پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

safarzade.blog.ir/   یا   @nahjolbalaghehfarzad 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  1. امیر المومنین – متقین 69- 1- کم خورى و اعتدال در غذا «منزورا أکله (اکله)» (مى‏بینى پرهیزگاران را که) غذایش قلیل و (بهره‏اش از دنیا) اندک است.***
  2. کم‏خورى پرهیزگاران - شرح: مولى على (علیه السلام) در این فراز به کم‏خورى پرهیزگاران به عنوان صفتى پسندیده، اشاره مى‏کنند، کم‏خورى و اعتدال در غذا که از عِفاف آنها سرچشمه مى‏گیرد مسئله ساده‏اى نیست، مسئله‏اى است داراى ابعاد گوناگون جسمى، اخلاقى، عبادى، اجتماعى و غیره.
  3. کم‏خورى موجب سلامتی - بسیارى از امراض را پزشکان از پرخروى مى‏دانند، خصوصاً در عصر ما که تلاشهاى جسمى کم شده و ماشین جایگزین نیروى انسانى شده است، و این عدم تحرک موجب جمع شدن چربیها در بدن گردیده و کانونى از عفونت را به همراه مى‏آورد، بار قلب را این زوائد سنگین و کار کلیه را مشکل و به طور کلى سنگینى و ناتوانى بدن را به همراه دارد و «صُوموا تَصِحّوا»: «روزه بگیرید تا سالم باشید»، سرّش همین است چون کم‏خورى موجب سلامتى است.
  4.  فعالیت و امساک - یکى از اطباء گفته بود تجربه بیست سال پزشکى من در مورد سلامتى انسان دو چیز است: فعالیت جسمانى و امساک در غذا.
  5. موجب تندرستی - سعدى در گلستان گوید: یکى از ملوک عجم طبیبى حاذق به خدمت مصطفى (صلى الله علیه وآله) فرستاد، سالى در دیار عرب بود و کسى تجربه پیش او نیاورد و معالجه از وى نخواست پیش پیغمبر (صلى الله علیه و آله) آمد و گله کرد که بنده را براى معالجه اصحاب فرستاده‏اند و در این مدت کسى به من التفات نکرد تا خدمتى که بر بنده معین است به جا آورم. حضرت رسول (صلى الله علیه وآله) فرمود: این طائفه را طریقتى است که تا اشتها غالب نشود نخورند و هنوز اشتها باقى بوده که دست از طعام بدارند. حکیم گفت: این است موجب تندرستى، زمین ببوسید و رفت.
  6.  اخلاقی و پزشکی - پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله)
  7. «المِعْدَةُ رأس کلِّ داء و الحِمیَةُ رَأسُ کُلُّ دَواء»: «معده اساس هر بیمارى و پرهیز ریشه و سرآمد همه دواها است» این از نظر پزشکى، امّا از نظر اخلاقى نیز معلمین و اساتید اخلاق و رهروان راه حقیقت مرتباً و بدون استثناء سفارش و توصیه مى‏کنند، که کم خورید، تا نورانیت قلب و صفاى باطن پیدا کنید، نه این که به قدرى نخورید که به ضعف کشیده شوید و به بیمارى مبتلا گردید و به تعبیر عامیانه آن قدر عقب رویم که از آن طرف بیفتیم، بلکه مراد آنها پرهیز از پرخورى است همینطور که پرخورى مانع تحرک و کار عبادت است، کم‏خورى که مایه ضعف شود، نیز مانع تحرک و عبادت، مى‏باشد، از این رو مولى از جمله صفات متقیان کم‏خوراکى را مى‏شمارند، نه بى‏خوراکى را، زیرا قوام جسم و بدن و روح انسان خوراک و غذا است.
  8. حیات و زندگی - حالت تعادل در هر کارى و به خصوص در غذا خوردن پسندیده است، نه بى‏ خوراکى و نه پرخوراکى که به اسراف و تبذیر منجر شود، بى خوراکى انسان را به سستى و ضعف‏ مى‏کشاند، و پرخورى موجب اسراف مى‏گردد و اسراف کنندگان اهل آتشند أَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ و همچنین پرخورى باعث تبذیر مى‏شود و اهل آن برادران شیطان هستند. «إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ» دین اسلام جامع ترین وکاملترین ادیان است و باید به تمام شئون انسان رسیدگى کند جامعترین و کوتاه ترین تعریف درباره‏ء دین و مذهب این است که دین آئین حیات و آئین زندگى است. این تعریف از سوره انفال آیه 24 قابل استفاده است‏. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ ...»: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید خدا و رسول او را هنگامى که شما را به سوى آنچه به شما حیات و زندگى مى‏بخشد دعوت مى‏کنند، اجابت کنید».
  9. حیات مادی ومعنوی - خدا و رسول ما را به چیزى دعوت مى‏کنند که ما را حیات مى‏بخشد و این حیات اعم از مادى و معنوى است، از این رو باید هم به امور زندگى مادى و دنیوى که خوردن و آشامیدن است برسد و هم به امور معنوى و اخروى بپردازد و بحث ما در این فراز راجع به قسمت اول و یکى‏ از مسائل زندگى مادى است که بى ارتباط با زندگى اخروى نیست.
  10. کم خوردن در هر حالى - در کتاب مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة در باب 41 چنین آمده است:
  11. «قِلَّةُ الاکْلِ مَحْمُودٌ فى کُلِّ حال وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْم لأَنّ فیه مَصْلحةً للظّاهرِ وَ الباطِن وَ المَحْمُود مِنَ المَاکُولات ارْبَعَةٌ، ضَرُورةٌ و عُدّة و فُتُوح و قُوَّة، فالاکْل الضّرورى للأصْفِیاء و العُدَّة لقوام الاتْقیاء و الفُتُوحُ لِلمُتَوَکّلین و القُوَّةُ لِلمؤمنین وَ لَیسَ شى‏ءٌ أضَرَّ عَلى قلب المؤمن مِنْ کَثْرَةِ الاکْلِ فَیُورِثُ شَیئَین قَسْوَةُ القَلْبِ وَ هَیَجانُ الشَّهْوَةِ والجوع إدامُ لِلمؤمنین وَ غَذاءٌ لِلرُّوح و طَعامٌ لَلْقَلْبِ وَ صحَّة لَلْبَدَنْ».«کم خوردن در هر حالى و نزد هر قوم و دسته‏اى پسندیده است، زیرا در آن صلاح و خیر ظاهر و باطن است و آنچه از انواع خوردنیها مطلوب و پسندیده است چهار است:
  12. خوردن ضرورى، که آن براى انبیاء (علیهم السلام) و فراد برگزیده است.
  13. خوراک مقدمه انجام وطیفه - خوردن عدة که به معناى مهیا شدن براى امر دیگر است و این براى پرهیزگاران است که خوراک را مقدمه انجام وظیفه قرار مى‏دهند.
  14. خوردن توکل کنندگان به حق - خوردن فتوح که وسیله گشایش امور تکیه کنندگان به حق است.
  15. نیرو گرفتن مؤمنین - خوردن قوّت است که براى توانائى و نیرو گرفتن مؤمنین است. چیزى زیان‏آورتر بر قلب مؤمن از پرخورى نیست، که موجب قساوت و سنگدلى قلب و هیجان و شعله ور شدن شهوت مى‏شود و گرسنگى خورشت مؤمنین و غذاى روح و طعام قلب و سلامتى بدن است».شرح بیشتر کلمات فوق این است که: غذا خوردن سه مرتبه دارد:
  16. لذت بردن از غذا - یک بار به منظور لذت بردن از غذا و طعام است و بس و این موافق طبع حیوانات است که تا آنجا که از غذا لذّت‏ مى‏برند، مى‏خورند و هیچ‏گونه رعایت بهداشت و تندرستى و یا ملاحظه روحانیت و معنویت نمى‏کنند.
  17. به منظور لذت بردن از خوراکى با حفظ بهداشت تن، و در این مقام هر دو جنبه رعایت مى‏شود، و اشخاصى که این طور هستند در اثر علوم پزشکى و بهداشتى و یا تجربه مقّیدند که خوردن و التذاذ از طعام بیش از حدود بهداشتى نباشد.
  18. به منظور حفظ روحانیت و براى توفیق در انجام وظائف الهى، و در این مرتبه است که چهار نوع مزبور متصوّر مى‏شود و به اختلاف مقامات اصفیاء، اتقیاء، متوکلین، مؤمنین نیت و مقصود در خوردن متفاوت خواهد شد.
  19. در آن کتاب شریف در ادامه روایاتى را از بزرگان دین نقل مى‏کند که اشاره مى‏کنیم: نبى اکرم (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «فرزند آدم ظرفى را پر نکرد که بدتر از شکمش باشد (زیرا مایه قساوت قلب و بدبختى انسان است)» حضرت داود (علیه السلام) فرمود: «تَرْکُ لُقْمَة مَعَ الضّرُورَةِ الَیْها أحَبُّ ألَىَّ مِنْ قِیامِ عِشْرینَ لَیلةً»:
  20. کم کردن یک لقمه - «ترک کردن لقمه‏اى با این که نیاز به آن است، محبوب‏تر است نزد من از عبادت بیست شب».آرى این پیامبر الهى، به اثر آن لقمه آگاه‏تر است، تا ما که بى‏خبریم گاه آن لقمه اثرى مى‏گذارد که عبادت بیست شب نمى‏تواند اثر آن را خنثى کند.
  21. کم خوری وپرخوری - رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «مؤمن در یک معده چیزى مى‏خورد و منافق در هفت معده». به اصطلاح مؤمن یک شکم مى‏خورد و منافق هفت شکم! و این کنایه از کم‏خورى مؤمن و پرخورى منافق است.
  22. مردم و قبقبین - در حدیثى دیگر فرمودند: واى بر مردم از «قَبْقَبَینْ» سؤال شد مراد از دو (قبقب) چیست؟ فرمودند: شکم و فرج (که اشاره به شهوت جنسى است).
  23. دور گشتن از رحمت الهى - عیسى بن مریم (علیه السلام) فرمود: قلبى مریض نمى‏شود، به شدیدتر از قساوت و نفسى مریض و بیمار نمى‏گردد، به سخت‏تر از بُغْض گرسنگى و این دو بیمارى دو مهارند براى مطرود شدن و دور گشتن از رحمت الهى و نزدیک شدن به شقاوت و گمراهى. نخستین قدم براى مهیا شدن در مسیر سیر و سلوک، پرهیز کردن از خوردن بیش از حدّ لازم است تا بتوان همیشه خود را مهیاى خضوع و خشوع و عبادت نماید.
  24. اعتدال درخوردن - در مقدار خوردن و اعتدال در آن، باید مثل همه کارها به اسوه‏هاى اخلاق و راهیان راه الهى توجه کرد، پیامبران و اولیائى که با روش و سیر خود راه را به ما نشان مى‏دهند. مولى على (علیه السلام) در ذیل خطبه 159 در مورد چند پیامبر بزرگوار الهى چنین مى‏فرماید: رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ:
  25. محتاج خیر ونیکویی - در مورد حضرت موسى کلیم اللّه مى‏فرماید: آن حضرت مى‏گفت: رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ: «پروردگارا، به آنچه از خیر و نیکوئى برایم فرستادى فقیر و محتاجم». سوگند به خدا موسى (علیه السلام) از خدا نخواسته بود، مگر نانى را که بخورد، زیرا گیاه زمین را مى‏خورد، و به جهت لاغرى بیش از اندازه، سبزى گیاه از زیر پوست او دیده مى‏شد.
  26. درخواست طعام  ازخدا - سوره قصص، آیه 24 (اکثر مفسرین گفته‏اند مراد از آن خیرى که نازل بر حضرت موسى (علیه السلام) شد طعام و غذا بود و این حرف را روایت تفسیر صافى و تفسیر عیاشى از امام صادق (علیه السلام) تائید مى‏کند که حضرت فرمودند موسى (علیه السلام) از خدا طعام خواست (سَأَلَ الطعام) و در تفسیر صافى گفته در «اکمال» روایت شده که موسى (علیه السلام) درخواست طعام مى‏کرد در حالى که نیاز به نصف خرما داشت و در مجمع البیان، از ابن‏عباس نقل کرده که حضرت موسى (علیه السلام) این نبىّ خداوند نصف نان از خدا درخواست مى‏کرد تا استقامت و توانائى خود را حفظ کند (سأَلَ نبىُّ اللّه فِلْقَ خُبز یُقیم بِه صُلبَه) (شرح نهج‏البلاغه خوئى، جلد 9، صفحه 368).
  27. یک عدد نان جو - درباره حضرت داود (علیه السلام) که صاحب مزامیر و زبور و خواننده اهل بهشت است قبل از بافتن زره مى‏فرماید به دست خود از لیف خرما زنبیل مى‏بافت‏ و به همنشینان خویش‏ مى‏گفت: کدام یک از شما در فروختن آنها مرا کمک مى‏کنید (شاید مرادش این بود که کدامیک مى‏خرید؟) و از بهاى آنها براى خود غذا تهیه مى‏کرد که یک عدد نان جو بود. مرحوم مجلسى در بحار الانوار مى‏فرماید: شاید این زنبیل بافى، قبل از آن بوده که آهن به دست او نرم شود (زیرا خداوند آهن را براى او نرم کرد تا زره ببافد) ..
  28. میوه او گیاه روی زمین - در مورد حضرت عیسى بن مریم (علیه السلام) مى‏فرماید: سنگ را پشتى خود قرار داده و لباس خشن مى‏پوشید و طعام سفت مى‏خورد و خورش او گرسنگى بود و چراغ او در شب روشنائى ماه بود و سایه‏بان او در زمستان مشرق و مغربها زمین بود، یعنى جائى بود که آفتاب مى‏تابید و خانه‏اى براى سکونت نداشت (ممکن است مراد از مشرق صبح و مغرب عصر باشد چنانکه مرحوم خوئى ذکر کرده است) و میوه و سبزى خوشبوى او گیاهى بود، که زمین براى چهارپایان مى‏رویاند، نه زنى داشت که او را به فتنه و تباهکارى افکند و نه فرزندى که او را اندوهگین سازد و نه دارائى که او را از توجه به خدا بازدارد و نه (به دنیا و اهل آن) طمعى که او را خوار کند، مرکب او دوپا بود (پیاده را مى‏رفت) و خدمتکار او دو دستش (هر کارى را خود انجام مى‏داد).
  29. خورش او گرسنگى - مرحوم خوئى دو احتمال  داده : 1- از گرسنگى لذت مى‏برد چنانکه از خورشت و غذا لذت مى‏برد. 2- گرسنگى بدل از خورشت است، پس لفظ جوع به معنى گرسنگى براى خورشت استعاره گرفته شده آن هم استعاره اسم ضد براى ضد .. اما دو احتمال داده مرحوم مجلسى 1- انسان محتاج به خورشت است زیرا نفس انسانى برایش مشکل است نان خشک و خالى خورد، پس با گرسنگى شدید از نان لذت مى‏برد و چیز دیگرى نمى‏خواهد پس گرسنگى گویا به منزله خورشت مى‏شود. 2- یا آن که نان را در موقع گرسنگى اگر خورد گویا گرسنگى با آن، مثل خورشت مخلوط مى‏شود.
  30. جز گیاه صحرا نخورد- مرحوم خوئى در شرح کلمات فوق در مورد حضرت موسى (علیه السلام) مى‏گوید: از شهر فرعون که به حال ترس خارج شد، بدون مرکب و توشه بود، گاه زمین مى‏خورد و گاه بلند مى‏شد، تا این که به زمین «مدین» رسید و فاصله شهر فرعون و (مدین) سه روز و به قولى هشت روز بوده، با پاى برهنه خارج شد ... و در مدت سفرش به جز گیاه صحرا و روئیدنیهاى زمین نخورد.
  31. گرده نانی از جو- مرحوم خوئى در مورد حضرت عیسى (علیه السلام) مى‏گوید: در عدة الداعى از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمودند: در انجیل است که عیسى (علیه السلام) گفت خدایا در صبح گرده نانى از جو و در عصر نیز گرده نانى از جو روزیم گردان، و بیشتر از این به من مده که طغیان مى‏کنم.
  32. سلیمان غذایش از زنبیل بافی- سپس در مورد ابراهیم خلیل اللّه گوید: لباسش پشمین و غذایش از جو بود (مثل نان جو) و حضرت یحیى بن زکریا (علیه السلام) لباسش از لیف خرما و غذایش برگ درخت بود، سلیمان (علیه السلام) نیز غذایش را از طریق زنبیل‏بافى با لیف خرما مانند پدرش به دست‏ مى‏آورد.
  33. نان خشک مى‏خورد،- در مورد پیامبر خاتم نبى اکرم (صلى الله علیه و آله) نیز مى‏فرماید: «لقمه دنیا را به اطراف دندان مى‏خورد نه به پرى دهان» یعنى در دنیا زیادتر از آنچه را که ناچار به استفاده بود، فرانمى‏گرفت، و یا مراد از به اطراف دندان خوردن، این است که غذاى سخت و خشک مثل نان خشک مى‏خورد، که با دندانهاى محکم آسیا جویده و خُرد مى‏شود نه چیزهاى نرم که با تمام دهان خورده مى‏شود و دنیا را به گوشه چشم نمى‏نگریست (مثل آدمهائى که حسرت آن دارند و دل به آن بسته‏اند)،
  34. از جهت بدن لاغرتر و از جهت شکم گرسنه‏ترین اهل دنیا بود، دنیا به او پیشنهاد شد (خداوند نیز بوسیله جبرئیل اختیار کردن دنیا را به او پیشنهاد فرمود) از قبول آن امتناع نمود ... او بر روى زمین (بى آنکه سفره اندازد) غذا مى‏خورد و مانند نشستن بنده مى‏نشست (دو زانو مى‏نشست و پا روى پا نمى‏انداخت) به دست خود پارگى کفشش را دوخته و جامه‏اش را وصله مى‏کرد و بر خر برهنه سوار مى‏شد و پشت سر خویش دیگرى را سوار مى‏کرد ...)
  35. مقدار کم‏خوراکى‏ - مقدار آن را نبى اکرم (صلى الله علیه و آله) و پزشک عالم بشریت معین کرده است، در عدة الداعى مى‏گوید: از آن حضرت روایت شده که فرمودند: فرزند آدم در غذا خوردن حساب مى‏کند چند لقمه بخورد که توانائى او حفظ شود و اگر بخواهد بخورد معده را سه قسمت مى‏کند، یک سوم براى غذا، یک سوم براى نوشیدنى، و یک سوم براى تنفس. «قرطبى» مى‏گوید: اگر «بقراط» آن حکیم بزرگ این قسمت از سخن پیامبر (صلى الله علیه و آله) را مى‏شنید، از حکمت آن حضرت تعجب مى‏کرد.
  36. مراتب غذا خوردن - خوردن بعضى مراتب خوردن را به هفت رسانده‏اند: 1- مقدارى که بتواند شخص زندگى کند. 2- مقدارى زیاد کند که بتواند روزه بگیرد و نماز ایستاده خواند (و فعالیت واجب زندگى را انجام دهد) و این دو مرتبه از واجبات خوردن است. 3- مقدارى زیاد کند که بتواند مستحبات و نوافل را به جاى آورد. 4- مقدارى زیاد کند که قدرت بر کسب براى گسترش زندگى پیدا کند، و این دو مرتبه مستحب است. 5- به مقدار ثلث معده غذا خورد که این جائز است و همان است که نبى‏اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمودند. 6- مقدار زیادترى خورد به طورى که بدن سنگین شود و خواب زیاد گردد و این مکروه است. 7- به اندازه‏اى زیاد خوردن که ضرر داشته باشد و این شکم‏پرستى و پرخورى است که از آن نهى شده است و این حرام است (مرحوم خوئى در شرح خود مى‏گویند ممکن است مرتبه اول را در دوم و سوم را در چهارم ادغام نمود).
  37. فوائد کم‏خورى و مضرات پرخورى
  38. کم‏خورى موجب سلامتى و اعتدال جسمى و روحى مى‏شود- چنانکه در ذیل همین فراز از خطبه توضیح دادیم تمام پزشکان بر این باورند که: از عوامل مؤثر و مهم در سلامتى جسم کم‏خوراکى است و عامل بسیارى از سکته‏ها و مرگهاى زودرس پرخورى است، روانشناسان و روانپزشکان نیز یکى از عوامل به هم خوردگى اعتدال روحى و اضطرابات و کسالتها را پرخورى مى‏دانند.
  39. غذای زیاد، سلامتى  کم - مولى على (علیه السلام) مى‏فرمایند«قَلّةُ الغذاءِ کَرَمُ النّفس و أدْوَم للصّحة»:«کم‏خورى موجب کرامت نفس و دوام سلامتى است». در جاى دیگر مى‏فرمایند: کسى که غذایش زیاد شد، سلامتى او کم مى‏شود و سختى و ناراحتى بر نفس او زیاد مى‏گردد.
  40. غذای کم ؛ دردهای کم - در جاى دیگر مى‏فرمایند «من قَلّ طعامُه قَلّ الامُه»: «کسى که غذایش کم شد دردهایش کم مى‏شود». زیاد شدن أخلاط در معده و عروق است.
  41. خوردن برای زنده ماندن - نقل شده که سقراط حکیم کم‏خوراک بود و وقتى در این باره از او سؤال شد جواب داد: «إنّ الأَکْلَ لَلْحَیاةِ وَ لَیْسَ الحَیاةُ لِلأکْل»: «خوردن براى زنده ماندن است نه زنده ماندن براى خوردن» (به تعبیر دیگر مى‏خوریم تا زندگى کنیم نه زندگى مى‏کنیم‏ تا بخوریم). محدث جزائرى در «زهر الربیع» گوید: در حدیثى آمده که حکیمى نصرانى وارد بر امام صادق (علیه السلام) شد و گفت: آیا در کتاب پروردگار شما (قرآن) و در سنت پیامبر (روایات) شما چیزى از طبّ و پزشکى هست؟ فرمودند: آیا در کتاب پروردگار ما نیست: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا»: «بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید»،
  42. اسراف درخوردن سرآمد هر مرض- و آیا در سنت پیامبر ما نیست: «ألِاسْرافُ فِى الاکْلِ رَأسُ کُلِّ داء وَ الحِمیةَ منه رَأْس کُلِّ دَواء»: «اسراف در خوردن سرآمد هر مرض و پرهیز از خوردن سرآمد هر دوائى است»، مرد نصرانى بلند شد و گفت: به خدا قسم کتاب پروردگار شما و سنّت پیامبر شما، از طبّ جالینوس چیزى را جا نگذاشته (یعنى تمام دستورات جالینوس در همان دو جمله خلاصه شده است).
  43. زیاد خوردن سبب مرگ - مرحوم محدث جزائرى گوید: از امام صادق (علیه السلام) روایت شد که اگر از اهل قبور سؤال شود، سبب مرگ شما چه بود؟ اکثر آنها مى‏گویند: «تُخَمِة» (سنگینى ناشى از خوردن).
  44. پرخوردی بعد رمضان سبب مرگ - یکى از دانشمندان مى‏گفت: روزى سنگ قبرها را خواندم، دیدم اکثر آنها در ماه شوال فوت کرده‏اند مى‏دانید چرا؟ زیرا بعد از ماه رمضان بدون رویه پرخورى کرده‏اند و این واقعیتى است گرچه او به شوخى مى‏گفت اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی