاج دارد؛

  14. نرم گفتار و خوش برخورد - پس لازم است نرم گفتار و خوش برخورد باشد، دیگر آنکه محتاج به نیازمند به آنها نیست و باید به خود اعتماد کند و خدا را روزى دهنده بندگان داند. پس نباید تملق و چاپلوسى کند و خود را پیش مردم خوار و زبور نماید؛ بلکه در عین خوشروئى و شیرین‏سخنى عزت نفس و مناعت طبع خویش را باید حفظ کند. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  15. بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    امیر المومنین – متقین  83- 84- بدیهاى پنهان و نیکیهاى آشکار «غائبا منکره حاضرا معروفه» (مى‏بینى پرهیزگار را که) کار قبیح او پنهان و کار نیک او آشکار است.***

  16. منکر پنهان معروف آشکار-  شرح: به دو خصلت دیگر پرهیزگاران مى‏رسیم که کارهاى ناپسند و حرام آنها پنهان و مخفى و کارهاى پسندیده آنها آشکار است. مولى از عدم ارتکاب مُنکر تعبیر به غائب و از انجام معروف تعبیر به حاضر کرده‏اند. گویا در وجود آنها اعمال زشت غائب و پنهان هستند و اعمال نیکوى آنها حاضر و آشکارند، این غیبت هم غیبتى دائمى است، یعنى ملکه تقوى و ایمان آنها اجازه حضور به اعمال ناروا نمى‏دهد.
  17. احتمال دیگرى هم ممکن است داده شود و آن اینکه غائب به معنى معدوم و مفقود نباشد بلکه به معنى پنهان در مقابل آشکار باشد، یعنى اگر خطائى هم از آنها سر زند آشکار و علنى نیست که چهره جامعه اسلامى را زشت و ننگین کند و در واقع دو گناه کرده باشند یکى اصل گناه و دوم تجاهر به آن.

  18. گناه صغیره هم براى آنها کبیره است - البته این حرف صحیحى است که اگر کسى گناهى هم مى‏خواهد بکند، نباید در مقابل چشمان مردم و انظار عمومى باشد، زیرا اشاعه فاحشه و تجاهر به آن گناه دیگرى است ولى این براى امثال ما که افرادى معمولى هستیم صادق است نه در مورد کسانى که به مقام تقوا رسیده و از گناه دوری می کند.‏
  19. و حتى گناه صغیره هم براى آنها کبیره است، بله اگر مراد از منکر را کار خطا و زشتى بگیریم که به حدّ حرمت، نرسد درباره آنها نیز صادق است. زیرا آنها همه معصوم نیستند و ممکن است کارناپسندى کنند، ولى سعى مى‏کنند در جَلوَت و آشکار نباشد. در زبان مردم شنیده مى‏شود که مى‏گویند: از فلانى (که شخصاً خوب است) ما هیچ بدى ندیدیم، هر چه دیدیم خوبى بوده، اشاره به این که نمى‏توانیم بگوئیم معصوم است ولى: «غائباً منکره حاضراً معروفه».

  20. معروف و منکر - «معروف» از ماده عرف ؛ یعرف «عرفان» یعنى چیز شناخته شده و «منکر» از ماده نکر ؛ ینکر «انکار» یعنى چیز ناشناخته، راغب در مفردات مى‏گوید: معروف، اسم است براى هر فعلى که با عقل و شرع نیکى و «خوبى» آن شناخته مى‏شود و منکر اسم براى هر فعلى است که با این دو، حُسن و خوبى آن انکار مى‏شود.
  21. به عمل نیک، معروف و شناخته شده گویند، زیرا خدا روح انسان را چنان آفریده که صفات خوب براى او شناخته شده است؛ تقوى، ایثار، عدالت، سخاوت و دیگر فضائل، عناصر شناخته شده براى انسان است، گوئى مثلا در عالمى دیگر با آنها انس گرفته است و در مقابل کار زشت و بد را منکر گویند، زیرا چهره ظلم و بى‏عدالتى و تضییع حق مردم و اعمال شنیع چهره‏اى ناشناخته است.

  22. معروف در قرآن و روایات
  23. قرآن در هر زمینه‏اى دعوت به‏ «معروف» مى‏کند. «فَاتِّباعٌ‏ المعروف» «فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ» «مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ» «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ» «فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ» «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» «لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ» «تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ».

    در روایات نیز معروف به آقائى و سیادت معرفى شده (المعروف سیاده) و در روایتى با شرافت‏ترین سیادت معرفى گردیده است (المعروف اشرف سیادة).

    عمل معروف تنها چیزى است که از آثار انسان باقى مى‏ماند، حضرت عیسى بن مریم (علیه السلام) به یارانش مى‏فرمود:

    «استکثروا مِن الشى‏ء الذى لا یأکله النار قالوا: و ماهو؟ قال: المعروف»:

    «زیاد کنید چیزى را که آتش آن را نمى‏خورد، و از بین نمى‏برد، گفتند: آن چیست؟ فرمود: معروف (عمل شایسته و نیک)».

  24. بهترین توشه - مولى نیز مى‏فرمایند: «المعروفُ ذَخیرةُ الأَبَد»: «عمل نیک ذخیره و توشه همیشگى است» آن است که در قیامت مى‏توان از آن استفاده برد.
  25. در جاى دیگر مى‏فرمایند: «علیکم بصنایع المعروف فانّها نِعْم الزاد الى المعاد»: «بر شما است کارهاى نیک انجام دهید، زیرا آنها بهترین توشه به سوى معاد و قیامت است!»

    امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «اوّل مَنْ یدخل الجَنّة اهل المعروف»: «نخستین کسى که داخل بهشت مى‏شود اهل معروف هستند». مولى على (علیه السلام) فرمودند: «مَنْ کَثُرَت عوارفُه کَثُرَت مَعارِفُه»:

    «کسى که کارهاى نیک و شایسته او زیاد شود، یاران او یاد زاید مى‏شود». «عوارف» جمع «عارفه» به معنى کار نیک و مَعارِفُ الرجل‏ یعنى دوستان و یاران آن مرد.

  26. مثل باران‏ پر برکت است -کار نیک را باید انجام داد و تا مى‏شود باید آن را به اهلش رساند، زیرا مولى على (علیه السلام) فرمودند: «
  27. لا خیر فى المعروف الى غَیر عَروف»

    «خیرى در کار نیک که براى غیر اهل آن انجام گیرد نیست» عَروف، به معنى عارف است، یعنى کسى که معروف را نمى‏شناسد و با عمل نیک آشنائى ندارد، اهل آن نیست و مستحق آن نیز نمى‏باشد.

    ولى باز کار نیک انسان گرچه به غیر اهلش برسد، از بین نرفته است فرد خیر ثواب خود را دارد، مردى در نزد امام حسین (علیه السلام) گفت: عمل نیک و معروف اگر به غیر اهلش برسد، ضایع مى‏شود؛ حضرت فرمودند:

    «لیسَ کذلک، ولکن تَکونُ الصَنیعة مثلَ وابِلِ المَطَر تُصیبُ البّرَ و الفاجِر»:

    «این طور نیست؛ لکن کار نیک مثل باران‏ پربرکت است که به نیک و بد مى‏رسد».

  28. خیر چون باران پر برکت است- عمل نیک نزد خداوند هرگز ضایع نمى‏شود، ابر کار خود را مى‏کند و در چمنزار و بیابان مى‏دهد، ولى در بیابان چیزى نمى‏روید، این نروئیدن نقصى براى باران و ابر نیست، نقص براى آن زمین است، عمل نیک انسان هم ضایع نمى‏شود گرچه تا مى‏شود نباید به انسانى که قلبش شوره‏زار است، برساند، چون خیرى در آن نیست، ولى اگر رساند هم ضررى نکرده است، مگر این که بداند عمل او عاملى بر کجروى و ازدیاد گمراهى او مى‏شود.
  29.  

  30. امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
  31. «اصطبغ الخیر الى مَنْ اهلُه و الى مَنْ لیس هو مِن اهله فان لم تُصب مَنْ هو اهله فَانت اهْلُه»:

    «کار خیر را نسبت به کسى که اهل آن یا غیر اهل آن است انجام بده، اگر به فردى که اهل آن نبود رسید (ضرر نکرده‏اى) تو اهل خیر و معروف هستى».

    از امام هفتم (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «پدرم دست مرا گرفت و فرمود: اى فرزندم، پدرم محمدبن على (الباقر) (علیه السلام) دست مرا همین‏طور که من دست تو را گرفته‏ام گرفت و فرمود: پدرم على بن الحسین (السجاد) (علیه السلام) دست مرا گرفت و فرمود: و فرزندم کار خیر را نسبت به هر کسى که از تو طلب خیر کرد، انجام بده، اگر اهل خیر باشد به موضعش رسانده‏اى و اگر اهل آن نبود تو اهل آن هستى».

  32. تصدق حتی به نصرانی - «مُصادف» مى‏گوید: «با امام صادق (علیه السلام) در بین مکّه و مدینه عبور مى‏کردیم، به مردى که پاى درختى افتاده بود رسیدیم، حضرت فرمودند: با من بیا مى‏ترسم عطش به او رسیده باشد، به طرف او رفتیم، مردى بود از «قراشین» که بلندریش بود، از او پرسیدند، تشنه‏اى گفت بله: حضرت فرمودند: اى مصادف! پیاده شو و آب به او بده ؛‏
  33. و من چنین کردم، سپس سوار شدیم و به راه خود ادامه دادیم. به حضرت گفتم: این نصرانى بود، آیا به نصرانى هم تصدّق و یارى مى‏کنید؟! فرمودند: بله وقتى در این حال است چنین مى‏کنیم».

  34. عمل خیر بدون منت - نکته‏اى در اینجا قابل تذکر است این که اولا سعى کنید کار نیک خود را با منّت همراه نکنید، زیرا اساساً ملاک عمل نیک و معروف ترک منّت است‏ «ملاک المعروف ترک المَنّ به» اگر منت گذاشتى گویا که عملى انجام نداده‏اى. پس عمل نیک خود را با عدم اظهار آن زنده کنید، مولى على (علیه السلام) مى‏فرمایند:
  35. «احیوا المعروف باماتَتِه فَانّ المِنَّة تهدم الصنیعة»:

    «کار نیک خود را با میراندن آن زنده کنید (یعنى اظهار نکنید و منّت نگذارید) زیرا منّت، عمل انجام شده را نابود مى‏کند».

  36. عمل تمام بدون منت - و ثانیاً عمل نیک را نیمه کاره نگذارید، زیرا زیبائى عمل به اتمام آن است «
  37. جمال المعروف اتمامه» به پایان رساندن عمل بهتر از شروع آن است‏

    «اکمال المعروف احْسنْ مِنْ ابتدائه».) عمل باید همچون فرزند تربیت شود تا رشد کند، مولى على (علیه السلام) فرمودند: «مَنْ لم یُرَبّ معروفَه فَقَد ضَیَّعَه»:

    «کسى که عمل نیک خود را تربیت و پرورش ندهد، آن را ضایع کرده است» و در روایتى دیگر فرمودند: گویا اصلا عملى انجام نداده‏ است‏ «مَنْ لم یُرَبّ معروفَه فَکانّه لم یَصْنَعْهُ».

  38. معروف به اتمام نرسد مگر به سه چیز - در روایتى امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
  39. «رایتُ المعروف لا یَتُمّ الّا بثلاث: تصغیره و ستره و تعجیله فانّک اذا صغّرتَه عظّمته عند مَنْ تَصنَعُه الیه و اذا سَتَرتَه تَمَّمتَهُ و اذا عجَّلتَه هَنَّأتَه و انْ کانَ غیر ذلک سخَّفته نَکّدته»:

    «عمل نیک و معروف به اتمام نمى‏رسد مگر به سه چیز: کوچک کردن آن، پوشاندن آن، تعجیل کردن در آن زیرا هنگامى که آن را کوچک کنى بزرگ کرده‏اى آن را نزد کسى که برایش این کار نیک را انجام داده‏اى، و وقتى آن را بپوشانى، تمام کرده‏اى آن را و زمانى که تعجیل در انجام آن کردى آن را مبارک گردانیده‏اى و اگر غیر این باشد آن عمل را ناقص و نامبارک گردانیده‏اى».

  40. عمل خیر را تعجیل ؛کوچک شمرید و بپوشانید - در روایتى دیگر از مولى على (علیه السلام) است:
  41. «قَضاء الحوائج الّا بثَلاث: بِاسْتِصْغارِها لِتُعْظَم و بِاستِکتامِها لِتُظْهَر و بِتَعجیلها لِتُهْنَأ»:

    «بر آورده شدن حاجتها کامل و تمام نمى‏شود مگر به سه چیز: کوچک شمردن آن تا بزرگ شود، پنهان کردن و کتمان آن تا ظاهر شود، تعجیل وتسریع در آن تا مبارک گردد».ثالثاً: کار نیک را گرچه کوچک باشد، حقیر مشمارید! رسول گرامى  (صلى الله علیه و آله) مى‏فرمودند: هیچ کار نیکى را کوچک نشمارید، گرچه به این باشد که برادر خود را ملاقات کنى و به او روى‏خوش نشان دهى!

  42. ثواب و حسنه عمل خیر - در جاى دیگر فرمود: «دَخَلَ عبدٌ الجنّة بِغُصْن من شوک کان على طریق المسلمین فَاماطَهُ عنه»:
  43. «یک بنده داخل بهشت مى‏شود، بواسطه شاخه تیغى که در راه مسلمانها بوده و او برداشته و آن را کنار گذاشته است».

    در روایتى دیگر فرمودند: «کسى که چیزى را از راه مسلمین که موجب آزار آنها مى‏شود، برداشت خداوند براى او پاداش قرائت کردن چهارصد آیه مى‏نویسد که هر حرفى ده ثواب و حسنه دارد».

  44. عمل خیر وحسنه وبهشت - امام صادق (علیه السلام) مى‏فرمایند: «امام سجاد (علیه السلام) در جاده عبور مى‏کردند، تکه گلى در وسط راه بود از مَرکب خود پیاده شدند و آن را با دست خود از وسط راه دور کردند».
  45. معاذ با مردى با هم مى‏رفتند، معاذ سنگى را از وسط جاده برداشت، آن مرد گفت چرا چنین کردى؟ گفت از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) شنیدم که مى‏فرمود:

    «مَنْ رَفَعَ حجراً مِنَ الطریق کتبت له حسنةٌ وَ مَنْ کانَتْ له حَسَنَةٌ دَخَلَ الجنّة»:

    «کسى که سنگى را از راه بردارد، براى او حسنه‏اى نوشته مى‏شود و کسى که براى او حسنه باشد داخل بهشت مى‏شود».

    رسول گرامى  (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «کسى که از گروهى مسلمان دفع ضرر آب و آتش کند، بهشت بر او واجب است».

  46. پوششى از نور محشور - در جاى دیگر فرمودند: «کسى که ضرر آب و آتش یا ظلم دشمن معاند مسلمین را دور کند، خداوند گناه او را مى‏آمرزد».
  47. رسول گرامى  (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «کسى که در کنار راه جایگاهى بسازد که عابرین در آن جاى گیرند، خداوند عزوجل در روز قیامت او را پوششى از نور محشور مى‏کند»،

    در روایتى دیگر مى‏فرمایند: «بر پوششى از دُرّ و جواهر مبعوث و محشور مى‏شود و صورت او براى اهل محشر که جمع شده‏اند نور مى‏دهد».

    اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص: 489 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  48. امیر المومنین – متقین 85- 86- نیکى‏اش رو آورده و شرش رخ برتافته! «مقبلا خیره مدبرا شره» (پرهیزگار را مى‏بینى که) خیر و نیکى او روى کرده و شَرّ و پلیدى او پشت کننده است ... ***
  49. به خیرات نزدیکتر و دور از شرور - شرح: در فرازهاى قبل در مورد خیر و شرّ بحث شد و اینکه صدور کار نیک و خیر از آنها مورد انتظار است و کار بد و زشت و شرّ از آنها مورد انتظار نیست. مردم از ناحیه آنها در امنیت کامل هستند، و حال مولى على (علیه السلام) مى‏فرمایند: «نه اینکه کار خیر از آنها مورد انتظار است بلکه کارهاى نیک آنها پیوسته به سوى مردم روان است
  50. خیر نزدیکتر- و نه اینکه مردم از کار زشت آنها و شرور آنها در امانند، بلکه کارهاى پلید و ناپسند آنها از مردم پشت کرده و گریزان است خیرات آنها در روى کردن به مردم، زیاد و زیادتر مى‏شود و شرور آنها کم‏کم از مردم دور مى‏شود، نسبت خیر و شر عکس است هر چه خیر نزدیکتر مى‏شود، شرّ دورتر و کمرنگتر مى‏گردد، و هر چه شرّ نزدیکتر مى‏شود خیر دورتر مى‏گردد».
  51. خیرات چو رودخانه - انسان باید خیرش بدون درخواست به کسى برسد، انسان باید خیراتش مانند آب رودخانه‏اى باشد که، خود عبور مى‏کند تا مردم هر وقت بخواهند از آن استفاده‏ کنند نه اینکه وقتى آب خواهند آب دهد.
  52. اقدام در رفع نیاز - اگر نیازمندى را دیدى، مگذار شخصیت خود را به خاطر سؤال و طلب از تو خرد کند، مگذار سیلى ذلت صورت او را سیاه کند، تو خود در رفع نیازش اقدام کن.
  53. اقدام به دون درخواست - مردى به رسول اکرم  (صلى الله علیه و آله) گفت: یا رسول اللّه  (صلى الله علیه و آله) همسایه‏اى دارم که دیگ غذا بر بار مى‏گذارد و مرا از آن نمى‏دهد حضرت فرمودند: «آن کس به من ایمان نیاورده است»!
  54. اقدامى در راه حق - چرا باید همسایه اظهار عجز و گرفتارى و گرسنگى کند، تا به او کمک کنید، قبل از اینکه دست به این کار زند، شما که ادعا مى‏کنید، پیرو پیامبرید، اقدامى در حق او کنید.
  55. سرعت در کار خیر- قرآن از صفات مؤمنین، سرعت در خیرات و سبقت در آنها را مى‏شمارد «أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخیرات وَ هُمْ لَها سابِقُونَ»
  56. سرعت در کار نیک- در جاى دیگر مى‏فرماید: «وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ»: «با انجام کارهاى نیک به سوى مغفرت و آمرزش از طرف پروردگارتان سرعت گیرید».
  57. نکویی بدون در خواست -در روایتى آمده است: «التبّرعُ بِالمَعْروُف و الاعطاءُ قَبلَ السّؤال مِن اکْبَر السُّؤدَد»:«نیکوئى کردن بدون درخواست و عطا کردن پیش از سؤال و درخواست، از بزرگترین کرامتها و آقائیها است».
  58. بزرگترین کرامت ها - از حکیمى پرسیدند: آقائى و سرورى چیست؟ گفت: نیکوئى با قوم خود و تحمّل گناه ؛ گفتند شرّ چیست؟ گفت: رنج بازداشتن و عطا دادن گفتند مجد و بزرگوارى چیست؟ گفت: غرامت کشیدن و مکارم اخلاقى را بنا نهادن. نگذارید زمانه چنان شود که پرهیزگاران واقعى فریاد غربت سر دهند، نگذارید که على گونه‏ها مانند على (علیه السلام) بر سر مردم فریاد زنند : «وَ قَد اصْبَحْتُم فى زَمَن لا یَزْدادُ الخیر فیه الّا ادباراً»: «شما در زمانى صبح کرده‏اید و زندگى مى‏کنید که خیر و نیکى جز عقب‏ماندگى چیزى ببار نمى‏آورد! و شر و بدى عامل پیشروى است!»
  59. خلاف صفات متقین - یعنى برخلاف حالات و صفات متقین عمل مى‏کنید، و این ننگ یک جامعه است که مرکزى براى شرور باشد.زشت است براى جامعه‏اى که مرکز اجحافها، ظلمها، تعدیها و خالى از نیکیها و درستیها و صداقتها و محبتها و صمیمیتها باشد.
  60. مرحوم الهى، این عارف سوخته،
  61. در ذیل این فراز (بَعیداً فُحشه لَیّناً قَولُه غائبا مُنْکَرهُ حاضِراً مَعْرُوفُه مُقبلا خیرهُ مُدبراً شرّه) چنین سروده است:

نیاید زشت حرفى بر زبانش‏

 

بود زیبا سخن شیرین دهانش‏

نهان از جان پاکش زشت رفتار

 

عیان از وى نکوئى در همه کار

هر آن خوبیت، باشد روبرویش‏

 

هر آن بد، پشت گرداند زکویش‏

درخت هستیش شیرین دهد بَر

 

کجا تلخى بر آرد ناى شکر

     

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده

نظرات  (۲)

من مخالفم نه ناهی از منکر و آمر..

مخالف این وضع اجتماع و اقتصاد

ادعای پارسایی هم نکردم،معترضم

از وبلاگ من هم بازدید کن نظر نده

چون نظر بدی ملاحظه ندارم،روکم.

البته درباره مسجد که اوایل پست بلند شما رو خوندم،یادمه نوجوان و تازه بالغ بودم که از ذوق رفتم صف اول و در اول نماز جمعه نشستم و تازه خطبه ها شروع شده بود که صفها پر شد و در همین حین یک فیلمبردار از صدا و سیما اومد و عده ای کت و شلواری پشت سرش ایستاده بودند خم شد و به من گفت برو عقب بشین شهردار و ... اینجا بشینند.

گفتم پشت جا نیست مگه؟گفت توی فیلمبرداری نمیفتن باید صف اول باشن.چند سال نرفتم مسجد.ولی الان میرم.

اتفاقا الان زنم مسجدی هست و با کمال میل میرم و شهردار که سهله هر ننه قمری بیاد جوابشو میدم، نمیزارم حق من رو بگیرند دیگه بچه نیستم.یادمه رفتم تکیه دادم به دیوار چند وقت پیش، پیرمرده با دست اون طرف رو نشون داد و گفت برو اونجا بشین اونجا جا هست، من هم با بهش همون جا رو نشون دادم گفتم اونجا جا هست خواستی برو اونجا.بتوچه.

دیگه نمیذارم حقم رو بخورن.در مورد بی حجاب ها هم بابا، برادر و شوهرانشون کم کاری کردن و نزدن و دعواشون هم نکردند این مدلی شدند که اغلب هم نسل جدید ناز پروردهء سوسول بار اومده اند که این مدلی می گردند.وگرنه نسل ما که پدر مادر ها اکثرا خوب دعوامون کردند و زدنمون،خوبیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی