امیر المومنین خطبه متقین 63 و 64- آمیختن حلم با علم و گفتار با کردار «یمزج الحلم بالعلم و القول بالعمل پرهیزگار و متقى بردبارى و دانش را به هم آمیخته و گفتار را با کردار هماهنگ ساخته است.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
امیر المومنین خطبه متقین 63 و 64- آمیختن حلم با علم و گفتار با کردار «یمزج الحلم بالعلم و القول بالعمل»
- ترجمه: پرهیزگار و متقى بردبارى و دانش را به هم آمیخته و گفتار را با کردار هماهنگ ساخته است.***
شرح: در مورد حلیم بودن و علیم بودن پرهیزگاران در موارد مختلفى از خطبه بحث شد، از جمله در ذیل «اما النهار فحلماء علماء» و «علما فى حلم» ولى نکتهاى که باعث شده این جا حضرت براى سومین بار روى حلم و چهارمین بار روى علم تکیه کنند ترکیب و مخلوط کردن حلم و علم است، حلم آنها از روى آگاهى و آگاهى آنها مبتنى بر حلم است.
- دانش وحوصله - اگر در جائى بردبارى به خرج مىدهد، و حوصله مىکند، از روى علم و آگاهى به ثمرات حلم و پاداشهائى است که خداوند براى فرد حلیم قرار داده است، به خاطر فضیلت حلم است که بردبارى مىکند نه مثل بعضى جاهلین که از ضعف نفس و عدم مبالات به آنچه به او گفته مىشود یا با او عمل مىشود صبر و شکیبائى به خرج مىدهد، و اگر پرهیزگار دانش اندوزى مىکند، یا تعلیم مىدهد، با تکیه به پشتِىِ حلم چنین مىکند، از طعنه جاهلین از کوره به در نمىرود و بر هدف و مسیر خود استقامت مىکند.
- علم وتواضع - امام صادق (علیه السلام) در روایتى در کافى فرمودند: «اطلبُوا العِلْم وَ تَزَیَّنُوا مَعَه بِالحِلم و الوَقار و تواضَعوا لِمَنْ تُعَلّمُونَه العلم و تواضَعُوا لِمنْ طلبتمُ منه العلم و لا تَکُونُوا عُلَماء جبّارین فَیَذْهبَ باطلُکم بِحِقِّکم»: «علم را طلب کنید و خود را با توجه به علمتان به حلم و وقار زینت دهید و براى کسانى که به آنها علم مىآموزید، متواضع باشید، و نیز براى کسانى که از آنها علم مىگیرید، خاضع باشید، و همچون دانش مندان جبار و اشرافمنش نباشید که باطل شما حق شما از میان مىبرد».
- بینش سکوت و آرامش -،و در روایتى دیگر «معاویة بن وهب» از امام صادق (علیه السلام) نقل مىکند که فرمودند: «کانَ امیرالمؤمنین (علیه السلام) یقول یا طالب العلم انّ للعالم ثلاث علامات: العلم و الحلم والصمت و للمتکلّفِ ثلاث علامات: یُنازع مَنْ فَوقَه بالمعصیة و یظلم مَن دونَه بالغلبة و یُظاهِرُ الظلّمة»: «امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: دانش مند (واقعى) داراى سه علامت است: دانش و بینش، حلم و بردبارى، سکوت و آرامش و وقار، و براى عالمنماها و دانش مندانى که با تکلف، جامه علم را بر قامت نارساى خود پوشاندند، سه نشانه وجود دارد: با دانش مندانِ برتر و والاتر از خویش با کردارهاى آلوده به گناه، درگیر شوند و با آنان بستیزند و نسبت به دانش مندان فرومایهتر از طریق قهر و غلبه ستمگرانه عمل کنند و دیگر آنکه از ستمگران و جفاپیشگان، حمایت و پشتیبانى نمایند».
- دانش دوست وبرد باری وزیر - در حدیث دیگرى از امیرالمؤمنین على (علیه السلام) است که فرمود: «لا یکون السَّفَة و الغِرَّة فى قلبِ العالم»: «بىحوصلگى و غفلت در قلب عالم نمىباشد». بارى نقش علم دادن طرح است، و نقش حلم اجراء کردن آن، علم طرح دهنده و حلم مجرى آن است، در روایتى از امام صادق (علیه السلام) است که:«العِلْمُ خَلیل المؤمن و الحِملْمُ وزیره و العقل امیرُ جُنُوده»: « دانش دوست مؤمن و بردبارى وزیر و عقل امیر و پادشاه لشکریان مؤمن است».
- شیطان وزیر تو رباید- دوست خوب پند و نصیحت کند، و عقل پذیرفته و به حلم که وزیرش است، مأموریت اجرا مىدهد، پس مگذار شیطان حلم تو را یعنى وزیر تو را برباید، که پاى علم و عقل لنگ است.
افضلیت مداد علماء - درباره علم، مرحون حاج شیخ عباس قمى در سفینة البحار از امام صادق (علیه السلام) نقل مىکند که فرمودند: «اذا کانَ یَوْمَ القیامة جَمَعَ اللّهُ عزّوَجلَّ النّاسَ فى صَعید واحد وَ وُضِعَتِ المَوازین فَتُوزَنُ دِماءُ الشُّهداء مَعَ مِدادُ العُلماء فَیُرَجَّع مِدادُ العلماء على دماءِ الشُّهداء»: «وقتى قیامت برپا شود خداوند عزوجل مردم را در زمین و سطحى واحد جمع کرده و ترازوها را قرار مىدهد، و خونهاى شهداء با مرکب علماء سنجیده مىشود و مرکب علماء بر خونهاى شهداء ترجیح پیدا مىکند».
- ترازوی صفات اخلاقی - هر چیزى در این دنیا ترازوئى مخصوص به خود دارد، اشیاء سنگین و داراى وزن، با ترازوهاى متعارف، حرارت و برودت با دماسنج، فشار هوا با فشارسنج، سرعت باد با بادسنج و بطور کلى هر چیزى مقیاس و میزانى براى اندازهگیرى دارد، در آخرت نیز هر چیزى ترازوئى دارد، مثلا ترازوى صفات اخلاقى و ارزشها، نمونههاى کامل اخلاق و شاخصهاى بارز ارزشها هستند،
- مولی شاخص اعمال - در زیارت حضرت على (علیه السلام) است: «السلام علیک یا میزان الاعمال»؛ «سلام بر تو اى ترازوى اعمال» یعنى دیگران را با شاخص مولى مىسنجند، در این روایت نیز ترازوى خونهاى شهداء مُرکَّب علماء است ارزش خون شهید با ارزش مُرکَّبى که عالم با آن نوشته، روشن مىشود. در طرفى خونهاى تمام شهداء را مىگذارند، و در کفّه دیگر تمام مُرکَّب علماء را در طول تاریخ، چه موازنهاى، چه اندازهگیرى و محاسبهاى! و در این موازنه مُرکَّب سیاه برخون سرخ سنگینى مىکند! اگر همه بحثهاى اسلام درباره علم کنار گذاشته شود و همین یک حدیث درباره نظر و دید اسلام به علم مطرح شود، براى وسعت دید و بلندنظرى این مکتب کافى است.
- موازنه جوهر وخون - چرا چنین است، مگر خون شهید کمارزش است؟! خیر، آیهاى که درباره شهید است که نزد پروردگارش زنده و روزى خورنده است، براى غیرشهید نیست وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ: این خون شهید است که موجب حیات او است. با توجه به این ارزش شهید چرا مُرکَّب عالم از خون شهید برتر است، در اینجا تذکر چهار نکته لازم است:
- قلم عالم وخون شهید - دانشمند با قلمش با روح و فکر و اندیشه مردم سر و کار دارد، و شهید با شمشیرش با جسم مردم، شهید ضربه بر پیکر مردم مىزند، ولى عالم تازیانه بر گرده افکار مردم، گاه یک قطره مرکّب عالم که سطرى بنگارد از نظر هدایت و تحول جامعه به سوى سعادت، اثرش بیشتر از خونهاى شهداى در راه خداست، گاه یک یا چند قطره مرکب عالم جملهاى بر روى کاغذى شده و دست استعمارى را کوتاه مىکند، و او را به عقبنشینى وامىدارد،
- فتوای تحریم تنبا کو - چنانکه فتواى معروف مرحوم شیرازى در رابطه با تحریم تنباکو چنین کرد، با اینکه شاید بیش از چند کلمه نبود، یا پیامهاى رهبر کبیر انقلاب امام خمینى (رحمه الله) چنان کرد که شاید خون شهدا به تنهائى نمىکرد، کار شهید باارزش است ولى کار عالم باارزشتر.خون شهید باید از مرکّب دانش مندان مدد گیرد تا رنگ ابدیت پیدا کند، در مکان و زمان خاصى شهید شده،
- عالم پیام رسان خون شهید - چه مىتواند خون او را به تمام کره زمین کشد، و در پهنه زمین و زمان بگستراند، این مرکب سر قلم دانش مند است، اگر این نبود، ممکن بود کمرنگ و سپس بىرنگ شود. شهید و شهادت او یک حادثه است، حادثه نیاز به تحلیل دارد، عوامل این حادثه چه بوده؟ پیامدهایش چه بوده؟ امروز مىگویند خون شهید پیام دارد، پیامرسان آن عالم است، او است که باید با تجزیه و تحلیل، حادثه را موشکافى کرده، و پیام را بیرون کشد، اگر علماء و نویسندگان اسلامى نبودند تا به این حد حادثه کربلا و خون شهداى آن و پیام سرور آنها حسین بن على (علیهما السلام) آشکار نمىشد، اگر دانشمندان و نویسندگان نبوند پیام خون حسین (علیه السلام) و پیام جهانى و انسانى او (هیهات منّا الذّلة) که همیشه بعنوان تابلوئى روشن در مسیر هر قوم و ملتى متجلّى است روشن نمىشد.
- اثبات خون به قلم - بلکه باید گفت اثبات شهادت و اینکه خون ریخته شده خون شهید است، چه بسا با قلم دانشمندان است، اگر تجزیه و تحلیل آنها نباشد، ممکن است خون شهید نیز هدر رود، و حتى او بعنوان فردى طاغى و یاغى و فردى دوستدار دنیا و جاه و مقام قلمداد شود، چنانکه بعضى خواستند نهضت حسینى را چنین قلمداد کنند!
- قلم و قوام خون شهید- شهادت همیشه میسر نیست، گاهى زمینه شهادت و جهاد در مقابل دشمن نمىباشد، شاید دهها سال طول بکشد و زمینهاى براى شهادت پیش نیاید، خصوصاً بعد از زمان معصومین (علیهم السلام). شهادت و شهید و جهاد نظامى مقعطى است، ولى جهاد با قلم این اسلحه کوچک قدرتمند همیشه هست، هر زمان هر روز و هر شب مىتوان با آن وارد جنگ شد، و در اعتلاى حق نسبت
- محدود وغیر محدود - به هر حادثهاى کوشید، و به عبارت دیگر خون شهید محدوده زمانى مکانى دارد، ولى قلم محدودیتى مثل آن ندارد. وَالقَولَ بِالعَمَل- هماهنگى گفتار با کردار - مسئله دیگر که روى آن تکیه مىکنند ترکیب قول و عمل یا گفتار و رفتار با هم است آدم پرهیزگار قول را با عمل تزئین مىکند، عمل او موافق او است، اگر امر به معروف مىکند، خود عالم به آن معروف مىباشد و اگر نهى از منکر مىکند، خود از آن باز مىایستد، و مرتکب نمىشود، وعده مىدهد و وفا مىکند،
- سخط و غضب الهى - هرگز چیزى نمىگوید که انجام ندهد، و وعدهاى نمىدهد که از آن تخلف کند، زیرا مىداند دچار سخط و غضب الهى مىشود، خداوند مىفرماید: لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ- کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ: «چرا مىگوئید آنچه را انجام نمىدهید، بزرگ است نزد خداوند از نظر غضب و سخط اینکه بگوئید آنچه را که انجام نمىدهید». غضب الهى که در عذاب او جلوه مىکند، بسیار ناگوار است. فَکُبْکِبُوا فِیها هُمْ وَ الْغاوُونَ* وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ: «آنها و گمراهان به روى در آتش افکنده شوند* و لشکریان ابلیس نیز همگى چنان شوند».
- زبان منافقانه دارند - در ذیل این آیه فَکُبْکِبُوا فِیها هُمْ وَ الْغاوُونَ ابى بصیر از امام باقر (علیه السلام) نقل مىکند که حضرت فرموند: «هم قومٌ وَصَفُوا عدلا بِالسِنَتِهم ثمَّ خالَفُوه الى غیره»:«اینها (که دچار عذاب شده و به رو به آتش مىافتند) کسانى هستند که سخن خوب و حرف حق را با زبانهایشان گفتند، سپس نسبت به غیر در مرحله عمل مخالفت کردند» ابن ابى الحدید گوید شعرا حوص به این مطلب اشاره دارد که: وَ اراک تَفعَلُ ما تَقُول و بعضُهم ..... مَذِقُ اللسان یقول ما لا یفعَلْ ....(و مىبینیم تو را که عمل مىکنى آنچه مىگویى، و بعضى از آنها زبان منافقانه دارند و مىگویند آنچه را که انجام نمىدهند).
- آفات علم بى عمل- مرحوم مجلسى در جلد دوم بحار الانوار که درباره علم است، از صفحه 26 به بعد روایات عالم بى عمل را آورده است و ما از آن منبع و منابع دیگر به بعضى آفات علم بىعمل اشاره مىکنیم: علم بى عمل موجب نابودى و از بین رفتم علم است، در روایتى از رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) چنین آمده است: «انّ العِلمَ یَهْتِفُ بالعمل فَان اجابه و الّا ارتَحَلَ عنه»: علم عمل را ندا مىکند اگر جواب داد که هیچ وگرنه از وجود آن عالم کوچ مىکند».
- ملاک عالم به عمل است - از این روایت استفاده مىشود که علم نوعى انگیزه در انسان ایجاد مىکند و فقط مثل دوستى عزیز انسان را صدا مىزند، اگر پاسخ گفتى با تو است، و اگر پاسخ ندادى، علامت بىاعتنائى گرفته، و دیگر منتظر تو نمىماند، و از تو جدا مىشود. علم تحریک مىکند، ولى هرگز مجبور نمىکند، یعنى این طور نیست که هر عالمى به صرف علم داشتن عامل باشد، و علم او، او را به مرحله عمل کشد، خیر، علم فقط مىخواند تا چه کسى جوابش دهد! در مکتب اسلام عالم به کسى مىگویند که عمل به عملش کند گرچه کم عمل باشد، یعنى ملاک عالم بودن تنها به علم نیست، به عمل بعد از علم است.
- مدرک عالم عمل است.- در روایتى از رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) آمده: «الا و انّ العالم مَنْ یعمل بالعلم و ان کان قلیلَ العمل»: «آگاه باشید که عالم کسى است که به علم عمل کند گرچه کم عمل باشد». عنوان عالم در این مکتب بسته بر عمل است اگر عمل بعد از علم بود مىتوان به او اطلاق عالم کرد، گویا بعد از علم آموختن صبر مىکنند تا ببینند این آدم به علم خود عمل مىکند یا نه، اگر کرد در جامعه اسلامى به عنوان عالم شناخته مىشود. مثل اینکه بگویند کسى که دکتر شده تا عمل نکند و علم را در بوته عمل نگذارد، مدرک به او داده نمىشود و به عنوان پزشک به او اطلاق نمىشود.
- علم عمل نشود جهل شود - از نظر روانى اثبات شده که اگر علم به مرحله اجرا درنیاید، به تدریج در اثر موریانه بى عملى از بین مىرود، در وادى بىعملى کبوتر علم نمىنشیند، و اگر بنشیند زود به پرواز درآمده کوچ مىکند، قلب عالم بىعمل شورهزارى است که پرنده علم رغبت به فرود آمدن در آنجا را ندارد و اگر مجبور به فرود شود قصد اقامت ندارد. این مضمون روایت مولى على (علیه السلام) در نهجالبلاغه است که مىفرماید: «لاتَجْعَلُوا عِلْمَکُم جهلا و یقینَکم شکا اذا علمتم فَاعملُوا و اذا اتیقَّنتُم فاقدموا»:«علم خود را جهل و نادانى و یقین خود را شک قرار ندهید زمانى که دانستید عمل کنید، و وقتى یقین کردید اقدام کنید!» چگونه مىشود علم جهل مىشود؟ وقتى که عمل به آن نشود.
- عمل مورد توجه مکتب- آنقدر عمل در این مکتب مورد توجه است که مولى على (علیه السلام) مىفرمایند: «انَّکم الَى العَمَل بما عَلِمتُم أحوج منکم الى تَعَلُّم مالم تَکُونُؤا تَعْلَمون»:(شما به عمل به آنچه مىدانید محتاجترید تا یادگیرى آنچه یاد نگرفتهاید) یعنى عمل به آنچه مىدانى بهتر از یادگیرى آن چیزى است که نمىدانى.
- علم بی عمل ؛ درخت بی ثمر - در روایتى دیگر مولى مىفرمایند: بر عالم است که عمل به آنچه مىداند کند، سپس دنبال یادگیرى آنچه نمىداند رود. علم بى عمل در نفوس مردم مؤثر نخواهد بود، در مقدمه کتاب معالم الاصول از مرحوم کلینى نقل مىکند که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «انّ العالم اذا لم یعمل بِعلمه زلّت موعظَتُه عن القلوب کما یَزلّ المطَرُ عن الصّفا»: «عالم هنگامى که عمل به عملش نکند، موعظه و پند او از قلبها مىلغزد، چنانکه باران از روى جسم صاف (مثل سنگ صاف) مىلغزد و نفوذ نمىکند». علم که باید مؤثر در قلوب شود، نفوذناپذیر مىشود، کارائى علم و نفوذپذیرى آن به عمل است.
- علم بی عمل دور از رحمت - علم بى عمل نه تنها مفید نیست، که دور کننده از خداوند و رحمت او نیز هست. بعضى مىگویند علم بى عمل بىفائده است، ولى باید گفت اى کاش چنین بود یعنى اى کاش مانند حیوان چهارپائى بود که بر او کتاب بار است و به او ضرر نمىزند، علم بى عمل سنگدلى و قساوت و بدبختى مىآورد و نتیجه آن دورى از رحمت الهى است.
- علم بی عمل دور از حضرت حق - در روایتى آمده که شخصى نزد امام زینالعابدین (علیه السلام) آمد و از حضرت درباره مسائلى سؤال کرد و حضرت پاسخ گفتند، سپس خواست سؤال از مثل همان مسائل کند، حضرت فرمودند: «مکتوب فى الانجیل: لا تَطلُبُوا علم ما لا تَعلَمون و لمّا تعمَلوا بما عَلِمتُم فَانّ العلم اذا لم یعمل به لم یَزَدْ صاحبه الّا کُفْراً و لم یَزْدَد من اللّه تعالى الّا بُعْداً»: «در انجیل نوشته شده که دانستن آنچه نمىدانید را طلب نکنید، در حالى که هنوز به آنچه مىدانید عمل نکردهاید، زیرا علم هنگامى که به آن عمل نشود، صاحبش را غیر از کفر نمىافزاید، و به غیر از دورى از خداوند چیزى زیاد نمىکند».
- علم بی عمل موجب بد بختی - از حضرت عیسى (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «دیدم سنگى را که روى آن نوشته بود، مرا برگردان، من برگرداندم، در پشت آن نوشته شده بود: «مَنْ لا یَعمَل بِما یَعْلَمُ مَشؤُومٌ عَلَیهِ طَلَبُ مالا یَعْلم وَ مَرْدُودٌ عَلَیه ما عَلم»: «کسى که عمل به آنچه مىداند نکند، طلب آنچه نمىداند براى او بدبختى است، و آنچه مىداند بىفائده و مردود است». در روایتى از رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) آمده: «کلُّ علم وَ بالٌ على صاحِبه الّا من عمل به»: «هر علمى موجب وخامت و بدعاقبتى صاحبش است مگر این که به آن عمل کند».
- چراگاه شیطان است - (المرعى الوبیل) را گفتهاند مزرعه و چراگاهى است که آفت زده باشد، هر علمى نیز مثل مزرعه آفت زدهاى است که چراگاه شیطان است مگر اینکه صاحب آن به آن عمل کند، و گویا عمل، عامل پیشگیرى از آفت این مزرعه است. موجب عقوبت سنگین است که بدترین آن خارج شدن حلاوت یاد و ذکر خدا از قلب است-
- خروج شیرینی ذکر - در روایتى آمده است که خداوند تبارک و تعالى به حضرت داود (علیه السلام) وحى رساند که:«انّ اهوَنَ ما انَا صانِعٌ بِعالِم غیر عامل بِعِلمِه اشَدُّ مِنْ سَبْعین عقوبةً انْ اخرِجَ مِنْ قَلبِه حلاوةَ ذِکرى»: «همانا سبکترین و خفیفترین کارى که با عالم غیر عامل به عملش مىکنم، شدیدتر از هفتاد عقوبت است، و آن این است که شیرینى ذکر خود را از قلب او خارج مىکنم».
- فعل با قول موافق - در روایتى از امام صادق (علیه السلام) آمده که مفضّل از حضرت پرسید: «بِمَ یُعَرفُ الناجى؟ فقال: مَنْ کانَ فِعلُهُ لِقَوله مُوافِقاً فهو ناج وَ مَن لم یَکُن فِعْلُهُ لَقَولهِ موافِقاً فانّما ذلک مُستَودَعٌ»: «به چه چیزى رستگار و ناجى شناخته مىشود؟ فرمود: کسى که فعلش با قولش موافق باشد، او رستگار است، و کسى که فعلش موافق قولش نباشد، او کسى است که علم و ایمان چند روزى به او به ودیعت داده شده، و سپس از او به کوچکترین امتحانى سلب مىشود». انسانى که علم و ایمان در وجودش مستقر نشده، بلکه مستودع است، راه نجاتى براى او نیست.
- شدید ترین حسرت - ازُدى در روایتى دیگر از آن حضرت نقل مىکند که فرمودند: «ابْلِغْ مَوالینا عَنّا السَّلام وَ اخْبِرْهُمْ انّا لا نُغْنى عنهم مِنَ اللّه شیئاً الّا بِعَمَل و ...»: «به دوستداران ما از طرف ما سلام برسان و به آنها خبر ده که ما چیزى به آنها نمىدهیم (و شفاعت آنها را نمىکنیم) مگر با عمل ...»؛ سپس افزودند: آنها هرگز به فلاح نمىرسند، مگر با عمل و پرهیزگارى، و شدیدترین مردم از نظر حسرت در قیامت آن کسى است که سخن صحیحى گوید، و سپس خود به خلاف آن عمل کند.
- عمل عظیم - برعکس طبق روایت آن حضرت اگر کسى براى خدا دانش آموخت، و براى او عمل کرد، و تعلیم داد، در آسمانها عظیم و بزرگ خوانده مىشود. «مَنْ تَعَلّم للّه عزّوَجلَّ و عَمِل للّه و علم للّه دُعِىَ فى مَلَکُوتِ السّماوات عَظیماً».این بزرگوارانى که به ما این علوم را آموختند، خود قبل از همه عامل به آن بودند،
- سبقت در عمل - نهجالبلاغه مولى را ببینید حضرت در پایان خطبه 175 که مردم را پند مىدهد، مىفرماید: «ایها الناس انّى و الله ما احُثّکُم على طاعة الّا و اسْبَقُکُم الیها و لا انهاکم عن معصیة الّا و اتَناهى قبلَکُم عنها»: «اى مردم به خدا قسم شما را به کار نیک و طاعتى ترغیب و تحریص نمىکنم، مگر این که در انجام آن بر شما سبقت مىگیرم و از معصیتى نهى نمىکنم مگر این که قبل از شما از آن دورى مىجویم».پیروان راستین این بزرگان هم چنین هستند،
- نوشت وخود اول عمل کرد - شما در احوالات شیخ طوسى ببینید گفتهاند وقتى مصباح المتهجد که کتاب دعا و زیارت و نماز و ذکر مثل مفاتیح الجنان است را نوشت اول خود عمل کرد و یک بار هم اهل خود را مأمور کرد چنین کنند و سپس به مردم ارائه کرد. حال کلامى نیز درباره عمل بدون علم گوئیم و به آفات آن اشاره کنیم:
- آفات عمل بدون علم مرحوم مجلسى در جلد اول بحار، صفحه 206 تا 209، دوازده روایت در باب عمل به غیر علم آورده است، در اینجا به آفاتى چند که از آن روایات براى عمل بدون علم استفاده مىشود اشاره مىکنیم:
- دوری از راه مستقیم - گمراهى از جاده مستقیم حق و دورى از آن- در روایتى از امام صادق (علیه السلام) رسیده که فرمودند: «العامِل على غَیر بَصیرة کالسّائر على غیر الطریق و لا یزیده سرعةَ السیر من الطریق الّا بُعداً»:«عمل کننده غیر بصیر و ناآگاه و جاهل مثل سیر کننده در غیر راه است (و بیراهه مىرود) و عمل بدون علم سرعتى نمىافزاید مگر دورى از مسیر و راه را».در روایتى دیگر از آن حضرت است: «العامِلُ عَلى غَیرِ بَصیرَةِ کالسائر على السّراب بِقیعَة لایزید سرعةُ سیر الّا بُعْداً»:«عمل کننده از روى نادانى و ناآگاهى مثل راه رونده بر سرابى در زمین صافى است که سریع رفتن او به جز دورى از حقیقت و راه حق چیزى به همراه ندارد».
- عمل بی معرفت - در مقابل کسى که عمل از روى علم کند امیرالمؤمنین (علیه السلام) گویند مثل راه رونده بر روى راه روشن است پس باید ناظر ببیند سیر مىکند یا عقبگرد مىکند «العامِلُ بِالعِلمِ کَالسّائِر عَلى الطّریقِ الواضِح فَلْیَنْظُر ناظِرٌ اسائِرٌ هُوَ امْ راجِعِ». عدم قبول عمل بدون علم و معرفت- راوى گوید شنیدم که امام صادق (علیه السلام) مىفرمود: «لا یَقْبَل اللّه عزّوجلّ عملا الّا بمعرفة و لا معرفَة الّا بعمل فَمَنْ عرف دلّته المعرفَة على العمل و مَنْ لم یعمل فلا معرفةَ له، انّ الایمانَ بَعْضُه مِنْ بَعْض»؛ «خداوند عزوجل عمل را بدون علم و شناخت نمىپذیرد و شناخت و معرفتى بدون عمل نیست، (یعنى اگر علم بدون عمل باشد، اصلا علم نیست) و کسى که عمل نمىکند معرفتى براى او نیست، همانا ایمان بعضش از بعض دیگر و مربوط به هم است».
- فساد در عمل بدون علم - لازمه عمل بدون علم فساد است- در روایتى از صادق اهلبیت (علیه السلام) رسیده که: از پدران خود نقل کردند که، رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «مَنْ عَمِلَ عَلى غَیر علم کان ما یُفْسِده اکثرَ ممّا یُصْلِح» «کسى که عمل بدون علم انجام دهد افسادش بیشتر از صلاحش است و آنچه را فساد مىکند، بیشتر از چیزى است که اصلاح مىکند (عملى را که فرک مىکند خیر و صلاح است از روى عدم علم فاسد مىکند)».
- مثل الاغ در آسیاب - در جا زدن در مسیر تکامل- امیرالمؤمنین (علیه السلام) مىفرماید: «المُتَعَبّدُ على غَیر فقه کَحِمارِ الطّاحُونَة یَدور و لا یَبْرح، و رکعتان من عالم خیر من سبعین رکعةً من جاهللانَّ العالِمَ تَاتیه الفَتْنَةُ فَیَخرُج منها بِعِلْمه و تأتِى الجاهل فَتَنْسفه نَسْفاً و قَلیلُ العَمَل مع کثیرِ العلم خیرٌ مِنْ کثیرِ العملِ مَع قلیلِ العلم و الشکِ و الشبهة»: «عبادت کننده و عمل کننده بدون علم مثل الاغ آسیاب است که دور مىزند، و از جاى خود حرکت نمىکند (درجا مىزند، اگر هفتاد سال هم دور بزند وقتى چشمش را باز مىکد، مىبیند، در همان نقطه اول است. اى کاش ما هم در دنیا مىفهمیدیم! بعضى از ما در دنیا هم نمىفهمیم که سر جاى اول خود هستیم، یعنى گاهى از حیوان چهارپا هم پستتر و غافلتریم)
- بهتر از هفتاد رکعت نماز - و دو رکعت نماز از عالم بهتر از هفتاد رکعت از جاهل است، زیرا فتنه به عالم روى مىآورد، و از آن بوسیله علمش خارج مىشود و به جاهل روى مىآورد، و او را از جاى کنده خرد مىکند و کسى که کم عمل و پر علم است بهتر از کسى است که پر عمل و کم علم مىباشد و داراى شکّ و شبهه است!»
- این بود اشارهاى به آفات علم بدون عمل، و عمل بدون علم، در پایان از خداوند منّان و عالم به همه امور مىخواهیم که همه ما را جزو عالمان عامل و عاملان عالم قرار دهد، و علم و عمل را در درون ما همآهنگ گرداند که هیچاه یکى بدون دیگرى نموند نکند.مرحوم الهى در ذیل این دو فراز (یمزح الحلم بالعلم و القول بالعمل) چنین مىسراید:
به علمش حلم را آن پاک گوهر |
درآمیزد چنان با شیر شکر |
|
هم او گفتار و کردارش جدا نیست |
به قول خویش بىعهد و وفا نیست |
|
نگوید تا کند آن نیک رفتار |
چو خواهد کرد آنگه دارد اظهار |
|
خلاف دانش است و بردبارى |
به عهد خویشتن ناپایدارى |
|
کسى کو علم و حلمش یار باشد |
به قول و عهد خود استوار باشد |
40- ** اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص: 329- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۲/۰۷/۱۶