امیرالمومنین – متقین 65- کوتاهى آرزو ها «تراه قریبا امله»آرزو هایشان را نزدیک و غیر طولانى مىبینى. نفی مداومت آرزو -براى پرهیزگاران مىشمارند طولانى نبودن آمال و آرزو هاى آنها است.
سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۳۳ ق.ظ
https://safarzade.blog.ir/ یا @nahjolbalaghehfarzad
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- امیرالمومنین – متقین 65- کوتاهى آرزو ها «تراه قریبا امله» ترجمه: آرزو هایشان را نزدیک و غیر طولانى مىبینى.
- نفی مداومت آرزو - شرح: از صفات دیگرى که مولى على (علیه السلام) براى پرهیزگاران مىشمارند طولانى نبودن آمال و آرزو هاى آنها است. مولى امل و آرزو و امید به آینده را نفى نمىکنند، بلکه طول آن را مذّمت مىکنند. اصل امید و آرزو موتور محرّک وجود انسان است، یعنى انسان زنده داراى امیدها و آرزو ها است، چرخ وجود انسان را امیدها به حرکت درمىآورد، آرزو ها ذاتاً بد نیست، بلکه طول امل و آرزو ى دور و دراز ناپسند است.
- رحمت براى امّت - در روایتى از رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) آمده که فرمودند: «الامَلُ رَحْمةٌ لُامَّتى وَ لَو لا الاملُ ما رَضَعَتْ و الدةٌ وَلَدَها و لا غَرَسَ غارِسٌ شجراً»:« امید و آرزو رحمتى براى امّت من است واگر امید نبود هیچ مادرى فرزندش را شیر نمىداد و هیچ باغبان و نشاننده درخت، درختى نمىنشاند».
- زنده و زندگی - نقل شده است که حضرت عیسى بن مریم (علیه السلام) نشسته بودند و پیرمردى با بیل کار مىکرد و زمین را شخم مىزد. حضرت عیسى (علیه السلام) فرمودند: خدایا، امید را از او بگیر، هماندم پیرمرد بیل را کنار گذاشته و خوابید.پس از مدتى حضرت فرمود خدایا امید را به او برگردان بلافاصله پیرمرد بلند شد و شروع به کار کرد، حضرت نزد او آمده و از او پر سید، این چه جریانى بود از تو دیدم، گفت کار مىکردم ناگهان نفسم به من گفت، تا کى کار مىکنى و تو پیر و فرسوده شدهاى، بیل را رها کرده و خوابیدم. سپس نفس به من گفت به خدا قسم تو ناگزیرى از زندگى مادامى که زندهاى، پس بلند شدم و بیل را به دست گرفتم.مولى نیز مىفرمایند:الامَلُ رفیقٌ مُونِس»
- امید وآرزوی معقول - «امید و آرزو رفیق و مأنوس انسان است» امام چهارم نیز از خدا امیدى را مىخواهند که متناسب و معقول باشد نه این که طولانى باشد که آرزوى طولانى مثل سرابى است که بیننده را فریب مىدهد و کسى که به او امید و دلبسته ناامید و محروم مىسازد. پس آنچه مذموم است طولانى بودن امید و آرزو ها است، نیروهاى انسان محدود است، عمر نیروى عقل، توان بازو و قدرت محدود است، حال اگر دامنه آرزو ها نامحدود شد، تمام نیروى جسمى و فکرى را خرج این آرزو ها کنیم به اینها نمىرسیم، به کارهاى دیگر هم نمىرسیم، این است که مولى مىفرماید:«مَنْ طال امَلُه ساء عَمَلُه» «کسى که آرزو یش طولانى شد عملش بد مىشود» زیرا نیروها را به (اللهم ربّ العالمین .... اسئلک ... من الآمال أوفَقُها).مولى فرمودند: «الاکْلُ کَالسَّرابِ یَغُرّ مَنْ رَآه و یخلف من رَجاه» هدر مىدهد و آنگونه که باید نیرو صرف یک عمل کند، نمىکند.
- امید وآرزوی غیر معقول - آرزو نوعى خواستن است که مطلوب و خواسته شده فعلا تحققى ندار و از عوامل و عللى که ممکن است آن خواسته شده را در آینده تحقق بخشد اثرى و نشانى وجود ندارد، به همین جهت است که انسان در حال آرزو هاى دور و دراز مجبور است انرژىهاى مغزى خود را در ساختن تصنّعى علل و عوامل و جابجا کردن حقائق و حذف و انتخاب نامعقول واقعیات مستهلک نماید، در صورتى که این نیروها و انرژیهاى مستهلک شده ممکن است آرمانهاى بسیار مفیدتر و ضرورىتر از آن خواستههاى آرزو ئى را تحقق ببخشد، نتیجه تباه کننده دیگرى که آرزو ها دور و دراز در بردارد همان است که موجب ناپدید شدن آخرت و سراى ابدیت و لقاء الله از افق روح آدمى مىگردد. این همان خطر بزرگ است که سر راه حیات هدفدار انسانها را مىگیرد و از حرکت در مسیر تکاملى «حیات معقول» باز مىدارد. آرزو ها یک امواج زودگذر و ناپایدار مغزى نیستند که لحظاتى سر برکشند و سپس فرو بنشنند، بلکه آرزو ها همواره سطوح روانى امروز را که رویاروى حقایق و واقعیات و متأثر از آنها است مىتراشد و مىخراشد و قشرى از مفاهیم حقیقتنما و مطلوبنما در آینده را بر آن سطوح مىچسباند و جلو فعالیتهاى طبیعى روح را مىگیرد، اینان در فرداهاى بدون دیروز و امروز زندگى مىکنند. عمر من شد بَرْخى فرداى من ..... واى از این فرداى ناپیداى من... (ناظر زاده کرمانى)
- اشتیاق به ابدیت - و به همین علت است که درک و اشتیاق به ابدیت از افق روح محو مىشود و به جاى آن «فرداهاى» موهوم جانشین مىگردد.مولى على (علیه السلام) در خطبه 42 نهجالبلاغه چنین مىفرمایند:«أیّها النّاس إِنّ أخوَفَ ما أَخافُ عَلَیْکم إثْنانْ: إتِّباعُ الهَوى وَ طُولُ ألامَلْ فَأمّا إتِّباعُ الهَوى فَیَصُدُ عَن الحَقْ وَ أمّا طُولْ الأَمل فَیُنْسِى الآخرَةَ، ألا وَ أنَّ الدُنْیا قَدْ وَلَّت حَذاءَ ، فَلَم یَبْقَ منها إلّا صُبابَةٌ کصبابة الإناء اصطبّها صابَّها. ألا و إنّ الآخرة قد أقبلت و لکلّ منهما بَنُونِ فَکونوا مِنْ ابناء الآخرة و لا تَکونوا منْ ابناء الدّنیا فَإنَّ کُلّ وَلَد سَیُلْحَقُ بِأبیهِ[1] یَوم القیامة و انّ الیَومَ عَمَلٌ و لا حساب وَغَداً حِسابٌ ولا عَمَل».«اى مردم ترسانکترین چیزى که بر شما مىترسم دو چیز است: یکى متابعت خواهشهاى نفسانى که باز مىدارد از حق و دوم طولانى بودن امید و آرزو که آخرت را به فراموشى مىسپارد، آگاه باشید که دنیا به سرعت پشت کرد و چیزى از آن باقى نماند، مگر ته ماندهاى مثل تهمانده ظرف که دور ریزند آن را دور مىریزد. آگاه باشید که آخرت روى آورد، و براى هر یک از دنیا و آخرت فرزندانى است. پس فرزندان آخرت باشید، و از فرزندان دنیا نباشید، زیرا هر فرزندى به زودى در روز قیامت به پدرش ملحق مىشود، و امروز روز عمل است نه حساب، و فردا روز حساب است، نه عمل
- تمایل نفسانی وآرزوی دراز - (پس امروز را غنیمت شمرده در عمل کوشید تا فردا که روز حساب است، فارغ البال از کوثر و سلسبیل آب نوشید و از سند و استبرق لباس پوشید انشاءاللّه). در این خطبه حضرت دو چیز را بسیار خطرناک و رهزن راه ترقى و کمال مىدانند یکى پیروى از هواها و خواهشها و تمایلات نفسانى و دیگرى درازى آرزو ها. در مورد تبعیت از خواهشهاى نفسانى و طغیانگرى در برابر حق تعالى در قرآن مىخوانیم: فَأَمَّا مَنْ طَغى- وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا- فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوى- وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى- فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى»: «کسى که طغیانگرى و سرکشى کند و متابعت هواى نفس کرده و به دنبال حیات دنیوى رود، آتش جهنم جایگاه او است و کسى از مقام پروردگارش ترسید و نفس را از هواى نفسانى دور کرد جایگاهش بهشت است».
- هوا و تمایلات در حیات دنیوى جمع مىشود و آن نیز 5 مرحله دارد که: قبلا توضیح دادهایم و خداوند در این آیه جمع کرده است: أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِیدٌ «حیات دنیوى بازى و اشتغال به امور غیر مهم و زینت و فخرفروشى و افتخار بین خود و کثرت در اموال و اولاد است، مانند بارنى مىماند که گیاه خوب و بسیار برویاند که کفّار به تعجب واداشته شوند، ولى پس از مدتى خشک شده و زرد بینى و سپس شکسته ریزریز شود».
- تمایلات هفت چیز -و چیزهائى که این 5 مرحله از آن حاصل مىشود قرآن هفت چیز شمرده و در آیهاى جمع کرده است: زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ و الحرث ذلک متاع الحیاة الدنیا و الله عنده حسن الم «دوستى و محبت شهوات براى انسانها زینت داده شده که زنان و فرزندان و مالهاى بسیار از طلا و نقره و اسبهاى نشاندار و شترها (و گاوها و گوسفندان) و زراعت است آن کالاى زندگى دنیوى است و خداوند نزدش خوب بازگشتن است». حال به سراغ خصلت خطرناک دوم یعنى (طول امل) رویم:
- آرزو مرادف آن طمع و رجاء - مراد از «امل» تعلق نفس به حصول چیزى دوست داشتنى در آینده است و مرادف آن طمع و رجاء است الا این «امَل» بیشتر در چیزى استعمال مىشود که به دست آوردنش بعید و دور است و طمع در چیزى که نزدیک است و رجاء و امید حدّ فاصل بین «امل» و «طمع» است و طول امل عبارت از انتظار امرى دنیوى است که حصول آن نیاز به زمان و مهلتى دارد.
- آرزو در تمنای بقاء - مولى فرمود طولانى بودن آروز موجب فراموشى آخرت است و این واضح است، زیرا طولانى بودن آرزو عبارت از انتظار به دست آوردن چیز دوست داشتنى دنیوى بود و این موجب تداوم ملاحظه و نظر کردن و دلبستن به آن است و این دلبستگى موجب روى گرداندن نفس از پرداختن به احوال آخرت است. سیب درازى آرزو و امید، دوستى و محبّت دنیا است، وقتى انسان با آن مأنوس شد، و به لذّاتش مشغول شد، دورى کردن و ترک آن سخت است و دوست دارد این دنیا و آنچه در آن است، دائمى باشد، و در این حال دیگر به مرگى که سبب مفارقت اوست نمىاندیشد، زیرا کسى که چیزى را دوست دارد، دوست ندارد درباره باطل کننده آن فکر کند و بیندیشد، از این رو دائماً تمنّاى بقاى دنیا کند.
- دل در گرو خسران مبین - و اگر به ناچار فکر مرگ و توبه و انجام اعمال اخروى از ذهن او بگذرد، از روزى به روزى و از ماهى به ماهى و از سالى به سالى به تأخیر اندازد و گوید تا وقتى پا به سال گذاریم وقت است، وقتى سنّى از او گذشت گوید تا پیرى فاصله است، وقتى پیر شد گوید: این خانه را تمام کنم و پسرم را داماد یا دخترم را عروس کنم، از این سفر برگردم و همین طور توبه را به تأخیر مىاندازد، تا اینکه مرگ او فرا رسد در حالى که غافل و غیر آماده براى مرگ است، قلب او مستغرق در امور دنیوى است و در آخرت جز حسرت و ندامت و پشیمانى توشهاى ندارد و این خسران مبین است.
- عبرت از آرزوی دراز- اى جوان تو از زندگى عمر کسانى که عمرشان رفت و به آمال خود نرسیدند، عبرت گیر، مثل بعضى از جوانها مباش که تا جوان است گوید اول زندگانى است، خدایا اگر یک اطاق داشته باشم راضیم، گرچه اجارهاى باشد، بعد که مىرسد گوید اجارهنشینى مشکل است خدا نجاتم دهد، آیا مىشود خانهاى 50 مترى از خودم داشته باشم، بعد که مىرسد مىگوید این که مثل قبر است، اگر بنا باشد در دنیا هم در قبر باشم، این که زندگى نشد!
- آنها که مردند به آرزوی دراز خود نرسیدند - در روایتى است که از سعادت انسان وسعت خانه است (من سعادة المرء سعة داره) وقتى به هدف رسید، باز بلندپروازى مىکند، گویا نمىداند که آرزو نهایتى ندارد، آمال تمام شدنى نیست، گویا کلام مولى را نشنیده که «اعْلَم انَّک لَنْ تبلُغْ أمَلَک و لَنْ تعدُوا اجَلَک و انَّک فى سبیل مَنْ کان قبلک»: «بدان و آگاه باش که تو به آرزو یت هرگز نمىرسى و از دست اجل و مرگ هرگز فرار نتوانى کرد و تو در راه پیشینیان خود هستى (آنها که مردند و به آرزو هایشان نرسیدند».
- زندگی ابدی در دنیا نشاید- هر چه امید و آرزوى خود را زیاد کنى، مثل آدم تشنه که آب شور خورد و بیشتر تشنه مىشود، بیشتر امید و آرزو پیدا مىکنى، رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) فرمودند:«مَنْ کانَ یَأمل أنْ یَعیشَ غداً فانّه ان یعیشَ ابداً»:«کسى که آرزو کند فردا زنده باشد، آرزو مىکند که همیشه زنده باشد، و زندگى ابدى داشته باشد» ولى زهى خیال باطل خداوند بزرگانى چون پیامبر خاتم (صلى الله علیه و آله) و جانشین وى امام على (علیه السلام) را زندگى ابدى نبخشید، ما را ببخشید؟!
- کافران آرزوی اسلام کنند - فقط در مورد حضرت خضر (علیه السلام) روایاتى رسیده که بنا به مصالحى آب حیات نوشید و خدا نسبت به او نیز آگاهتر است که، وضعش چگونه است، حتى امام زمان (علیه السلام) نیز زندگى ابدى نخواهد داشت پس ما در چه اندیشهایم؟! قرآن تلذّذ و غرق شدن در مادّیات و خوردن و بهره بردن را که از شئون پیروى از نفس و هواهاى نفسانى است و طول آروز را از اخلاق کافرین مىداند، مىفرماید: «رُبَما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ- ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ»: «چه بسا کسانى که کافر شدند، آرزوى اسلام کنند (ولى اینها چنین نمىکنند) پس رهایشان کن بخورند و بهره برند و آرزو آنها را مشغول کند به زودى مىدانند».اخبار و روایات هم بر مذمت و پرهیز از طول امل فوق العاده زیاد است که
- آرزوی دراز مادی دوری از خدا - به عنوان نمونه در حدیث قدسى آمده است: «یا موسى لا تَطُلْ فی الدنیا أمَلَک فَیَقْسُوا لِذلک قلبک و قاسى القلب منّى بعیدٌ»: «اى موسى، آرزو ى خود را در دنیا طولانى مکن که قلب تو را قسّى و سخت مىکند و کسى که قلب او قاسى و سخت شد از من دور است».
- چه معلوم فردایی باشد- در روایت نبوى معروف از طرق مختلف رسیده نبىّ اکرم (صلى الله علیه و آله) مىفرماید: «اى اباذر، بپرهیز از طول آرزو هاى خود، زیرا تو در روز خود (که امروز است) هستى و در بعد امروز نیستى، اگر براى تو فردائى باشد، در فردا باش، چنانکه در امروزى و اگر براى تو فردائى نبود، پشیمان بر زیاده روى و افراط خود در امروز نیستى.
- ای اباذرنمی دانم اسم تو فردا چیست -اى اباذر چه بسیار کسانى که امید به روزى بسته بودند، و نتوانستد آن را تکمیل کنند، و چه بسیار منتظر فردائى که به فردا نرسید، اى اباذر اگر در اجل و عاقتب آن بنگرى، از آرزو و فریب آن غضبناک شوى. اى اباذر اگر صبح کردى با نفس خود نسبت به عصر سخن مگو و اگر عصر کردى نسبت به صبح سخن مگو، و از سلامتى خود قبل از بیمارى استفاده کن، و از زندگیت قبل از مرگت فائده ببر، زیرا نمىدانم اسم تو فردا چیست».
- انسان ؛مرگ ؛ آرزو - از انس نقل شده که گفت پیامبر (صلى الله علیه و آله) خطى کشیدند و فرمودند: این انسان است و خطى دیگر در کنار آنکشیدند، فرمودند: این هم اجل و مرگ است و خط دیگرى دورتر از خط دوم کشیده فرمودند: این هم آرزو و امید انسان است، در فکر آن بسر مىبرد که نزدیکتر (یعنى مرگ) او را مىگیرد.
- دمی که باز دم ندارد - در روایتى دیگر شبیه به این مضمون هست که حضرت سه چوب به جاى خط گذاردند.در روایتى آمده که دو بنده از بندگان خدا به هم برخورد کردند، یکى به دیگرى گفت: کوتاهى آرزوى تو چقدر است؟ گفت: این که اگر صبح کنم امید ندارم، عصر کنم و اگر عصر کنم، امید ندارم صبح کنم، دیگرى گفت تو آرزو یت طولانى است، اما من امید ندارم، اگر نفسى بکشم باز گردد و اگر داخل شد، خارج شود.
- اتّصال نفسى به نفسى - و در صحیفه سجادیه امام زینالعابدین (علیه السلام) مىفرماید: «اللّهُمَ صَلّ على مُحَمّد و آل محمد و اکْفِنا طُولَ الامَل و قَصِّره عنّا العَمَل حتّى لا نُؤَمِّل استِتْمام ساعةِ بعد ساعة و لا استیفاءَ یوم بعد یوم و لا اتّصال نفس و لا لحوق قَدَم بَقَدَم و سَلّمنا من غروره و أمنّا مِنْ شُروره»؛ «خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و طول آرزو را از ما کفایت فرما (و ما را بىنیاز از امیدهاى طولانى قرار ده) و آن را با صداقت در عمل کوتاه کن، تا این که آرزو ى تمام کردن ساعتى بعد از ساعتى و گذراندن روزى بعد از روزى و اتّصال نفسى به نفسى و ملحق کردن قدمى به قدمى را نداشته باشیم و ما را از فریب آرزو هاى طولانى سالم و از شرورش ایمن بگردان».
- فریب درآرزو هاى طولانى - این امامى که داراى مقام عصمت است اینگونه در خانه خدا راز و نیاز مىکند، کى مىشود که ما دعا کردن را هم از اینان یاد گیریم و مثل آنکه هشتاد سال از عمرش گذشته و هنوز در کنار خانه خدا دست بلند مىکند فلان خانه را نصیبم گردان و خانهام کوچک است بزرگ گردان و وضع مالیم را بهتر از این گردان، نباشیم، اى انسان عمرت رفت دعا مکن خدا به تو بدهد، دعا کن از تو بگیرد، شقاوت و حسادت و تکبر و رذائل اخلاقى و به ویژه طولانى بودن آرزو را از تو بگیرد، که هر چه انسان پیرتر مىشود، حریصتر و امیدهایش بیشتر مىگردد و رفع رذائل و موانع رسیدن به کمالات مقدم بر اکتساب فضائل است.
- کفن های بافته شده !- در دیوان منسوب به امام على (علیه السلام) است:
- آرزو ى دور و دراز در دنیا دارى، و نمىدانى که اگر شب شد، آیا تا به صبح زندهاى یا نه! چه بسا افراد سالمى که بدون مَرضى مردند و چه بسیار مریضهائى که روزگار تا روزگار زندگى کردند؛ و چه بسیار جوان که شب و روز مىگذرانند و ایمن هستند در حالى که کفنهاى آنها بافته شده و آنها نمىداند.
- درمان سرچشمه آرزو طولانی - درمان طول آرزو مرحوم محمد مهدى نراقى این عارف بزرگ و معلم سترگ اخلاق گوید: «طول أمل و آروز از جهل و حبّ دنیا سرچشمه مىگیرد، جهل را باید با فکر صحیح و صاف که خالى از هرگونه «شائبه باشد» از بین برد و نیز به شنیدن پند و موعظه از نفوس طاهره.
- حقارت و پستی دنیا - کسى که صحیح فکر کند مىفهمد که مرگ نزدیکترین چیزها به او است و چارهاى جز حمل جنازه او و دفن در قبرش نیست و شاید سنگى که لحد و قبر او را مىپوشاند، ساخته شده باشد و چه بسا کفنهاى او نیز بافته شده و آماده شده باشند ولى او آگاه نیست و اما محبت و حبّ دنیا سزاوار است از قلب خارج مىشود، به این که تأمل در حقارت دنیا و نفاست آخرت و پستى دنیا و پرارزشى آخرت کند، و نیز دقّت در اخبار و روایاتى که در مذّمت حبّ دنیا و میل به آن وارد شده کند و در مقابل تفکر و مطالعه در اخبارى که در مدح ترک دنیا و بىرغبتى به آن شده، نماید.و نیز به روایاتى که مدح قصر الامل (کوتاهى آرزو ) که ضدّ طول امل است نظر کند تا که کمکم محبت کاذب دنیوى کم شده و در مقابل محبت حقیقى خالق دنیا زیاد شود».
- مدح قصر امل (کوتاهى آرزو ) کوتاه کردن آرزو ها و امیدها شعار مؤمنان و لباس اهل یقین است. پیامبرگرامى (صلى الله علیه وآله) فرمودند: آیا همه شما دوست دارید وارد بهشت شوید؟ گفتند: بله یا رسول اللّه (صلى الله علیه و آله) فرمود : «قَصِّروا مِنَ الأمَل وَ اجعَلُوا آجالَکم بین ابصارکم و استَحْیُوا مِنَ اللّه حقِّ الحیاء»: «از آرزو کوتاه کنید و مرگهاى خود را جلو چشمهاى خود قرار دهید، و از خداوند آن طور که سزاوار است حیا کنید».
- اهتمام به روزی فردا - در روایتى دیگر آمده که بعد از ظهرى یا شبى بوده پیامبر (صلى الله علیه و آله) به مردم نظر کردند و فرمودند: اى مردم! آیا از خداوند متعال حیا نمىکنید؟ گفتند: چگونه حیا نمى کنیم؟! فرمود: «تَجمَعُون مالا تَاکلون و تَأمَلون مالا تُدرکون و تَنْبُونَ مالا تَسْکنون»: «آنچه نمىخورید جمع مىکنید و آنچه به آن نمىرسید، آرزو مىکنید و آنچه در آن سکنى نمىگزینید، بنا مىکنید». حضرت عیسى (علیه السلام) فرمود: اهتمام به روزى فردا نکنید که اگر فردا در عمرهاى شما باشد روزى و رزق شما با عمر شما مىآید، و اگر نباشد، پس براى رزق و روزى غیر خود تلاش نکنید.
- دوست دارند عمر هزار ساله - رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) وقتى شنیدند که «اسامه» غلامى به صد دینار یکماهه خریده است فرمودند: اسامه طویل الأمل (بلند آرزو ) است و قسم به آنکه نفس من به دست او است هرگز چشم نبستم که امید باز شدن داشته باشم و هرگز چشم نگشودم که امید بر هم نهادن آن را داشته باشم و هرگز لقمه به دهان نبردم که امید فرو بردن آن را پیش از مرگ داشته باشم، سپس فرمود: اگر عاقلید نفس خود را از مردگان به حساب آورید و قسم به آنکه جانم در دست او است، آنچه وعده داده شدهاید، به سراغتان مىآید و شما قدرت دفع و به عجز کشاندن آنها را ندارید. مردم در کوتاهى و بلندى آرزو مختلفند: بعضى آرزو ى عمر دائمى و زندگى ابدى مىکنند، چنانکه خداوند مىفرماید: یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ «دوست دارد هر یک از آنها (یهود بنىاسرائیل) که عمر هزار ساله کند».
- حقیقت ایمان - هزار سال کنایه از عمر دائمى است، نه این که دقیقاً منظور هزار سال است، یعنى عدد تکثیر است نه تعداد. بعضى بیشترین عمر متداول عصر خود را مىخواهند، بعضى عمر یک سال دیگر را مىخواهند، بعضى آرزو دارند، چند ماه دیگر زنده باشند. بعضى یک شبانهروز و هر یک از اینها برحسب همین مدتى که آرزو مىکنند تلاش در معاش مىکنند، و بعضى دیگر آرزو نمىکنند، لحظه دیگر زنده باشند، گویا مرگ در مقابل چشمان آنها است و اینها منتظر آن هستند. در روایتى است که پیامبر (صلى الله علیه و آله) از یکى از صحابه از حقیقت ایمان سؤال کردند گفت: «ما خَطوتُ خطوةً الّا ظَنَنْتُ انّى لا أَتْبَعُها اخرى» «قدم از قدم برنمىدارد، مگر این که اعتقاد دارم نتوانم قدمى بعد از آن قدم بردارم».
- منتظر ملک الموت - یکى از بزرگان، هنگام نماز، به راست و چپ نظر مىکرد و وقتى از او سؤال مىشود، این التفات به چپ و راست براى چیست؟ مىگوید: «أنْتَظَرُ مَلَک الموت مِن أىّ جَهَة یَأتینى» «من منتظر ملک الموت (مالک مرگ) هستم که از چه جهتى مىآید».
- حرص و بلندى آرزو - در این زمان اکثر مردم را درازى آرزو ها به دام انداخته، به طورى که افراد کم آرزو و کوتاه امل بسیار کم است تعجب است که طول امل با طول عمر رابطه مستقیم پیدا کرده و هر چه پیرتر مىشود آرزو هایش طولانىتر مىشود، و بىجهت نبود که رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) مىفرمود: «یَشیبُ ابن آدم و تَشُبّ فیه خَصْلَتان، الحرص و طول الأمل»: «فرزند آدم پیر مىشود و دو خصلت در او جوان مىشود، حرص و بلندى آرزو ».
- حبّ و دوستى پیر - و نیز فرمود: «حُبّ الشّیخ شابّ فى طلب الدنیا و ان إلتَقَتْ تَرقُوَتاه مِنَ الکَبَر إلّا الّذین اتّقوا و قلیلٌ ما هُم»: «حبّ و دوستى پیر در طلب دنیا جوان است گرچه دو استخوان دو طرف گردن او از فرط پیرى به هم رسد، مگر تقوا پیشهکنندگان و آنها نیز اندکند».
- چنین عمری با چنین سرعتی - به هوش آى که در این مدت کوتاه عمر، جائى براى پرداختن به آرزو هاى دور و دراز نیست، غافل مباش که به قول مولى دنیا سریع مىگذرد، نه این که مىگذرد که زمان را مىگذرانیم، زمان چیزى جز مقدار حرکت نیست، و حرکتهاى ما گذراننده زمان است. یکى از بزرگان نوشته، روزى در بالین بیمارى که حدود نود سال از عمرش گذشته بود و دو روز بعد، از دنیا رفت، نشسته بودم، هنوز هوش و درکش را از دست نداده بود از وى پرسیدم، سالیان گذشته عمر خود را چگونه درک مىکنید؟ او پلکهاى چشمش را روى هم گذاشت و فوراً باز کرد و گفت: «چنین چیزى» و با «چنین سرعتى». پرداختن به آرزو هاى دور و دراز قدرت تفکر صحیح را از انسان مىگیرد، و انسان نمىفهمد که دنیا زودگذر است، نمىخواهد درگذشت زمان تعمّق کند، زیرا گذشت زمان عبارت است از بریدن تدریجى درخت عمر.
-
تُؤمِّلُ فى الدّنیا طویلا و لا تدرى
اذا جَنّ لیلْ هل تَعیشُ الى فَجر
فَکم من صحیح مات من غیر علة
و کم مریض عاش دهراً الى دهر
و کم مِنْ فَتىً یمسى و یصْبحُ أمناً
و قَد نُسِجّت أکفانُه و هُوَ لا یدرى
در قطع نخل سرکش باغ حیات ما
چون اره دو سر نَفَس اندرکشاکش است
- کوتاهی دنیا وبلندی آرزوها - با توجه به کوتاهى دنیا و کوتاه کردن آرزو ها و اعتقاد به این که با هر نفسى از زندان دنیا و محبوس بودن در آن آزاد شده و به طرف پروردگار مىرویم مىتوان از تأسف و وحشت درونى نسبت به سرعت دنیا و تمام شدن عمر کاست.
- سرعت عمر وکندی آرزو- اگر انسان چشم بصریت باز کند و سرعت گذشتن عمر و نزدیک شدن مرگ را درک کند از آرزو بیراز مىشود. مولى فرمودند: «لَو رَأىَ العَبدُ أَجَلَه و سُرعَتَه الَیه ابْغَضَ الاملَ ...»:
- آرزو ها همچون یخ آب می شود- «اگر بنده مرگ و سرعت آن را به سوى خود ببیند، از آرزو ناراحت و بیزار مىشود». اگر مرگها ظاهر شوند، آرزو ها همچون یخ در مقابل خورشید ذوب مىشوند. مولى مىفرمایند: «لو ظَهَرَت الآجال إفْتَضَحَت الامال»:
- شرآرزوی دور ودراز - «اگر اجلها ظاهر مىشدند، زشتى و عیب و بىثمر بودن آرزو ها آشکار مىگردید».پس گول آرزو هاى بلند را مخور که چشمهاى قلب تو را کور مىکند «ألا مانى تَعْمَى عیونَ البَصائ»). و مثل سرابى حقائق را به دروغ جلوه مىدهد و از واقعیت دور مىاندازد. (الأَمَلُ کالسّراب ...) (ألأمَلُ خادعٌ غارٌّ ضارٌّ)) «آرزو نیرنگ باز و ضرر زننده است». هر که در میدان آرزو دوید، با آمدن مرگ لغزند و به زمین خورد. (مَنْ جَرى فى میدان أمَلِه عُثِرَ بِأجَلِه) خداوند ما را از شرور نفس امّاره و آرزوى دور و دراز دور گرداند. ان شاء اللّه تعالى.
- اخلاق اسلامى در نهج البلاغه
- (خطبه متقین)، ج2، ص: 345 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
این نفس جانهاى ما را همچنان |
اندک اندک دزدد از حبس جهان |
|
تا الیه یصْعَد أطیابُ الکَلِم |
صاعداً منّا الى حیثُ عُلِم |
|
تَرتَقى انفاسُنا بالارتقاء |
مُتْحَفا مِنّا الى دار البقاء |
|
پارسى گویم، یعنى این کشش |
زانطرف آید که دارد او چشش |
|
- ۰۲/۰۳/۱۶