پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان
      1. بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم  ..اقسام نهی در اصول فقه
بحث در اقسام‏ نهى‏ به شرح زیر است:

  1. نهی‏ تحریمی -2- نهى تحریمى نفسى:‏- 3- نهى تحریمى غیرى اصلى:- 4- نهى تحریمى غیرى تبعى:5- : نهى تنزیهى: 6- : نهى غیری همان نهی تنزیهی است. 7- : نهى به شیء:8- نهى‏ از عبادت 9- نهى از معامله 10- نهی مولوی 11- نهی ارشادی ....  
  2. الف: نهى تحریمى نفسى: نهى تعلّق گرفته به شى‏ء به خاطر مفسده متعلّق نهى بوده و نهى نیز دلالت بر حرمت دارد. مثل «لا تصم فى العیدین».
  3. ب: نهى تحریمى غیرى اصلى: نهى تعلّق گرفته به شى‏ء، مدلول خطاب لفظى بوده ولى تعلّقش به خاطر مفسده متعلّق در این نهى نبوده بلکه از آن جهت که ترک این عمل، مقدّمه براى صحّت ذى المقدّمه بوده، متعلّق نهى قرار گرفته است. مثل «لا تلبس الحریر فى الصّلاة» ترک پوشیدن لباس حریر، مقدّمه صحّت نماز مى‏باشد.
  4. ج: نهى تحریمى غیرى تبعى: نهى تعلّق گرفته به شى‏ء علاوه آنکه به خاطر مفسده خود متعلّق نبوده، بلکه ترکش، مقدّمه براى واجب اهمّ بوده، مدلول خطاب لفظى نیز نبوده بلکه لازمه عقلى امر به واجب اهمّ مى‏باشد. مثل ترک نماز که مقدّمه براى امر به ازاله نجاست مى‏باشد.
  5. د: نهى تنزیهى: نهى تنزیهى برخلاف نهى تحریمى، دلالت بر حرمت نداشته بلکه دلالت بر کراهت دارد. مثل «لا تصلّ فى الحمّام» نهى از خواندن نماز در حمّام. به بیان دیگر، متعلّق نهى در نهى تنزیهى داراى مبغوضیّت بوده ولى مبغوضیّتش ناشى از مفسده ملزمه که در نهى تحریمى بوده نمى‏باشد. به عبارت دیگر؛ مبغوضیتش به شدّت مبغوضیّت در نهى تحریمى نمى‏باشد.
  6. در عنوان، ظهور در نهى - شیخ در «مطارح الانظار/ 157» به دلیل آنکه لفظ نهى اخذ شده در عنوان، ظهور در نهى تحریمى داشته بنابراین، عنوان را مختصّ به نهى تحریمى دانسته و با وجود ملاک بحث در نهى تنزیهى، آن را داخل در محلّ نزاع و عنوان مسئله ندانسته است.

 

  1. نهى اصلى - مهم‏ترین اقسام‏ نهى‏، همان نهى اصلى هست که مسلّما داخل بحث فعلى مى‏باشد لکن در نهى تبعى اشکالى هست که اینک به بیان آن مى‏پردازیم.
  2. به نظر ما نهى از عبادت مطلقا مقتضى فساد آن عبادت است، خواه نهى از اصل عبادت باشد یا جزء آن یا شرط آن و یا وصف آن، و خواه نهى تحریمى و نفسى باشد، یا تنزیهى یا غیرى، زیرا تعلّق نهى به شى‏ء، به هریک از انواع یادشده، حاکى از مبغوضیت آن نزد مولا است و اینکه مکلف با انجام آن عمل از خداوند دور مى‏شود، و چنین کارى صلاحیت آن را ندارد که عبادت و مقرّب به خداوند بوده باشد. از این جهت فرقى نمى‏کند که خود شى‏ء مبغوض و دورکننده از مولا باشد، یا جزء آن و یا شرط آن، چنان‏که همه اقسام‏ نهى‏ نیز در این امر یکسان بوده همگى حاکى از مبغوضیت فعل نزد مولا هستند.
  3. مفسرین در معناى" ذکر"، و اینکه کلمه" اللَّه" فاعل آن است، و یا مفعول آن، و این که مفضل علیه خاص است یا عام، (یعنى ذکر خدا از همه اقسام‏ نهى‏ از فحشاء مهم‏تر است، یا بعضى از اقسام آن) اقوال و نظریه‏هایى دیگر دارند.
  4. مقدّمات مسأله دلالت نهى بر فساد درباره اقسام‏ نهى‏ از عبادت یا نهى از معامله است،
  5. مقتضى بودن نهى تنزیهى و نهى غیرى براى فساد نیز قائلینى داشته و براى آنکه نزاع شامل همه قائلین بشود، بهتر آن است که کلمه نهى در عنوان مسئله را تعمیم داده و شامل همه اقسام نهى دانست.

 

 

  1. نهی‏ تحریمی‏ معلل بقوله «وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» إلخ، أمران إباحیان و نهی‏ تحریمی‏ معلل بقوله: «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ‏»
  2. آیا نهى در «عبادت» مقتضى فساد آن هست یا نه، فرقى بین نهى‏ تحریمى‏ و کراهتى نیست زیرا: همان‏طور که حرمت با صحّت و مقرّبیّت منافات دارد، کراهت هم با مقرّبیّت منافات دارد. اگر عملى فى الجملة مبغوض مولا واقع شد، چگونه مى‏تواند مقرّب الى المولى باشد. همان‏طور که بین حرمت و فساد ملازمه هست بین کراهت و فساد هم ملازمه هست.
  3. نتیجه: با توجه به نکته مذکور مى‏گوئیم: مقصود از کلمه «نهى» در محلّ نزاع، اختصاص به نهى‏ تحریمى‏ ندارد و شامل نهى کراهتى هم مى‏شود.
  4. در معاملات، نهى‏ تحریمى‏، محلّ بحث است و در مورد نهى تنزیهى جاى توهّم نیست که اقتضاى فساد ندارد، همین مقدار که در عبادات، فرقى بین نهى‏ تحریمى‏ و تنزیهى نباشد، باعث مى‏شود که ما عنوان محلّ نزاع را تعمیم دهیم و بگوئیم بین نهى‏ تحریمى‏ و تنزیهى فرقى نیست.
  5. گناه بر دو گونه است، «گناه مطلق» و «گناه نسبى»، گناه مطلق همان مخالفت نهى‏ تحریمى‏ و مخالفت با فرمان قطعى خداوند است و هرگونه ترک واجب و انجام حرام را شامل مى‏شود.
  6. نهى آدم از «شجره ممنوعه» نیز یک نهى‏ تحریمى‏ نبود بلکه با توجه به موقعیت آدم با اهمیت تلقى شد و مخالفت با این نهى- هر چند نهى کراهتى بود- موجب چنان مؤاخذه و مجازاتى از طرف خداوند گردید.
  7.  نهى. هرچند واژه نهى ظهور در حرمت نفسى دارد اما این ظهور به مقتضاى وضع نبوده به حکم عقل مى‏باشد. در مسأله دلالت نهى بر فساد، دایره نزاع نهى‏ تحریمى‏ و تنزیهى و نهى نفسى و غیرى هر دو را در بر مى‏گیرد و از ازاین‏رو، معناى عام آن مراد مى‏باشد.
  8. به نظر ما نهى از عبادت مطلقا مقتضى فساد آن عبادت است، خواه نهى از اصل عبادت باشد یا جزء آن یا شرط آن و یا وصف آن، و خواه نهى‏ تحریمى‏ و نفسى باشد، یا تنزیهى یا غیرى، زیرا تعلّق نهى به شى‏ء، به هریک از انواع یادشده، حاکى از مبغوضیت آن نزد مولا است و اینکه مکلف با انجام آن عمل از خداوند دور مى‏شود، و چنین کارى صلاحیت آن را ندارد که عبادت و مقرّب به خداوند بوده باشد. از این جهت فرقى نمى‏کند که خود شى‏ء مبغوض و دورکننده از مولا باشد، یا جزء آن و یا شرط آن، چنان‏که همه اقسام نهى نیز در این امر یکسان بوده همگى حاکى از مبغوضیت فعل نزد مولا هستند.
  9. درست است که متعه زنان مباح شد، ولى در دو نوبت و یا سه نوبت از آن نهى شد، که آخرین نوبت که در آن حکم متعه استقرار یافت نهى‏ تحریمى‏ شد.
  10. اما کلمه نهى: همان گونه که در باب اوامر گفتیم، امر دو قسم است: 1- وجوبى 2- استحبابى؛ ولى متبادر از امر عند الاطلاق، وجوب است منتهى نه به ظهور لفظى بلکه به حکم عقل. و نیز گفتیم امر وجوبى دو قسم است: 1- نفسى 2- غیرى. و گفتیم متبادر از صیغه افعل عند الاطلاق، همین وجوب نفسى است و استفاده وجوب غیرى، بیان زائد لازم دارد.
  11. همچنین در باب نواهى هم مى‏گوئیم: النهى على قسمین: 1- تحریمى 2- تنزیهى (کراهتى).
  12. البته متبادر از صیغه نهى عند الاطلاق، نهى‏ تحریمى‏ است و تنزیهى محتاج به قرینه خاصه است و باز این ظهور هم به حکم عقل‏ است چون عقل مى‏گوید اگر مولى عبد را از کارى زجر و ردع کرد، بر عبد لازم است که منزجر و مرتدع شود. ما لم یرخص فى الفعل و یأذن به قضاء لحق المولویة و العبودیة. و الا از نظر وضع لغت، صیغه نهى دلالت بر نسبت زجریه و ردعیه دارد و این معنى بطور مساوى بر نسبت زجریه شدیده (که تحریم باشد) و یا ضعیفه (که کراهت باشد) اطلاق مى‏گردد
  13. نهى‏ تحریمى‏ هم دو قسم است: 1- نفسى 2- غیرى؛ و متبادر از اطلاق صیغه، همان تحریم نفسى است و تحریم غیرى محتاج به بیان زائد است. حال اختلاف است که آیا نهى به همه اقسامش (یعنى چه تنزیهى و چه تحریمى نفسى و چه تحریمى غیرى) داخل در محل نزاع است یا بعضى از این اقسام مورد بحث است؟
  14. صاحب الکفایه فرموده: «نزاع، عام است و شامل تمام این اقسام مى‏گردد» ولى مرحوم میرزاى نائینى (قدس سره) فرموده: «نزاع، مختص به نهى تحریمى نفسى است و در دو قسم دیگر جارى نیست» بدلیل اینکه: به اعتقاد ایشان، نه نهى تنزیهى و نه نهى تحریمى غیرى، هیچیک مقتضى فساد نیست. پس منحصرا نهى تحریمى نفسى مورد بحث است.
  15. جناب مظفر مى‏فرماید: شیخنا! عقیده شما امرى است و عمومیت محل نزاع نیز امر دیگرى است. نزاع، عام است و مختص به نهى تحریمى نفسى نیست. ولى در این نزاع، عقیده شما آن است که فقط نهى تحریمى نفسى، دال بر فساد است. اما این معنایش آن نیست که نزاع در سایر اقسام نباشد. خیر. نزاع در دو قسم دیگر هم هست و آنها هم قائل دارند، نفیا او اثباتا فالحق مع صاحب الکفایة فى تعمیمه محل النزاع.

 

  1. 1- نهی‏ تحریمی – صیغه نهى عند الاطلاق، نهى‏ تحریمى‏ است

 

  1. 2- نهى تحریمى نفسى: در رابطه با نهى‏ تحریمى‏ نفسى‏، تقریبا اکثر علما حکم به فساد کرده‏اند ولى در رابطه با نهى تحریمى غیرى، اختلاف است که آیا مقتضى فساد عبادت هست یا نیست. در مسئله دو نظریه موجود است.

 

  1. 3- نهى تحریمى غیرى اصلى:- نهى تعلّق گرفته به شى‏ء، مدلول خطاب لفظى بوده ولى تعلّقش به خاطر مفسده متعلّق در این نهى نبوده بلکه از آن جهت که ترک این عمل، مقدّمه براى صحّت ذى المقدّمه بوده، متعلّق نهى قرار گرفته است. مثل «لا تلبس الحریر فى الصّلاة» ترک پوشیدن لباس حریر، مقدّمه صحّت نماز مى‏باشد.

 

  1. 4- نهى تحریمى غیرى تبعى: ملاک بحث شامل نهى غیرى نیز مى‏شود آن است که ثمره بحث در مسئله امر به شى‏ء، مقتضى نهى از ضدّ عبادى‏اش بوده یا نه را فساد آن ضدّ عبادى قرار داده‏اند. حال آنکه نهى تعلّق گرفته به ضدّ عبادى، نهى غیرى است.

 

  1. 5- : نهى تنزیهى: تنزیهى محتاج به قرینه خاصه است : متبادر از صیغه نهى عند الاطلاق، نهى تحریمى است و تنزیهى‏ محتاج‏ به‏ قرینه‏ خاصه‏ است و باز این ظهور هم به حکم عقل است چون عقل مى‏گوید اگر مولى عبد را از کارى زجر و ردع کرد، بر عبد لازم است که منزجر و مرتدع شود.

 

 

  1. 6- : نهى غیری همان نهی تنزیهی است. نزاع از مختصّ به نهى نفسى تحریمى و نهى‏ تنزیهى‏ تعلّق گرفته به خود عبادت دانسته و شامل نهى‏ غیرى‏ نمى‏داند. نهى بر دو قسم- نفسى و غیرى- است که در ارتکاب و مخالفت با نهى نفسى، استحقاق عقاب هست امّا مخالفت با نهى غیرى موجب استحقاق عقوبت نمى‏شود.

 

  1. 7- : نهى به شیء: نهى‏ به‏ شى‏ء، به هریک از انواع یادشده، حاکى از مبغوضیت آن نزد مولا است و اینکه مکلف با انجام آن عمل از خداوند دور مى‏شود، و چنین کارى صلاحیت آن را ندارد که عبادت و مقرّب به خداوند بوده باشد. از این جهت فرقى نمى‏کند که خود شى‏ء مبغوض و دورکننده از مولا باشد، یا جزء آن و یا شرط آن، چنان‏که همه اقسام نهى نیز در این امر یکسان بوده همگى حاکى از مبغوضیت فعل نزد مولا هستند

 

  1. 8- نهى‏ از عبادت : به نظر ما نهى‏ از عبادت‏ مطلقا مقتضى فساد آن عبادت است، خواه نهى از اصل عبادت باشد یا جزء آن یا شرط آن و یا وصف آن، و خواه نهى تحریمى و نفسى باشد، یا تنزیهى یا غیرى، زیرا تعلّق نهى به شى‏ء، به هریک از انواع یادشده، حاکى از مبغوضیت آن نزد مولا است و اینکه مکلف با انجام آن عمل از خداوند دور مى‏شود، و چنین کارى صلاحیت آن را ندارد که عبادت و مقرّب به خداوند بوده باشد. از این جهت فرقى نمى‏کند که خود شى‏ء مبغوض و دورکننده از مولا باشد، یا جزء آن و یا شرط آن، چنان‏که همه اقسام نهى نیز در این امر یکسان بوده همگى حاکى از مبغوضیت فعل نزد مولا هستند.
  2. 9- نهى از معامله : اصلا نهى‏ از معامله‏، تحریمى نیست بلکه دالّ بر ارشاد به بطلان معامله مى‏باشد مانند «لا تبع ما لیس عندک» یعنى: مالى که ملک شما نیست و در اختیار شما قرار ندارد، نفروشید، نهى مذکور، تحریمى نیست بلکه ائمه علیهم السّلام در مقام ارشاد و راهنمائى به این مطلب بوده‏اند که: بى‏جهت خود را در زحمت نیندازید و مال مردم را نفروشید زیرا به آن وسیله به هدف خود نمى‏رسید و تملیک و تملّک برآن معامله، مترتّب نمى‏شود.
  3. نهی تنزیهى (کراهتى). - نهى‏ تنزیهى‏ به نفس عبادت تعلّق گرفته لکن داراى بدل و مندوحه هم هست مانند قرائت نماز در حمام که عنوان صلات در حمّام، مکروه و متعلّق نهى است لکن مکلّف مندوحه دارد و مخیّر است که نمازش را در حمّام یا در خانه و یا مسجد بخواند پس وجه اشتراک صوم عاشورا و خواندن نماز در حمّام، این است که: در هر دو، نهى به ‏عنوان‏ دارد.. پنجاه درجه مصلحت و «ترک» آن بنا بر انطباق با آن عنوان، هشتاد درجه مصلحت دارد و از قبیل «مستحبّین متزاحمین» هست که هر دو طرف واجد مصلحت هست. نهی کراهتی - نهى آدم از «شجره ممنوعه»همان نهی تنزیهی است.
  4. نهی اصلی : مهم‏ترین اقسام نهى، همان نهى‏ اصلى‏ هست که مسلّما داخل بحث فعلى مى‏باشد لکن در نهى تبعى اشکالى هست
  5. نهى تبعى: نهى تبعى، داراى لفظ نیست بلکه با دلالاتى شبیه دلالت ایما و اشاره از لفظ استفاده مى‏شود بدون اینکه لفظى دلالت برآن داشته باشد. 1-میرزاى نائینى مى‏گوید: برفرض هم که نهى از ضد بدان تعلق گیرد ولى یک نهى‏ تبعى‏ است و در متعلق آن مفسده نیست پس مقتضى موجود است و مانع مفقود و عبادت صحیح است. 2- مرحوم مظفر و غیره برآنند ک با عمل مبغوض مولى تقرب حاصل نمى‏شود 3-مرحوم شیخ بهائى فرموده: در باب ضد خاص عبادى هم مسئله ضد ثمره‏اى ندارد عبادت باطل است

 

  1. نهی مع قرینه: «أکرم کلّ فقیر» ثمّ یقول فی حدیث آخر بعد ساعة: «لا تکرم فسّاق الفقراء»، فهذا النهی لو کان متّصلا بالکلام الأوّل لاعتبر قرینة متّصلة، و لکنه انفصل عنه فی هذا المثال.

 

  1. نهی مولوی : نهى در «لا تَقْرَبُوا»، نهى‏ مولوى‏ باشد؛ یعنى‏ دلالت بر حرمت تکلیفى کند. «أَقِیمُوا الصَّلاةَ»* یک نهى‏ مولوى‏ از این امرش متولّد مى‏شود که عبارت از نهى از اضداد نماز مى‏باشد. گویا مولى فرموده است: «انهاکم عن ترک الصّلاة» به عنوان نهى از ضدّ عامّ، و «انهاکم عن الشّرب و الاکل و ...» به عنوان نهى از ضدّ خاصّ. به بیان دیگر، گویا فرموده است: «یحرم علیکم ترک الصّلاة» به عنوان نهى از ضدّ عامّ و «یحرم علیکم الشّرب و الاکل و غیرهما» به عنوان نهى از ضدّ خاصّ.
  2. نهی إرشادی.: وقتى نهى خدا نهى ارشادى باشد، و نه نهى‏ مولوى‏، دیگر چه معنا دارد که خدا عمل آدم را ظلم و عصیان و غوایت بخواند؟ در جواب مى‏گوییم: اما ظلم بودن عمل آدم، که در گذشته در باره‏اش سخن رفت، و گفتیم: معنایش ظلم بنفس خود بوده، اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی