امیر المومنین – متقین 74- 75- همگان به خیرش امیدوار و از شرش در امانند از او (متّقى) امید خیر است و امنیت از شر.*** شرح: دو ویژگى بارز متقین صدور خیر از آنها و عدم صدور شر از آنها است،
جمعه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۰۴ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
امیر المومنین – متقین 74- 75- همگان به خیر ش امیدوار و از شرش در امانند «الخیر منه مأمول و الشر منه مأمون» ترجمه: از او (متّقى) امید خیر است و امنیت از شر.***
- شرح: دو ویژگى بارز متقین صدور خیر از آنها و عدم صدور شر از آنها است، یا اگر شرى به آنها نسبت داده شود، شرى نسبى است چون خیر و نیکى، بسیار از پرهیزکاران صادر مىشود، مردم امید آن را از آنها دارند، و چون داراى ملکه تقوى هستند، شرى از آنها صادر نمىشود و مردم از شر آنها کاملا در امان هستند.
- مسئله خیر و شر را در ذیل فراز «شرور هم مأمونة» توضیح دادیم و اینجا نیز اضافه مىکنیم:
- تعریف خیر و شر
- تعریف شر: بدی، زیان، ضرر مقابل خیر وجمع آن شرور .
- کمال وعدم - تفسیر خیر و شر از دید یک فرد معتقد به مبدأ و معاد این است که هر چه مایه تکامل بشر و سوق او به طرف اللّه شود خیر و هر چه باعث تنزّل و انحطاط و دورى از خدا شود، شر است. هر کمالى خیر و هر عدم کمالى شر است، خداوند خیر و شر کتاب تکوین را با فرستادن قرآن بیان فرمود، مولى على (علیه السلام) در نهجالبلاغه
- تبین خیر وشر- مىفرماید: «ان الله سبحانه انزل کتابا هادیا بین فیه الخیر و الشر فخذوا نهج الخیر تهتدوا و اصدفوا عن سمت الشر تقصدوا»: «خداوند سبحان کتاب هدایت کنندهاى را فرستاد و خیر و شر را در آن تبیین فرمود، پس راه خیر را پیش بگیرید که هدایت مىشوید و از جانب شر متمایل به منصرف شوید تا در مسیر مستقیم قرار گیرید».
- بدست آوردن واعراض - مفسّر این کتاب على (علیه السلام) نیز تأکید مىکند:
«اذا رأیتم الخیر فَخُذوا به و اذا رایتمُ الشر فأَعرضُوا عنه»: «هنگامى که خیر را دیدید آن را بگیرید و وقتى شر را ملاحظه کردید، از آن اعراض کنید»!
- امورى عدمى - در ذیل فراز «شرور هم مامونة» گذشت که عالم ترکیبى از خیر محض و شر محض نیست بلکه از نظر ما هر چه در عالم است خیر است و شرور یا امورى عدمى هستند، مانند جهل و مرگ و فقر که عدم علم و عدم حیات و عدم ثروت است و یا شرور ى نسبى هستند، مثل نیش عقرب و زنبور یا سمّ مار و میکروبهاى موذى بیمارىزا، اینها گرچه امرى وجودى هستند، ولى شر محض نیستند،
- فى نفسه شر نیست - نیش عقرب و زنبور و مار همانند سلاحهائى است که در دست یک سرباز براى دفاع از خود و مرز و بوم و ناموس او است، اینها فى نفسه شر نیست اگر عقرب این نیش را به انسانى براى دفاع از خود زند، براى او شر نیست،
- لازمه نظام احسن - خیر محض است گرچه براى مضروب و آن که نیش خورده شر است، میکروبهائى را نیز که ما موذى و بىفائده مىپنداریم در این عالم مأمورانى براى انجام کارى هستند و لازمه نظام احسن مىباشند گرچه در مواردى براى فردى مضرّ باشند.
- خار سپر حفاظتى گل - بله اگر خود را محور قرار دادیم، و خود محور شدیم مى گوئى این امور براى من شر است، یا خار کنار گل شر است ولى خود خار سپر حفاظتى گل است تا حیوانات را از حریم گل دور کنند آنها مایه حفاظت حیثیت گل هستند ولى گلچین خود را مىنگرد.
- باد حیاتبخش - بارانى که مىریزد و قبلش بادى که میوزد، حیاتبخش زمین و گیاهند، زنده شدن زمینها با باران و گردهافشانى گلها خیر است گرچه آن باد لانه ى پرندهاى را خراب و او را بىخانمان کند و آن باران خانه مورى را پر کند و خانه مستضعفى را خراب کند، باید مجموع را مطالعه کرد و نتیجه مطالعه این است که عالم خیر محض است و شر محض با آن جمع نمىشود.
- خیر وشرور نسبى - پس آنچه پرهیزکاران انجام مىدهند، خیر است و شرى ندارند، و اگر باشد مثل این شرور نسبى است، پرهیزکارى که در مقام استغاثه یک مؤمن به نفع او شهادت مىدهد، مسلماً براى طرف دیگر مخاصمه شر است ولى نسبت به ظالم شر است و این طبیعى مسئله است، در مقام قضاوت اگر حق را براى صاحب حق تشخیص داد به نظر طرف دیگر که ناحق است، شر محسوب مىشود ولى در درون اعمال قلب آن طرف هم که ناحق ادعا کرده و ظلم کرده، این عملِ قاضى خیر است، گرچه ظاهراً از آن ابراز ناراحتى کند چون فطرت سلیم انسانى خیر و تصدیق کننده خیر است.
- متقّى منبع خیر است - مولى در این فراز نمىفرمایند: فرد متقّى کار خیر مىکند یا عمل نیک انجام مىدهد، بلکه مىفرماید مردم از او انتظار خیر دارند یعنى او منبع خیر است نه تنها مصدر خیر ، حال به چند مصداق از مصادیق خیر که مردم امید صدور آن را از متّقیان دارند و
- پرهیزکاران در امنیت - چند مصداق شر که مردم از آنها نسبت به پرهیزکاران در امنیت هستند، از آیات و روایات ذکر کنیم، تا کاملا مراد از خیر و شر در این دو فراز مشخص شود:
- ثروت فى نفسه خیر و نیک است - قرآن مال و ثروت را خیر دانسته است: کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خیر اً الْوَصِیَّةُ: خداوند در این آیه مىفرماید: «دستور داده شد که چون یکى از شما را مرگ فرا رسد اگر داراى متاع دنیا است وصیت کند»، مفسّرین از خیر در این آیه تفسیر به مال و ثروت کردهاند و این نشان مىدهد ثروت فى نفسه خیر و نیک است و باید در راه شرعى از آن استفاده شود.
- جهاد برای خیر است - قرآن جهاد را خیر معرفى کرده است: کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خیر لَکُمْ: «حکم جهاد بر شما نوشته شده و حال آنکه بر شما ناگوار و ناپسند است و چه بسا با شما چیزى را ناپسند مىپندارید و آن براى شما خیر است».
- روزه خیر است.- روزه از دیدگاه قرآن خیر است: أَنْ تَصُومُوا خیر لَکُمْ: «اینکه روزهدار باشید براى شما بهتر است».
- تقوى خیر است: لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خیر : «لباس پرهیزگارى بهتر است».
- توبه خیر است: فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خیر لَکُمْ: «اگر توبه کنید براى شما بهتر است».
- اسلام خیر است.- قرآن امت اسلام را بهترین امت و «خیر » معرفى مىکند و هر کس در زمره این امت باشد خیر است: کُنْتُمْ خیر أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ: «شما بهترین امتى بودید که به سود انسانها آفریده شدید».
- امربه معروف ونهی از منکر خیر است- در ادامه درباره علت و ملاک خیر مىفرماید: زیرا امر به معروف و نهى از منکر مىکنید و ایمان به خدا دارید، کسى خیر است که این خصوصیات و ملاکها در اوباشد
- طلوع ملاک های خیر - و همین نیز ملاک خیر بودن جامعه است، هر جامعهاى نورانیت امر به معروف و نهى از منکر و ایمان به خدا از آن غروب کند، بیچارگى و بدبختى بر آن جامعه طلوع کند
- مقدم بر ایمان - و نکته دقیق این است که در قرآن امر به معروف و نهى از منکر، بر ایمان به خدا مقدم داشته شده
- ایمان ریشه دار- و شاید به خاطر اینکه ایمان وقتى ریشهدار است که دو اصل امر به معروف و نهى از منکر حاکم باشد.بهترین مردم نافع ترین آنها براى مردم است-
- نفع رساندن به مردم - مولى على (علیه السلام) مىفرمایند:«خیر النّاس مَنْ نَفَعَ النّاس»:«بهترین مردم کسى است که به مردم نفع رساند».
- نافع برای مردم- در روایتى دارد که مردى به نبىّ اکرم (صلى الله علیه و آله) گفت، دوست دارم بهترین مردم باشم، فرمودند: «خیر ا النّاس مَنْ یَنْفَعُ النّاس فکُنْ نافِعاً لَهم»: « بهترین مردم کسى است که نفع به مردم رساند، پس نافع براى آنها باش».
- بهترین مردم- در روایتى دیگر مولى على (علیه السلام) مىفرمایند: «بهترین مردم کسى است که تحمل سختى و مشقت زندگى مردم را کند» «خیر النّاس مَنْ تَحَمَل مَؤُونَةَ النّاس».
- عصیان هوانى نفسان - بهترین مردم کسى است که حرص را از قلب خود بیرون کند و به خاطر اطاعت پروردگارش عصیان هوانى نفسانى خود نماید. مولى على (علیه السلام) فرمودند: «خیر النّاس مَنْ اخرَجَ الحِرْص عَنْ قَلْبِه وَ عَصى هَواه فِى طاعَةِ ربّه»
- بهترین مردم رضای پروردگار است) در روایتى دیگر کلّىتر فرمودند: «که بهترین مردم کسى است که نفس خود را از شهوات تطهیر کند (و از جمله ناپاکیهاى نفس حرص است) و غضب خود را نابود کند و پروردگارش را راضى گرداند».
- بخل از مصادیق شر: قرآن بخل را از شرور شمرده است: وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خیر اً لَهُمْ بَلْ هُوَ شر: «کسانى که بخل میورزند به آنچه خداوند از فضل و رحمتش به آنها داده، گمان نکنند براى آنها خیر است، بلکه شر براى آنها است». افراد بخیل فکر مىکنند اگر از اعطاء مال به دیگرى امساک کنند، براى آنها بهتر است و مال بیشترى روى هم انباشته مىکنند، ولى او که این اموال از اوست و برکت به آنها مىدهد، این بخل را خیر نمىداند، بلکه شر مىشمارد.
- عدم تعقل از مصادیق شر است: افرادى که تعقل نمىکنند، شر هستند، قرآن مىفرماید: إِنَّ شر الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ: «بدترین جنبندگان نزد خداوند، افراد کر و لالى هستند که اندیشه نمىکنند». کسانى که تعقل نمىکنند و گوشهاى آنها از سخنان الهى ناشنوا و از گفتن حق امتناع میورزد بدترین مخلوقات از نظر کتاب الهى هستند.
- از مصادیق این عدم تعقل کنندگان کافرانى هستند که از روى آگاهى کفر ورزیدند: إِنَّ شر الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ: «همانا بدترین جنبندگان نزد خداوند کسانى هستند که کفر ورزیدند و آنها ایمان نمىآورند».
- پیشوای ظلم از مصادیق شراست: پیشواى ظالم و جائرى که گمراه شد و گمراه مىکند از مصادیق شر است، مولى على (علیه السلام) مىفرمایند:«انّ شر النّاسِ عِنْدَ اللّه امامٌ جائرٌ ضَلّ و ضُلّ به»: «بدترین مردم نزد خداوند، رهبر و پیشواى ظالمى است که گمراه شد و به وسیله او مردم گمراه مىشوند».
- بدترین مردم مصادیق شر: کسى که از ترس شرش اکرام شود، خود شر است، رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) مىفرمایند: «شر النّاس عنداللّه یوم القیامة الذین یُکرَمُونَ اتّقاءَ شرهم»: بدترین مردم نزد خداوند، روز قیامت، کسانى هستند که به خاطر پرهیز از شرشان اکرام و احترام مىشوند.
- ظالم وستم مصادیق شراست : ظالم شر است: مولى على (علیه السلام) فرمودند: «شر النّاس من یظلِمُ النّاس»: «بدترین مردم کسى است که مردم را ظلم و ستم مىکند».
- عذر و عفو قبول نکند مصادیق شراست : کسى که عذر و عفو قبول نمىکند، شر است. مولى على (علیه السلام) مىفرمایند: «شر النّاس مَن لا یَقبل العُذر و لا یُقیل الذنب»: «بدترین مردم کسى است که عذر نمىپذیرد و گذشت از گناه دیگرى نمىکند».
- از خدا نمی ترسد از مردم می ترسد مصادیق شراست: کسى که از مردم مىترسد و از خدا نمىترسد مصداق شر است. مولى على (علیه السلام) فرمودند: «شر النّاسِ مَنْ یَخْشَى النّاس فى رَبّه و لا یَخْشى رَبّه فى الناس»: «بدترین مردم کسى است که از مردم در برابر فرامین خداوند مىترسد و از پروردگارش در مورد رضایت مردم نمىترسد».
- 8 به مردم سوء ظن و اعتماد ندارد از مصادیق شراست: - کسى که نسبت به مردم سوءظن دارد و به آنها اعتماد نمىکند، و احَدى هم به خاطر عملکرد بدش به او اعتماد نمىکند از مصادیق شر است مولى فرمودند:«شر النّاس مَنْ لا یَثَقُ بِاحَد لسوء ظَنِّه و لا یَثِقُ به احَدٌ لسوء فِعله»
- هزاران خیر و شر - اینها نمونههاى مختصرى از صدها بلکه هزاران خیر و شرى است که ما به آن برخورد مىکنیم و این نوشته جاى ذکر همه آنها نیست.
- مصادیق رسیدن به کمال وعدم تکامل - این مصادیقى که از خیر و شر شمرده شد، تعدادى از وسائل رسیدن به کمال و تعدادى از وسائل سقوط و عدم تکامل است. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۲/۰۳/۲۶