پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

امیر المومنین – متقین 74- 75- همگان به خیر ش امیدوار و از شرش در امانند «الخیر  منه مأمول و الشر منه مأمون» ترجمه: از او (متّقى) امید خیر  است و امنیت از شر.***

  1. متقّین واقعى تا بتوانند سعى مى‏کنند، منبع صدور خیر ات باشند و از شر بپرهیزند، از تجاوز و ظلم و تعدى اجتناب کنند، از غیبت و تهمت و دروغ مبرّا باشند، راستى در اجتماعى که همه به همه دروغ مى‏گویند، چگونه مى‏شود زندگى کرد، اعتماد سرمایه بزرگ زندگى است که در سایه صدق و صفا و راستى امکان‏پذیر است، رذائل اخلاقى و شرور ، جامعه را متلاشى مى‏کند.
  2. مسلمان راستین آن است که براى مردم منشأ خیر  باشد و همیشه مردم از او توقع خیر  داشته باشند، مسلمان واقعى آن است که همّتش مصروف مردم است و براى خیر  و صلاح جامعه تلاش مى‏نماید.
  3. داستان طنزآمیزى گفته‏اند که نمایانگر حقیقتى بزرگ است: امیرى، داروغه جوانى را انتخاب کرد تا دزدهاى شهر را بگیرد یعنى مملکت را آباد کند و سر و صداى مردم را که اعتراض مى‏کردند، دزد فراوان شده بخواباند، این داروغه جوان با مهارتى خاص پس از اندک زمانى دزدها را گرفت و به امیر گزارش کرد که من مملکت را امنیت دادم و دزدها را دستگیر کردم،
  4. امیر گفت تمام آنها را دستگیر کردى، گفت: آرى، گفت بسیار کار بدى کردى، جوان تعجب کرد و گفت چرا؟ گفت تو منافع ما را با گرفتن آنها از دستمان گرفتى، اگر دزد نباشد کسى به سراغ ما نمى‏آید و توجهى به ما نمى‏شود درآمد ما در این است که لااقل همیشه چند سارق و دزد و متقلّب در اجتماع باشند، بسیارى از هدیه‏ها و رشوه‏ها که به ما مى‏رسید به خاطر ناامنى مردم بود، اگر مردم به سراغ ما آیند براى ما نفع دارد.
  5. این گرچه طنز است ولى حقیقتى را مى‏فهماند، که بعضى مردم راضى به ضرر مردم و اجتماعند، تا از آن نفع شخصى و سود شخصى برند. در روایتى که در فرازهاى سابق، نقل کردیم آمده بود که پیامبر (صلى الله علیه و آله) دیدند مردم به دور مردى جمع شده‏اند، فرمودند کیست؟ گفتند دیوانه است، حضرت فرمودند: او دیوانه نیست او مریض است .
  6. مجنون ودیوانه - بیائید تا دیوانه واقعى را به شما معرفى کنم و خصوصیاتى ذکر فرمودند و از جمله فرمودند: «الَّذى لا یُؤمَنُ شره و لا یُرجى خیر ه فذلک المجنون»:

«کسى که مردم از شر او در امان نیستند و خیر  و نیکى او را امید ندارند، او مجنون و دیوانه است».

  1. به خیر  و نیکى او امید نیست- آرى دیوانه از دید این بزرگترین پیامبر الهى که سخنى گزاف نمى‏گوید چنین شخصى است.
  2. اولین اقدام کننده به خیر ات - خداوندا از وجود پر برکت خودت که خیر  محض است خیر  محض به ما عنایت فرما و همچون انبیاء و اوصیاء (علیهم السلام) خود که درباره آنها فرمودى‏ کُلٌّ مِنَ الْأَخْیارِ وجود ما را نیز منبع خیر  گردان تا همچون راهیان راهت اولین اقدام کنندگان به خیر ات باشیم «ان ذکر الخیر  کنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و ماواه و منتها»:
  3. اول و اصل و فرع و معدن خیر ات - «اگر نام خیر  و نیکى برده شود شما (ائمه و معصومین (علیهم السلام)) اول و اصل و فرع و معدن و جایگاه و منتهاى آن هستید».
  4. جلوه شر به خیر   - حبّ دنیا، شرور  را نزد انسان خیر  جلوه مى‏دهد. «لا یَحْسَبَنَّ ... هو خیر »
  5. بیان مکافات عمل - خداوند متعادل به موسى وحى کرد: من به خاطر تلاش پدران به فرزندان لطف مى‏کنم. اگر پدران نیکوکار باشند، به فرزندانشان خیر  و برکت مى‏رسد؛ اما اگر شرور باشند، به فرزندانشان شر مى‏رسد. سپس فرمود: زنا نکنید تا به زنان شما زنا نشود.
  6. سلطه شرور  بر جامعه - حضرت على علیه السلام فرمود: «اگر امر به معروف و نهى از منکر ترک شود، کارهاى نیک و خیر  تعطیل و انسانهاى شرور  و بد بر جامعه مسلّط مى‏شوند».
  7. از بازی بچه ها منع نکنید - پدر و مادرها عنایت کنند و بچه هایشان را از بازى منع نکنند و اتفاقاً حدیت داریم که خودشان هم بازى کنند. «من کان له صبى فلیتصاب له» (عوالى‏اللآلى/ ج 3/ ص 311) کسى که بچه دارد، خودش بچه شود. بخاطر اینکه پدر حوصله ندارد و یا مادر حوصله ندارد، هر چه بچه بازى بکند و شرور  باشد، او را از بازى منع نکنند،
  8. بچه ها نابغه اند به خیر  راهنمایی کنید - چون آدم شرور براى شیطنت فکر مى‏کند و فکر وقتى در راه شیطنت راه افتاد در راه خیر  هم راه مى‏افتد. به امید اینکه در راه شیطنت نماند. آن‏ها که خیلى شیطان‏اند، خیلى نابغه هستند. منتها مسیرشان عوض شده است.
  9. هر چه خیر  است در خداست - در هر آفریده‏اى احتمال شرور  هست‏ «مِنْ شر ما خَلَقَ» هر چه خیر  است در خداست شرها در ما است مثلًا کره زمین همینطور که دور خورشید مى‏گردد یک طرفش نور است و یک طرفش تاریک. هر جا روشن است از خورشید است و هر جا تاریک است از خودش به زمین مى‏شود
  10. تاریکی از خودت است-گفت زمین پزنده هر جا روشن است مال خورشید و هر جا که تاریک است مال خودت است‏ «وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ» (نحل/ 53)، «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَ أَرْسَلْناکَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَ کَفى بِاللَّهِ شَهیداً» (نساء/ 79) تاریکیت از خودت است نورت از خورشید چیزهایى که خدا خلق کرده خوب است
  11. آهن خوب است ولی خنجر - آهن خوب است منتهى وقتى خنجر مى‏شود مى‏آید دست شمر ... باران خوب است توى جوى‏ها که راه افتاد جوبها کثیف است آب تمیز مى‏آید لجن مى‏شود در هر آفریننده‏اى ممکن است شر باشد حتى کمالات.
  12. خدایا ما ظلم کردیم به خودمان‏ - «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا» (اعراف/ 23) خدایا ما ظلم کردیم به خودمان‏ «فَاغْفِرْ لَنا» مثلًا خوب‏ «مِنْ شر مَا خَلَقَ» من راجع به شرور  انشاءا ... صحبتى خواهم کرد که این شرور  فلسفه شرور  چیه. بسیارى از قضاوت‏هایى که مى‏گوییم چرا این شره مى‏بینیم این خیر  بوده ما ازش استفاده شر کردیم
  13. خیلی چیز های شر می تواند خیر  باشد - یا یک جمع بندى باید حساب بکنیم خیلى چیزها به دید ما شره واقعا خیر  مى‏تواند باشد این هم هست مثلا یک سفره‏اى که پهن است بچه دو ساله دست مى‏کند شیرینى بخورد مى‏بیند خوشمزه است دو مرتبه بر مى‏دارد بخورد شیرینى پهلوى بچه دو ساله توى سفره خیر  است اما دست مى‏زند به فلفل‏ ..
  14. چگونه به خیر  و برکت گسترده برسیم؟ راهکار قرآن براى رسیدن به خیر  و ارزشهاى والا گذشت از چیزهاى مورد علاقه است: «لن نتالوا البر حتى تنفقوا ممّا تحبّون»، «لن تنالوا» هرگز به آن برکت نمى‏رسید مگر از این راه، یعنى یک راه براى رسیدن به خیر  کثیر وجود دارد و آن نظیر ندارد. اولین برندگان این راه، شهدا هستند که جان عزیز خود را در راه خدا هدیه کردند.
  1. آخرین گفتار . آنها که عاقبت به خیر  شدند:
  2. 1. ابوریحان‏ : ابوریحان در حال جان دادن بود گفت: این مسأله را بدانم و بمیرم بهتر است یا جاهل درگذرم. مسأله را گفت و از خانه خارج شد و صدای شیون از خانه بلند شد. آخرین گفتارها، محمد راجی، ص 412
  3. 2. ابن یمین‏ : ابن یمین از شعرای معروف خراسان در لحظات جان دادن بعد از تلاوت قرآن این شعر را گفت و جان داد: منگر که دل ابن یمین پر خون شد.....بنگر که از این سرای فانی چون شد.....مصحف به کف و روی به ره چشم به دوست‏.....با یک اجل خنده زنان بیرون شد..آخرین گفتارها، محمد راجی، ص 306
  4. 3. ابوایوب انصاری‏ .-ابوایوب انصاری در جنگ با روم شرکت کرد نزدیک قسطنطنیه بیمار شد و تب کرد. تنها وصیت او به رزمندگان این بود که بدن مرا در صندوقچه‏ای بگذارید و پای دیوار قسطنطنیه دفن کنید، زیرا از پیامبر (صلی الله علیه وآله ) شنیدم: یُدفن عند سور القسطنطنیه رجل صالح من اصحابی‏ امیدوارم که من باشم. همین وصیت رمز پیروزی و فتح روم شد آخرین گفتارها، محمد راجی، ص 318
  5. 4. از عرفا- 1. محمد بن احمد اسکاف- محمد بن احمد اسکاف یکی از عرفای قرن سوم، سی سال هر روز روزه بود و بالاخره با زبان روزه از دنیا رفت. در آن لحظه پرسیدند دنیا را چگونه یافتی؟ گفت: پر از درد و رنج به زحمت مال و ثروت به دست آورند و با حسرت بگذارند.
  6. 5. ابوبکر کنانی - از ابوبکر کنّانی (از مشاهیر عرفاست) در لحظات جان دادن پرسیدند چگونه به این مقام رسیدی؟ گفت: چهل سال دیده‏بان دل بودم هر چه غیر خدا بود از دل به در کردم تا چنان شد که هیچ نداشت غیر از خدا. این بگفت و جان داد. آخرین گفتارها، محمد راجی، ص 352
  7. 6. حضرت آمنه مادر نبی اکرم (صلی الله علیه وآله) گویند: آمنه مادرنبی اکرم (صلی الله علیه وآله) در دم مرگ در حالی که به صورت فرزندش رسول خدا نگاه می کرد این اشعار را می سرود..بارک فیک الله من غلام یا بن الذی من حومه الحمام! خداوند به تو ای فرزند عزیز! خیر  وبرکت مرحمت کند، ای فرزند! کسی که خدا به فضل و کرمش او را از چنگال مرگ خلاصی بخشید در آن روزی که بین او (عبد الله) و شتران قرعه کشیدند و به صد شتر گران قیمت فدا داده شد.
  8. پس فرمود:" کل حی میت و کل جدید بال و کل کثیر نفیی و انا میت وذکری باقی و قد ترکت خیر ا وولدت طهرا" یعنی هر زنده ای می میرد، هر نو وتازه ای کهنه می شود و هر زیاده ای روبه کاستی رفته وفانی می شود. من می میرم ولی نام من جاودان می ماند چون از خود خیر ی و فرزند پاکیزه ای یادگار گذاشته ام‏ (آخرین گفتارها ص 168 تا 170)
  9. 7. ابوالحسن غالب اندلسی‏ - ابوالحسن غالب اندلسی زمان فوتش رسید. به اطرافیانش گفت: دور من بگردید و هفتاد هزار مرتبه تهلیل بگوئید و ثوابش را هدیه به من کنید. چون پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: این فدیه یک مؤمن است و برای نجات بسیار نافع است. همین کار را کردند. آخرین گفتارها، محمد راجی، ص 378
  10. 8. ابن هیثم‏ - ابن هیثم (ملقّب به بطلمیوس ثانی) ریاضی دان و طبیب و حکیم حدود 200 کتاب تألیف کرده به اسهال خونی دچار شد. معالجات بی‏اثر در حال مرگ می‏گفت: ضاعت الهندسه و بطلب المعالجة و علوم الطّب ... خود را به طرف قبله کشید و گفت:" خدایا برگشت همه به سوی توست. به تو توکل می‏کنم و به سوی تو می‏آیم." آخرین گفتارها،  ص 302
  11. 9. آسیه زن فرعون‏ - آسیه، زن فرعون در حالی که دست و پایش میخکوب شده بود و در چند قدمی شهادت بود، گفت: رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّة تحریم/ 11. آخرین گفتارها، ص 165
  12. 9. ابان بن سعید :ابان بن سعید از کاتبان وحی است و از کسانی است که از بیعت با ابی‏بکر تخلف کرد و از خاندان پیغمبر (صل الله علیه وآله ) تبعیت کرد. در جبهه شام به شهادت رسید. قبل از شهادت همین که خواست روح از بدنش مفارقت کند گفت: أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُون این جمله را گفت و جان داد. آخرین گفتارها، محمد راجی، ص 174
  13. 10. ابن عباس‏ - حدود 30 نفر از شیوخ به عیادت ابن عباس رفتند و در وقت احتضار و از اختلاف امت درباره حضرت علی (علیه السلام ) پرسیدند. او گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) شنیدم: عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ وَ هُوَ الامَامُ وَ الْخَلِیفَةُ مِنْ بَعْدِی فَمَنْ تَمَسَّکَ بِهِ فَازَ وَ نَجَا آخرین گفتارها، ص 242
  14. «الهى» این عارف وارسته در ذیل این دو فراز (الخیر  منه مأمول و الشر منه مأمون) گوید:

از او غیر از نکوئى کس در آفاق‏

 

ندارد چشم زیر چرخ نه طاق‏

  1. نباشد غیر نیکى از وى امید
 

بد از وى کسى نخواهد دید جاوید

جمالش آینه کل الکمال است‏

 

زکل الخیر  فعال شر محال است‏

  1. ز شاخ نخل کس حنظل‏ نچپده است‏
 

شرنگ‏ از شکرستان ناپدیدست‏

حنظل : میوه‏اى به شکل هندوانه بسیار کوچک، طعمش تلخ، گیاه آن نیز شبیه بوته هندوانه است و در جاهاى خشک مى‏روید، در فارسى هندوانه ابوجهل و خربزه روباه گفته مى‏شود (فرهنگ فارسى عمید).

 

نکوئى کن تو نیز اى مرد هشیار

 

بگرد شر، مگرد اندیش بسیار

چنان شود کز تو جز خوبى نبینند

 

جهانى غیر محبوبى نبینند

  1. ز تو چون خیر  دارد گیتى امید
 

به خوبى تو گردد ماه و خورشید

شتابد گردش گردون به کامت‏

 

شود مه مشترى انجم غلامت‏

  1. به هر آئینه سازد خوب رویت‏
 

که نیک و بدهمى بیند نکویت‏

نیازارد به جور این آسمانت‏

 

نگه دارد ز اطوار زمانت‏

نکو شو گر نکوئى دارى امید

 

که باید بد کند بهرام و ناهید

چو آن نیکو نهادان پاکدین باش‏

 

ز زشتى دور و با خوبى قرین باش‏

  1. بدان خوبى که خورشید سپهر است‏
 

که با سرتاسر گیتى به مهر است‏

ز خیر  اندیشى انسان باش بارى‏

 

که جز خیر  از تو نبود انتظارى‏

ز شر آن سان منزّه دار خود را

 

که ایمن سازى از خود نیک و بد را

40 اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص: 421 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

 

  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی