استاد سید ابوالحسن مهدوی زید عزه – یکشنبه 30/ 7/ 1402 – ربیع الثانی 1445 عبادت را چگونه تعریف بکنیم تا با اجتماع امر ونهی پگونه استاد - عنوان بحث نهى از عبادت مقتضى فساد آن عبادت است
شنبه, ۶ آبان ۱۴۰۲، ۰۲:۵۸ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم ..
-
مقسد دوم – نواهی – نهی از شیء جلسه 1
- استاد سید ابوالحسن مهدوی زید عزه – یکشنبه 30/ 7/ 1402 – ربیع الثانی 1445
- عبادت را چگونه تعریف بکنیم تا با اجتماع امر ونهی پگونه
- استاد - عنوان بحث نهى از عبادت مقتضى فساد آن عبادت است مثال آن هم همان صلاه در قروء است آن ایامی که زن حالت خایص دارد نهی دارد از صلاه ؛ این نهی از صلاه آیا یاعث تساوی امر می شود یا نه –
- استاد - تعریف عبادت چیست : نمازی که این زن در این ایام می خواند اصلا عبات نیست .چرا عنوانش را گذاستند نهی عبادت ! –
- استاد - در بحث مشتق داشتیم . که می گفتند .إنه اختلفوا فی أن المشتق حقیقة فی خصوص ما تلبس بالمبدإ فی الحال، مشتق حضوص یک مبدع است یانه اعم ازفعلی وگذ شته - قبلا این فرد مثلا عادل بوده الان عادل نیست – مرد قبلا سارق بوده الآن سرقت نمی کند آیا می توانیم حقیقتا به او بگویم انت عادل یا انت سارق – انت قاتل – (حالت تلبّس و اشتغال به مبدء) نسبت به انقضاء مبدء اختلاف است. نسبت به حصوص تلبس فی حال قطا حقیقت است . نسبت به تلبس فی آینده قطعا مجاز است .
- استاد - این بحث را آخوند نیاورده اند اینجا – و منظور آخوند نهى از عبادت مقتضى فساد ؛ منطورشان قلبش است
- مرحوم آخوند - دو تعریف دارند برای عبادت..
- الامر (الرابع) ان (ما یتعلق به النهی اما أن یکون عبادة أو غیرها) من المعاملات و غیرها (و المراد بالعبادة هاهنا) أحد الامرین: توضیح بیشتر نظر آخوند عبادات دو دسته است:
- الرّابع: ما یتعلّق به النّهی امّا أن یکون عبادة أو غیرها، و المراد بالعبادة هاهنا ما یکون بنفسه و بعنوانه عبادة له تعالى موجبا بذاته للتّقرّب من حضرته لو لا حرمته، کالسّجود و الخضوع و الخشوع له و تسبیحه و تقدیسه، أو ما لو تعلّق الامر به کان أمره أمرا عبادیّا لا یکاد یسقط الا اذا أتى به بنحو قربیّ کسائر أمثاله نحو صوم العیدین، و الصّلاة فی أیّام العادة [با قطع نظر از نهى، ذاتا مقرّب الى المولى هست.].
- ( لا ما أمر به لاجل التّعبّد به و لا ما یتوقّف صحّته على النّیّة. و لا ما لا یعلم انحصار المصلحة فیه فی شیء، کما عرف بکل منها العبادة، ضرورة أنّها بواحد منها لا یکاد یمکن أن یتعلّق بها النّهی. مع ما أورد علیها بالانتقاض طردا أو عکسا، أو بغیره، کما یظهر من مراجعة المطوّلات. و ان کان الاشکال بذلک فیها فی غیر محلّه، لاجل کون مثلها من التّعریفات لیس بحدّ و لا برسم، بل من قبیل شرح الاسم کما نبهنا علیه غیر مرّة، فلا وجه لاطالة الکلام بالنّقض و الابرام فی تعریف العبادة، و لا فی تعریف غیرها کما هو العادة.)
- --------------
4- معناى عبادت - [1]-شىء که متعلّق نهى مىباشد، گاهى عبادت است و گاهى غیر عبادت.
- سؤال: عبادتى که حدّ اقل، امر استحبابى یا بالاتر، امر وجوبى به آن متعلّق شده و مأمور به هست، چگونه مىتواند منهى عنه واقع شود تا بحث کنیم آیا نهیش مقتضى فساد هست یا نه؟
- جواب: ابتدا عبادت را براى شما معنا مىکنیم آنگاه ببینید، مىتواند متعلّق نهى واقع شود یا نه.
- چندین تعریف براى «عبادت» ذکر شده که تمام آنها دچار اشکال و نقض و ابرام گشته امّا مصنف رحمه اللّه فرمودهاند مقصود از عبادت متعلّق نهى- در محلّ بحث- یکى از این دو مطلب است:
- استاد مانحن فی به عنوان عبادت تبارک وتعالی دو قسم است یک مثال سجود ورکوع در مقابل پروردگار اگر امر نداشته باشد خود به خود بحث دیگری است قربته الی الله – فرمانده می گوید باید تعظیم کنی این امر است واگر نگوید که باید تظیم کنی بحث دیگری ونیاز به امر نداریم این یک قسمت عبادت است مثل ایام غروء
-
قسم دوم عبادت ما لو تعلّق الامر به کان أمره أمرا عبادیّا لا یکاد یسقط الا اذا أتى به بنحو قربیّ
- چرا می گوید لو این صلاه بوم حایض امر ندارد اما اگر به اش ام تعلق گرفت کان أمره أمرا عبادیّا به نحو قربی این مطلب مثل امور عبادی وغیر عبادی ما در غذاخوردن است در سحر ماه مبارک وغیر مبارک در نیت وعدم نیت – یا مثل خدمت پدر ومادر بانیت باشد می شود عبادت وبدون بینت عبادت نیست. در این جا شهید ثانی می گوید ما می توانیم تمام کارهایمان را با نیت انجام دهیم قربته الی الله
-
در تعریف عبادت الف: منظور از عبادت، آن چیزى است که «ذاتا» جنبه عبادیت دارد و نیاز به امر ندارد ، مانند خضوع، خشوع و سجده در پیشگاه حضرت حق که ذاتا عبادت است و نیاز به تعبّد ندارد تا عنوان عبادت براى آنها تحقق پیدا کند، بنا بر تعریف مذکور، چنانچه شىء که ذاتا عبادت است، متعلّق نهى قرار گرفت، مىتوان بحث کرد آیا نهى مذکور، مقتضى فساد هست یا نه؟
- -------
- ______________________________
ب: عبادت، آن است که: «لو تعلّق الامر به کان امره امرا عبادیّا لا یکاد یسقط الا اذا اتى به بنحو قربى». است که اگر مقصود، این به جاى نهى، امر به آن متعلّق شده بود، امرش عبادى بود و از ذمّه مکلّف، ساقط نمىشد مگر با قصد قربت، مانند صوم روز عید فطر که مىگوئیم: عبادتى است که محرّم و عبادیتّش به این معنا است که: صوم عید فطر به جاى اینکه منهى عنه واقع شود اگر مانند روزه سائر ایّام ماه رمضان، مأمور به مىشد، این صوم هم مانند سائر مصادیق صوم، عبادى بود و امرش بدون قصد قربت، ساقط نمىشد - پس مقصود از تعلّق نهى به عبادت، این نیست که اکنون یک عبادت فعلى مأمور به به امر استحبابى یا وجوبى داریم که نهى هم به آن تعلّق گرفته اگر چنین باشد کأنّ صددرجه از اجتماع امر و نهى، بالاتر و اصلا این مسئله، ممتنع است.
- خلاصه: یا باید بگوئیم: مقصود از عبادت، عبادت ذاتى هست یا اینکه منظور، این است: «لو تعلّق الامر به کان امره امرا عبادیا ...».
- [1]- امّا آن معانى که دیگران براى عبادت ذکر کردهاند:
- الف: تعریف اول از تقریرات مرحوم شیخ است .«العبادة ما امر به لاجل التّعبّد به»، عبادت، آن است که امر به آن متعلّق شده و امر متعلّق به آنهم به منظور تعبّد است. گفتهاند عبادت آن چیزى است که امر بشود بجهت تعبد بآن منقول .. اشکال بر مرحوم شیخ این تعریف شامل نماز حایض نمی شود وشامل نماز های ما می شود که تعریف عبادت را آورده است نظر به نهی نماز حایض ندارد..
-
ب: تعریف دوم میزای قمی بیان نمودند معناى عبادت را آن عملى است که توقف دارد صحت آن بر نیت
- «العبادة ما یتوقّف صحّته على النّیّة»، عبادت، آن است که صحّتش متوقّف بر نیّت است و مقصود از نیّت هم قصد قربت نیست بلکه منظور، همان نیّت عنوان عبادت و عمل هست مثلا هنگامى که نماز مىخوانید، باید نفس عنوان صلات را قصد کنید چون نماز از عناوین «قصدیّه» هست و بدون قصد عنوان، تحقّق پیدا نمىکند. وشامل نهی در نماز حایض نمی شود. که نماز حایض با این تعریف قطعا باطل است ..
- ج: تعریف سوم ضاحب فصول براى عبادت بیان نمودند آن عملى است که منحصر نباشد مصلحت در آن در چیز مخصوصى یعنى مصلحت آن معلوم نباشد. بالخصوص منقول از مرحوم صاحب قوانین است علماء رضوان اللّه تعالى علیهم تعریف نمودند «العبادة ما لا یعلم انحصار المصلحة فیها فى شىء ...» عبادت، آن است که نمىتوان مصلحتش را در یک امر خاصّى منحصر نمود، فرضا اگر از ما سؤال کنند مصلحت صلات چیست، امکان دارد مصالحى را براى آن برشمریم امّا نمىتوان گفت مصلحت نماز، منحصر به همانهائى است که ما ذکر کردیم. این تعریف شامل نماز حایض می شود ونماز حایض عبادت است
- صاحب کفایه یک ایراد جمعی برسه تعریف می گویند هر سه تعریف ایراد دارد . . بحث ما روی صلاه حایض است که شامل نهی بر عبا دت نمی شود واین تعاریف را در بر نمی گیرد. لا ما أمر به لاجل التّعبّد به و لا ما یتوقّف صحّته على النّیّة. و لا ما لا یعلم انحصار المصلحة فیه فی شیء، کما عرف بکل منها العبادة، صاحب کفایه لفظ (لو) را آورده که اشکا ل برخودش گرفته نشود
-
مطلب إیضاح الکفایة،می فرمایند دو اشکال بر تعریف مذکور وارد است:
- آن تعریف، «دورى» هست زیرا در آن کلمه «تعبّد» به کار رفته و تعبّد هم به
- معناى عبادت است. آیا درحالىکه ما در صدد هستیم ماهیّت عبادت را از طریق آن تعریف مشخّص کنیم، مىتوان در معناى عبادت، کلمه تعبّد و عبادت را استعمال نمود؟
- ظاهر جمله «ما امر به» این است که امر فعلى به آن متعلّق شده، آیا شىء که امر فعلى به آن تعلّق گرفته به نفس همان مأمور به مىتواند نهى متعلّق شود و ما هم بحث کنیم که آیا نهیش مقتضى فساد هست یا نه؟
- دو اشکال بر تعریف مذکور، وارد است: در غیر از عبادات هم عناوینى داریم که صحّتشان متوقّف بر نیّت است مثلا عنوان «تعظیم» اگر واجب شد، یک واجب توصّلى هست نه تعبّدى امّا درعینحال، عنوان مذکور، بدون قصد، حاصل نمىشود یعنى: تا انسان، عملى را به قصد تعظیم مقرون نکند، عنوان تعظیم، محقّق نمىشود پس چرا شما آن را به عبادت منحصر کرده و مىگوئید:«العبادة ما یتوقّف صحّته على النّیّة» شما مىخواهید عبادت را عبادت فعلى محسوب کنید یعنى آن چیزى که امر فعلى به آن تعلّق گرفته، اگر به شىء امر فعلى تعلّق گرفت، معقول هست که نهى به آن متعلّق شود و ما بحث کنیم که آیا نهیش مقتضى فساد هست یا نه؟
- به خلاف «واجبات توصّلى» که وقتى شارع مقدّس مىفرماید دین خود را ادا کنید مصلحتش معلوم و این است که باید مال مردم به صاحبش رد شود و مصلحت مخفى دیگرى در آن تصوّر نمىشود پس عبادت، آن است که نمىتوان دائره مصلحت آن را منحصر کرد.
- دو اشکال بر تعریف مذکور، وارد است: به حسب ظاهر، چنین نیست که مصلحت هر واجب توصّلى مشخّص و معلوم باشد[1]، آرى مصلحت اداى دین براى ما مشخّص است.
- در باب «عبادات» هم نمىتوان به طور کلّى گفت دائره مصلحت، غیر محدود است ممکن است در بین عبادات به مسائلى برخورد نمائیم که دائره مصلحتش محدود باشد.
- ظاهر کلام شما، این است که: همان شىء ذات مصلحت، متعلّق نهى قرار گرفته، آیا شىء که داراى مصلحت هست، مىتواند متعلّق نهى واقع شود؟
- آیا نماز در ایّام عادت، داراى مصلحت هست و متعلّق نهى هم واقع شده؟
- شىء که داراى مصلحت هست، نمىتواند متعلّق نهى واقع شود.
- تذکّر: تعاریف مذکور، جنبه «حد» و «رسم» ندارد بلکه داراى عنوان «شرح الاسم» مىباشد، مثل اینکه از ما سؤال کنند «سعدانه» چیست در جواب بگوئیم بهمعناى جدار و دیوار نیست بلکه نوعى گیاه است
- لذا در چنین تعاریفى نباید دقّت و اشکال کرد که جامع افراد و مانع اغیار نیست امّا درعینحال باید متذکّر شد که تعاریف سهگانه مذکور، کارساز نیست و تعریف صحیح، همان بود که براى شما بیان کردیم- همان دو تعریفى که ابتداى بحث ذکر شد. إیضاح الکفایة، ج3، ص:
- برداشت از شرح فارسى کفایة الأصول، به هریک از این تعریفهائى که بیان نمودیم عبادت را و هیچکدام از اینها درست نیست بجهت آنکه ما مىخواهیم بیان کنیم که آیا این عمل قبل از آنى که نهى بآن متعلق شود آیا عبادت بوده یا نه و این تعریفاتى که بیان نمودند ضرورى است که ممکن نیست که متعلق نهى واقع شوند
- چون در تعریف اول در صلاة حایض امرى ندارد تا براى تعبد باشد و ایضا در دوم نیت متوقف بر امر است و امرى نیست که نیت آن را بنماید و در سوم مصلحتى نیست در صلاة حایض بلکه مفسده است با اینکه اشکالاتى بر آنها واقع شده است به انتقاض طرد یعنى مانع نیست یا عکسا یعنى جامع نیست یا بغیر اینها که اشکال دور باشد که وارد شده است بر این تعاریف
- کما آنکه این مطالبى را که بیان نمودیم ظاهر مىشود براى کسانى که مراجعه کنند بکتب مطولات اگرچه این اشکالها که در نقض طرد و عکس و غیره بیان نمودهاند در غیر محلش مىباشد. ین اشکالات صحیح نیست بجهت آنکه مثل این تعاریف تعاریف شرح الاسم است نه آنکه این تعاریف حدود رسم خارجى باشند
- کما آنکه ما بیان نمودیم این مطالب را در زیاد مواردى منجمله از آنها در جلد اول در مشتق در معناى ناطق آنجا بیان نمودیم پس وجهى ندارد طول دادن کلام بنقض و ابرام در تعریف عبادت و نه در غیر عبادت کما آنکه عادت علماء رضوان اللّه علیهم بر این است که اشکال و نقض و ابرام در اینجور تعاریف چون اگر تعریف حقیقى نباشد همچنان که بیان نمودیم که تعریف حقیقى اشیاء ممکن نیست بحد و رسم و تعریف شرح الاسم مانعى ندارد قدرى اعم و یا اخص باشد کما لا یخفى. شرح فارسى کفایة الأصول، ج3، ص: 124
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۲/۰۸/۰۶