پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

                    بسم الله الرحمن الرحیم

               اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    1. الف باء کتاب هفت گذینه: تاء 12
  1. 7- هفت‏ ‏دریای نفس وجهنم‏ : یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلاتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ ق/ 30.

           هفت‏ ‏دریا را در آشامد هنوز ...کم نگردد سوزش آن خلق سوز...

          هم نگردد ساکن از چندین غذا... تا زحق آید مر او را این ندا ...

         سیر گشتی؟ سیر؟ گوید نی هنوز...

          چون که جزو دوزخ است این نفس ما... طبع ؛ کل دارد همیشه جزء ها...

  1. 7- جابرهفت‏ امام را درک کرد : ازکسانی که تا آخرین نفس خوب بودند، یکى از آنها جابر بود و آخرین نفر از ایشان بود. خدایا به آبروى جابرهاى تاریخ که در طول عمر لحظه‏اى کج نشدند، خودت ما را لحظه‏اى دچار هیچ نوع انحراف نفرما و این خیلى ارزش است حسن عاقبت. ما چند معصوم داریم. جابر هفت‏ ‏ تا از امامان را درک کرد. یعنى زمان رسول الله بود. تا امام باقر هم زنده بود. یعنى پیغمبر و حضرت زهرا و پنج امام را درک کرد. همینطور نگوییم در اربعین پیرمرد کورى بود. دستش را گرفتند، آمد زیارت امام حسین. ببینیم جابر که بود؟
  2. 7-هفت جانباز صبور و مقاوم  و پر تلاش :  1- . جانباز جانبازی، پیش مرگی‏: وقتى مقام معظم رهبرى ترور شد انفجار در ضبط صوت که جانباز شد امام (ره) فرمود هر روز لحظه به لحظه حال ایشان را به من گزارش بدهید.
  3. 2- وقتى مرحوم شهید سعیدى شهید شد امام (ره) 40 روز در نجف فاتحه گرفت و 40 روز در فاتحه‏اش شرکت کرد.)  آیت الله ابراهیم امینى مى‏گفت یک طلبه گمنام بودم یک ماه مریض بودم هر چهارشنه امام (ره) عیادت ما مى‏آمد. اصلا آن کسى که حوزه را حوزه مى‏کند کتابخانه و کامپیوتر و کاشى کارى نیست‏
  4. 3-. رفتم عیادت جانبازى که از گردن تا نوک پا انگشتش فلج بود و فقط سرش تکان مى‏خورد! 16 سال است که روى تختخواب است! رفتم به دیدنش. یک چیزى گفت که من در آنجا پکیدم و کلافه شدم و نزدیک بود از پله‏ها بیفتم! گفت: من براى سلامتى فلانى که به درد اسلام مى‏خورد تمام جمعه‏ها صدقه مى‏دهم! جانباز در همه دنیا هست اما جانبازى که 16 سال است که از تخت پیاده نشده، تازه دارد براى سلامتى فلانى صدقه مى‏دهد! این در جاى دیگر نیست. خیلى از این خاطرات هست منتها این خاطرات باید جمع شوند. مردم ما بهترین کتابخانه‏اند! خود سیما اگر بخواهند فیلمهایش خوب شود نیازى ندارد که پول بدهد و سناریو برایش بنویسند به مردم بگوید: هر خاطره شیرین‏
  5. 3-. و افتخارى که جانبازان ما دارند افتخارى است که 10 هزار دانشجو دارند این عوامل غیرت است براى آنهایى که درس نمى‏خوانند آن آقا با سلامتى کامل درس نمى‏خواند در دبیرستان 16 تا تجدیدى مى‏آورد اینها با نداشتن دست و پا 10 هزار تا وارد دانشگاه مى‏شود 3 هزار تا طلبه دارد این باعث شرمندگى طالبه‏هایى مثل من میشود اگر درس نخوانند که این طلبه جانباز درس مى‏خواند. ده نفر داریم که کل قرآن را حفظ هستند و سه سال پى در پى قهرمان دنیا شده‏اند و 11 سال در والیبال نشسته قهرمان دنیا شده‏اند. اخیراً مسابقه‏اى براى 4 تا از کتابهاى شهید مطهرى گذشته‏اند 70 هزار نفر جانبازان و خانواده هایشان شرکت کرده‏اند، در مسابقات قرآن 60 هزار نفر شرکت کرده‏اند در کل دنیا دو نفر قارى نفر اول شده‏اند این چهره فرهنگى شماست، چهره نظامى شماست 8 سال دفاع مقدس، چهره فرهنگى شماست این رو سفیدى است.
  6. 4- . جانباز جورى است که آدم وقتى نگاهش مى‏کند یک دوره تاریخ انقلاب به ذهنش مى‏آید یعنى مثل اینکه صد جلد بحار به عنوان یک دیسکت وارد کامپیوترمى شود، کوچک مى‏شود. ولى این یک دریایى است یک قاشق ماست. یک قاشق است اما 10 دیگ شیر را تبدیل به ماست مى‏کند. یک قطره عطر یکوقت مى‏بینى فضایى را معطر میکند. خلاصه قرائتى باید مطالعه کند داد بزند شاید اثر کند شاید اثر نکند، ولى جانباز بدون فکر کردن و بدون داد زدن نگاهش که مى‏کنى تنبه بوجود مى‏آید.
  7. 5-. الحمدالله هوش ایرانى هم نشان داد، خدا لطف مى‏کند، این سال‏ها همینطور جهش داشته‏ایم، ما در ایام جنگ توى این هشت سال عملیاتمان ما را روسفید کرد وقتى جنگ قطع شد خداوند گاهى به ما یک شیرینى مى‏دهد آزادى اسرایمان بعد از جنگ یک شیرینى بود. هر سال ما در مسابقات بین المللى قرآن اول و دوم مى‏شویم در دنیا یک شیرینى است، ورزشکاران جانباز ما صد و بیست و چند مدال به دست آوردند این خیلى شیرین بود، در دنیا در رشته‏هاى فیزیک وشیمى و علومى که دانشجویان و محصل‏هاى ما مى‏روند کسب مدال مى‏کنند خیلى شیرین است.
  8. 6-. کربلا دو جانباز شهید داشته که بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام)به‏ شهادت رسیده‏اند: سواربن منعم نهمی که اسیر شد و بر اثر جراحات بعد از 6 ماه کشته شد.
  9. 7- کربلا دو جانباز شهید داشته که بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام)به‏ شهادت رسیده‏اند: موقع بن ثمامه که ظرف یک سال بعد از اسارت کشته شد.
  10. 7-هفت‏ ‏جوانمرد  : امام رضا مى‏فرماید: یک روز نزد پیغمبر از یک کسى بدگویى مى‏کردند. گناهان آن فرد را مى‏گفتند. حضرت فرمود: ایشان خوش عاقبت است و اهل بهشت است. گفتند: با این همه گناه که انجام داده است، چطور اهل بهشت است؟ فرمود: همین مردى که از او صحبت مى‏کنید، یکبار از کوچه عبور مى‏کرده است. مردى را مى‏بیند که خواب است و لباسش کنار رفته است. این مرد را مى‏پوشاند و به او هم چیزى نمى‏گوید. این مرد بعدها مى‏فهمد که فلانى او را پوشانده است. مى‏گوید: خدا جزاى خیر به شما بدهد. خدا خوش عاقبتت کند. دعاهایى که از جگر این مرد بیرون آمد در حق او مستجاب شد. حضرت فرمود: به خاطر همین عمل صالح خدا باقى گناهان او را بخشید. او آبروى مسلمانى را حفظ کرد. آن افراد رفتند و ماجرا را به او گفتند. خدا گناهان تو را بخشید و ما بخشش گناه تو را از پیغمبر شنیدیم. این شخص گنه کار تکان مى‏خورد و مى‏گوید: این خدا عجب خداى خوبى است که با یک عمل همه‏ى گناهان را مى‏پوشاند. گفت: پس اگر خدا با یک عمل این چنین محبت مى‏کند، چرا من خدایى نشوم؟ من از حالا خدایى مى‏شوم. این شخص یکى از یاران خوب پیامبر شد. زمانى یک گروه از اشرار به مدینه حمله کردند. حضرت فرمود: یک گروه کمى از اشرار به مدینه حمله کردند. اگر ما هفت‏ ‏جوانمرد داشته باشیم. مى‏توانند این اشرار را شکست دهند. چه کسى حاضر است که براى مقابله برود؟ یکى از کسانى که بلند شد همان جوانى بود که گنه کار بود و خدایى شد. این جوان در درگیرى شهید شد. گناه کرد. ولى به خاطر این که آبروى یک مؤمنى را حفظ کرد، دعا بر او مستجاب شد و جز یاران پیامبر گردید.
  11. 7-سالى هفت‏‏ بار در جبهه : همه ازدواج‏هاى پیغمبر بعد از پنجاه و دو سالگى بود. پیغمبر براى هوس و عیاشى ازدواج نکرد، چون اگر کسى خواسته باشد براى هوس ازدواج کند، در جوانى‏هایش داماد مى‏شود. پیغمبر از 52 سالگى تا 63 سالگى چند سال مى‏شود؟ 11 سال، هفت‏اد دفعه هم جبهه داشت توى ده سال، ده سال هفت‏اد تا جبهه، میانگین مى‏شود سالى هفت‏‏ تا، یک کسى که سالى هفت‏‏ بار باید برود جبهه یا خودش حضور داشته باشد یا مدیریت کند، سنش هم بالاى 52 سال است، به همین خاطر پیغمبر از هیچ کدام هم بچه‏دار نشد. زن‏هاى داغدیده، شوهرکرده، یتیم‏دار،

                            چاء +

  1. 7-هفت‏ ‏ شاخه و چشم و هم چشمى : رقابت نباشد که هیچ ارزشى ندارد. من حدیث آبگوشت را برایتان خواندم، کسى شترى را نحر کرد، از گوشت شتر آبگوشتى درست کرد. آبگوشت را قابلمه، قابلمه به در خانه‏ها فرستاد. رییس یکى از این هیأتها بهش برخورد که من خودم توى این مملکت یک کسى هستم تو براى من آبگوشت مى‏فرستى لگد زیر قابلمه و کاسه آبگوشت رفت هوا، به مریدانش گفت حالا که این هیأتها شترى کشتند ما باید دو تا شتر بکشیم. چطور علامت آنها هفت‏ ‏ شاخه دارد، مال ما باید 14 شاخه داشته باشد. اگر آن 3 تا چرخ زد زیر علامت، ما باید شانزده تا چرخ بزنیم. چشم و هم چشمى اون دو تا شتر کشته پس ما چهارده تا رسید رقابت به اینکه صد تا شتر آبگوشت درست کردند.

            حاء +

  1. 7. - هفت کلمه ازحج فروع دین : «وللّه على الناس حجّ البیت من استطاع الیه سبیلًا و من کفر فانّ اللّه عنىٌّ عن العالمین» « آل عمران/ 97» حق خداوند بر مردم این است: آنان که استطاعت و توان دارند، آهنگ زیارت خانه او نمایند، یعنى کسانى که توان مالى و فکرى و جسمى دارند و مسافرت لطمه‏اى به زندگى و امرار معاش آنان نمى‏زند و پس از مراجعت از حج، قدرت بر ادامه و اداره زندگیشان را دارند و در مسیر راه، خطرى آنان را تهدید نمى‏کند و راه به رویشان باز است، (که همه اینها در استطاعت نهفته است) حج به صورت یک بدهى الهى لازم شمرده شده و هرکس آن را نپردازد و از حج سرباز زند، کافر محسوب مى‏شود. در حدیث مى‏خوانیم، کسانى که تا لحظه مرگ، حج را رها کرده و از انجام آن سرپیچى کنند، روز قیامت با یهودیان و مسیحیان محشور مى‏شوند. در پایان مى‏فرماید: خدا از همه جهانیان بى‏نیاز است.
  2. 1- سیماى حج‏ = حج، یک بسیج عمومى و مانور موحدین است.
  3. 2- حج، چهره‏ى زیباى عشق و تعبد است.
  4. 3- حج، زنده نگاه داشتن خاطرات وخدمات پیامبرانى همچون ابراهیم واسماعیل و محمّد است. (درود خداوند بر همه‏ى آنان باد)
  5. 4- حج، مرکز اجتماعات بین المللى مسلمانان است.
  6. 5- حج، مرکز ارتباطها و تبادل اخبار و اطلاعات جهان اسلام است.
  7. 6-حج، پشتوانه‏ى اقتصاد مسلمانان وایجاد اشتغال براى ده‏ها هزار مسلمان است.
  8. 7- حج، بهترین فرصت و زمان براى تبلیغات اسلامى، افشاگرى توطئه‏ها، حمایت از مظلومان، برائت از کفّار و ایجاد رعب و وحشت در دل آنان است.
  9. 7-هفت‏‏ تا بودند مشکلی را حل نمی کند : علم خوب است ولى چه علمى؟ اصلًا بعضى علم‏ها مضر است. آیه‏اش را بخوانم. «وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُم» (بقره/ 102) قرآن مى‏گوید. هر اطلاعاتى خوب نیست. مى‏نشیند سایت‏ها را نگاه مى‏کند چه کسى چه گفته است. چه کسى چه گفته است. من معاون وزیر هستم. شاید قدیمى‏ترین معاون وزیر در جمهورى اسلامى بنده باشم. از اول انقلاب معاون وزیر بودم. هنوز هم هستم. براى معاون وزیر یک بولتن‏هاى محرمانه مى‏آید. یک چیزهاى محرمانه در کشور هست، که این را مثلًا براى استاندارها و براى وزرا و براى معاونین وزیر. صبح مى‏آمدم در نهضت سوادآموزى مى‏دیدم که اوه یک بولتن محرمانه از وزارت اطلاعات آمد. یکى از مجلس آمد. یکى از حوزه‏ى علمیه قم آمد. مى‏خواندم قاطى مى‏کردم. گفتم: آقا اگر ما اینها را ندانیم طورى است؟ همه‏ى بولتن‏ها را کنار گذاشتم، به جاى بولتن‏ها یک دور تفسیر نوشتم. یک دور تفسیر گفتم. یک دور تفسیر مطالعه کردم. آخر گوشت این قیمت را آدم بخورد بحث لغو گوش بدهد. اصحاب کهف شش تا بودند، هفت‏‏ تا بودند. ببخشید آقا یک سؤال. مقام جبرئیل بالاتر است یا میکائیل؟ به تو چه! الآن مشکلى با جبرئیل دارى؟ الآن مشکل جامعه‏ى ما میکائیل است؟ این واجب است بدانیم؟ مستحب است بدانیم؟ دقیقه‏هاى عمر، بحث‏ها کاربردى باشد.
  10. 7- حادثه هفت‏ تیر، خاطراتى از شهید بهشتى وهفت‏اد ودو یارنش ؛ هفتاد و دو تن هم یک چیزى است که براى من از اسرار است. چون در احد هم هفتاد و دو تن بودند. در کربلا هفتاد و دو نفر بودند. در هفت‏ تیر هم هفتاد و دوتن هستند. یک سرى در این است. که این‏ها با چه وضعى شهید شدند. چرا حزب جمهورى در هفت‏ تیر منفجر شد؟ پس معلوم است که آنها مهم بودند که این چنین آنها را شهید کردند. پس معلوم مى‏شود که افرادى مثل بهشتى، دیالمه، محمد منتظرى خیلى مهم بودند. هرکدام از اینها در یک چیزى اوج داشتند. یکى در زهد اوج داشت. یکى در مدیریت اوج داشت. یکى در سیاست اوج داشت. یکى در بیان اوج داشت. هفتاد و دو نفر شهید شدند که رییس همه‏ى آنها شهید بهشتى بود. این تاوان دادن است. باید تاوان داد.
  11. 7- هفت‏ اعمال حج رمز است:‏ هفت‏ بار دور کعبه مى‏گردند من هم نمى‏فهمم هفت‏ چى است، من صدها میلیون چیز بلد نیستم این عدد هفت‏ یک چیزهایى در آن است و نمى‏دانم چه چیزهایى در آن است، سوره حمد هفت‏ آیه دارد، آسمان‏ها هفت‏ تا است، عدد ایام هفت‏ه هفت‏ تا است، سعى صفا و مروه هفت‏ تا است، طواف دور کعبه هفت‏ تا است. چه سرى توى هفت‏ است من نمى‏دانم یک چیزى است ولى من نمى‏دانم آن چیست، حاجى‏ها هفت‏ مرتبه دور کعبه مى‏گردند، عدد هفت‏ ‏،  پرتاب سنگ به شیطان‏نیز مى‏باشد
  12. 7-هفت حق مومن بر مومن :  امام صادق علیه السلام فرمود: «لِلْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ سَبْعَةُ حُقُوقٍ واجِبَةٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ عَلَیْهِ: الْاجْلالُ فِی عَیْنِهِ، وَالْوُدُّ لَهُ فِی صَدْرِهِ، وَالْمُواساتُ لَهُ فی مالِهِ، وَانْ یُحَرِّمَ غَیْبَتَهُ، وَانْ یَعُودَهُ فِی مَرَضِهِ، وَانْ یُشَیَّعَ جِنازَتَهُ، وَانْ لایَقُولَ فِیهِ بَعْدَ مَوْتِهِ الّا خَیْراً؛ هر مؤمنى بر مؤمن دیگر هفت‏ حق‏ دارد که از سوى خداوند واجب شده است:1. احترامش را حفظ کند (تحقیرش نکند، به او توهین ننماید، حرمتش را هتک نکند).2. محبّت او را در دل داشته باشد.3. نسبت به او مواسات مالى داشته باشد (یعنى او را در امکاناتش شریک کند).4. غیبتش را بر خود حرام بداند (و در غیابش هم حرمت او را نگه دارد).5. به هنگام بیمارى از وى عیادت کند (و اگر نیاز به کمک مالى یا چیز دیگر دارد دریغ نکند).6. در تشییع جنازه‏اش شرکت نماید.7. و پس از مرگش جز ذکر خیرش نگوید».( بحارالانوار، ج 71، ص 222.) خلاصه اینکه مؤمن باید در ظاهر وباطن، در حضور و غیاب، از نظر مالى و غیر مالى، و در حیات و ممات به فکر برادر مؤمنش باشد. واجب‏ترین آنها گفتن حقّ است،گرچه به زیان خود و بستگانش تمام شود. برهان، ج 1، ص 258
  13. 7-ساعت هفت حکم تکلیف : حسابش با اخلاق. اسلام مى‏گوید: با دشمن سر سخت، آقا یک اعدامى است، مخترع هرویین را گرفته‏ایم. بخاطر اینکه هزارها جوان را هرویینى کرده است، مى‏خواهیم اعدامش کنیم. فردا مى‏خواهیم اعدامش کنیم، ولى امشب پتو و ملحفه به آن بده، اصلش اگر امشب گفت: مى‏خواهم پیراهنم را اتو کنم، اتو هم به آن بده تا هفت‏ ‏، ابن ملجم راگرفتند حضرت امیر فرمود: مقدارى شیر به آن بدهید. بابا، قاتل است فرمود: قاتل است، فردا هم اعدامش کنید. ولى امشب مهمان است. اخلاق حتى در جنگ، حتى در ایام طلاق، حتى با دشمن، با کسى قهر مى‏کنید، حقوقش را قطع نکنید.
  14. خاء +: هفت‏ سال خادم . هفت کلمه ازخمس . هفت‏‏ میلیارد خرج . درخرج ودخل.
  15. 7- هفت کلمه ازخمس فروع دین : «وَ اعلَموا أنّما غَنِمتُم مِن شَى‏ءٍ فَانّ لِلّهِ خُمُسَه و لِلرَّسولِ ولِذِى القُربى‏ وَ الیَتامى‏ والمَساکینِ وابنِ السَّبیلِ ان کُنتُم آمَنتُم بِاللّه ...» « الأنفال/41» نگاهى به آیه خمس اهمیّت آن را نشان مى‏دهد زیرا:
  16. 1- در کمتر آیه‏اى مربوط به احکام، این همه تأکید پى در پى آمده است. کلمات «واعلموا، انّما، من شى، فانّ، للّه خُمُسه‏ (بجاى «خمسه للّه‏») و ان کنتم آمنتم‏» نشان تأکید است.
  17. 2- براى تهییج مردم مى‏فرماید: اگر ایمان دارید، خمس بدهید. بنابراین پرداخت آن از لوازم ایمان شناخته شده است.
  18. 3- جمله «فانّ للّه خُمُسه‏» (که به اصطلاح جمله اسمیّه است) بیانگر این است که این حکم دائمى است، نه موقّت و موسمى. به علاوه چیزى که نشانه ایمان است نمى‏تواند موقّت باشد.
  19. 4- کلمه‏ «واعلموا» در اول آیه به معناى آن است که باید خمس دادن باورتان بیاید و مسئله را جدى بگیرید. راستى عجیب است که شرکت در جبهه، کنار پیامبر بودن، اهل نماز و روزه بودن، عقاید سالم داشتن، از مهاجرین، انصار و سابقین بودن، مجروح شدن و بالاخره بر سپاه کفر پیروز شدن به تنهایى کافى نیست، زیرا با آن همه کمالات باز هم قرآن مى‏فرماید: اى رزمندگان پیروز! اگر ایمان دارید خمس غنائم را بپردازید.اگر به بعضى از دستورات مثل جهاد و نماز عمل کردید، ولى به دستور خمس عمل نکردید، ایمان واقعى ندارید.
  20. 5-محرومیّت زدایى، از برنامه‏هاى اسلام است و باید از ثمره‏ى جهاد و غنائم به سود فقرا گام برداشت. «وَ الْمَساکِینِ‏ وَ ابْنِ‏ السَّبِیلِ‏»
  21. 6-نشانه‏ى ایمان کامل، خمس دادن است. بعد از بیان ایمان، عبادت، هجرت و جهاد مى‏فرماید: لِلَّهِ‏ خُمُسَهُ‏ ... إِنْ‏ کُنْتُمْ‏ آمَنْتُمْ‏ ... بنابراین خمس، واجب دائمى ومستمرّ است، نه موسمى و موقّت، چون شرط ایمان است.
  22. 7- دل کندن از مال، آن قدر دشوار است که گاهى رزمندگان هم در آن مى‏مانند.غَنِمْتُمْ‏ ... إِنْ کُنْتُمْ‏ ...
  23. 7-هفت‏‏ میلیارد خرج کرد ولی اسمش را ندانستم : رسیدگى به محرومان به صورت ناشناس‏ از بهترین ساختمان‏هاى استان قم آنجاست. در این چند ماه بالاى صد هزار دانشجو آمده و رفته است. و بانى هم خودش را به ما معرفى نکرد. با اینکه من مؤسس بودم، به آن رابط گفته بود من راضى نیستم بداند من چه کسى هستم. هفت‏‏ میلیون تومان براى امام زمان (علیه السلام) خرج کرد. نه خمس، نه سهم امام، نه پول دولت. هفت‏‏... میلیارد .. هفت‏‏ میلیارد خرج کرد و اسمش را به من نگفت. و آدم‏هایى هستند که اگر اسمشان را نگویى ناراحت مى‏شوند. من دو تا آدم سراغ دارم. یک آدم سراغ دارم که بیست سال است به من کمک مى‏کند. هروقت وقت داشت. گاهى هم نمى‏تواند کمک کند. اگر وقت داشته باشد، مثلًا به او مى‏گویم یک چنین بحثى دارم کمک مى‏کند. یکبار من اسمش را در تلویزیون بردم، شب تا صبح از غصه خوابش نبرد. گفتم: فلانى به من کمک کرده است. آدم هم هست یک حدیث در مکه به من گفت؛ من در تلویزیون گفتم، گفتم: یکى از آقایان در مکه گفت. گفت: چرا نگفتى آن آقا که بود؟ باید بگویى من بودم. یعنى آدم هست که اگر یک حدیث بگوید، توقع دارد تمام ایران اسمش را بشنوند. آدم هم هست بیست سال کار مى‏کند، و مى‏گوید: نمى‏خواهم.
  24. 7-هفت‏‏ نفر شربک یک نفرمشغول خدمات اجتماعى : مردان خدا، در پى خدمت به مردم هستند بعضى شرکت‏ها هستند چند نفر شریک هستند یه کارخانه و موسسه و تشکیلاتى دارند چه‏ اشکالى‏ داره که بگویداى شریک ما هفت‏ نفریم تو برو مشغول خدمات اجتماعى‏ باش ما سهم تو را مى‏دهیم. بعضى شرکت‏ها هستند چند نفر شریک هستند یه کارخانه و موسسه و تشکیلاتى دارند چه اشکالى داره که بگویداى شریک ما هفت‏نفریم تو برو مشغول خدمات اجتماعى باش ما سهم تو را مى‏دهیم. و من در تهران یک همچین شرکتى را سراغ دارم که مثلا 15 نفرند به یکى گفته‏اند تو برو مسؤول خدمات مردم باش، عیادت مریض، مراجعه به فقرا، تو برو خدمت رسانى کن، منتهى ما چهارده تا نمى‏گوییم تو در کارخانه حضور ندارى سهم تو را مى‏دهیم، ما سرگرم کارهاى اقتصادى هستیم نمى‏توانیم خدمات به مردم، این که مى‏گویم چه اشکالى دارد. خدا رحمت کند پدر پیرمردى داشتیم مى‏گفت: محسن تو درست را بخوان من کارهاى تو را مى‏کنم. حتى مى‏خواستم بروم نانوایى مى‏گفت نه بنشین تو یک حدیث مطالعه کن من مى‏روم، نان مى‏گرفت که من بخورم و یک حدیث بیشتر مطالعه کنم چه اشکالى دارد
  25. 7-هفت‏ ‏حدیث درخرج ودخل: نه تنها کار بلکه خرج هم دُنگى است. هفت‏ ‏ تا حدیث داریم. اگر خواستید مسافرت بروید با کسى نروید که خرج شما را بدهد اگر خرج من را شما دادى من همه‏اش باید بله قربان گوى شما باشم. با زجر باید بچه را بزرگ کرد فکر غلطى است که مى‏گوییم تا بچه گریه کرد... گاهى باید به بچه بگوییم اگر دو لیتر هم گریه کنى همین است که هست اگر بچه بفهمد که با گریه کارى مى‏کند فردا هم تشر مى‏زند اگر وکیل یا وزیر شد تقاضاى بى جایى دارد.
  26. 7-هفت بار گوید از خودم سوال کنید بندگان : خودم نزدیک‏شان هستم. خودم اجابت مى‏کنم بیایند سراغ خودم، استجابت بخواهند از خودم، ایمان بیاورند به خودم. و یک آیه در قرآن داریم که هفت‏ ‏ بار مى‏گوید خودم، خودم، چه قدر لطیف است. آیه‏اى که هفت‏ ‏ مرتبه مى‏گوید خودم، خودم، خودم.کدام آیه است ؟  اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی