ادبیات :فعل های ثلاثی مجرد فقط بر یکی از این سه وزن آمده: فَعَلَ, فَعِلَ , فَعُلَ... فتحه ع , کسره ع , ضمه ع الفعل ..فَعَلَ مانند: ضَرَبَ, جَلَسَ, مَنَعَ, قَتَلَ,ذهَبَ,قَرَاَ,بَدَاَ,فَتَحَ ..
پنجشنبه, ۶ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۴۶ ب.ظ
- بسم الله الرحمن الرحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- فعل ثلاثی مجرد در قرآن
- فعل های ثلاثی مجرد فقط بر یکی از این سه وزن آمده: فَعَلَ, فَعِلَ , فَعُلَ... فتحه ع , کسره ع , ضمه ع الفعل ..فَعَلَ مانند: ضَرَبَ, جَلَسَ, مَنَعَ, قَتَلَ,ذهَبَ,قَرَاَ,بَدَاَ,فَتَحَ ..فَعِلَ مانند: حَسِبَ, ضَحِکَ, سَمِعَ, شَرِبَ, فَهِمَ, عَمِلَ ..فَعُلَ مانند:شَرُفَ, صَغُرَ, حَرُمَ, قَرُبَ, کَبُرَ, بَعُدَ, عَظُمَ
- فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى- 72- هو من عمى القلب، فهو ثلاثی من: عمی یعمى، فلذلک أتى بغیر فعل ثلاثی،
- فَلا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْداءَ، بر فعل لازم من شمت یشمت از فعل ثلاثى، و رفع «اعداء»، یعنى چنان مساز که دشمنان به من شماتت کنند.
- تَعُولُوا فعل ثلاثی یستعمل فی المیل الذی ترجع إلیه معانی «ع و ل» کلها، و الفعل فی کثرة العیال رباعی..
- قوله تعالى: «وَ لا یَحْزُنْکَ» (176). قرئ بفتح الیاء و ضمها، فمن قرأ بالفتح جعله من حزنه و هو فعل ثلاثى،
- (أجراها اللّه مجرى و أرساها اللّه مرسى). و من فتحها أجراه على جرت مجرى و رست مرسى. فالضمّ مصدر فعل رباعىّ، و الفتح مصدر فعل ثلاثىّ.
- یقرأ (یصدر) بفتح الیاء و ضمها. فمن قرأ بالفتح کان لأنه مضارع فعل ثلاثى، و من قرأ بالضم فلأنه مضارع فعل رباعى و کان المفعول محذوفا، و تقدیره: حتى یصدر الرعاء إبلهم و مواشیهم.
- انْشَرَه فعل ثلاثى مجرد و مزید فیه آن یعنى نشور و انشار در آن بیک معنى- أَنْشَرَ اللّهُ المیتَ فَنُشِرَ- در آیه گفت:
ثمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ- العبس/ 22
- (وَ- نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ- هامانَ وَ- جُنُودَهُما) أی و- نرید أن نرى فرعون و قرا الأعمش و- یحیى و- حمزة و- الکسائی و- خلف" و- یرى" بالیاء على أنه فعل ثلاثی من رأى
- فعل القسوة مما یخرج منه أفعل التفضیل، و فعل التعجب أن قسا یجوز أن یبنى منه أفعل التفضیل، و فعل التعجب بجواز اجتماع الشرائط المجوزة لبناء ذلک، و هی کونه من فعل ثلاثی مجرد متصرف تام قابل للزیادة، و النقص مثبت. و فی کونه من أفعل، أو من کون، أو من مبنی للمفعول خلاف
- قوله تعالى: قالُوا سُبْحانَکَ .. «سبحان» اسم مصدر و هو التسبیح، و قیل: بل هو مصدر لأنه سمع له فعل ثلاثی، و هو من الأسماء اللازمة للإضافة
- مثله الفتوى و الفتیا و الثنوى و الثنیا، قال: و طی تبدل الکسرة فتحة فتقلب الیاء ألفا، و کذلک کل فعل ثلاثی مثل بَقِیَ و نسی و فتی ... انتهى و بَقِیَ من الدین کذا" فضل و تأخر و تَبَقَّى مثله. و الاسم: الْبَقِیَّةُ.
- وزن های ثلاثی مزید ده تا: اَفعَلَ فَعَّلَ فاعَلَ(هر کدام یک حرف زائد دارند) تَفَعَّلَ تَفاعَلَ اِفتَعَلَ اِنفَعَلَ اِفعَلَّ (هر کدام دو حرف زائد دارند) اِستَفعَلَ اِفعَوعَلَ (هر کدام سه حرف زائد دارند)
- فعل ثلاثى مزید سلّط = فَعَّلَ به معناى مستولى گردانیدن نیز در سوره 4 آیه 90 لَوْ شاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَیْکُم و سوره 59 آیه 6 َ لکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَه آمده است.
- أخْذ به صورت فعل ثلاثى مجرّد و هشت بار به صورت فعل ثلاثى مزید از باب مفاعله (مؤاخذه) به معناى مجازات در برابر ناسپاسى یا عتاب، بازخواست، و شانزده بار به صورت فعل ثلاثى مزید از باب افتعال (اتّخاذ) آمده
- ترب فعل ثلاثیّ مجرّد على وزن «فعل»، و أترب فعل ثلاثیّ مزید على وزن «أفعل» و«أترب» «ترب و أترب»
- «تلقّى» فعل ثلاثى مزید ماضى و مفرد مذکّر غایب است
- قوله «وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا» و «أَحْرَصَ النَّاسِ» فی باب أفعل ؛ الیاقوت أفضل الحجارة
- «اسلمنا» این از باب افعل است بمعنى الدّخول، یقال: اسلم الرجل اذا دخل فى السّلم،
- «وصیت» «یورث» (بفتح راء و کسر راء) و «یورث» (بفتح را و تشدید آن) از ماده «ورث» هستند اولى از باب افعال و دومى از باب تفعیل است و هر دو از افعالى هستند که احتیاج بدو مفعول دارند و هر گاه بصیغه معلوم قرائت شوند یکى از مفعولهاى آنها محذوف است یعنى «یورث وارثه ماله» (بارث مىدهد مال خود را بوارث خود) نه تنها حذف یک مفعول جایز است بلکه گاهى هر دو مفعول هم حذف مىشود مثل: فعل «تحسب» هر دو مفعولش حذف شده است
- «تسوى» (بفتح تاء و تشدید سین) بنا بر این است که در اصل «تتسوى» بوده، یا تاء دوم در سین ادغام یا حذف شده است و اما قرائت «تسوى» (بضم تاء و فتح سین و تشدید واو) فعل مضارع از باب تفعیل است.
- «نزل و انزل» بصیغه مجهول از باب تفعیل و افعال و دیگران «نزل و انزل» به صیغه معلوم از همان دو باب قرائت کردهاند.
- «یراُّون» به تشدید همزه قرائت کرده است. و در این صورت از باب تفعیل و بمعناى «یبصّرون الناس» مىباشد. یعنى مردم را وادار مىکنند که آنها را ببینند و تماشا کنند این معنى از معناى «یراءون» از باب مفاعله (یعنى خود را در معرض دید مردم قرار مىدهند) مناسبتر است.)
- مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُن : قرائت ؛ مکلبین: مشهور این کلمه را به تشدید و ابن مسعود و حسن بدون تشدید قرائت کردهاند.هر گاه طبق مشهور از باب تفعیل بدانیم یعنى کسانى که سگانى شکارى دارند یا سگان را براى شکار، تعلیم مىدهند و اگر بنا بر غیر مشهور از باب افعال بدانیم یعنى کسانى که سگها را به شکار مىفرستند یا اینکه سگان شکارى بسیار دارند. باب تفعیل براى اینکه این نسبت دروغ را بسیار زیاد به آنان دادهاند.
- و لفظ «صابروا» از باب مفاعله براى اینست که بین طرفین و دو نفر است (یعنى شما صابر باشید در جنگ با ایشان چنان که ایشان در جنگ با شما صابرند)
- فَلا یُنازِعُنَّکَ فِی الْأَمْرِ: آنها باید با تو در امر قربانى نزاع نکنند. تو هم باید با آنها نزاع نکنى (معنى باب مفاعله)
- کتاب و مکاتبه، هر دو مصدر باب مفاعله، به این معناست که انسان به بردهاش بگوید: کاتبتک على کذا؛ براى تو بر ذمّه خودم قرار گذاشتم که از جانب من آزاد شوى،
- المُرَاوَحَة فی العمل: یکبار این عمل مىکند و یکبار دیگرى (از باب مفاعله است یعنى کار طرفین).
- قرائت «تسوى» (بضم تاء و فتح سین و تشدید واو) فعل مضارع از باب تفعیل است.
- «مفرطون» بقول ابن عباس یعنى: «متروکون» و بقولى یعنى «مقدمون». همچنین «مُفرّطون» نیز بهمین معنى است. معناى متروک و مقدم، چندان فرقى ندارد، زیرا هر دو یعنى: در آتش رها شدهاند. هر گاه به صیغه اسم فاعل خوانده شود، در مورد باب تفعیل، یعنى: آنها در دنیا تفریط کردند
- «فتفجر الانهار» (آیه بعد) فرق دارد، زیرا در آنجا منظور بجریان درآوردن رودهاى بسیار است، از همین جهت است که به اتفاق همه قراء، در اینجا باید از باب تفعیل باشد.
- فعل «تسائلون» از باب تفاعل است. بنا بر قرائت کوفیان یکى از دو تاى آن حذف شده
- «خِطاء» ممکن است مصدر باب مفاعله باشد، اگر چه چنین استعمالى در زبان عرب سراغ نداریم، لکن باب تفاعل آن استعمال شده است. مثل: «تخاطأت النبل أحشاءه» و باب تفاعل بباب مفاعله دلالت دارد،
- ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ و آن از باب تفاعل از غبن است و آن شر و بدى را گرفته و خیر را ترک نموده یا بعکس خیر را گرفته و شر را ترک نموده پس مؤمن حظ خود را از دنیا ترک و از آخرت گرفته،
- تَغَاطُش: خود را از چیزى به کورى زدن (باب تفاعل- غالبا چنین معنایى دارد مثل تمارض- تشاکل- تجاهل)
- اِستَفعَلَ یستقبل استقبال .. در سخن و باب استقبال آن استجراء بمعنى و کیل گرفتن است.
- اِفعَوعَلَ : قرىء یثنونی من باب أفعوعل من أثنونی یثنونی على المبالغة من ثنى فعلى هذا یجب رفع الصدور على الفاعلیة له إذ لو نصب الصدور لکان یجب أن یقال یثنون على صیغة الجمع لإسناده إلى ضمیر الجماعة و کذا على قراءة یثنوی.
- در قرآن لفظى از باب «افعوعل» نیست مگر در قرائت ابن عباس:(ألا إنّهم یثنون صدورهم)
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۱/۱۱/۰۶