پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

بسم الله الرحمن الرحیم

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  1. امیر المومنین متقین : 48- میانه‏روى‏ در حال غنا «و قصدا فى الغناء» ترجمه: و (مى‏بینى براى هر یک از پرهیزگاران) میانهروى در غنا و  بىنیازى.***
  2. شرح: از خصوصیات دیگر پرهیزگاران میانه‏روى‏ در زندگى است، نه زندگى را بر خود سخت مى‏گیرند، و نه اسراف و تبذیر مى‏کنند، زیرا که‏ وَ أَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ «اسراف کنندگان اصحاب آتش هستند». و همچنین: إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ‏ «تبذیر کنندگان پیوسته برادر شیاطین هستند».
  3. جهان گلستان - اگر تمام مردم جهان این صفت پسندیده را رعایت کنند، جهان گلستان خواهد شد، در کره زمین منابع غذائى و حیاتى فراوانى است، ولى این خیال خامى است که کسى خیال کند این منابع نامحدود است خیر، منابع محدود است و اگر انسانها عادلانه از آن استفاده کنند، و عادلانه توزیع شود، در گوشه‏اى از این جهان فقرى دیده نخواهد شد، اسراف و تبذیر در طرفى فقر و گرسنگى و در طرفى مرگ را به ارمغان مى‏آورد.
  4. پانصد هزار دلار -گویند پانصد هزار دلار در شبانه‏روز مخارج یک دلال اسلحه بود، وقتى در طرفى از دنیا چنین است جاى تعجب نیست، در اتیوپى و جنوب سودان گروه گروه از گرسنگى بمیرند.
  5. مسرفین و مبذّرین - آمار رسمى نشان مى‏دهد در عرض سال هزاران نفر در اثر گرسنگى مى‏میرند، و در طرفى میلیونها تن مواد غذائى براى اینکه نرخ بشکند به دریا ریخته مى‏شود! واقعاً این مسرفین و مبذّرین اگر خود شیطان نباشند برادر او هستند.
  6. این که مراد میانه‏روى - مرحوم خوئى در شرح خود در ذیل این فراز دو احتمال داده است: در طلب مال و تحصیل ثروت باشد، یعنى در کسب مال و طلب روزى از میانه روى تجاوز نمى‏کند به حیثى که فرائض و واجبات او ترک شود، چنانکه در فرزندان و بندگان دنیا مشاهده مى‏شود (از بس عشق به جمع آورى مال دارد از مسجد و نماز جماعت و چه بسا نماز واجب مى‏ماند).
  7. مراد این باشد که با اینکه بى نیاز است، میانهروى در حرکات و سکنات و مصارف مالش بلکه جمیع افعالش دارد، یعنى اینکه توانگرى او موجب طغیان و خروج از حد اعتدال و تجاوز از حدّ نمى‏شود، چنانکه خداوند متعال فرمود: إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏- أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏: «انسان طغیان مى‏کند اگر ببیند که بى نیاز شده است».
  8. آرى پرهیزگار مسلک قناعت برگزیده و از اسراف و تبذیر و بخل به دور است، نه آن قدر ولخرجى مى‏کند که مسرف و مبذّر شود، و نه سخت مى‏گیرد که در زمره بخلاء داخل شود. در روایتى از امام حسن عسکرى  (علیه السلام)‏ آمده: «للاقتصاد مقداراً فَانْ زاد علیه فهو بُخْل»:
  9. «براى میانه‏روى‏ حدّ و مقدارى است که اگر شخص زیاده بر آن کند، بخیل است». در روایتى نیز از مولى على  (علیه السلام)‏ رسیده: «غایَةُ الاقْتِصاد القَناعة»: «نهایت میانه‏روى‏ قناعت‏ است». یعنى از مرز قناعت نباید پائین‏تر آمد، و پائین‏تر از آن بخل است و بدترین بخل، بخل بر نفس است و که از دادن و رساندن مال به نفس خود هم مضایقه مى‏کند!
  10. «اسراف موضع فرود - در روایت دیگرى مولى على  (علیه السلام)‏ مى‏فرمایند: «السَّرَف مَثْواة و القَصد مَثراة»: «اسراف موضع فرود و تقلیل و کاستى، و میانه‏روى‏ موضع و موجب ازدیاد است».
  11. حیات طیبه - از مولى على  (علیه السلام)‏ در مورد حیات طیبه که در این آیه آمده: مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»: «کسى که عمل صالحى انجام داد خواه مرد، خواه زن و مؤمن بود زنده داریم او را زندگى پاکیزه‏اى و جزا دهیم اجرشان را به بهتر از آنچه عمل کرده‏اند».
  12. سؤال شد که مراد از «طیبه» چیست؟ فرمودند: «هى القناعة؛ «قناعت است».
  13. اى عزیز، به نفس خود اکفاف و قناعت را سفارش و توصیه کن‏که بهترین بهره فرد قناعت است‏، بدان، جوانمردى در قناعت است و راضى بودن به آنچه‏ دارى و خدا مى‏رساند، جوانمردى در بخشش است، از زیاده‏طلبى و حرص خود با قناعت انتقام کش، چنانکه از دشمن خود با قصاص انتقام مى‏گیرى!
  14. شکم و فرج - در روایتى از امام باقر  (علیه السلام)‏ آمده که على  (علیه السلام)‏ نامرغوبترین خرما را مى‏خورد، و سپس آب روى آن مى‏آشامید و سپس دست روى شکم خود مى‏زد و مى‏فرمود: مَنْ ادخل بطنُه النار فَابعده ثمّ تَمَثّل.
  15. به نهایت پستى - کسى که شکمش او را داخل آتش کند (یا آتش داخل شکمش کند) خداوند او را دور مى‏کند، سپس این شعر را خواندند: هر وقت خواهش و درخواست شکم و فرج خود را برآوردى و اجابت نمودى، این دو (شکم و فرج) به نهایت پستى خود رسیده‏اند.
  16. برادرم! سعى کن هرگز بواسطه اسراف در مورد شکم و فرج خود جهنمى نشوى، و هرگز براى  بىنیازى، تلاش مکن، تا ثروت اندوزى، که امور به دست دیگرى است، و آن که همه کار به دست او است، فرموده  بىنیازى و ثروت در قناعت است!
  17. ثروت در قناعت - در روایت است که خداوند متعال به حضرت داود  (علیه السلام)‏ وحى رساند که‏ «وَضَعْتَ الغِنى فى القَناعة و هم یَطْلُبُونَهُ فى کثرةِ العمال فلا یَجدونَه»: «ثروت را در قناعت قرار دادم و آنها در زیادى ثروت جستجو و طلب مى‏کنند و هرگز نمى‏یابند آن را».
  18. قناعت تا بی نیازی - در روایتى از مولى  (علیه السلام)‏ چنین آمده: «طلبتُ الغِنى فَما وَجَدتُ الّا بالقناعة، علیکم بالقَناعة تَستَغْنُوا»: ثروت را طلب کردم نیافتم مگر به قناعت، بر شما است قناعت، تا بى‏نیاز شوید.
  19. محتاج غیر نیست قانع - در روایتى دیگر از حضرت رسیده: «القَناعَةُ غُنْیَةٌ و الاقْتِصادُ بُلْغَة»:«قناعت بىنیازى و توانگرى است و میانهروى چیزى است که کفایت زندگى مى‏کند». یعنى میانهروى مثل مالى است که مى‏توان زندگى روزمره را با آن گذراند به طورى که چیزى در آخر باقى نمى‏ماند، ولى قناعت بىنیازى است که دیگر به غیر محتاج نیست و نیاز به امر دیگرى هم ندارد، چقدر فرق است بین کسى که هر روز غذاى همان روز را دارد و باید براى فردا کار کند با کسى که بى‏نیاز شده است.
  20. مگر ما چه بدى از قناعت‏ دیدیم، که رو به اسراف گذاردیم، چرا خانواده‏هاى ما روى چشم و هم چشمى این قدر اسراف و این قدر ولخرجى مى‏کنند؟! هر روز لباسهاى جدید با مدهاى جدید، شلوارهاى رنگارنگ، پیراهنهاى جورواجور، و اى کاش مى‏پوشیدند تا کهنه و پاره مى‏شد، یکى دو مجلس مى‏پوشند و مى‏گویند از مد افتاده یا دیگر زشت است، این لباسى را که در فلان مجلس و فلان عروسى پوشیدم، دوباره بپوشم؟ مگر نمى‏بینى فلانى با اینکه شوهرش کارگر است، براى این مجلس چادر و لباس جدیدى دوخته و پوشیده، چرا من نکنم؟! مردم ما باید بدانند تا این روش در جامعه ما و در مملکت ما رایج است، بیچارگى و ذلت هم هست، هر روز محتاج یک کشورى هستیم، باید قناعت کنیم که قناعت موجب  بىنیازى و قطع سلطه است «القناعة تغنى»: «قناعت ثروتمند و بى‏نیاز مى‏کند».
  21. یادکن زندگی پیامبر را - در روایتى از امام باقر  (علیه السلام)‏ آمده هرگاه هوس بلندپروازى و زندگى افرادى که بالاى دست تو هستند، توجه تو را جلب کرد، و خواستى از مسیر قناعت خارج شوى، از زندگى پیامبر و رسول گرامى (صلى الله علیه وآله) یاد کن‏ «فَانَّما کان خُبْزُه الشّعیرو حَلواه‏ التّمر و وَقُوده السَّعَفَ اذا وَجَدَه»: «همانا نان او جو و حلوا و شیرینى او خرما و وسیله آتش گیراندن او چوب خرما بود، اگر آن را مى‏یافت».
  22. پس سعى کن اى برادر با یادآورى زندگى پیامبر (صلى الله علیه و آله) و رهبر خود، زندگى مقتصدانه و متعادلى برگزینى که به قول ابن میثم شارح نهج‏البلاغه، میانهروى فضیلت عدل در استعمال متاع دنیا است، و حذف زوائد بر قدر ضرورت. از اسراف و تبذیر دورى کن،
  23. دور ریز نباشد - که در روایت ریختن آب زیادى در ظرف پس از نوشیدن، یا دور ریختن هسته خرما از اسراف و تبذیر شمرده شده است.
  24. تبذیر بمعنى تفریق - و اصل آن بذر پاشیدن است بعدا بطور استعاره بآنکه مال خویش را ضایع میکند مبذّر گفتند «إِنَ‏ الْمُبَذِّرِینَ‏ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ» اسراء: 27، اسرافکاران برادران شیاطین‏اند «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً» اسراء: 26، در قاموس گوید: بذر: تخم و پاشیدن آن است‏
  25.  تبذیر نکنید مال خود را ضایع نکنید -  نقل شده که روزى امام صادق  (علیه السلام)‏ دستور دادند تا رطب براى خوردن حاضران آوردند، که بعضى رطب را مى‏خوردند و هسته ان را به دور مى‏افکندند، فرمود: «این کار را نکنید که این تبذیر است و خدا فساد را دوست نمى‏دارد».
  26. اسراف در آب نکنید - و نیز نقل شده پیامبر (صلى الله علیه و آله) از راهى عبور مى‏کردند که یکى از یارانشان به نام سعد مشغول وضو گرفتن بود، و آب زیاد در وضو مصرف مى‏کرد، پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمود: «چرا اسراف مى‏کنى اى سعد!» سعد عرض کرد: آیا در آب نیز اسراف است؟! حضرت فرمود: «نَعَم و ان کُنتَ على نِهر» «آرى هر چند در کنار نهر باشى».
  27. حکمت چهارم:«وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً» (اسراء/ 26) ولخرجى نکنید. اگر جامعه‏ى اسلامى به همین آیه‏ى دو کلمه‏اى عمل کند، اگر با یک عاطفه و اخلاق، جلوى اسراف و تبذیر گرفته شود، بسیارى از مشکلات موجود از میان برداشته مى‏شود.
  28. زندگی ساده - مى‏بینى یک خانه‏ى یک میلیونى، نیم میلیون خرج ظاهر خودش است. نیم میلیون دکورسازى آن است و این دکور سازى‏هایى که الآن در خانه‏هاى ما هست، در دوران طاغوت رسم بوده است. حالا در حکومت اسلامى اگر خانه‏ها ساده باشد، اگر عروسى‏ها را ساده بگیریم، بسیارى از موانع را پشت سر خواهیم گذاشت.
  29. ولخرجى‏ها گرفته شود. «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً» جلوى ولخرجى‏ها گرفته شود. «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ» (اسراء/ 27) این‏هایى که ولخرجى مى‏کنند، برادر شیطان هستند. چون شیطان چه مى‏کند؟ شیطان دائم اختلاف را زیاد مى‏کند.
  30.  اسراف و تبذیر هم اختلاف را زیاد مى‏کند. کسى که ولخرجى مى‏کند، کسى که هر جلسه با یک لباس و کلاه مى‏رود، پس کسى که نمى‏تواند اینگونه لباس بپوشد، به آن مجلس نمى‏رود. آن که نرفت، دائم کینه‏ها هم زیاد مى‏شود، چون‏ «إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ» (مائده/ 91) قرآن مى‏گوید: شیطان فاصله را بین مردم زیاد مى‏کند
  31. ولخرجى‏ها و فاصله‏ها - ولخرجى‏ها هم فاصله‏ها را زیاد مى‏کند. چند تا پسر عمو و پسردایى که زندگى آنها ساده است و با هم رفیق هستند، همین که یکى از آن‏ها رفت و مهم شد، دیگر این کوتاه‏ها به آن که بلند شد نمى‏رسند. دارند از هم جدا مى‏شوند. همین که جدا شدند، جدایى جسم، جدایى روح را هم در پى دارد. شاید به همین خاطر باشد که قرآن مى‏گوید: «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ»
  32. شیطان نزد تو وخدا رجیم است : یعنى همین طور که به شیطان مى‏رسى، مى‏گویى: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» چطور شیطان نزد تو و خدا رجیم است و تو از او دورى مى‏جویى؟ کسى هم که ولخرجى مى‏کند، چون او با آن کار، دلش مى‏خواهد شما نگاهش کنى و به او عظمت بدهى،
  33. به ولخرج عظمت ندهید - بر عکس، اگر شما به او نگاه کردى و سرت را پایین انداختى، تحقیر مى‏شود. ولخرج‏ها را در جامعه تحقیر کنید، تا دیگر ولخرجى کم شود. چون من وقتى کفش و کلاه فلان تهیه مى‏کنم که شما بگویى، به! چه وضعى دارد. مى‏خواهم شما را به خودم جذب کنم. اما اگر عوض این که من شما را جذب کنم، شما مرا تحقیر کردى، من دیگربه کفش و کلاهم نمى‏نازم.
  34. ولخرج ازبراداران شیطان است - «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ» یعنى‏اى جامعه‏ى مسلمان‏ها، از این به بعد هیچ سلامى به خاطر وضعیت مادى زندگى به کسى ندهید. اگر تاجرى دیدى و به خاطر اسکناس هایش به او سلام دادى‏ دو سوم دینتان نابود مى‏شود.
  35. اگربخاطر پولش سلام دادی- امام معصوم به ما فرمود: «مَنْ تَوَاضَعَ لِغَنِىٍّ طَلَباً لِمَا عِنْدَهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِهِ» (تحف‏العقول، ص 217) اگر به کسى به خاطر پول هایش سلام گرم کنید، دو سوم دینتان نابود مى‏شود
  36. ولخرجى‏ها گرفته شود.درحالی که کارهایی از آن مهم‏تر هم هست که میشود انجام داد . نزد بعضی ها ولخرجی در عروسی برایشان مهم است نزد بعضی ها ولخرجی در مراسم فاتحی ونزد بعضی ها ولخرجی خرید قبر پیش آنها مهم است.  دورى از اسراف و تبذیر در مراسم شادى و عزا - اسراف و تبذیر حرام است ما توى عروسى‏ها خیلى اسراف و تبذیر مى‏کنیم توى مرده‏ها چقدر اسراف و تبذیر مى‏شود توى قبرها چقدر اسراف و تبذیر مى‏شود من نمى‏دانم آنهایى که قبر مى‏خرند توى مخ‏شان چیه؟ بنده مى‏خواستم براى خودم قبر بخرم رفتم پیش مرجع تقلیدم گفتم من دیگر شصت سالم شده است از پارسال تا حالا هم چند بار است که مریض مى‏شوم شاید یکبار سکته و .. توى یکى از این امامزاده‏ها یا مشهد یا قم مى‏خواهم قبرى بخرم مرجع تقلید من گفت که قبر نخر فکر زنده‏ها باش آن چیزى که خواستم با آن قبر بخریم سه دانگ خانه خشتى خریدیم با یک نفر دیگر شریک شدیم با هم خانه‏اى خشتى خریدیم و الآن صد و بیست تا طلبه فاضل دارند توى این خانه خشتى ما درس مى‏خوانند تخصصى مهدویت در قم مدرک هم مى‏دهد طلبه‏هاى تحصیلکرده هم هستند نصف آن مال من است و این پولى است که من مى‏خواستم براى خودم قبر بخرم بجاى اینکه براى استخوان مرده خودم خرج کنم براى صد و بیست تا طلبه زنده خرج مى‏کنم براى چى قبر مى‏خرى؟
  37. تبذیر زیر مجموعه اسراف است که با بی‌برنامگی و نوعی پاشیدگی در مصرف یا مصرف کردن مال در راه انجام معاصی و مخالفت با خداوند محقق می‌شود. تبذیر باوجود رابطه نزدیک ...

  38. مرحوم الهى این بلبل باغ سخن در ذیل این فراز (و قصدا فى غنى) گوید:

فانّک مهما تعط بطنک بسؤلَه‏

 

و فرجَک نالا منتهى الذّمِ أجْمَعا

 

وگر یابد غنى در دار فانى‏

 

گزیند اقتصاد زندگانى‏

نه با اسراف و تبذیر است خورسند

 

نه در زنجیر حرص و بخل پابند

  1. نه سرمست غرور بى نیازى است‏
 

نه پابست خیالات مجازى است‏

گدایان چون به ثروت دست یابند

 

چو مستان سر زحکم عقل تابند

 

  1. برون پاى از گلیم خویش سازند
 

چو فرعونى به ملک و جاه نازند

ز شهوات رانى نفس خود آرا

 

فسون خوانند دستور خدا را

  1. ولى هنگام دولت پارسائى
 

نماید نیکوان را راهنمائى‏

که هم حظ تن و جان بازیابند

 

هم از فرمان جانان رخ نتابند

     
  1. ***اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص: 175-اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی