اصول فقه :نهی تحریمی -2-تحریمى نفسى:- 3- تحریمى غیرى اصلى:- 4- تحریمى غیرى تبعى:5- تنزیهى: 6- : غیری همان نهی تنزیهی 7- : به شیء:8- از عبادت 9- از معامله 10- مولوی 11- ارشادی .
سه شنبه, ۲ آبان ۱۴۰۲، ۱۱:۳۹ ق.ظ
- بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم ..اقسام نهی در اصول فقه
بحث در اقسام نهى به شرح زیر است:
- نهی تحریمی -2- نهى تحریمى نفسى:- 3- نهى تحریمى غیرى اصلى:- 4- نهى تحریمى غیرى تبعى:5- : نهى تنزیهى: 6- : نهى غیری همان نهی تنزیهی است. 7- : نهى به شیء:8- نهى از عبادت 9- نهى از معامله 10- نهی مولوی 11- نهی ارشادی ....
- الف: نهى تحریمى نفسى: نهى تعلّق گرفته به شىء به خاطر مفسده متعلّق نهى بوده و نهى نیز دلالت بر حرمت دارد. مثل «لا تصم فى العیدین».
- ب: نهى تحریمى غیرى اصلى: نهى تعلّق گرفته به شىء، مدلول خطاب لفظى بوده ولى تعلّقش به خاطر مفسده متعلّق در این نهى نبوده بلکه از آن جهت که ترک این عمل، مقدّمه براى صحّت ذى المقدّمه بوده، متعلّق نهى قرار گرفته است. مثل «لا تلبس الحریر فى الصّلاة» ترک پوشیدن لباس حریر، مقدّمه صحّت نماز مىباشد.
- ج: نهى تحریمى غیرى تبعى: نهى تعلّق گرفته به شىء علاوه آنکه به خاطر مفسده خود متعلّق نبوده، بلکه ترکش، مقدّمه براى واجب اهمّ بوده، مدلول خطاب لفظى نیز نبوده بلکه لازمه عقلى امر به واجب اهمّ مىباشد. مثل ترک نماز که مقدّمه براى امر به ازاله نجاست مىباشد.
- د: نهى تنزیهى: نهى تنزیهى برخلاف نهى تحریمى، دلالت بر حرمت نداشته بلکه دلالت بر کراهت دارد. مثل «لا تصلّ فى الحمّام» نهى از خواندن نماز در حمّام. به بیان دیگر، متعلّق نهى در نهى تنزیهى داراى مبغوضیّت بوده ولى مبغوضیّتش ناشى از مفسده ملزمه که در نهى تحریمى بوده نمىباشد. به عبارت دیگر؛ مبغوضیتش به شدّت مبغوضیّت در نهى تحریمى نمىباشد.
- در عنوان، ظهور در نهى - شیخ در «مطارح الانظار/ 157» به دلیل آنکه لفظ نهى اخذ شده در عنوان، ظهور در نهى تحریمى داشته بنابراین، عنوان را مختصّ به نهى تحریمى دانسته و با وجود ملاک بحث در نهى تنزیهى، آن را داخل در محلّ نزاع و عنوان مسئله ندانسته است.
- نهى اصلى - مهمترین اقسام نهى، همان نهى اصلى هست که مسلّما داخل بحث فعلى مىباشد لکن در نهى تبعى اشکالى هست که اینک به بیان آن مىپردازیم.
- به نظر ما نهى از عبادت مطلقا مقتضى فساد آن عبادت است، خواه نهى از اصل عبادت باشد یا جزء آن یا شرط آن و یا وصف آن، و خواه نهى تحریمى و نفسى باشد، یا تنزیهى یا غیرى، زیرا تعلّق نهى به شىء، به هریک از انواع یادشده، حاکى از مبغوضیت آن نزد مولا است و اینکه مکلف با انجام آن عمل از خداوند دور مىشود، و چنین کارى صلاحیت آن را ندارد که عبادت و مقرّب به خداوند بوده باشد. از این جهت فرقى نمىکند که خود شىء مبغوض و دورکننده از مولا باشد، یا جزء آن و یا شرط آن، چنانکه همه اقسام نهى نیز در این امر یکسان بوده همگى حاکى از مبغوضیت فعل نزد مولا هستند.
- مفسرین در معناى" ذکر"، و اینکه کلمه" اللَّه" فاعل آن است، و یا مفعول آن، و این که مفضل علیه خاص است یا عام، (یعنى ذکر خدا از همه اقسام نهى از فحشاء مهمتر است، یا بعضى از اقسام آن) اقوال و نظریههایى دیگر دارند.
- مقدّمات مسأله دلالت نهى بر فساد درباره اقسام نهى از عبادت یا نهى از معامله است،
- مقتضى بودن نهى تنزیهى و نهى غیرى براى فساد نیز قائلینى داشته و براى آنکه نزاع شامل همه قائلین بشود، بهتر آن است که کلمه نهى در عنوان مسئله را تعمیم داده و شامل همه اقسام نهى دانست.
- نهی تحریمی معلل بقوله «وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» إلخ، أمران إباحیان و نهی تحریمی معلل بقوله: «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ»
- آیا نهى در «عبادت» مقتضى فساد آن هست یا نه، فرقى بین نهى تحریمى و کراهتى نیست زیرا: همانطور که حرمت با صحّت و مقرّبیّت منافات دارد، کراهت هم با مقرّبیّت منافات دارد. اگر عملى فى الجملة مبغوض مولا واقع شد، چگونه مىتواند مقرّب الى المولى باشد. همانطور که بین حرمت و فساد ملازمه هست بین کراهت و فساد هم ملازمه هست.
- نتیجه: با توجه به نکته مذکور مىگوئیم: مقصود از کلمه «نهى» در محلّ نزاع، اختصاص به نهى تحریمى ندارد و شامل نهى کراهتى هم مىشود.
- در معاملات، نهى تحریمى، محلّ بحث است و در مورد نهى تنزیهى جاى توهّم نیست که اقتضاى فساد ندارد، همین مقدار که در عبادات، فرقى بین نهى تحریمى و تنزیهى نباشد، باعث مىشود که ما عنوان محلّ نزاع را تعمیم دهیم و بگوئیم بین نهى تحریمى و تنزیهى فرقى نیست.
- گناه بر دو گونه است، «گناه مطلق» و «گناه نسبى»، گناه مطلق همان مخالفت نهى تحریمى و مخالفت با فرمان قطعى خداوند است و هرگونه ترک واجب و انجام حرام را شامل مىشود.
- نهى آدم از «شجره ممنوعه» نیز یک نهى تحریمى نبود بلکه با توجه به موقعیت آدم با اهمیت تلقى شد و مخالفت با این نهى- هر چند نهى کراهتى بود- موجب چنان مؤاخذه و مجازاتى از طرف خداوند گردید.
- نهى. هرچند واژه نهى ظهور در حرمت نفسى دارد اما این ظهور به مقتضاى وضع نبوده به حکم عقل مىباشد. در مسأله دلالت نهى بر فساد، دایره نزاع نهى تحریمى و تنزیهى و نهى نفسى و غیرى هر دو را در بر مىگیرد و از ازاینرو، معناى عام آن مراد مىباشد.
- به نظر ما نهى از عبادت مطلقا مقتضى فساد آن عبادت است، خواه نهى از اصل عبادت باشد یا جزء آن یا شرط آن و یا وصف آن، و خواه نهى تحریمى و نفسى باشد، یا تنزیهى یا غیرى، زیرا تعلّق نهى به شىء، به هریک از انواع یادشده، حاکى از مبغوضیت آن نزد مولا است و اینکه مکلف با انجام آن عمل از خداوند دور مىشود، و چنین کارى صلاحیت آن را ندارد که عبادت و مقرّب به خداوند بوده باشد. از این جهت فرقى نمىکند که خود شىء مبغوض و دورکننده از مولا باشد، یا جزء آن و یا شرط آن، چنانکه همه اقسام نهى نیز در این امر یکسان بوده همگى حاکى از مبغوضیت فعل نزد مولا هستند.
- درست است که متعه زنان مباح شد، ولى در دو نوبت و یا سه نوبت از آن نهى شد، که آخرین نوبت که در آن حکم متعه استقرار یافت نهى تحریمى شد.
- اما کلمه نهى: همان گونه که در باب اوامر گفتیم، امر دو قسم است: 1- وجوبى 2- استحبابى؛ ولى متبادر از امر عند الاطلاق، وجوب است منتهى نه به ظهور لفظى بلکه به حکم عقل. و نیز گفتیم امر وجوبى دو قسم است: 1- نفسى 2- غیرى. و گفتیم متبادر از صیغه افعل عند الاطلاق، همین وجوب نفسى است و استفاده وجوب غیرى، بیان زائد لازم دارد.
- همچنین در باب نواهى هم مىگوئیم: النهى على قسمین: 1- تحریمى 2- تنزیهى (کراهتى).
- البته متبادر از صیغه نهى عند الاطلاق، نهى تحریمى است و تنزیهى محتاج به قرینه خاصه است و باز این ظهور هم به حکم عقل است چون عقل مىگوید اگر مولى عبد را از کارى زجر و ردع کرد، بر عبد لازم است که منزجر و مرتدع شود. ما لم یرخص فى الفعل و یأذن به قضاء لحق المولویة و العبودیة. و الا از نظر وضع لغت، صیغه نهى دلالت بر نسبت زجریه و ردعیه دارد و این معنى بطور مساوى بر نسبت زجریه شدیده (که تحریم باشد) و یا ضعیفه (که کراهت باشد) اطلاق مىگردد
- نهى تحریمى هم دو قسم است: 1- نفسى 2- غیرى؛ و متبادر از اطلاق صیغه، همان تحریم نفسى است و تحریم غیرى محتاج به بیان زائد است. حال اختلاف است که آیا نهى به همه اقسامش (یعنى چه تنزیهى و چه تحریمى نفسى و چه تحریمى غیرى) داخل در محل نزاع است یا بعضى از این اقسام مورد بحث است؟
- صاحب الکفایه فرموده: «نزاع، عام است و شامل تمام این اقسام مىگردد» ولى مرحوم میرزاى نائینى (قدس سره) فرموده: «نزاع، مختص به نهى تحریمى نفسى است و در دو قسم دیگر جارى نیست» بدلیل اینکه: به اعتقاد ایشان، نه نهى تنزیهى و نه نهى تحریمى غیرى، هیچیک مقتضى فساد نیست. پس منحصرا نهى تحریمى نفسى مورد بحث است.
- جناب مظفر مىفرماید: شیخنا! عقیده شما امرى است و عمومیت محل نزاع نیز امر دیگرى است. نزاع، عام است و مختص به نهى تحریمى نفسى نیست. ولى در این نزاع، عقیده شما آن است که فقط نهى تحریمى نفسى، دال بر فساد است. اما این معنایش آن نیست که نزاع در سایر اقسام نباشد. خیر. نزاع در دو قسم دیگر هم هست و آنها هم قائل دارند، نفیا او اثباتا فالحق مع صاحب الکفایة فى تعمیمه محل النزاع.
- 1- نهی تحریمی – صیغه نهى عند الاطلاق، نهى تحریمى است
- 2- نهى تحریمى نفسى: در رابطه با نهى تحریمى نفسى، تقریبا اکثر علما حکم به فساد کردهاند ولى در رابطه با نهى تحریمى غیرى، اختلاف است که آیا مقتضى فساد عبادت هست یا نیست. در مسئله دو نظریه موجود است.
- 3- نهى تحریمى غیرى اصلى:- نهى تعلّق گرفته به شىء، مدلول خطاب لفظى بوده ولى تعلّقش به خاطر مفسده متعلّق در این نهى نبوده بلکه از آن جهت که ترک این عمل، مقدّمه براى صحّت ذى المقدّمه بوده، متعلّق نهى قرار گرفته است. مثل «لا تلبس الحریر فى الصّلاة» ترک پوشیدن لباس حریر، مقدّمه صحّت نماز مىباشد.
- 4- نهى تحریمى غیرى تبعى: ملاک بحث شامل نهى غیرى نیز مىشود آن است که ثمره بحث در مسئله امر به شىء، مقتضى نهى از ضدّ عبادىاش بوده یا نه را فساد آن ضدّ عبادى قرار دادهاند. حال آنکه نهى تعلّق گرفته به ضدّ عبادى، نهى غیرى است.
- 5- : نهى تنزیهى: تنزیهى محتاج به قرینه خاصه است : متبادر از صیغه نهى عند الاطلاق، نهى تحریمى است و تنزیهى محتاج به قرینه خاصه است و باز این ظهور هم به حکم عقل است چون عقل مىگوید اگر مولى عبد را از کارى زجر و ردع کرد، بر عبد لازم است که منزجر و مرتدع شود.
- 6- : نهى غیری همان نهی تنزیهی است. نزاع از مختصّ به نهى نفسى تحریمى و نهى تنزیهى تعلّق گرفته به خود عبادت دانسته و شامل نهى غیرى نمىداند. نهى بر دو قسم- نفسى و غیرى- است که در ارتکاب و مخالفت با نهى نفسى، استحقاق عقاب هست امّا مخالفت با نهى غیرى موجب استحقاق عقوبت نمىشود.
- 7- : نهى به شیء: نهى به شىء، به هریک از انواع یادشده، حاکى از مبغوضیت آن نزد مولا است و اینکه مکلف با انجام آن عمل از خداوند دور مىشود، و چنین کارى صلاحیت آن را ندارد که عبادت و مقرّب به خداوند بوده باشد. از این جهت فرقى نمىکند که خود شىء مبغوض و دورکننده از مولا باشد، یا جزء آن و یا شرط آن، چنانکه همه اقسام نهى نیز در این امر یکسان بوده همگى حاکى از مبغوضیت فعل نزد مولا هستند
- 8- نهى از عبادت : به نظر ما نهى از عبادت مطلقا مقتضى فساد آن عبادت است، خواه نهى از اصل عبادت باشد یا جزء آن یا شرط آن و یا وصف آن، و خواه نهى تحریمى و نفسى باشد، یا تنزیهى یا غیرى، زیرا تعلّق نهى به شىء، به هریک از انواع یادشده، حاکى از مبغوضیت آن نزد مولا است و اینکه مکلف با انجام آن عمل از خداوند دور مىشود، و چنین کارى صلاحیت آن را ندارد که عبادت و مقرّب به خداوند بوده باشد. از این جهت فرقى نمىکند که خود شىء مبغوض و دورکننده از مولا باشد، یا جزء آن و یا شرط آن، چنانکه همه اقسام نهى نیز در این امر یکسان بوده همگى حاکى از مبغوضیت فعل نزد مولا هستند.
- 9- نهى از معامله : اصلا نهى از معامله، تحریمى نیست بلکه دالّ بر ارشاد به بطلان معامله مىباشد مانند «لا تبع ما لیس عندک» یعنى: مالى که ملک شما نیست و در اختیار شما قرار ندارد، نفروشید، نهى مذکور، تحریمى نیست بلکه ائمه علیهم السّلام در مقام ارشاد و راهنمائى به این مطلب بودهاند که: بىجهت خود را در زحمت نیندازید و مال مردم را نفروشید زیرا به آن وسیله به هدف خود نمىرسید و تملیک و تملّک برآن معامله، مترتّب نمىشود.
- نهی تنزیهى (کراهتى). - نهى تنزیهى به نفس عبادت تعلّق گرفته لکن داراى بدل و مندوحه هم هست مانند قرائت نماز در حمام که عنوان صلات در حمّام، مکروه و متعلّق نهى است لکن مکلّف مندوحه دارد و مخیّر است که نمازش را در حمّام یا در خانه و یا مسجد بخواند پس وجه اشتراک صوم عاشورا و خواندن نماز در حمّام، این است که: در هر دو، نهى به عنوان دارد.. پنجاه درجه مصلحت و «ترک» آن بنا بر انطباق با آن عنوان، هشتاد درجه مصلحت دارد و از قبیل «مستحبّین متزاحمین» هست که هر دو طرف واجد مصلحت هست. نهی کراهتی - نهى آدم از «شجره ممنوعه»همان نهی تنزیهی است.
- نهی اصلی : مهمترین اقسام نهى، همان نهى اصلى هست که مسلّما داخل بحث فعلى مىباشد لکن در نهى تبعى اشکالى هست
- نهى تبعى: نهى تبعى، داراى لفظ نیست بلکه با دلالاتى شبیه دلالت ایما و اشاره از لفظ استفاده مىشود بدون اینکه لفظى دلالت برآن داشته باشد. 1-میرزاى نائینى مىگوید: برفرض هم که نهى از ضد بدان تعلق گیرد ولى یک نهى تبعى است و در متعلق آن مفسده نیست پس مقتضى موجود است و مانع مفقود و عبادت صحیح است. 2- مرحوم مظفر و غیره برآنند ک با عمل مبغوض مولى تقرب حاصل نمىشود 3-مرحوم شیخ بهائى فرموده: در باب ضد خاص عبادى هم مسئله ضد ثمرهاى ندارد عبادت باطل است
- نهی مع قرینه: «أکرم کلّ فقیر» ثمّ یقول فی حدیث آخر بعد ساعة: «لا تکرم فسّاق الفقراء»، فهذا النهی لو کان متّصلا بالکلام الأوّل لاعتبر قرینة متّصلة، و لکنه انفصل عنه فی هذا المثال.
- نهی مولوی : نهى در «لا تَقْرَبُوا»، نهى مولوى باشد؛ یعنى دلالت بر حرمت تکلیفى کند. «أَقِیمُوا الصَّلاةَ»* یک نهى مولوى از این امرش متولّد مىشود که عبارت از نهى از اضداد نماز مىباشد. گویا مولى فرموده است: «انهاکم عن ترک الصّلاة» به عنوان نهى از ضدّ عامّ، و «انهاکم عن الشّرب و الاکل و ...» به عنوان نهى از ضدّ خاصّ. به بیان دیگر، گویا فرموده است: «یحرم علیکم ترک الصّلاة» به عنوان نهى از ضدّ عامّ و «یحرم علیکم الشّرب و الاکل و غیرهما» به عنوان نهى از ضدّ خاصّ.
- نهی إرشادی.: وقتى نهى خدا نهى ارشادى باشد، و نه نهى مولوى، دیگر چه معنا دارد که خدا عمل آدم را ظلم و عصیان و غوایت بخواند؟ در جواب مىگوییم: اما ظلم بودن عمل آدم، که در گذشته در بارهاش سخن رفت، و گفتیم: معنایش ظلم بنفس خود بوده، اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۲/۰۸/۰۲